شناسهٔ خبر: 114211 - سرویس فرهنگ
نسخه قابل چاپ منبع: تسنیم

روایتی از وداع با پیکر مطهر«حبیب سپاه»

پیکر شهید همدانی پیکر سردار شهید حسین همدانی را به جایی بردند که روزگاری همرزمانش را که در معرکه‌ جبهه‌های جنوب و غرب کشور در هشت سال دفاع مقدس به شهادت رسیدند، به آنجا منتقل می‌کردند و حالا با فاصله زمانی بیش از ۳۰ سال به دیدار رفقای شهیدش شتافته است.

به گزارش «نماینده»، نخستین دیدار خانواده شهید با پیکر شهیدشان در معراج شهدا... اما این بار پیکر شهید، استخوان‌های تفحص شده بعد از گذشت ۲۷ سال از اتمام هشت سال دفاع مقدس نیست. این بار همه برای دیدار و وداع با شهیدی آمده‌اند که دو روز پیش در شهر حلب سوریه به شهادت رسیده است، کسی که مرزهای جمهوری اسلامی را درنوردید و مقاومت را در جغرافیای جهان اسلام ترجمه کرد، کسی که روایتگر جهاد مردمان ایران اسلامی برای مردمی بود که این روزها به پایداری و اتحاد بیش از سال‌های گذشته نیازمندند. مدافعان حرم اهل بیت و گروه‌های مقاومت سوریه بیش از دو سال در کلاس درس سردار همدانی رسم جوانمردی و جهاد را مشق می‌کردند.

بچه‌های حزب‌الله و گروه‌های مقاومت، روز قبل برایش در حرم حضرت زینب(س) در دمشق مجلس زیارت عاشورا برپا کردند. پیکر او در حرم بانو طواف داده شد و بعد به وطن بازگشت و حالا پیکرش به معراج شهدای مرکز آمده است، محلی که حدود ۲۰۰ هزار شهید روزگاری در آنجا حضور داشته‌اند، یعنی پیکر ۲۰۰ هزار شهید تا به حال به این ساختمان و معراج شهدا منتقل شده‌ است و شاید هیچ نقطه‌ای را در کره زمین نمی‌توانید پیدا کنید که از این حیث، این‌گونه به ملکوت نزدیک باشد ...

پیکر او را به جایی می‌آورند که روزگاری همرزمانش را که در معرکه‌ جبهه‌های جنوب و غرب کشور در هشت سال دفاع مقدس به شهادت رسیدند، به آنجا منتقل می‌کردند و حالا با فاصله زمانی بیش از ۳۰ سال او به معراج منتقل شده است و به دیدار رفقای شهیدش شتافته است. تابوت او در جوار تابوت شش شهید گمنام دفاع مقدس که در ضریح حسینیه شهدا چیده شده است، برای وداع خانواده قرار می‌گیرد. شهدای گمنام دفاع مقدس نیز در این محفل حضور دارند.

رفقایش این روزها یاد او را زنده می‌کنند و در خاطراتشان از علاقه او به شهادت می‌گویند. سید احمد قشمی دراین‌باره می‌گفت: «آرزویش شهادت بود. در زمان شهادت خیلی از رزمندگان در دوران دفاع مقدس، بالای سر شهدا بود. یادم هست در جلسه‌ای با حضور ایشان، بغض گلویش را گرفته بود و می‌گفت: «دوست دارم بروم پیش این شهدا.» می‌گفت: «غصه می‌خورم که چرا همه رفقا رفتند و من مانده‌ام.» حقش این بود که در حالی که عمری در خدمت مبارزه و جهاد بود، عاقبتش نیز در همین صحنه شهادت رقم بخورد».

دیدار با یک شهید که فقط ۴۸ ساعت از لحظه شهادتش گذشته است حال و هوای متفاوتی را در معراج شهدا ایجاد کرده است. همه داغ از دست رفتن جهادگری را تحمل می‌کنند که مدافع تمام‌عیاری برای حریم اهل بیت(ع) در سوریه بود. صدای گریه‌ها و فریادها بلند است. خانواده و بستگان شهید حضور دارند. برخی از خانواده شهدا همچون خانواده شهید رضایی‌نژاد، شهید همت و شهید دستواره به‌همراه نمایندگان مجلس شورای اسلامی نیز برای ابراز همدردی و عرض تسلیت حضور دارند.

این بار دست‌ها، وزن تابوت سبک استخوان‌های بدر و خیبر را تجربه نمی‌کند بلکه پیکر شهیدی را روی دست از در ورودی تا داخل حسینیه شهدا همراهی می‌کند که روزگاری اگرچه در کربلای ۵ حماسه آفرید، اما حالا در حماسه مقاومت سوریه جاودانه شده است. وقتی پرچم روی تابوت کنار می‌رود، چهره سردار شهید حسین همدانی، بی‌تابی همه را دوچندان می‌کند. مداح به‌همراه جمعیت زمزمه «کجایید ای شهیدان خدایی ...» را دم گرفته و به‌دنبال آن زیارت عاشورا زمزمه می‌شود. فقط ذکر مصیبت شهادت امام حسین(ع) در آستانه محرم است که مرهمی برای دیدن این پیکر است.

وقتی چهره شهید همدانی نمایان می‌شود، تحمل دیدن چشم کبودشده پیکر شهید حسین همدانی طاقت را از دل‌ها می‌برد، همه شیون می‌کنند، مرد و زن، غریب و آشنا. سربازها و خبرنگارها و مسئولین همه با دیدن این صحنه دگرگون می‌شوند و اشک می‌ریزند، به‌خصوص همسر، دختر و دو پسر شهید همدانی که دور تا دور تابوت نشسته‌اند و سر بر این پیکر مطهر گذاشته‌اند. وقتی گاه‌گاهی صدای روضه‌های روضه‌خوان قطع می‌شود، پسر شهید همدانی اشاره می‌کند که بلندتر روضه بخواند. مداح هم در مقابل شهیدی به‌نام حسین که در دفاع از حرم حضرت زینب(س) به شهادت رسیده است، روضه اولین دیدار حضرت زینب(س) با پیکر امام حسین(ع) بعد از شهادتش را می‌خواند و از بوسیدن رگ‌های بریده روایت می‌کند ...

همسر شهید در میانه دعا می‌گوید: «بار آخری که شهید می‌خواست به سوریه برود، گفت: "این بار من حتماً شهید می‌شوم" حاج آقا، از اول جنگ به مبارزه رفته‌ و تا این اواخر هم خدا از او نگهبانی و محافظت کرده است. اما گفت: "این‌بار من قطعاً شهید می‌شوم"، نگاهش کردم و گفتم: "اگر شهید شدید من را شفاعت می‌کنید؟ "، گفت: "بله". حالا امروز آمده‌ام به او بگویم یادت نرود به قولت عمل کنی، سردار!».

مداح به فرازی از زیارت عاشورا می‌رسد و می‌گوید: «سردار آن‌قدر این فراز را خواند تا بالاخره حاجت‌روا شد.» و مداح زمزمه می‌کند: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمّدٍ وَ آلِ‌مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ محمّدٍ وَ آلِ‌مُحَمَّدٍ».

در آخر مجلس هم یکی از دوستان شهید گفت: «یک تسبیح تربت امام حسین(ع)، یک عطر و یک انگشتر که روز قبل توسط سرلشکر قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس اهدا شده بود دو روز به‌خاطر تطهیر و غسل شهید در دست ما امانت مانده بود که حالا به او بازگردانده می‌شود» و آن را روی پیکر گذاشت.

تابوت شهید را از میان جمعیت بلند می‌کنند تا به سردخانه منتقل شود. جمعیت بیرون می‌آیند و خانواده داخل می‌مانند تا آخرین وداع خود را با او به پایان برسانند.

اینجا هیچ چیزی تمام نشده است و راه تو ادامه دارد. تمام این راه را باید گریه کرد برای چشم کبود تو: ای «حبیب سپاه».

 

نظر شما