شناسهٔ خبر: 108181 - سرویس سیاست
نسخه قابل چاپ منبع: فردا

خاطرات انقلابی وزیر کابینه روحانی

علی جنتی علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دوران مبارزات انقلابیون به واسطه حضور پدرشان آیت الله جنتی در بطن مبارزات، یکی از فعالان سیاسی در این عرصه بود و کتاب خاطرات وی مملو از خاطرات مبارزات انقلابیون است. اهمیت وقایع نگاری علی جنتی از این روست که دارای مباحث متنوعی از درویدادهای قیام پانزده خرداد، فعالیت سازمان مجاهدین خلق، حسینه ارشاد، حضور امام در نوفل‌ ولوشاتو و ... است.

به گزارش «نماینده»، علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دوران مبارزات انقلابیون به واسطه حضور پدرشان آیت الله جنتی در بطن مبارزات، یکی از فعالان سیاسی در این عرصه بود و کتاب خاطرات وی مملو از خاطرات مبارزات انقلابیون است. اهمیت وقایع نگاری علی جنتی از این روست که دارای مباحث متنوعی از درویدادهای قیام پانزده خرداد، فعالیت سازمان مجاهدین خلق، حسینه ارشاد، حضور امام در نوفل‌ ولوشاتو و ... است.  
 
در ادامه بخشی از خاطرات وزیر ارشاد دولت یازدهم را در دوران انقلاب از زبان خودش نقل می‌کنیم: 
 
دیدار با امام 
 
در سال ۴۱ وقتی به دبیرستان می‌رفتم، آوازه‌ی امام به تازگی در میان مردم پیچیده بود، از مردم شنیدم که می‌گفتند: «حاج آقا روح الله ضد شاه است، ضد رژیم است.» یکی از هم کلاسی‌هایم به نام نیکو صحبت، از امام و شخصیت ایشان خیلی صحبت می‌کرد. آنها می‌گفتند که حاج آقا روح‌الله مواضع خوبی دارد.  
 
در همین دوران، عده‌ای از شهرستان‌های مختلف برای دیدن امام می‌آمدند. یک بار تعدادی از مردم از شهرستان رفسنجان برای دیدار آمده بودند و به دلیل آ‌شنایی که از قبل با پدرم داشتند، ‌از طریق ایشان به ملاقات امام رفتیم. امام آمدند و با دیدارکنندگان گفت‌وگو کردند.  
 
یک بار دیگر در تابستان ۴۱ همراه آقای خزعلی و جمعی از مردم که از شهرستان آمده بودند، خدمت امام رسیدیم. ایشان در حیاط اصلی منزلشان فرشی پهن کرده، پشتی گذاشته بودند. در پایان دیدار یکایک افراد دست امام را بوسیده خارج می‌شدند. وقتی رفتم تا دست امام را ببوسم ایشان فرمودند: «پسر آقای خزعلی هستید؟» گفتم:‌ «نه پسر آقای جنتی هستم.» ایشان هم به بنده اظهار محبتی نمودند که به دلم نشست.  
 
سفر به لیبی و دیدار سرد دواندن قذافی 
 
یکی از مسائل مهمی که در آن زمان درباره اقامت امام مطرح بود، این بود که معمولا چون ویزای فرانسه سه ماهه بود، با توجه به روابط تجاری و اقتصادی فرانسه با ایران، احتمال داده می‌َشد فرانسه بر اثر فشار رژیم شاه، بعد از اتمام سه ماه اقامت امام، با ماندن ایشان در فرانسه موافقت نکند؛ بر همین اساس، به فکر افتادیم که با بعضی از سران کشورهای انقلابی مذاکره کنیم تا اگر فرانسه برای خروج امام فشار آورد امام به آن کشور مهاجرت کنند.  
 
آقای قطب‌زاده به دلیل ارتباطاتی که از قبل، از طریف امام موسی صدر با مقامات سوریه داشت، با حافظ اسد وسران سوریه ارتباط برقرار نمود و قرار شد به دمشق برود و با دولت سوریه درباره اقامت امام در سوریه مذاکره کند. در همان زمان قرار شد من و آقای غرضی نیز به لیبی برویم و با قذافی در این باره وارد مذاکره بشویم.  
 
به همین دلیل با سفارت لیبی در پاریس تماش گرفتیم و بعد از طریق ارتباطاتی که داشتیم با وزیر خارجه لیبی تماس گرفتیم و با هماهنگی قبلی به لیبی رفتیم. در آنجا ابتدا با احمد شحاطه، وزیر خارجه وقت، ملاقات کردیم و پس از آن قرار شد با قذافی ملاقات داشته باشیم.  
 
حدود هشت روز در آنجا ماندیم. وقتی دیدیم که برای ملاقات با ایشان ما را سر می‌داونند و امروز و فردا می‌کنند، ‌احساس کردیم ماندن ما بی‌نتیجه است و به این ترتیب فقط زمان را از دست می‌دهیم. به همین دلیل تصمیم گرفتیم برگردیم. وقتی به فرودگاه رفتیم، به ما گفتند که آقای قذافی وقت ملاقات داده‌اند.  
 
چون از گذشته به دلیل مفقود شدن امام موسی صدر، به دولت لیبی مظنون بودیم، ترسیدیم که نکند در راه بازگشت از فرودگاه ما را سر به نیست کنند، به هر حال برگشتیم و یکسره ما را به کاخ قذافی بردند.  
 
کاخ در داخل یک پادگان قرار داشت. قذافی به ظاهر خیلی سعی کرده بود ساده زندگی کند. جلوی کاخ ماشین پژویی پارک شده بود که گفتند این ماشین متعلق به ایشان است. نمره آن هم عادی است و با همین ماشین در سطح شهر تردد می‌‌کند.  
 
قولی که دیکتاتور مخلوع لیبی به جنتی داد 
 
وارد کاخ شدیم بلافاصله ایشان به اتاق ملاقات آمد. ما به وی توضیح دادیم که امام از شخصیت‌های برجسته اسلامی هستند و علیه شاه مبارزه می‌کنند وچون احتمال دارد که دولت فرانسه در پایان سه ماهه اقامت ایشان فشار بیاورد که ایشان آنجا را ترک کنند، اگر شما موافقت کنید، ایشان به لیبی بیاید و در اینجا اقامات نمایند. آقای قذافی با بیان سخنانی، نسبت به امام ابراز علاقه کرد و گفت: «برای انجام هر گونه کمکی‌آمادگی دارم. اکنون حاضرم هر مقدار کمک مالی بخواهید، بکنم. همچنین اگر سلاح نیاز داشته باشید، در هر نقطه‌ای، حتی روی آب‌های خلیج فارس، به شما تحویل بدهم.» گفتیم: «نه بحمدالله ملت‌مان غنی است و احتیاج به کمک مالی نداریم. انقلابیون و مبارزانی که در ایران هستند از طرف ملت حمایت می‌شوند.» برای ما همیشه این نکته مذموم بود که بخواهیم از خارج کشور کمک مالی بگیریم، حتی از قذافی که شعار اسلام گرایی می‌داد.  
 
درباره‌ی سلاح هم خیلی بحث نکردیم. ایشان از اینکه امام به لیبی بیایند ابراز خرسندی می‌نمود. حتی تاکید کرد که ضرورت ندارد بعد از پایان سه ماه به لیبی بیایند، پیشنهاد می‌کنم همین الان تشریف بیاورند. ما از ایشان استقبال می‌کنیم و می‌توانند تا هر زمان که بخواهند در اینجا بمانند. اینجا کشور خودشان است. ما از برخورد آقای قذافی خوشحال شدیم و بلافاصله به پاریس برگشتیم.  
 
نظر امام درباره قذافی 
 
در پاریس، در همان اتاق کوچکی که امام اقامت داشتند، خدمت ایشان رسیدیم. گزارش سفر و گفتگویی را که با قذافی داشتیم به عرض ایشان رساندیم. برخلاف انتظار که فکر می‌کردیم امام خوشحال شوند، تاملی کردند و فرمودند:‌ «قذافی شایسته اعتماد نیست.» و جمله‌ای اضافه فرمودند که دقیقا آن جمله را به یاد ندارم؛ اما مضمونش این بود که با طناب قذافی نمی‌شود به داخل چاه رفت.  
 
خوشبختانه با اوج‌گیری جریان مبارزات و نفوذی که امام پیدا کرده بودند، فرانسوی‌ها اصلا بحث تمدید اقامت ایشان را مطرح نکردند. در آن مدت شخصیت‌های مختلفی از داخل کشور برای دیدار امام می‌آمدند.  
 
مرحوم بهشتی، مرحوم مطهری، آقای موسوی جزایری(امام جمعه اهواز) و بسیاری دیگر که اسامی همه آنها به خاطرم نیست.  

نظر شما