به گزارش «نماینده»، امروز چه در شهرهای بزرگ و چه در شهرهای کوچک با وجود مشغلههای کاری در هر خانهای هر شخصی وابسته به نیازهایش برنامه تلویزیونی خاصی را دنبال میکند. از برنامههای آشپزی، سریالها گرفته تا اخبار و برنامههای ورزشی در واقع این جعبه جادویی کوچک که دیگر امروزه آنقدرها هم کوچک نیست جزئی از برنامههای روزانه زندگیمان شده است. در حوزه سینما نیز اینگونه است در هر منطقه و یا محلهای که نگاه میکنیم حتما چشمان به یک سالن سینما میافتد که با سانس و فیلمهای مختلف هر روزه مخاطبینی را به سمت خودش میکشد و به مراتب شلوغی سینماها هم به نوع فیلم و سانسهای روز و هفته بستگی دارد. اما در کنار اینها موضوع و دغدغه مهم گیشه تئاتر کشورمان است.
تئاترشهر این قلب تپنده شهر هم گاهی دچار انجماد گیشهای میشود چه برسد به تماشاخانههای خصوصی. سوال اینجاست که چرا تماشاگران تئاتری نسبت به سینما و تلویزیون اینقدر کمرنگ شده است.
از سوی دیگر میتوان گفت همان جعبههای جادویی که از بچگی در خانههایمان بود و رفته رفته تبدیل به یک نیاز و عادت شد شاید تئاتر هم لازمه فرآیند نیازمندسازی و نهادینه کردن نیازهای فرهنگی و اجتماعی بود که متاسفانه هیچگاه در مورد تئاتر رخ نداد. از طرفی هم علاقمندی به دیدن تئاتر معمولا به طور میانگین در سنین جوانی به وجود میآید که توجهی به این امر نمیشود و همین باعث شده که میزان علاقمندی به تئاتر میان عموم مردم ایران به میزان قابل توجهی کاهش پیدا کند.
بخش مهمی را هم میتوان به بیتوجهی و بیعلاقگی جامعه و مدیران فرهنگی در زمینه کشف استعدادها اشاره کرد و با گروههایی که در مدرسه برای بازی نمایشی شکل میگرفت. میتوان گفت امروز متاسفانه سالهاست که دیگر تئاتر هیچ جایگاه محکمی در مدارس و آموزش و پرورش وجود ندارد و همان کور سوی دیرینه تئاتر دانشآموزی هم خاموش شده است.
عدهای هم معتقدند که نمایشنامه و کارگردانهای ضعیف باعث کمرنگشدن تئاتر و دوری مخاطبین شده، خب این دلیل بیتاثیر نبوده اما علت کهنهتر از این صحبتهاست و امروز دچار مخاطبان خاص و تکراری شده است.
تبلیغات در سینما و یا تلویزیون به قدری است که اطلاعات کافی در رابطه با برنامهها راحت در اختیارمان قرار میگیرد. اما در عرصههای تئاتری به قدری کمرنگ است که گاهی حتی اسم نمایش را هم عده کثیری نمیشنوند و آن نمایش در خاموش روی صحنه میرود و تمام میَشود. آن هم مقولهای به این مهمی که هر تئاتر ریشه و گذشته خاک و سرزمین خودش را بازگو میکند.
امروز با سالنهای نمایش خصوصی سعی در گسترش و جبران کمبود سالنها در فضای نمایشی را دارند اما به خاطر استاندارد نبودن فضا و تبلیغات کم از جذب مخاطبان دور ماندهاند و همین عدم حمایت از سوی سازمانها و عدم توجه پیشکسوتان باعث شده تماشاخانهها هم به سمت و سوی خاموشی رود.
تئاتری که امروزه همان مخاطبان کم را از سوی چهره و اسامی جذب میکند که اگر نمایشی هم گرچه خوب باشد ولی فاقد اینها، همان کور سوی امید را هم از دست میدهند و نادیده گرفته میشود و دیده شدن و پیشرفت در کمال ناباوری از آنها گرفته میشود که اگر به این صورت پیش رود و هیچ حمایتی از سوی مسئولین نشود ممکن است روزی بشنویم: چراغ قلب تپنده شهر خاموش شد؟ چه بسا با خاموش شدن این چراغ چه نورهای عظیمتری را از دست خواهیم داد. آن وقت است که نوش دارو بعد از مرگ سهراب بینتیجه میماند.
نظر شما