شناسهٔ خبر: 110560 - سرویس سیاست
نسخه قابل چاپ منبع: تسنیم

چگونه توافقات هسته‌ای را ارزیابی و بررسی کنیم؟

جواد لاریجانی در بررسی توافقات نباید گرفتار بحث‌های فرضی شویم، یعنی بگوییم اگر در این بند مثلا چنین بود بهتر بود و امثال اینها.

«نماینده»؛ محمد جواد لاریجانی/ ۱- توافقات هسته‌ای هم "ارزیابی" می‌خواهد و هم "بررسی". بررسی برای تصمیم‌گیری است  و لذا مورد نیاز امروز مجلس شورای اسلامی و شورای عالی امنیت ملی و هر نهاد دیگری است که باید "تصمیم بگیرد".

اما "ارزیابی" مربوط به فهم این توافقات، زمینه‌ها، رفتار سایر عوامل موثر و امثال اینها است و هر کسی به اندازه ظرفیت و علاقه بدان احساس نیاز می‌کند. البته برای تصمیم‌گیری درست نیازمند "ارزیابی" هستیم. لیکن در عالم سیاست این طور نیست که روند ارزیابی در حد کمال انجام شود و سپس تصمیم گرفته شود! در این رابطه از دو طرف حدی (افراط و تفریط) باید اجتناب کرد: یک طرف بی‌اعتنایی کامل به ارزیابی است و صرفا بر اساس یک اعتقاد و شهود و اطمینان شخصی یا جسارت تصمیم گرفته شود. اگر چه کم و بیش در دنیا این امر بین مسئولان متداول است اما در مسائل مهم می‌تواند خسارات جبران ناپذیر به همراه داشته باشد. طرف دیگر تفریطی است یعنی فرصت‌ها را با دغدغه ارزیابی‌ها وسیع‌تر، تعمیق‌تر و ... از دست بدهیم. به تعبیر یکی از علمای این فن، "اسیر" پارامترهای ناشناخته شویم. مثلا مناقشات درباره "ارزیابی" مذاکرات گذشته از زمان آقایان روحانی، علی لاریجانی و سعید جلیلی بحث جالب آکادمیک می‌تواند باشد و جا دارد تحقیقات خوبی روی آن صورت گیرد و مسلم برای تصمیم‌گیری مفید خواهد بود اما فقط مقدار کمی از آن برای "بررسی تصمیم‌گیرانه" امروز ما ضروری است و اگر با رنگ و بوی گرایش‌های سیاسی آمیخته شود، نه تنها به "بررسی" نمایندگان محترم کمکی نمی‌کند بلکه بیراهه است.

۲- تفاوت دیگر "ارزیابی" و "بررسی" در حوزه توجه و تکنیک و نقطه شروع است. در یک ارزیابی جامع (که انتها ندارد و مدام در طول تاریخ و با‌ آثار و تعاملات عناصر موثر در پدیده برای فهمیدن، موضوع جدید تراشیده می‌شود) مرزی برای مسائل مورد مطالعه وجود ندارد. "رقص کلمات و اصطلاحات"، دلبری‌های دیپلماتیک و شیرین‌زبانی‌های تویتری و ... همه قابل برای ارزیابی هستند و می‌توانند موضوع توجه و تامل باشند. اما برای "بررسی" مورد نیاز تصمیم‌گیران، "فهم عملیاتی" و " ارزیابی عملیاتی" Functional evaluation) اصل است. یعنی باید این توافق نامه‌ها را در میدان تعامل و عوامل موجود فرض کنیم؛ مدل رفتاری این عوامل را - که شامل آمریکا و دول اروپایی، دولت خودمان و سایر عناصر هستند - بر اساس پیشینه‌بازسازی کنیم و بپرسیم": "حالا سیر فعل و انفعالات چگونه خواهد بود؟ "

حقیقتا نوعی "شبیه‌سازی (Simulation) است. که در عین اهمیت، کار اسانی هم نیست!

مثلا یکی از عوامل موثر در فهم عملیاتی توافقات هسته‌ای، نحوه رفتار دولت آمریکا است. یک مدل این است که فرض کنیم آمریکا در ده سال آینده منافع اصلی خود را در سطح جهانی و منطقه‌ای تغییر نخواهد داد در سطح جهانی به دنبال تحکیم رهبری خود است و در منطقه خاورمیانه حذف هرگونه مقاومت در مقابل سلطه صهیونیسم، انحلال کشورهای ریشه‌دار به "خیمه‌های" تحت فرمان و مهار جمهوری اسلامی، تضعیف جمهوری اسلامی و ساقط کردن و انحلال ایران و تحت سیطره درآوردن این ملت می‌باشد. این مورد در حدود چهار دهه گذشته ادامه داشته و اکنون هم دلیلی برای تغییر آن دیده نمی‌شود.

مدل دیگر این است که آمریکا و غرب سرخورده از ناکامی‌های گذشته، تشنه روابط دوستانه و خوب با ایران شده‌اند که این امر عمدتا دو دلیل دارد. دلیل اول اقتصادی است و دلیل دوم برخی امور جدیدالظهور است که در آنها منافع ایران و آمریکا صدفه‌ای هم باشد به هم نزدیک شده‌اند مانند مقابله با داعش و یا آرامش در افغانستان، لذا آمریکا می‌خواهد در ده سال آینده با ایران تعامل مثبت داشته باشد.

مثال دیگر مدل رفتاری جمهوری اسلامی ایران است: آیا در ده سال آینده تلاش برای هر چه موفق‌تر کردن تجربه "جمهوری اسلامی" به عنوان یک نظام مدنی - سیاسی بر اساس عقلانیت اسلامی را ادامه می‌دهد؟ آیا همچنان تلاش می‌کند که با توانمندی‌های علمی - فنی، که شامل توانمندی‌ هسته‌ای هم هست، توانمندی دفاعی و سایر جهات نوعی بازدارندگی موثر در مقابل دشمنان خود ایجاد کند و به سیاست مقاومت در مقابل سیطره آمریکا و غرب صهیونی ادامه دهد یا به علت مشکلات اقتصادی دل در گرو کمک و همکاری با غرب بسته است و می‌خواهد نوعی تنازل در آن هدف اصلی انقلاب داشته و در عوض راحتی و حل معضل اقتصادی را برای مردم خود رقم بزند. در منطقه هم به درون گرایی روی آورد و صرفا تعاملات دیپلماتیک را مبنی قرار داده و به تعبیر رئیس جمهور محترم "بازدارندگی قانونی" را جایگزین بازدارندگی ناشی از توانمندی‌های فنی - علمی و دفاعی و هسته‌ای قرار دهد.

خلاصه: بررسی توافقات هسته‌ای برای تصمیم‌گیری ناگزیر از بررسی عملیاتی این اسناد است.

۳- برای تصمیم‌گیری نقطه شروع بسیار مهم است و این یک تفاوت عمده دیگر بین "بررسی" و ارزیابی" است. در ارزیابی که مجموعه‌ای از کاوش‌های عمدتا "آگاهی محور" است، از هر نقطه می‌توان کار را آغاز نمود؛ حتی می‌توان از ابتدا تا انتهای متون را با همان نظم متنی دنبال کرد و سطر به سطر مباحث را مورد ارزیابی قرار داد. اما برای بررسی توافقات، نقطه شروع ربط وقیق به اهداف اصلی ورود در مذاکرات دارد. در مذاکرات هسته‌ای سه هدف عمده مبنای ورود و راهنمای جریان مذاکره و پایه بررسی نتایج می‌باشد:

اول: این مذاکرات صرفا به مسائل هسته‌ای مربوط است و لاغیر

دوم: لغو تحریم‌ها مقصد مهم و اساسی است و بدون آن مذاکرات بی‌فایده و بیهوده است. تحریم‌ها باید یکجا و نه به تدریج لغو شوند. اگر تعلیق است، تعلیق کارهای ما مقابل آن باشد

سوم: توانمندی هسته‌ای کشور نباید آسیب ببیند.

حال درباره هر یک از این سه محور نکاتی را که مفید در بررسی است بیان می‌کنیم:

الف - انحصار مذاکرات در امر هسته‌ای: این اصل دو نتیجه مهم عملی به دنبال دارد. یکی اینکه طرف مقابل - همانطور که در قطعنامه‌های مصوب علیه ایران مندرج است - به بهانه نگرانی از اشاعه سلاح هسته‌ای، دنبال ضربه کاری به توانمندی‌های کشور ما می‌باشدو قصد دخالت و‌ آشوب در نظام سیاسی و امید به سرنگونی جمهوری اسلامی را دارد. لذا آنها به انحاء مختلف و قویا و مصرا قصد ارتباط این مبحث را با سایر مباحث از تهدید اسرائیل گرفته تا حمایت از مقاومت اسلامی و حقوق بشر و توان موشکی و غیره را دارند. البته در متن به خاطر هوشیاری مذاکره کنندگان ایرانی این تلاش به صورت بازدید از مراکز نظامی صرفا ظاهر شده و با لعاب آژانس. اما مهمتر: امکان ارتباط عملی قطعنامه به سایر مقاصد است. باید بررسی کرد که ایا متون توافق نامه‌ها تا چه حد در مقابل سوء استفاده "عملی" از مذاکرات هسته‌ای و ربط به سایر مسائل "مقاوم" هستند. رئیس جمهور آمریکا و مسئولان دولتی و حامیان سیاسی آنان در کنگره و سایر نهادها به نحو آشکار مدعی این ارتباط هستند. البته گاهی مسئولان سیاسی کشور مواضعی را گرفته‌اند که به نحوی در همین جهت است. مانند غلو در آثار و پیامدهای موافقت‌نامه‌های هسته‌ای در روابط دنیا با ایران و یا تعبیری از قبیل اینکه این توافق‌نامه‌ها مانند یک نهال است که تازه غرس شده و باید گسترش و حفاظت شود و در همه شئون حتی داخلی تاثیر دارد و از این قبیل مطالب. کار مهم مجلس می‌تواند با تفسیر غیر متناقض با متن این زمینه‌ها را بسیار محدود کند.

دیگر، از موارد مهم در انحصار مذاکرات در امر هسته‌ای، جهات سیاسی بحث است. یعنی گاهی متن ظاهرا درباره امرو هسته‌ای می‌باشد، اما عملا مشروعیت ادعاهای حریف را متضمن است! و لذا قبول آن ممکن است از لحاظ انصراف موارد به هسته‌ای مشکلی نداشته باشد اما از لحاظ اثبات این مدعا که ایران پس از ۳۷ سال مقاومت در مقابل ادعای رهبری آمریکا و غرب نهایتا قبول کرده است که باید حرف آن را حتی اگر صریحا ظالمانه و غیر موجه می‌داند - بپذیرد! اینهم نوعی توسعه مذاکرات به حوزه فراتر از هسته‌ای است. لذا برای تصمیم‌گیری درباره این موافقتنامه‌ها باید مورد بررسی قرار گیرد.

ب- لغو تحریم‌ها: مذاکرات دولت جدید، با شعار لغو تحریم‌ها در قبال پذیرفتن بعضی محدودیت‌ها در فعالیت‌های هسته‌ای آغاز شد. نباید اشتباه کنیم" تحریم‌ها و قطعنامه‌های شورای امنیت اقدامات تهاجمی دشمنان کشور و ملت ما - یعنی آمریکا و غرب صهیونی - علیه منافع ملت بوده و هست و این تازه بخشی از تهاجم وسیع آنان به دستاوردهای مهم انقلابی ما می‌باشد که همانا بنای یک نظام مدنی - سیاسی جامع بر اساس عقلانیت اسلامی است و مهمتر از همه: این تهاجمات ادامه داشته و حذف نخواهد شد. چه توافقات هسته‌ای را بپذیریم و چه نپذیریم. لذا آنچه برخی دوستان ما در دفاع از توافقات می‌گویند که گویی دولت‌های سابق مسئول این قطعنامه‌ها بودند سخن درستی نیست. مثلا از جناب حجت‌الاسلام و المسلمین آقای ابوترابی نایب رئیس مجلس شورای اسلامی نقل شده است که در نقد مذاکرات سابق گفته‌اند:

"اگر اهل نقد و بحث بودید سه قطعنامه علیه کشور تصویب نمی‌شد" ادعای قابل دفاعی نیست و اصلا رابطه علی آن روشن به نظر نمی‌رسد. البته همواره می‌توان کاوش علمی کرد و ارزیابی نمود که آیا می‌توانستیم این جبهه از تهاجم را متوقف کنیم یا به تاخیر بیاندازیم؟

این کار ضروری است، زیرا به گفته "سونتزو" اولین مولف چینی در فنون استراتژی (حدود و هزا رسال پیش!) "جلوگیری از وقوع یک جنگ از پیروزی در صد جنگ مهمتر است" البته در صورت امکان! لذا قطعنامه‌های قبلی علیه جمهوری اسلامی ایران به مثابه تیرهای دشمنی است که به سوی منافع ما از سوی دشمنان ملت پرتاب شده است و طبیعی بوده که ما همه را رد کرده‌ایم و در مقال آن ایستادیم. اما قطعنامه ۲۲۳۱ وضعیت جدیدی است؛ این قطعنامه با درخواست ما و با مشارکت ما و با موافقت ما صادر شده است! پس هم در ارزیابی و هم در بررسی باید به این وضعیت توجه کافی بشود.

نباید فراموش کنیم عزیزانی که دیروز مذاکره می‌کردند مانند آنها که امروز مذاکره می‌کنند فرزندان متدین و متعهد این مرز و بوم هستند. انتظار من از شخصیت فرهیخته‌ای مانند آقای ابوترابی این است که همه را زیر پر محبت و لطف خود بگیرند و این مباحث و مناقشات هرگز فضای برادری را به هم نزند.

لیست تحریم‌های که باید لغو شود در ضمائم موافقت‌نامه‌ها آمده است که بسیار اقدام درستی بوده است و وسعت تحریم‌ها را نشان می‌دهد و لذا اهمیت لغو آنها را هم به نمایش می‌گذارد و البته لازم به ذکر است که مبنای این تحریم‌های لغو شده عمدتا مصوبات شورای امنیت سازمان ملل، دستور رئیس جمهور آمریکا و مصوبات اتحادیه اروپا است که خود حجم زیادی است. اگر لغو شوند نظام بانکی ما، صادرات نفت، کشتیرانی و مراودات تجاری ما جان تازهِ‌ای می‌گیرند. اینها مسائل مهمی است که باید در امر لغو تحریم‌ها مد نظر باشد. حال خطر مهمی در این زمینه وجود دارد اگر به جای لغو تحریم‌ها به تعلیق دراز مدت رضایت دهیم و‌ آن هم همراه با مکانیزم‌های به سادگی فعال شوند برای بازگشت تحریم‌ها باشد، مسئله لغو تحریم‌ها به یک زمینه "باج‌گیری" بسیار خطرناک برای آمریکا و غرب از جمهوری اسلامی تبدیل می‌شود. قطره قطره باز می‌کنند و هر وقت خواستند به بهانه‌ای تهدید نموده و تلاش می‌کنند باج را دریافت کنند. البته در قدم‌های اولیه مقداری شیر تحریم‌ها را بازتر می‌کنند تا اقتصاد ما لبی تر کند و مزه بدهد و سپس باج خواهی‌ها آغاز می‌گردد نحوه باج‌خواهی هم بسیار روشن است: در ظاهر و نمای صوری هماهنگی با توافقات، ادعاهایی را مطرح می‌کنند. احتمالا آژانس کذایی مسئول بررسی می‌شود و گزارشی دو پهلو ارائه می‌دهد - مانند همیشه! - و در کمیسیون مطرح و عدم رضایت آمریکا یا دیگر غربی‌ها اعلام می‌شود و سپس دوران باج‌خواهی شروع می‌شود: در قطعنامه توصیه شده که ایران و کشور مدعی با هم به توافق برسند! این همان زمان باج‌خواهی است. اگر توافقی حاصل نشود، تیرهای تحریم دوباره برای شلیک آماده می‌شوند. لذا اینکه رهبر معظم انقلاب دائما تاکید کرده‌اند که تحریم‌ها یکجا و در آغاز کار باید لغو نه تعلیق شوند، برای سد کردن این زمینه سوء استفاده آمریکا و متحدان اروپایی وی است.

ج - حفظ توانمندی هسته‌ای: باید فهم درستی از دانش، فناوری و تکنولوژی و حیات یک زمینه علمی - تکنولوژیک و ضروریات آن -داشته باشیم. علامت توانمندی هسته‌ای به "غنی‌سازی در داخل با تعداد سانتریفیوژ‌های بالا" خلاصه نمی‌شود و این کار در چرخه حیاتی یک صنعت در حال زندگی معنی پیدا می‌کند نه بیرون آن چرخه و به نحو مجزا!

توانمندی هسته‌ای دارای یک پایه و سه محور عمده است:

محور اول: نیروهای توانا و "کار بلد"

محور دوم: امکانات صنعتی موجود و قابل تهیه

محور سوم: منابع مورد نیاز چرخه کاری

و اما این ستون‌ها بر روی یک پایه قرار می‌گیرند که همانا برنامه‌ها و طرح‌های اقدام است. توسعه هسته‌ای کشور در زمان دولت‌های مختلف در جریان بوده و همه دولت‌ها در رشد آن نقش مثبت ایفا کرده‌اند و شیرازه به هم وصل کننده فعالیت‌های دهه‌های اخیر استراتژی روشن نظام در این زمینه بوده:

- دستیابی به انرژی هسته‌ای با امکانات مطمئن اخیر استراتژی روشن نظام در این زمینه بوده

- تعدد و تنوع در نحوه تولید انرژی با توجه به ویژگی‌های محیطی کشور (توسعه نیرگاه آب سنگین اراک ۴۰MW و سپس در هویزه ۳۳۰MW و ...)

- سرمایه‌گذاری مستمر در بهینه‌سازی و مدرن‌سازی سطح تکنولوژی و ورود به افق‌های جدید

- توسعه معارف (علوم و فنون) مربوطه در کشور

- سرریز توسعه هسته‌ای به سایر حوزه‌های علمی و فنی کشور

- توسعه استفاده‌های فراتر از تولید انرژی مانند کاربرد در داروسازی، کشاورزی، سازه‌ها، پزشکی و ...

جهات شش گانه فوق با هم ربط وثیق دارند و با هم حرکت می‌کنند درست مانند ارگان‌های مختلف بدن انسان که در تعامل با یکدیگر حیات انسانی را تعریف می‌کنند. بنابراین، اگر مسئولان تصمیم‌گیر می‌خواهند ببینند از لحاظ عملیاتی توافق‌های پینشهادی چه تاثیری بر روی توانمندی هسته‌ای کشور دارند باید "بررسی" کنند که اثر این توافقات بر روی این عناصر شش گانه چگونه است وآن را به چه جهتی هدایت می‌کنند و در این امر دو نکته مهم را نباید فراموش کنیم

نکته اول: اهمیت آنچه را که داریم و قدر آن را بدانیم گفته می‌شود که سانتریفیوژ‌های IR۱ مروبط به دوران پایان جنگ جهانی است و یا راکتور‌آب سنگین اراک یک مدل قدیمی روسی - چینی است و حالا مسائل فرق کرده و راکتورهای مدرن هست و قدس علی هذا!

این یک استدلال نادرست است در دنیا خیلی چیزهای مدرن هست که به ما نمی‌دهند و اگر هم بدهند غالبا در بسته می‌دهند و لذا سطح فنی ما را بالا نمی‌برد. همین که داریم و با دست خود ساخته‌ایم آنقدر مهم است که دنیا را به شگفتی واداشته و ضمنا توانمندی با بازدارندگی موثر ایجاد کرده است.

همین حدود ۱۰ تن اورانیوم با غنای پایین چنان مهم است که در هر حال باید از کشور خارج شود و ذخیره ما از سیصد کیلو بالاتر نرود همین دستگاه‌های سانتریفیوژ عقب افتاده آنقدر مهم هستند که باید دو سوم آن کنار گذاشته شود و برای مدت مدیدی حق تولید آن را نداشته باشیم مسئولان فنی نباید پیشرفت دیگران را بهانه تعطیل آنچه داریم قرار دهند. پیشرفت ما از ارتقاء همین که داریم حادث می‌شود نه از صدقه و هبه دشمنانی که قسم خورده‌اند توانمندی مااز جمله و در راس آن توانمندی هسته‌ای ما را نابود کنند.

نکته دوم: مسئله نقد و نسیه است! راکتور آب سنگین اراک حدود ۹۰ درصد کار آن تمام شده و با مختصر همتی مشغول به کار می‌شود. از لحاظ ایمنی تمام استانداردهای متداول دنیا را دارد. البته اگر استوانه فولاد هسته‌ای آن را یک بار بیرون بکشیم، ممکن است خراشی پیدا کند و دوباره برای استفاده خطرناک است اما این چه ربطی دارد به استوانه موجود که بیرون کشیده نشده! اینکه الان در محل است سلامت هیچ کس را با معیارهای متداول تهدید نمی‌کند. اتفاقا اگر بر اساس توافق‌نامه استوانه را بیرون بکشیم ممکن است خراش پیدا کند و اگر خواستیم همه چیز را به جای اول آن برگدانیم دیگر نمی‌شود و می‌تواند جان بسیاری را (البته نه ۸۰ میلیون بلکه بر میزان فاصله با محل) تهدید نماید. این تهدید متوجه توافق‌نامه است نه محصول تلاش چند چند دهه م ۹ هندسان و کارشناسان هسته‌ای ما! حال این راکتور را نابود کنیم به خاطر وعده‌ای که در توافق‌نامه است و حداقل ۴ سال طول می‌کشد و باید مورد توافق دشمنان ما باشد. چرا باید آن نقد را بدهیم و این نسیه را از طرف‌های دغل‌باز، دشمن و غیر پایبند به هیچ هنجار اخلاقی و عهد و پیمان بگیریم؟ این یک معامله موجه نیست. معنای عملیاتی این توفاق این است که اولا ما نیروگاه آب سنگین نود درصد کامل شده اراک را نابود کنیم ثانیا برای این مسئله در ظاهر موازنه‌ای داشته باشد و از لحاظ حیثیتی نیاز ایران را برطرف کند، قول ساختن یک واحد جدید دیگر را می‌گیریم. من قول نابودی اراک را به نحو روشن و با دریافت امتیازی حدودا معادل در محل دیگر را به مراتب ترجیح می‌دهم بر آن موازنه غیر قابل اطمینان نسیه.

۴- در پایان به برخی محاکمات و استدلال‌های نادرست در توافق یا رد موافقت‌نامه‌هاای هسته‌ای اشاره می‌کنم:

الف - در بررسی توافقات نباید گرفتار بحث‌های فرضی شویم، یعنی بگوییم اگر در این بند مثلا چنین بود بهتر بود و امثال اینها. فصل این گونه مباحث گذشته است اکنون با متنی روبرو هستیم که دولت ما به اصطلاح "پاراف" کرده و باید مراجع قانونی تایید نهایی کنند و مجلس می‌توند رد کند و یا قبول کند و یا به نحو دیگری برخورد نماید بنابراین تغییر در متن توافقنامه فعلا مسیر موجهی نیست. لکین این توفاقنامه شامل اموری است که می‌توان با دقت و تلاش کارشناسانه و با تیزهوشی از تفسیرهای خلاف منافع کشورمان جلوگیری نمود و با تبیین و ارائه قرائت‌های غیرمتناقض با صورت متن، نقاط ضعف بسیاری را از آن جبران کرد.

این برخورد یک مسیر بررسی است. ضمنا مجلس لازم نیست رد یا قبول صریح داشته باشد. مثلا طی طراحی نمایندگان مجلس به دولت اجازه می‌دهند در صورتی که مصالح عمومی نظام با نظر شورای علای امنیت ملی حفظ شود به نحو داوطلبانه در اصطلاح بین‌المللی عملی کردن اقدامات مندرج در موافقت‌نامه را آغاز نماید. در آن صورت مجموعه‌ای از امور - که همه تفسیرهای منضبط و دقیق از متن هستند - باید رعایت شوند و در طول اقدامات در صورت کوتاهی طرف مقابل، هر کجا لازم شد کل اقدامات متوقف گردند. البته "پذیرش عملی" پروتکل الحاقی (باعبارات مندرج در مدل و فراتر از آن) نیازمند تایید مستقل مجلس شورای اسلامی است.

ب- دولت نباید تایید و بحث در مجلس را تضعیف خود بداند بلکه در عمل باید به فکر آینده باشد و در طول عمل بارها باید به مجلس تکیه کرد تا تفسیر نادرست و ناجوانمردانه دشمن مقال را که آمریکا و متحدان نزدیک اروپایی وی است دفاع کند.

لذا رجوع به مجلس آن گونه که در دنیا نیز مورد پذیرش و متداول است مقبول‌ترین تکیه‌گاه به شمار می‌رود حتی رد مصوبه‌ها اگر توسط مجلس باد قابل توجیه است.

ج - دولت معیار همراهی و یا عدم همراهی با خود در کشور را، متون توافق‌نامه‌ها قرار ندهد. امروزه بسیاری هستند که حامی دولت و تیم سیاست خارجی هستند اما به نتایج مذاکرات نظر مثبتی ندارند. قدرت و حیثیت و اعتبار فراوان دولت ربطی به این مذاکرات ندارد.

د- استمداد از استیصال برای توجیه متون توافقنامه‌ها: مکرر دیده شده است که برادران مدافع توافق‌نامه، در زمان مواجهه با نقدهای قوی می‌گویند: ما هم آرزو داشتیم این نواقص نباشد، اما نتوانتسیم". یا برخی می‌گویند:‌با شرایط سخت اقتصادی مجبور بودیم. از این بهتر نمی‌شد". اساس این استدلال توسل به استیصال و قبول از روی اضطرار است.

برهان استیصال چند اشکال مهم دارد:

اشکال اول متوجه مذاکره کننده است و اینکه مذاکره کننده مسئول توفیق در حصول نتیجه نیست. حاصل مذاکرات می‌تواند موفق و یا غیر موفق باشد. مذاکره کننده باید از تمامی "فوت و فن‌ها" استفاده کند تا به هدف خود برسد و اگر موفق نشد نباید به اموری که در چارچوب نبوده تن بدهد. مذاکره‌کنندگان می‌توانند  عدم توفیق با پارامترهای تعیین شده را به مراجع تصمیم‌گیری منعکس کنند. اصولا تشخیص و عمل بر اساس "اجبار"، "استیصال" و "اضطرار"، تصمیمات مهم نظامی حکومتی است نه گروه مذاکره کننده.

اشکال دوم به اصل این بنیان است: سیاست و استراتژی نظام، عدم "باج‌دهی" بوده و تئوری مقاومت در مقابل استکبار - که از مبانی مکتب اهل بیت (ع) است. و توسط حضرت امام (ره) در دوران ما احیاء شده به نحو جدی کاربرد این قاعده را محدود کرده است. به خصوص توانمندی ما در طول چند دهه گذشته در مقابله با غرب صهیونی، توجیه کننده این دغدغه است و اتفاقا تحریم‌ها می‌تواند به یک انقلاب در حوزه اقتصادی کشور دامن بزند و از اقتصاد پریشان فعلی به سوی یک نظام اقتصادی خوش تعریف، خوش بنیان و مقاوم حرکت نماید.

اشکال سوم این است که اگر باب باج دادن به آمریکا وم متحدان غربی وی باز شود به هیچ وجه نهایتی برای آن نیست زیرا فهرست زمینه‌ها باج خواهی آنان از تغییر نظام اسلامی (تحت عنوان حمایت از فعالان حقوق بشر و سکولارهای وطنی) هست تا توان موشکی، دفاع از مقاومت اسلامی لبنان و غیره.

ه- استمداد از پیامدهای دیپلماتیک: برخی دوستان ما اشاره می‌کنند که توافقات هسته‌ای هنوز به تصویب نهایی نرسیده، هجوم مسئولان کشورهای عمدتا غربی را برای سفر به ایران نتیجه داده است و همه آمده‌اند و می‌خواهند روابط خود را با ما بسط بدهند. بدون شک این امر دستاوردی با ارزش برای دولت ما می‌باشد اما در "بررسی" موافقت‌نامه‌ها اساسا باید به جریان عملیاتی آن تکیه شود تا بتوانیم به نحو صحیح تصمیم گیری کنیم. ولی مجریان باید به این "توجه مناسب" در سیاست خارجی نظر داشته باشند تا هم از سوء استفاده‌ها جلوگیری کنند و هم آن را به مسیر اقدامات عملی سوق دهند. لذا پیامدهای مناسب مذاکرات عمدتا موضوعی برای مجریان دیپلماسی کشور است ونه پایه‌ای برای تصمیم‌گیری در موافقت‌نامه‌ها.

و) استمداد از اعتماد به مذاکره کنندگان: برخی از دوستان در مقابل نقدها، به اعتماد دولت و مسئولان امر مذاکره کننده استناد می‌کنند و می‌گویند: این برادران هم اهل فن هستند و هم متدین و هم شجاع آیا آنها این اشکالات را نفهمیده‌اند و دیگران که نه اهل فن هستد و نه در جریان مذاکرات بوده‌اند می‌فهمند؟ این استدلال آغاز نادرستی دارد و انجام نادرست! آغاز آن کاملا درست است و همانطور که قبلا اشاره شد، اعتبار و توان دولت منوط به این مذاکرات نیست. اما اساس مباحث مربوط به "ارزیابی" و "بررسی" موضوع، اسناد و نتایج آن است قطع نظر از حیثیت شخصی مذاکره کنندگان زیرا این تعهدات سال‌ها می‌ماند و مسئولان عوض می‌شوند و تعاملات جهانی ما بر اساس متنون تنظیم می‌شود  نه شخصیت مذاکره کنندگان!

مثلا مجلس محترم مسئولیت دارد به دولت در مورد ورود به این توافقات یا عدم آن اجازه دهد. برای این تصمیم باید "بررسی‌"های لازم را انجام دهد که در طول این نوشتار به تفصیل بحث شده است. همه بررسی‌ها با پیش‌فرض تعهد و توانمندی‌ و سلامت مذاکره کنندگان است. اما مسئولیت مجلس قابل انتقال به دیگری نیست! نمایندگان باید تصمیمی موجه بگیرند که مستقل از مذاکره کنندگان است. باید پاسخگوی سوالات اساسی این متون در فرآیند عملی باشند و این امر قابل تسامح نیست.

 

نظر شما