شناسهٔ خبر: 117833 - سرویس سیاست
نسخه قابل چاپ

روزبه، بنيان‌گذار تعليم و تربيت نوين اسلامى در ايران

حدادعادل دکتر غلامعلی حداد عادل به مناسبت ۲۱ آبان؛ سالروز درگذشت رضا روزبه، مقاله ای را با موضوع این استاد تعلیم و تربیت، مدرّس فيزيك و از بنيانگذاران تعليم و تربيت نوين اسلامى در ايران و نخستين مدير دبيرستان علوى به رشته تحریر درآورد.

«نماینده»؛ دکتر غلامعلی حدادعادل/ رضا روزبه، مدرّس فيزيك و از بنيانگذاران تعليم و تربيت نوين اسلامى در ايران و نخستين مدير دبيرستان علوى. در ارديبهشت ۱۳۰۰ در زنجان متولد شد (مدرسى، ص ۵۵؛ محمدىخواه، ص ۱۳۳). پدرش، كربلايى محمود، مردى متعبد بود كه به شغل خياطى اشتغال داشت، جدّ پدرى وى آقاشيخاحمد از روحانيان جليلالقدر و مورد اعتماد اهالى زنجان، و مادرش، سيدهربابه، فرزند سيدتقى معراجى از بازرگانان متدين و محترم و از فعالان امور اجتماعى زنجان بود (عابدى، ص ۱۹؛ مدرسى، همانجا). روزبه دو عمو به نامهاى آقاميرزامحمد و شيخجواد داشت. آقاميرزامحمد با زبان فرانسه و رياضيات تا حدى آشنايى داشت و روزبه در نوجوانى مقدمات اين دو دانش را نزد او آموخت (عابدى، ص ۲۰). عموى ديگر او، شيخجواد زنجانى، پس از تحصيل مقدمات علوم دينى در زنجان به عتبات عراق رفت و مراتب علوم حوزوى را در حوزه نجف گذراند و به جز مدتى كه در تبعيد بود ( ادامة مقاله)، تا پايان عمر در بغداد اقامت داشت. شخصيت دينى و علمى و اجتماعى شيخجواد در خانواده پدرى روزبه از همه بارزتر بود. از شباهت كلى ميان مسير زندگى روزبه و شيخجواد مىتوان حدس زد كه وى براى برادرزاده خود از جهاتى الگويى شايسته بودهاست (← مجتهدى، ص ۴۳؛ كرباسچيان، ص ۳۲). شيخآقابزرگ طهرانى (قسم ۱، ص ۳۱۹) شيخجواد را اديب و فاضل و از عالمان دين معرفى كرده­است كه بخش عمدة پايانى عمرش را صرف تدريس در مكتب جعفرى بغداد كرد كه براى ايرانيان تأسيس شده بود. او چند كتاب براى آموزش به كودكان نوشت و حدود ۱۳۱۰ ش در كاظمين درگذشت. در زندگى اجتماعى شيخجواد دو جنبه درخور توجه است: نخست اهتمام وى به فعاليتهاى آموزشى و تربيتى و دوم مبارزه با استعمار. دربارة جنبة اول بايد اشاره كرد كه در ۱۲۸۴ ش (۱۳۲۳)، به همت حاجاكبر اهرابى مدرسهاى به نام اخوت در كاظمين تأسيس شده بود (تاريخچه فرهنگ ايران در كشور عراق، ص ۴۹) و شيخجواد كتابهايى براى تدريس به دانشآموزان آن مدرسه تأليف كرده بود، ازجمله التمهيد مشتمل بر قواعد زبان عربى. جنبة ديگر، فعاليت سياسى و مبارزاتى شيخجواد در برابر تسلط انگليسيها بر عراق و مشاركت فعال در «انقلاب ۱۹۲۰ عراق*» (ثورةالعشرين) به رهبرى آيتاللّه شيخمحمدتقى شيرازى و ديگر علماى نجف است. على وَردى (ج ۴، ص ۳۵۱) در گزارش رويدادهاى اين قيام ضداستعمارى توضيح دادهاست كه پس از سيطره مجدد انگليسيها، آنان اعضاى شوراى مديريت مدرسة ايرانى اخوت در كاظمين و نيز بعضى ديگر از چهرههاى معروف آن شهر را دستگير و زندانى و سپس تبعيد كردند، زيرا آنان از مبلّغان مشروطيت و از پشتيبانان نهضت جهادى بودند؛ از جمله اكبر اهرابى، سيدعيسى مشّاط، عبدالرئوف كاظمى، شيخجواد زنجانى و ميرزااحمد يزدى كه آنها را نخست به بصره و سپس به شهر سمرپور هند تبعيد كردند (نيز ← مدرسى، ص ۲۰۶، نامة سيدعزالدين زنجانى). بهگفتة عابدى (ص ۲۱) روزبه در خردسالى به اتفاق پدرش براى زيارت عتبات به عراق رفته بود و شيخجواد با مشاهده آثار نبوغ در «سيما و سيرت برادرزاده» پيشنهاد كرد كه او براى تحصيل علوم دينى در عراق بماند.

رضا روزبه تحصيلات ابتدايى را در دبستان توفيق زنجان به انجام رساند. اين مدرسه به همت حاجعلىاكبر توفيقى در ۱۲۹۹ ش تأسيس شده بود (نيرومند، ص ۵۶۹؛ محمدىخواه، ص ۱۰۶). ازجمله معلمان روزبه شاهزاده دانشمندى به نام عبدالمجيدميرزا بودهاست از نوادگان عبداللّه ميرزادارا*، پسر فتحعلىشاه قاجار حاكم زنجان در دهههايى از قرن سيزدهم. عبدالمجيدميرزا را آيتاللّهسيدعزالدين زنجانى* «از دانشمندان برجسته گمنام و مرد الاهى و فيلسوف وارسته» دانستهاست (براى شرححال او ← موسى زنجانى، ص ۷۷). دربارة روزبه از قول وى نقل شده كه خداوند متعال به كربلايىمحمود فرزندى عطا كرده كه نمونة فضيلت و ذكاوت و صلاح است (← مدرسى، ص ۲۰۷، نامة سيدعزالدين زنجانى). روزبه از نوجوانى و ظاهراً پيش از اتمام دورة متوسطه در دبيرستان دولتى پهلوى زنجان، در دبستان توفيق معلم شد (← مدرسى، ص ۶۰) و همزمان به تحصيل علوم دينى پرداخت و مقدمات و سطح را در خارج از دبيرستان نزد استادان و فقهاى زنجان فراگرفت. كفايه را نزد آقاشيخحسين دينمحمدى از علماى زنجان خواند. همچنين به همراه سيدعزالدين زنجانى كتاب المبدأ و المعاد صدرالمتألهين و نيز منطق حكمةالاشراق سهروردى و معيار العلم غزالى و نيز بحث «خلل صلوة» عروةالوثقاى آيتاللّه سيدمحمدكاظم طباطبايىيزدى را نزد آيتاللّه سيدمحمود حسينىزنجانى، امام جمعه زنجان، فراگرفت. در كنار اينها او مدت زيادى مباحثى از فيزيك را نزد اسداللّه مبشرى (متوفى ۱۳۶۹ ش) كه آن زمان در دادگسترى زنجان مأموريت داشت، آموخت (مجتهدى، ص ۴۵؛ مدرسى، ص ۲۰۷، نامة سيدعزالدين زنجانى).

با حملة متفقين در شهريور ۱۳۲۰ به ايران، اوضاع سياسى دگرگون شد و آذربايجان و زنجان چند سالى دستخوش ناآراميهاى ناشى از تجزيهطلبى فرقه دموكرات گرديد. روزبه كه در اين سالها بهعنوان معلمى جوان و دانشمند و متقى شناخته شدهبود، هم در برابر تبليغات ضدمذهبى دوران پهلوى اول و هم در برابر تبليغات ضدمذهبى فرقة دموكرات در مدارس و جامعه، به تبليغ و تبيين اعتقادات و معارف دينى مىپرداخت (← عابدى، ص ۲۳ ـ ۲۷؛ مدرسى، ص ۶۲ ـ ۶۷). عوامل فرقه در ۱۳۲۴ ش، علىاكبر توفيقى، مؤسس و مدير مدرسة توفيق، را دستگير و شبانه تيرباران كردند. گويا روزبه نيز همراه توفيقى دستگير شدهبود، اما بهعلت جوانى او را آزاد كردند (كرباسچيان، ص ۳۱) بههر حال مديريت آن مدرسه از آن پس بر عهدة روزبه قرار گرفت (محمدىخواه، ص ۱۳۳).

روزبه در ۱۳۳۰ ش براى تحصيل در رشتة فيزيك دانشكده علوم دانشگاه تهران و نيز دانشسراى عالى راهى تهران شد. او در زمان دانشجويى مردى جاافتاده و باتجربه و حداقل ده سال از ديگر دانشجويان مسنتر بود و به اعتبار سن و شخصيت علمى و معنوى خود در كلاسهاى درس دانشگاه مورد توجه و احترام دانشجويان و استادان بود. او از آبان ۱۳۱۴ تا مهر ۱۳۱۹ در سمت آموزگار و از ۱۳۱۹ تا ۱۳۲۵ ش در سمت دبيرى دبستان و دبيرستان ملى توفيق زنجان مشغول به كار بود و از اول آبان ۱۳۲۹ تا ۳۱ شهريور ۱۳۳۰ آموزگار پيمانى دبستانهاى زنجان بود و از مهر ۱۳۳۰ به سمت دبيرى دبيرستانهاى مركز منصوب شد (← مدرسى، بخش اسناد، ص ۳۲۷ ـ ۳۲۸). روزبه پس از ورود به تهران، در دبيرستان بهجتآباد و دبيرستان تختجمشيد مشغول به تدريس شد.

حادثهاى كه مسير زندگى روزبه را تغيير داد، آشنايى وى با روحانى پرشور و دانشمندى بهنام علىاصغر كرباسچيان، معروف به علامه، است. آغاز اين آشنايى به ۱۳۲۸ ش و سفر علامه به زنجان بازمىگردد. اين آشنايى و ديدار در تعطيلات تابستان ۱۳۲۹ ش كه علامه بار ديگر به زنجان سفر كرده بود تجديد و تقويت شد و سپس يك ديدار تصادفى در ۱۳۳۴ ش در تهران زمينة همكارى آن دو را فراهم كرد (← ادامة مقاله). كرباسچيان كه با تشخيص وظيفه تأسيس مدرسهاى اسلامى از قم به تهران آمده بود، در اين ديدار غيرمنتظره فكر تأسيس مدرسه را با روزبه مطرح كرد و روزبه بىدرنگ آمادگى خود را براى مديريت آن مدرسه اعلام نمود و با پشتيبانى جمعى از روحانيان و تجار دبيرستان علوى تأسيس شد (← كرباسچيان، ص ۲۹ ـ ۳۲). اين دبيرستان كه بايد آن را نقطة عطفى در تاريخ تعليم و تربيت جديد ايران به حساب آورد (حدادعادل، ص ۱۱۵)، در مهر ۱۳۳۵ در ساختمانى قديمى در خيابان ايران (عينالدوله) در تهران كار خود را با مديريت رسمى روزبه آغاز كرد، در حالىكه علىاصغر كرباسچيان نيز دوشادوش او مسئوليت تأمين هزينهها و جلب حمايت علما و نيكوكاران و جذب همكاران مناسب اين محيط آموزشى و بسيارى ديگر از امور تربيتى مدرسه را برعهده داشت (نيز ← كرباسچيان*، علىاصغر).

مدرسة علوى در تهران، ميدان خدمت وسيعترى با چشماندازى گستردهتر و روشنتر در اختيار روزبه قرار داد و از آن پس وى هفدهسال پايانى عمر پنجاهودو ساله خود را با هدف تربيت نسلى با  ايمان و دانشمند، در اين دبيرستان سپرى كرد. او براى رسيدن به اين هدف حتى فرصت تحصيل در مراكز مهم علمى اروپا و امريكا را ناديده گرفت. براى او با دانش و استعدادى كه داشت، امكان سفر به خارج از كشور و استفاده از بورس تحصيلى براى نيل به درجه دكترى و كسب مقامات دانشگاهى بهخوبى وجود داشت، اما او راه و هدف خود را مهمتر مىدانست و مسير خود را تغيير نداد. روزبه پس از اخذ درجة ليسانس فيزيك (كارشناسى)، به مطالعات خود در همين رشته در دانشگاه تهران به راهنمايى دكتر كمالالدين جناب، از نخستين استادان فيزيك دانشكده علوم دانشگاه تهران (متوفى ۱۳۸۵ ش)، براى اخذ درجة فوقليسانس (كارشناسىارشد) ادامه داد و در نهايت در اول آبان ۱۳۳۸ با تقديم رسالة «مطالعه در آثار ميدان الكتريكى و رادياسيون و گاز ازن روى موجودات زنده» اين دوره را با موفقيت به پايان برد (مدرسى، ص ۷۹ ـ ۹۰). روزبه از نخستين فارغالتحصيلان دورة فوقليسانس فيزيك در ايران بود.

در اين سالها روزبه همة تجربههاى معلمى و همه دانش وسيع و عميق خود را در فيزيك و شيمى و زيست­شناسى و رياضيات و معارف اسلامى و ادبيات فارسى و عربى، در كنار مهارتها و تخصصهاى تعليم و تربيت كه از استادانى مانند محمدباقر هوشيار* (متوفى ۱۳۳۶ ش) در دانشسراى عالى آموخته بود، براى ادارة دبيرستان علوى و تربيت صدها تن از دانشآموزان متدين و بااستعداد آن مدرسه بهكار گرفت. او در همين سالها در تهران ازدواج كرد. حاصل اين ازدواج دو پسر و يك دختر بود. او هنگام اقامت در تهران با علامه سيدمحمدحسين طباطبايى* و آثار و افكار او انس و شناخت بيشترى پيدا كرد. منشأ اين شناخت، به ظن قوى، علامه كرباسچيان بودهاست كه خود از نزديكان طباطبايى بهشمار مىآمد و در قم در درس نقد ماترياليسم طباطبايى كه دستاورد آن اصول فلسفه و روش رئاليسم بود، شركت كردهبود. ضمن آنكه طباطبايى با سيدمحمود حسينى زنجانى در دوران تحصيل در نجف دوستى داشت و مدتى با او همدرس بود. گويا روزبه گاهى در جلسات هفتگى طباطبايى كه در تهران برگزار مىشد، شركت داشته و بهعلاوه، مباحث تفسيرى طباطبايى در الميزان را با علاقه پيگيرى مىكردهاست. او همين كتاب را متن درس تفسير خود در كلاسهاى مدرسة علوى و نيز دورههاى آموزش غيررسمى، كه براى فارغالتحصيلان برگزار مىكرد، قرار دادهبود. گفتنى است كه طباطبايى پس از درگذشت همسرش در ۱۳۴۴ ش، در اواخر دهة ۱۳۴۰ ش خواهر روزبه را به همسرى گرفت.

روزبه در زمستان ۱۳۴۷ ش دچار بيمارى سرطان شد. خبر بيمارى روزبه براى همة آشنايان و دوستان او سنگين بود. او با توصيه و تأكيد پزشكان و متعاقب آن، حكم آيتاللّه ميلانى (← مدرسى، ص ۲۰۸، نامة سيدعزالدين زنجانى) با بدرقهاى كمنظير براى درمان اين بيمارى در بهار ۱۳۴۸ به انگلستان سفر كرد و پس از درمانهاى ضرورى به ايران بازگشت تا معالجات را در آنجا ادامه دهد. برخورد روزبه با بيمارىاش برخوردى خاص بود. او از ابتلا به بيمارى سرطان، كوتاه بودن فرصت و وجوب تلاش بيشتر را دريافته بود و بنابراين در پنج سالى كه به اين بيمارى مبتلا بود نه تنها از كار و تلاش بازنماند، بلكه بر حجم فعاليتهايش افزود و علاوه بر كارهاى جارى دبيرستان، اقداماتى ديگر را نيز آغاز كرد. در شهريور ۱۳۵۲، پنج سال پس از اولين سفر درمانى، طبق برنامه اعلامشده پزشكان بار ديگر راهى انگلستان شد و در همانجا نشانههاى پايان عمر پرتلاش خود را دريافت و وصيتنامهاى كوتاه و گويا نوشت (← عابدى، ص ۳۵ ـ ۳۶؛ مدرسى، ص ۳۹۲). او بلافاصله پس از بازگشت به تهران، به تدريس در مدرسة علوى ادامه داد، ولى اين تدريس كمتر از دو هفته ادامه يافت (← عابدى، ص ۳۶) و روزبه در ۲۱ آبان ۱۳۵۲ درگذشت و در قم به خاك سپرده شد.

مهمترين جنبة شخصيت روزبه، كه بايد آن را ركن اصلى حيات فكرى و معنوى او و محور همة حركتهاى وى در زندگى دانست، اعتقاد به خدا و ايمان به پيامبر اسلام و ائمه هدى و تقوا و تعبد و پارسايى مثالزدنى او بودهاست. شاگردان و همكاران او، متفقاً، معتقدند كه او مصداق عينى و عملى آية «اِنَّ صلاتى و نُسُكى و مَحياىَ و مماتى لِلّهِ ربِّ العالمين» (انعام : ۱۶۲) بود. او در نظر و عمل و گفتار و كردار مسلمانى درست اعتقاد بود. روزبه چنان نبود كه معلومات و معارف مذهبى را آموخته و آنها را در ذهن خود به صورتى مجزا در كنار علوم طبيعى و رياضى جديد انباشته باشد، بلكه وى مبتنىبر جهانبينى توحيدى، حقايق تشريعى و تكوينى را يكجا آيات الهى مىدانست و با آگاهى بيشتر به سازوكار و خواص اشيا و موجودات طبيعى، جلوههاى حكمت و قدرت الهى را در آفرينش مشاهده مىكرد و در اعتقاد خود به خداوند و احاطه قيومى او بر عالم خلقت راسختر مى­شد. وى رياضيات را زبان طبيعت مىدانست و با اين زبان به سخن طبيعت گوش فرا مىداد و با طبيعت سخن مىگفت. از نظر او، معادلات رياضى بيانگر تعادل واقعى در عالم خارج و در طبيعتاند. او نگاه توحيدى و فلسفى و علمى به طبيعت را باهم آشتى داده بود. روزبه با زندگى و شخصيت فكرى و علمى خود نشان داد كه مىتوان در دنياى «جديد» زندگى كرد و در عينحال عميقاً ديندار و مسلمان بود. در دورهاى كه مكاتبى مانند ماركسيسم و پوزيتيويسم بر نفى دين بهعنوان علم تأكيد داشتند، تلاش روزبه و همفكران او فعاليت برضد تصور تقابل علم و دين بود (براى توضيحات بيشتر دربارة جايگاه علم در مدرسة علوى ← طارمىراد، ۱۳۸۶ شب، ص ۹۸ ـ ۱۲۱). هنگامى كه به نماز مىايستاد چنانحالى داشت كه گويى خود را در محضر خداى باعظمت احساس مىكند. با آنكه خود در فقه قريبالاجتهاد بود، در احكام شرعى از آيتاللّه سيدهادى ميلانى با نهايت جديت تقليد مىكرد و در رعايت حقوق ديگران بهويژه حقالناس و استفاده از بيتالمال و تأديه حقوق مالى شرعى فوقالعاده دقيق و سختگير بود (براى نمونه ← مدرسى، همانجا، متن وصيتنامة استاد به خط خودشان؛ براى تصويرى جامع از شخصيت روزبه ← موسوى، ص ۷).

روزبه بهعنوان فعال سياسى در مبارزه با حكومت پهلوى شناخته نشده بود. هدف وى و مسئوليتى كه در ادارة دبيرستان علوى در آن سالها برعهده داشت ملاحظاتى را ايجاب مىكرد كه روزبه ناگزير آنها را رعايت مى­كرد، اما همة شاگردان او مىدانستند كه او از نظر سياسى با حكومت پهلوى قطعاً مخالف است (براى نمونه­اى از موضع سياسى او ← مدرسى، ص ۲۸۲، بهنقل از محمد عبدالصمدى؛ نيز ← عابدى، ص ۲۹).

روش روزبه در تدريس علوم طبيعى و درسهايى مانند فيزيك و شيمى و زيستشناسى، روشى متكى بر آزمايش و عمل بود. او با اجراى آزمايش درحضور دانشآموزان و با كمك خود آنان، واقعيتها و سازوكار و قوانين طبيعت را عملاً نشان مىداد و به دانشآموزان كمك مىكرد تا همانند دانشمندانى كه خود از مشاهدة طبيعت موفق به كشف قوانين آن شدهاند، قوانين حاكم بر آنچه را عملاً در آزمايشگاه مشاهده مىكنند، كشف كنند. وى در اين شيوه تدريس از تاريخ علم كه با آن آشنايى داشت بهره مىگرفت (سپهرىراد، ص ۷۲؛ صادقى تهرانى، ص ۸۱). يكى از خصوصيات مديريتى روزبه در دبيرستان علوى اين بود كه به همه درسها اهميت مى­داد و هيچ درسى از نظر او درس فرعى محسوب نمىشد.

روزبه از نظر اخلاقى آيتى از تقوا و حسنخلق بود. او در عين حال كه بسيار جدى و حتى در بعضى مواقع سختگير بود، مردى مهربان و ملايم و متواضع و خوشصحبت و خوشمحضر و در زهد و سادهزيستى كمنظير بود. لباس او پاكيزه، اما ساده و بهدور از هرگونه آرايش و تكلف بود و هيچ نشانى از تجمل در خانه و زندگى و پوشش و خوراك او ديده نمىشد (براى نمونه ← مدرسى، ص ۲۸۱، بهنقل از محمد عبدالصمدى). غذاى او، غالباً ساده و مختصر و محدود به نان و ماست و امثال آن بود و بر اين سيره خود در مقام مدير مدرسه، بدون اظهار صريح، تأكيد داشت. دانشآموزان و نيز كاركنان مدرسة علوى از سطوح مختلف اجتماعى و معيشتى گرد آمده بودند و روزبه بر آن بود كه در رفتار شخصى و نحوة زيست فروتر از همگان باشد (← عابدى، ص ۳۱ ـ ۳۲). با آنكه براى او امكان برخوردارى از مزاياى مادى فراهم شده بود، جز حقوق رسمى آموزش و پرورش كه بخشى از همان را هم براى رسيدگى مالى به ديگران هزينه مىكرد، دريافت نمىكرد. او هيچگاه دربارة خود سخنى كه حاكى از لاف و خودستايى و غرور باشد به زبان نمىآورد. روزبه مديرى فوق­العاده پركار و بسيار منظم و باانضباط بود. انضباط او در عمل، همانند انضباط او در فكر، مثالزدنى بود. او به استادان خود، اعم از روحانى و غيرروحانى، احترام مىگذاشت و همواره از استادش دكتركمالالدين جناب به تكريم ياد مىكرد. دكتر جناب نيز اين دانشجوى خود را چنان گرامى مىداشت كه به دعوت او در دبيرستان علوى فيزيك تدريس مىكرد و فرزند خود را نيز براى تحصيل به دبيرستان علوى سپرده بود (مدرسى، ص ۲۱۰، نامة كمال جناب).

روزبه نه تنها علوم طبيعى و رياضى و علوم اسلامى را عميقاً فراگرفته بود، كه دانش تخصصى معلمى يعنى علوم راجع به تعليم و تربيت را نيز در دانشسراى عالى بهخوبى آموخته بود و با تجربهاى كه در كلاسهاى درسى و مديريت مدرسه در زنجان و تهران كسب كرده بود، هنگام تأسيس دبيرستان علوى براى ادارة يك مدرسة اسلامى نمونه آمادگى كامل داشت. او به اهميت روش تدريس بهطور كلى و اهميت روش تدريس خاص هريك از مواد درسى دبيرستانى توجه دقيق داشت. در سالهايى كه دبيرستان علوى را اداره مىكرد، به غير از درس انگليسى ــ كه بر آن به اندازة زبان فرانسه و عربى تسلط نداشت ــ بهجاى هر معلمى، كه به علتى غايب مىشد، به كلاس مىرفت و با استفاده از روش تدريس مخصوص همان درس، آن را تدريس مىكرد و با بيان روشن و فكر منطقى و روش درست بهخوبى از عهده برمىآمد. وى دبيرستان علوى را هفده سال با اقتدار و پشتكار زياد و با روش علمى براساس مبانى و ديدگاههاى اسلامى اداره كرد و توانست الگويى مناسب براى ديگرانى كه در انديشة تأسيس چنين مدارسى بودند به دست دهد. تأثير عميق و ماندگار او را در تعداد زياد مدارسى كه فارغالتحصيلان مدرسة علوى در دهههاى اخير در ايران تأسيس كردهاند، مىتوان مشاهده كرد.

تلاش روزبه در تهران در عرصة وسيع تعليم و تربيت بهكار اصلى و رسمى وى در دبيرستان علوى محدود نمىشد، بلكه علاوه بر آن، در آن سالها بخشى از اوقات خود را صرف آموزشهايى مىكرد كه در اصطلاح علوم تربيتى به آن «آموزش غيررسمى» اطلاق مىشود. يكى از اين آموزشها، تعليم علوم جديد به گروهى از روحانيان مستعد و جوان حوزة علمية قم بود كه در زمان آيتاللّه بروجردى دوران طلبگى خود را مىگذراندند. بهابتكار علامه كرباسچيان در تابستان ۱۳۳۷ و ۱۳۳۸ ش، گروهى از طلاب جوان حوزة علمية قم به تهران دعوت شدند و در يك دورة فشردة سه ماهه هر روز از شش صبح تا شش بعدازظهر (با يك ساعت استراحت براى نماز و ناهار) دروس زمينشناسى، فيزيك، فيزيولوژى، اقتصاد و زبان انگليسى و چند جلسه فلسفة اسلامى را فراگرفتند. استادان اين دورههاى آموزشى كسانى چون يداللّه سحابى* و مرتضى مطهرى* بودند و روزبه نيز مدرّس شاخص اين دورهها بود. وى براى اين گروه با استفاده از لوازم آزمايشگاهى مدرسه، آزمايشهايى در فيزيك و ساير علوم طبيعى انجام مىداد و چون با زبان عربى و فقه و اصول و فلسفه و منطق نيز آشنايى كافى داشت، مىتوانست اين دانشها را به نيكوترين وجه به اين دسته از مخاطبان خود بياموزد. شمارى از شركتكنندگان اين دروس را علامه كرباسچيان (ص ۴۲) و آيتاللّه مرتضى تهرانى كه خود از جمله شركتكنندگان بودهاست (← روايت استاد، ص ۲۱۶ ـ ۲۱۷)، نام بردهاند.

محمدتقى شريعتمدارى، سيدعلى شاهچراغى، حسين نورىهمدانى، محمد مفتح، سيدمحسن خرازى، محمدرضا مهدوىكنى، محمدباقر باقرى كنى، اكبر هاشمىرفسنجانى، محمد امامىكاشانى، جواد الهىكنى، محسن دانشآشتيانى، على بهجتى و محمدحسين بهجتى (شفق) از كسانى بودند كه در آن درسها شركت داشتند و غالباً از شخصيتهاى نامبردار و مؤثر روحانيت و استادان مبرِّز حوزههاى علميه شدند و بسيارى از آنها پس از پيروزى انقلاب اسلامى مسئوليتهاى مهمى را برعهده گرفتند (← هاشمى رفسنجانى، ص ۹۱؛ مدرسى، ص ۱۴۳ و پانويس؛ روايت استاد، ص ۲۶۹ ـ ۲۷۰، بهنقل از اكبر هاشمىرفسنجانى، ص ۲۴۰ ـ ۲۴۱، به نقل از محمدحسين بهجتى، ص ۱۸۱). روزبه بحق در زمانة خود مصداق بارز آن واقعيتى بود كه بعد از پيروزى انقلاب اسلامى از آن تحتعنوان وحدت حوزه و دانشگاه ياد شد و آموزشهاى وى به گروهى از طلاب جوان نيز قدمى مؤثر در راه ايجاد همدلى و همزبانى ميان حوزويان و دانشگاهيان محسوب مىشد.

فعاليت سودمند ديگرى كه روزبه در سالهاى پايانى عمر خود انجام داد، برنامهريزى آموزشهاى اسلامى براى عدهاى از بانوان جوانِ داراى تحصيلات دانشگاهى بود. توجه به تعليم و تربيت نوين براى بانوان متدين، مخصوصاً پس از ۱۳۴۲ ش قوّت گرفت. در ذهن بسيارى از مصلحان دينى، ازجمله روزبه، اين اعتقاد وجود داشت كه تنها به مدد همسران و مادران آگاه مىتوان نسلى شايسته تربيت كرد. سيدعلى شاهچراغى، روحانى دانشمندى كه علاوهبر فعاليتهاى تدريسى معمول حوزهاى، جلسات آموزشى دينى براى جوانان داشت و از اركان مؤسسه حسينيه ارشاد در زمان تأسيس آن بود، از اواخر تابستان ۱۳۴۷ ش جلساتى براى تدريس مباحث اسلامى به بانوان جوانى كه بيشتر آنها دانشجو بودند، تشكيل داده بود. او در ارديبهشت ۱۳۴۹ براثر بيمارى، در اوان چهل سالگى درگذشت و شاگردان او در همان سال، از روزبه براى ادامة راه دعوت كردند و وى با قبول اين مسئوليت با همراهى چندتن از روحانيان فعال اجتماعى از جمله آيتاللّه سيدمرتضى شبسترى* (متوفى ۱۳۵۹ ش)، علامه محمدتقى جعفرى*، آيتاللّه داوودى، دكتر احمد توانا و از همه شاخصتر روحانى شهيد سيدكاظم موسوى، همكار روزبه در دبيرستان علوى و در تأليف كتاب عربى آسان، طرحى نو درافكند و با ايجاد تحول در برنامههاى درسى اين كلاسها، خود نيز تدريس بعضى از دروس را در اصول عقايد برعهده گرفت. شمار اعضاى شركتكننده در اين كلاسها كه در آغاز سى تن بود، در ۱۳۵۷ ش به ششصد تن بالغ گرديد (نهاونديان، ص ۱۴۰؛ خواجه شاهكوهى، ص ۱۳۷ ـ ۱۵۰). در مسير همين فعاليت، فكر تأسيس مدارس اسلامى نمونه براى دختران قوّت گرفت و روزبه، ضمن تشويق شاگردانش به تأسيس مدرسه، همة تجربه و دانش خود را در اختيار كسانى قرار داد كه مىتوانستند براى گرفتن امتياز آن مدارس اقدام كنند و به اين ترتيب مدرسة راهنمايى دخترانة روشنگر در ۱۳۵۰ ش تأسيس شد و به پيشنهاد سيدكاظم موسوى، به ياد نخستين مربى اين جمع «بنياد فرهنگى شاهچراغ» نام گرفت (خواجه شاهكوهى، ص ۱۵۳ ـ ۱۵۷). پس از درگذشت روزبه در ۱۳۵۲ ش، اين فعاليت عمدتاً با هدايت و تشويق و پشتكار شهيدسيدكاظم موسوى ادامه پيدا كرد و اين دوره­هاى آموزشى و آن راهنماييها، سودمند واقع شد و به ظهور جريان بالندهاى در تعليم و تربيت رسمى و غيررسمى بانوان منجر گرديد كه همچنان ادامه دارد (← خزعل، ص ۶۰ ـ ۶۸؛ سيدكاظم موسوى پس از انقلاب اسلامى معاون وزير آموزش و پرورش و رئيس سازمان پژوهش و برنامهريزى آموزشى بود و در فاجعة هفتم تير ۱۳۶۰ به شهادت رسيد؛ دربارة ويژگيهاى شخصيتى و سهم بىبديل او در پيشبرد اهداف مدرسة روشنگر ← خواجه شاهكوهى، ۱۳۹۴ ش).

روزبه از ساير ظرفيتهاى جامعه براى تعليم و تربيت دينى و تقويت اعتقادات عامة مردم و نيز تقويت امكانات نيروهاى مذهبى غافل نبود. به گزارش اصغر نهاونديان (ص ۱۲۶ ـ ۱۴۰)، از فارغالتحصيلان دبيرستان علوى كه پدرش از همشهريان متدين روزبه در تهران بود، روزبه دانشآموزان و فارغالتحصيلان دبيرستان علوى را به تأسيس انواع شركتهاى تعاونى بهانگيزه مشاركت در كارهاى عامالمنفعه فرامىخواند و در جلسات هفتگى آنان كه در خانههاى دانشآموزان تشكيل مىشد، حضور مىيافت و سخنرانى و تدريس مىكرد. علاوهبراين، وى مناسبات گستردهاى با مجامع و محافل دينى زنجانيان مقيم تهران داشت و سالهاى طولانى در هيئت حسينى زنجانيها، اقامة نماز جماعت و تفسير قرآن و آموزش تجويد و بيان احكام شرعى را برعهده داشت. نهاونديان (ص ۱۳۶) هيئتها و مراكز دينى زنجانيها در تهران را كه به تشويق روزبه و همكارى ديگر افراد متدين تشكيل شده بود، برشمرده و همچنين از مؤسسهاى بهنام «درمانگاه خيريه علوى زنجانيها» نامبرده كه از نهادهاى اجتماعىِ تشكيل شده با تشويق روزبه بودهاست.

روزبه با آنكه در نگارش كتاب و مقاله، قلمى كمابيش توانا داشت، كثيرالتأليف نبود. او عمر نسبتاً كوتاه خود را بيش از آنكه صرف تأليف كند، صرف تعليم و تربيت نسل جوان كرد. با اين حال، آثار معدودى از وى بهجا ماندهاست :

۱) پاياننامة دورة فوقليسانس (چاپ نشده) و نيز مشاركت در تأليف يكى ـ دو مقاله در حوزة فيزيك زير نظر استادش كمالالدين جناب (مدرسى، ص ۲۱۰، نامه كمال جناب). ۲) مجموعه دوجلدى عربى آسان در صرف و نحو كه روزبه با همكارى سيدكاظم موسوى براى درس عربى دبيرستان علوى و احتمالاً با الهام از فعاليت مشابهى كه عمويش شيخجواد زنجانى در عراق انجام دادهبود تأليف كرد و چون در تأليف آنها هم از تجربه مؤلفان پيشين و هم از شيوههاى نوين تعليم و تربيت و نيز از تدريس آزمايشى آن كتابها در دبيرستان علوى بهره گرفته بود، آن مجموعه به زودى جاى خود را در مدارس اسلامى ايران باز كرد و سرآغاز تأليفات روشمند بعدى ديگر در اين زمينه ازجمله كتابهاى آموزش عربى مدارس راهنمايى و دانشسراى راهنمايى شد (← طارمىراد، ۱۳۸۶ شالف، ص ۱۴۱ ـ ۱۶۶). علاوه بر عربى آسان، روزبه و موسوى كتابى هم براى آموزش قرآن تأليف كردهاند به نام روش آسان در تعليم قرآن كه در ۱۳۵۱ ش در تهران منتشر شدهاست. ۳) خداشناسى. اين كتاب را روزبه بهصورت درسنامه در سالهاى پايانى عمر تدوين و در پايههاى آخر دبيرستان تدريس كرد كه در ۱۳۶۱ ش در قم بهصورت كتاب منتشر شد. ۴) مقالاتى در مكتب تشيع، ازجمله در شمارة اول اين نشريه. ۵) دستنوشتههايى مشتمل بر مطالب تربيتى و آموزشى كه روزبه آنها را به قصد انتشار ننوشته بود (← مدرسى، ص ۳۵۵ ـ ۳۶۹) و نيز مذاكراتى كه با مرتضى مطهرى در جلسات انجمن اسلامى پزشكان كردهاست (← مطهرى، ج ۴، ص ۱۵۳ ـ ۱۶۹).

دربارة منش و نگرش رضا روزبه، در مقام معلمى صاحبسبك و انسانى متقى، شاگردان و علاقهمندان او نيز كتابها و مقالات مختلفى تأليف كردهاند. روزبه را بايد از پيشگامان و بنيانگذاران تعليم و تربيت نوين اسلامى در ايران دانست. كارى كه در ۱۳۳۵ ش به همت او و علامه علىاصغر كرباسچيان آغاز شد، در دهههاى بعد به صورت جريانى زنده و بالنده در سراسر ايران ادامه يافت و تأثير خود را در تحولات سياسى و اجتماعى ايران برجاى گذاشت.

 

منابع: محمدمحسن آقابزرگ طهرانى، طبقات اعلامالشيعة: نقباءالبشر فى القرن الرابع عشر، قسم ۱ ـ ۴، مشهد ۱۴۰۴؛ تاريخچه فرهنگ ايران در كشور عراق از سال ۱۲۸۵ تا ۱۳۴۵ خورشيدى، ]بىجا: بىنا. ، بىتا. [؛ غلامعلى حدادعادل، «دبيرستان علوى نقطهى عطفى در تاريخ تعليم و تربيت جديد ايران»، در يادنامهى استادرضا روزبه: مجموعهى مقالات به مناسبت كنگرهى بزرگداشت استاد روزبه، تهران: آفاق، ۱۳۸۶ ش؛ فريده خزعل، «نقش استاد روزبه در رشد اعتقادى بانوان»، در همان؛ روايت استاد: استاد علامه كرباسچيان از نگاه ديگران، تهران: مركز تدوين و نشر آثار علامه كرباسچيان، ۱۳۸۶ ش؛ عباس خواجه شاهكوهى، روشنگر: پژوهشى در زندگى روحانى شهيد سيدكاظم موسوى، قم ۱۳۹۴ ش؛ موسى زنجانى، الفهرست لمشاهير علماء زنجان، قم: كتابفروشى شمس، ]بىتا. [؛ محمد سپهرىراد، «روشهاى تدريس و تحقيق علمى استاد روزبه»، در يادنامهى استاد رضا روزبه، همان؛ على صادقىتهرانى، «منش و روش استاد روزبه در تعليم و تربيت»، در همان؛ حسن طارمىراد، «سيرى در كتابهاى آموزش عربى، از ابتدا تا عربى آسان»، در همان، ۱۳۸۶ شالف؛ همو، «علوى و جايگاه علم در زندگى دينمدارانه»، در يادنامهى استاد علامه كرباسچيان: مجموعهى مقالات به مناسبت بزرگداشت پنجاهمين سال تأسيس مدرسهى علوى، تهران: آفاق، ۱۳۸۶ شب؛ يحيى عابدى، «استاد رضا روزبه، از معلمى مدرسهى توفيق تا مديريت دبيرستان علوى»، در يادنامه استاد رضا روزبه، همان؛ علىاصغر كرباسچيان، «زمينههاى فكرى و تاريخچهى تأسيس مدرسهى علوى»، در يادنامهى استاد علامه كرباسچيان، همان؛ ابوالفضائل مجتهدى، «روزبه، مظهر صدق و تقوا»، در يادنامهى استاد رضا روزبه، همان؛ اصغر محمدىخواه، تاريخ آموزش و پرورش استان زنجان: پيشگامان و پيشروان تا قبل از پيروزى انقلاب اسلامى ايران، زنجان ۱۳۹۰ ش؛ على مدرسى، فيض گل، تهران ۱۳۸۴ ش؛ مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج ۴، تهران ۱۳۸۹ ش؛ كاظم موسوى، «متن سخنرانى شهيد حجةالاسلام و المسلمين سيدكاظم موسوى در مراسم ]يادبود[ روزبه در جمع گروه فرهنگى شاهچراغ ]۱۳۵۲ ش[»، شما، ۲۸ آبان ۱۳۷۷؛ علىاصغر نهاونديان، «فعاليتهاى اجتماعى استاد روزبه»، در يادنامهى استادرضا روزبه، همان؛ كريم نيرومند، شرح زندگانى دانشمندان: روايت رجال لشگرى و كشورى استان زنجان (زنگان)، زنجان ۱۳۸۵ ش؛ على وردى، لمحات اجتماعية من تاريخ العراق الحديث، بغداد ۱۹۶۹ ـ ۱۹۷۹، چاپ افست ]قم [۱۳۷۱ ش؛ اكبر هاشمىرفسنجانى، هاشمىرفسنجانى: دوران مبارزه، زيرنظر محسن هاشمى، تهران ۱۳۷۶ ش.

نظر شما