«نماینده»؛ شروین طاهری/ «آن نامرد آمد. آن نامرد با سرمقاله روزنامه دولت آمد. آن نامرد با ایدز آمد. آن نامرد با دستهای آلوده آمد. آن نامرد با مجوز «بارون دیوید دو روتشیلد» آمد. آن نامرد با کراوات اسرائیلی آمد. آن نامرد با صورتحساب امضای توافق آمد. آن نامرد با کیسه خالی آمد. آن نامرد برای مکیدن خون آمد. آن نامرد برای ارث پدرش آمد، برای پژو، رنو، سیتروئن، اسانسیاف، بانک پاقیبا، کغدیت اگغیکول (بانک کشاورزی فرانسه) و بانک سوسیته ژنغال، ایرباس، فالکون، میراژ، تیراژ و یورو... برای هر چیزی جز ایران.»
از آنجا که نسل جدید با دسترسی نامحدودشان به اطلاعات با نسلهای قبلی حسابی توفیر دارند، اصلا بعید نیست هزاران متن شبیه آنچه در ابتدا آمد با موضوع «سفرعامل ورود خونهای آلوده به ایدز به ایران» در روزهای آینده توسط بچهمدرسهایهای هزاره سوم این مرز و بوم نوشته شود.
در حقیقت امروز یک بچهمدرسهای هم میداند لوران فابیوس چرا به ایران آمد و پای چه منافعی به جز منافع ملی 2 کشور در میان بود. البته حتما این نویسندگان و تحلیلگران کوچک برای نوشتن انشاهایشان از والدین، برادر و خواهرهای بزرگترشان هم کمک میگیرند اما قطعا اطلاعاتی که نسل سایبری با یک جستوجوی مجازی ساده یا به قول خودمان گوگل کردن درباره جنایتکاری «اشکنازی- آمریکایی- فرانسوی» به نام لوران فابیوس به دست آوردهاند بسیار گستردهتر از این حرفهاست. در ذهن این آیندهسازان تصویر دراکولاگونه موسیو ایدز که از رسانههای فرانسه به ایران سرایت کرده است، تا ابد در تناقض با آغوش بازی قرار میگیرد که برای همین شخص گشوده شد. وقتی شما در عصر فوران اطلاعات و در یکی از هوشمندترین و مطلعترین جوامع دنیا، اینگونه رفتار میکنید، یکی از شروط مهم امنیت روانی جامعه را که پیوستگی فکری و روحی مدیران رأس هرم با مردم قاعده جامعه است نقض کردهاید. همانطور که ممکن است کارگزاران محترم باورشان نشود که نسلی در این مملکت سر برآوردهاند که هر چقدر کم سن و سال، میتوانند انشای فوق را درباره اصل قضیه آمدن فابیوس بنویسند و درک کنند چرا یک دشمن اسرائیلی قسم خورده ایران در عملیاتی فوری دوست و شریک ما جا زده میشود و دستان آلودهاش که 3 دهه پیش خون جوانان وطن را به ایدز و هپاتیت آلوده کرده است، به گرمی فشرده میشود، همانگونه هم ممکن است توانمندیها و اقتضائات و مطالبات این نسل را درک نکنند. روشن است شکاف بین پدربزرگها و نسل بچههای سایبری میتواند با گذشت زمان تبدیل به یک گسل اجتماعی خطرناک شود.
همین چند روز قبل توجیهکننده دیپلماسی ایرانی ظریف، در مقالهای با عنوان «سفر فابیوس و میهماننوازی ایرانی» با استدلالی عجیب حضور وزیر خارجه صهیونیست فرانسه را توجیه کرده است. او نوشته است: «فابیوس باید بیاید چون خاطرات شیرین ما از فرانسویان بیش از خاطرات تلخ ماست!» اما چه خاطرهای تلختر از پایمال کردن خون ایرانیان به خاطر یک دژخیم بیگانه. البته قطعا خاطرات آحاد مردم از فرانسهای که به ما ایدز صادر کرد و به صدام میراژ داد و به منافقین جا و امکانات و در تحریم ایران شریک شد با خاطرات نویسنده مذکور از پل سننویی پاریس تفاوت اساسی دارد اما اگر هم به قول این دیپلمات سابق، پای تعامل در میان باشد باید پرسید «از کدام فرانسه صحبت میکنید؟» امروز ما و انقلاب ما دیگر چه سنخیتی با این «فرانسه آمریکاییشده» داریم که تمام نهادهای کلیدی دولتی و خصوصی و رسانهها و اندیشکدههایش را خاندانهای زرسالار بنیاسرائیلی قبضه کردهاند؟ فرانسهای که آخرین بازماندگان سنت روشنفکریاش در آن از مرگ میراث انقلاب کبیر یعنی جمهوریت و روشنفکری سخن میگویند. فرانسهای که در آن نشریه لوموند، آخرین میراث روشنفکری چپ، راهپیمایی شارلیابدویش در پاریس را «رژه تهوعآور جنایتکاران» میخواند و دست آخر فرانسهای که خود آقای دیپلمات مذکور آن را در انتهای مقالهاش حامی تروریسم داعشی میداند.
وزیر خارجه همین فرانسه بلافاصله پس از اینکه از سفر پردستاورد تهران به کاخ کوآی دو اوقسای پاریس بازمیگردد منکر همکاری با ایران در هر موضوع منطقهای از جمله مبارزه با داعش میشود. حقیقت این است که پذیرایی از فابیوس جنایتکار و دیپلماسی شکستخورده فرانسه که دیگر به وضوح در هیچ یک از معادلات جهانی و منطقهای بازیگری مهم محسوب نمیشود، تنها به نفع فرانسویها بود و شاید هم به سود صهیونیستهایی که مفهوم کراوات آبی آسمانی سفیر غیررسمیشان در تهران را به خوبی میدانستند. این همان قلادهای بود که فابیوس در دیدار ماه گذشته با نتانیاهو در تلآویو بست!
نظر شما