نماینده: نگاه موزاييکي و مجزا نسبت به تحولات جاري در جريان مذاکرات هسته اي ايران و اعضاي ۱+۵ در وين، اصلي ترين نقطه آسيب تحليلي ما نسبت به اين واقعه محسوب مي شود. در نگاه موزاييکي و غير سيستماتيک، اجزا و پديده ها در ذيل يک ساختار هندسي منظم تعريف نمي شوند. از اين رو هر پديده به صورت خودکار حکم يک پديده مستقل را پيدا مي کند. در اينجا اصل پيوستگي تحولات قرباني شانتاژ رواني حول جزئيات مي شود و در نهايت تصويرو قرائت ما از محيط به قرائتي ابتر و گمراه کننده تبديل مي شود.
مذاکرات هسته اي ايران و اعضاي ۱+۵ در ساعات، دقايق و لحظات حساسي سپري مي شود. بديهي است که چنين مذاکرات مهم و
تعيين کننده در بطن خود درجه اي از هيجان را دارا هستند اما اگر خداي ناکرده نگاه هيجاني ما بر نگاه سيستمي ما غلبه پيدا کند، متغيرهاي مستقل و وابسته در هم تنيده شده و تصوير واقعي مذاکرات در هياهوي ناشي از توافق يا عدم توافق نهايي محو خواهد شد. طي روزهاي اخير، تمامي تلاش دستگاه ديپلماسي آمريکا بر هم زدن تمرکز تيم مذاکره کننده هسته اي ايران پاي ميز مذاکره و افکار عمومي ايران درداخل کشور در قبال پديده پيوستگي اجزاي مذاکرات هسته اي بوده است، هر چند که ايستادگي و هوشياري تيم مذاکره کننده هسته اي کشورمان تا اين لحظه بازي موازي وزارت امور خارجه آمريکا و رسانه هاي غربي را با ناکامي مواجه کرده است. در وين لحظه اي موضوع «بازرسي هاي فراپادماني» و لحظه اي ديگر موضوع «رفع فوري تحريمها «و لحظه اي ديگر «موضوع تحقيق و توسعه» و «زمان عادي سازي پرونده هسته اي ايران» موضوعيت پيدا مي کند. در خصوص افراد و شخصيتها نيز همين طور است:روزي لوران فابيوس به چهره جنجالي هتل کوبورگ تبديل مي شود و روز ديگر همه نگاهها به سوي يوکيو آمانو است تا نظر وي در خصوص اختلافات موجود بر سر ابعاد نظامي احتمالي برنامه هسته اي
صلح آميز ايران به مبناي قضاوت نهايي تحليلگران مذاکرات هسته اي
تبديل شود! روزي «لبخند جان کري» و روزي «اخم اوباما »
و ساعتي «سکوت اشتاين ماير» و ساعتي ديگر «ابراز اميدواري موگريني» در ميان التهاب و تلاطم ذهني مخاطبان مذاکرات هسته اي
به گردش در مي آيد، فارغ از اينکه همه اينها اجزا و قطعات يک پازل با تصويري شفاف هستند...
شواهد و مستندات موجود نشان دهنده آماده باش طرفين مذاکره کننده هسته اي براي اعلام توافق نهايي است، هر چند که در اين لحظات حساس يک «زياده خواهي» يا يک تصميم ناگهاني مي تواند کل معادله را تغيير دهد چنانچه در جريان مذاکرات سال گذشته در وين نيز تقريبا همين اتفاق رخ داد. جايي که اوباما در وقت اضافه مذاکرات هسته اي به واسطه کرشمه نفتي آل سعود به جان کري فرمان تمديد مذاکرات را داد. اين بار اعلام توافق نهايي ميان طرفين مرهون صدور فرمان عقب نشيني اوباما به کري (بر سر مسائل اختلافي و چالشهاي باقيمانده) است. با اين حال سئوال اصلي اينجاست که در ميان اين همه هياهو و جنجال خبري، رسانه اي، تبليغاتي، رواني و سياسي چگونه مي توان طلسم بازي غرب در مذاکرات هسته اي را در هم شکست؟ به نظر مي رسد تنها راه اين مواجهه، مرور آگاهانه صحنه مذاکرات با رويکردي آينده پژوهانه است. در اين خصوص لازم است ده نکته کوتاه زير را مدنظر قرار داد :
۱- توافق هسته اي ايران و اعضاي ۱+۵ داراي ابعاد حقوقي و راهبردي يا همان متني و فرامتني است اما پيوستگي اين دو حوزه با يکديگر نبايد در تحليل نهايي ما از مذاکرات فراموش شود.
۲- نگراني هاي واشنگتن در خصوص دستيابي ايران به سلاح
هسته اي ازجنس غير واقعي، اما خواسته ايران در خصوص رفع تحريمها و ظالمانه بودن آنها ماهيتي واقعي و حقوقي دارد.
در اينجا ما با تلفيق ادعايي غير واقعي و درخواستي محکم و واقعي مواجه هستيم.
۳- يوکيو آمانو مدير کل آژانس بين المللي انرژي اتمي
در صدد است ضمن نقش آفريني فعال و بي سابقه در اين دور از مذاکرات، از خود به عنوان يک چهره واسطه گر موفق در رسيدن طرفين به توافق نهايي ياد کند. اما نبايد فراموش كرد تصوير واقعي مذاکرات، آژانس خود يک طرف منازعه است نه يک طرف واسطه گر و کاتاليزوري براي حل پرونده هسته اي ايران. از اين رو نقش آفريني اخير آمانو نبايد منجر به ناديده انگاشته شدن نقش سلبي آژانس در تطويل حل و فصل پرونده هسته اي ايران و سنگ اندازي هاي مکرر قبلي، فعلي و حتي بعدي آمانو شود.
۴- تيم مذاکره کننده هسته اي زحمتکش و انقلابي ايران، نهايت سعي و تلاش خود را در جهت اثبات حسن نيت کشورمان پاي ميز مذاکرت هسته اي (در جهت احقاق حقوق حقه هسته اي ايران) صورت داده و هم اکنون نوبت به فعليت رسيدن اراده سياسي غرب در مسير رسيدن به توافق نهايي است. بديهي است که درچنين شرايطي مسئوليت عواقب و تبعات اصرار غرب بر مواضع غير عقلاني خود، صرفا بر عهده کاخ سفيد و متحدان آن خواهد بود.
۵- ايالات متحده آمريکا و تروييکاي اروپايي مدتهاست خود و رسانه هايشان را براي بازي در دو شرايط احتمالي “پساتوافق” و “ پسا شکست “مذاکرات آماده کرده اند. در گزينه نخست “وارونه نمايي توافق نهايي “ و در گزينه دوم “ مقصر جلوه دادن طرف ايراني” اصالت دارد. از اين رو بايد آمادگي مواجهه با اين بازي هدفمند طرف غربي را طي روزهاي آتي داشته باشيم.
۶- اصلي ترين نقطه ضعف طرف غربي در قبال هدايت تحولات دوران پساتوافق و پسا شکست، قرار گرفتن گلوگاه اين بازي در دستان ايران است. آنچه اين بازي پيچيده را پس از پايان مذاکرات وين (فارغ از هر نتيجه اي که در آن حاصل مي شود) به ضرب غرب بر هم مي زند، مواجهه اصولي و مديريت شده ما با توافق يا عدم توافق هسته اي است.
۷- “هيجان ناشي از توافق” يا “ خشم ناشي از شکست مذاکرات”درايران، هر دو درونمايه ها و پيش فرضهاي بازي رواني و سياسي غرب در روزهاي آتي محسوب مي شود.
بديهي است که اگر دولت و دستگاه سياست خارجي ضمن به کارگيري يک بازي هوشمندانه، آرام و منطقي اين پيش فرضها را در هم شکند، ساختار بازي پيچيده غرب نيز به صورت خودکار در هم خواهد شکست. متاسفانه اين مسئله در جريان امضاي توافقنامه موقت ژنو يا قرائت بيانيه لوزان رعايت نگرديد و در نتيجه، کنترل عمليات رواني و سياسي غرب تا حدود زيادي از دستان دولت ما خارج شد.
۸- چنانچه مذاکرات هسته اي ايران و اعضاي ۱+۵ دو وجه دارد، ميدان نبرد راهبردي، حقوقي و رواني دوران پسا توافق يا پسا شکست مذاکرات نيز دو طرف دارد. در ميدان عمليات راهبردي، اگر براي توافق نهايي اصالتي استراتژيک قائل شده و از آن به عنوان يک نقطه گذار راهبردي در سياست خارجي خود ياد کنيم بازي را به طرف مقابل واگذار کرده ايم حتي اگر بهترين توافق ممکن را صورت دهيم! تعيين حدود و ثغور توافق يا عدم توافق هسته اي نبايد از حوزه تاکتيکي فراتر رود.
۹- در ميدان نبرد حقوقي با غرب، از يک سو با سوء تفسيرهاي عامدانه غرب در قبال متن توافق نهايي و از سوي ديگر، با عدم شفافيت مکانيزيم هاي نظارتي بر توافق نهايي مواجه خواهيم بود. از اين رو بايد متن توافق احتمالي به اندازه اي محکم باشد که اجازه کمترين سوء تفسيري به غرب را در قبال مسائل احتمالي ندهد. اين قاعده در خصوص حوزه هاي خاص و خطوط قرمزي مانند بازرسي هاي نظامي و رفع فوري تحريمها بيشتر صادق است. در اينجا حتي يک تبصره يا حرف اضافه مي تواند معادله را به طور کامل دگرگون سازد.
۱۰- در ميدان نبرد رسانه اي و تبليغاتي با طرف مقابل، با فشار و هجمه هايي از سوي رسانه هاي غربي مواجه خواهيم بود که هدف نهايي آنها در ميدان عمليات رواني به گردش در آوردن مولفه ها و انگاره هاي بازدارنده و تنش زا در فضاي سياسي و رسانه اي ايران است. اين عمليات پيچيده غرب پس از توافق موقت ژنو و قرائت بيانيه لوزان نيز قابل رصد بود.
در نهايت اينکه بايد از همين لحظات آماده مواجهه با آتشبازي راهبردي، حقوقي و رواني غرب در قبال توافق يا عدم توافق نهايي با ايران شد. بدون شک عظمت ملت ايران و استواري نظام جمهوري اسلامي شکست و دشمنان قسم خورده کشورمان را در اين عمليات رقم خواهد زد ...