«نماینده»؛ مهدی مهدویگرگانی/ یک- از بحثهایی که همواره درباره استراتژی کلان و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از زمان وقوع انقلاب اسلامی مطرح بوده بحث استقلال، عدم وابستگی، تکیه بر ابزارها و توانایی داخلی و مهمتر از همه مقابله با قدرتهای استکباری در جهان و منطقه و ستمناپذیری بوده است. در طول حدود ۴۰ سال از عمر انقلاب نیز بسیاری از این مولفهها به لطف ساختار تصمیمگیری و سیاستگذاری در جمهوری اسلامی ایران حفظ شده است با این تفاوت که در برخی دولتها بعضی از این مولفهها و عناصر سیاست خارجی کمرنگ و برخی دیگر پررنگ بوده است.
همانطور که حضرت آیتالله العظمی خامنهای رهبر حکیم انقلاب اسلامی اخیرا در برخی سخنرانیهایشان مطرح کردند سیاست کلان خارجی ایران همواره ثابت است و این تاکتیکها هستند که با توجه به شرایط و مقتضیات بینالمللی و احتمالا داخلی تفاوت پیدا میکنند.
دو- اگر به موارد و مسائلی که طی ۲ سال گذشته سیاست خارجی کشورمان را درگیر کرده یا با آن درگیر بودیم نگاهی بیندازیم، شاهد یک دیپلماسی خطی با ویژگیها و مختصات خاصی بودهایم که شاید تاکنون با این شدت با آن در تاریخ جمهوری اسلامی مواجه نشدهایم. اگر بخواهیم رک و راست صحبت کنیم، مختصات دیپلماسی ما در خلال این دو سال، «لبخند»، «مماشات»، «سازش» و بعضا «کوتاهی» بوده است.
دستگاه سیاست خارجی ایران بلافاصله پس از در اختیار گرفتن سکان، مذاکرات هستهای را کلید زد و به مدت ۲ سال تمام هم و غم دیپلماتهای کشورمان را به خود اختصاص داد اما طی همین مدت مسائل دیگری نیز پیش آمد که وزارت امور خارجه باید آنها را مدیریت و حل و فصل میکرد.
سه- انفجارهای تروریستی ۲۸ آبان ۹۲ مقابل سفارت جمهوری اسلامی ایران در بیروت یکی از همین مسائل بود. انفجارهایی که به شهادت ۲۵ تن از جمله شهادت حجتالاسلام و المسلمین دکتر ابراهیم انصاری، رایزن فرهنگی ایران در لبنان، همسر یکی از دیپلماتهای ایرانی و ۴ تن از محافظان سفارت و همچنین زخمی شدن بیش از ۱۵۰نفر منجر شد.
ارسال کمکهای بشردوستانه ایران به مردم مظلوم یمن توسط کشتی نیروی دریایی و عدم اجازه به این کشتی برای پهلوگیری در سواحل یمن و اعزام آن به کشور جیبوتی با کارشکنی سعودیها، مشکلات مرزی با پاکستان و وقوع ناامنیها و ترورهای پی در پی و متعدد در مرزهای شرقی کشور، فاجعه بیسابقه منا، موضوع دانشجویان ایرانی محصل در اروپا که به بهانه تحریم از تحصیل منع شدند، ندادن ویزا به سفیر و نماینده معرفی شده ایران به سازمان ملل از سوی دولت آمریکا، اعدام شهروندان ایرانی در کشورهایی مثل عربستان و مالزی و... از جمله مسائل مهمی بودند که غیر از مساله هستهای باید از سوی وزارت امور خارجه پیگیری و رفع و رجوع میشد.
چهار- اگر نگاهی دقیقتر به مسائل و بحرانهای پیشآمده مذکور بیندازیم، متوجه میشویم دستگاه دیپلماسی دولت حجتالاسلام والمسلمین آقای دکتر روحانی به هیچ یک از آنها نگاه جدی نداشته و در مواجهه با آنها یا به صدور یک بیانیه بسنده کرده یا کلا آنها را در حاشیه نگه داشته و به آنها نپرداخته است. مثلا در قضیه اعزام کشتیهای کمکرسان ایران به یمن، برخلاف برنامه اولیه، این کشتی با فشار و کارشکنی سعودی به جای یمن به جیبوتی رفت و بهرغم اینکه قرار بود پس از بازرسی برای تخلیه بار به یمن برود اما مجبور شد همانجا بار خود را تخلیه کند. در این مدت دستگاه دیپلماسی و نماینده ایران در سازمان ملل فقط نظارهگر این روند بودند.
البته چندان هم نباید از این موضوع تعجب کرد چرا که دولت و دستگاه دیپلماسی آن طی این مدت همه فکر و ذکر خود را معطوف مذاکرات هستهای، توافق ژنو، توافق لوزان و در نهایت توافق جامع هستهای در وین کرده است و وقت چندانی برای پرداختن به مسائل دیگر نداشته است(!)
به جرأت میتوان گفت دولت در مساله جیبوتی، فشار به پاکستان برای جلوگیری از بیثباتسازی مرزهای سیستان و بلوچستان و فاجعه منا هیچ کار مشخص و قابل ذکری انجام نداده است و در برابر بیشتر آنها سکوت اختیار کرده یا کوتاه آمده تا بتواند با فراغ بال موضوع هستهای را به سرانجام برساند. با این وجود هرچند موضوع هستهای به نظر میرسد به سر آمده است اما از نظر عامه مردم و کارشناسان هنوز چیز خاصی اتفاق نیفتاده و مردم تاکنون هیچ اثری از آن را در زندگی و جیب خود احساس نکردهاند.
پنج- مشابه چنین رویکرد و خط دیپلماسی را در سالهای دولت موسوم به اصلاحات نیز شاهد بودیم؛ جایی که شخص رئیس دولت– که فردی «تماماً غربزده و غربیشده» بود- سیاست مدارا، نزدیک شدن به غرب و سازش را در پیش گرفت تا به اصطلاح دیپلماسی گفتوگوی تمدنها را پیش ببرد اما پاسخی که از طرف غرب دریافت شد نهتنها خوشایند نبود بلکه تناسب هم نداشت. نتیجه دیپلماسی سازشکارانه رئیس دولت اصلاحات قرار گرفتن ایران در محور شرارت، مخالفت با برنامه هستهای ایران به بهانه تکثیر سلاحهای هستهای و حمایت از جریانات مخالف نظام جمهوری اسلامی ایران به بهانه گسترش دموکراسی بود. اتهامات آمریکاییها به ایران و قرار گرفتن نام ایران در محور شرارت در حالی مطرح شد که علاوه بر رویکرد مهربانانه دولت در قبال غرب، واشنگتن از کمکهای ایران در مساله افغانستان چه در جنگ علیه طالبان و چه در شکلگیری دولت پس از طالبان بسیار بهره برد.
***
تجربه تاریخی دهههای اخیر نشان داده است بهترین مسیر برای سیاست خارجی ایران که تضمینکننده عزت و استقلال جمهوری اسلامی ایران است، ادامه سیاست مقاومت تا زمانی که آمریکا آدم شود و حاضر به روابط برابر و نه از موضع بالا باشد، اتکا به تواناییها و پتانسیل داخلی و مقابله با زیادهخواهیهاست.
نظر شما