نماینده: اواخر اسفند ۱۳۹۳ دو نشریه آمریکایی به ارزیابی نقش و اهمیت مدیریت رهبر عالی ایران در مذاکرات هستهای پرداختند. واشنگتن پست آن زمان از قول یک کارشناس بنیاد دفاع از دموکراسی تصریح کرد «آیتالله خامنه ای توانسته توازن را بین اصولگراها و تکنوکراتها حفظ کند و جبهه واحدی را در مذاکرات به نمایش بگذارد». چارلز هارکینسون همین تحلیل را در نشریه واشنگتن اگزماینر بسط داد و نوشت «ایران در مذاکرات با اتفاق نظر قابل توجهی در مذاکرات حاضر شده و آیتالله خامنهای اختلافات را مدیریت کرده است. علی آلفونه کارشناس مسایل ایران در بنیاد دفاع از دموکراسی میگوید موضع رهبر ایران مبنی بر اینکه آمریکا باید امتیاز دهد موضع دولت را در مذاکرات تقویت کرده است. همچنین ری تکیه کارشناس مسایل ایران در شورای روابط خارجی در گزارشی با تحسین نبوغ رهبر عالی ایران مینویسد ایران بارها با موضعی ضعیف وارد مذاکرات شده اما با مدیریت رهبر با دستی پر ظاهر شده است».
۲- بیانات دقیق و متقن رهبر انقلاب در جمع مسئولان ارشد نظام بار دیگر چیدمان بازی آمریکاییها را در مذاکرات به هم ریخته است. آمریکا به عنوان یک استراتژی چند لایه چنان نقشآفرینی میکند تا قوتها و ظرفیتهای ایران را پای میز مذاکرات به عنوان نقطه ضعف جا بزند و هر چند به خاطر احتیاج راهبردی درخواست مذاکره کرده، اکنون با جا خالی دادن، ایران را بر صندلی متهم بدهکار بنشاند. آمریکاییها برخلاف برخی خوشبینیهای داخلی درباره برد-برد، درصددند با همین شیوه جابجایی صندلی، امتیازهای بزرگ به دست آورند و فراتر از این اخذ امتیاز، مشخصاً به ناظرانی که از ۳ دهه اقتدار ایران الهام گرفتهاند، پیام شکست ایران را ارسال کنند. دولت اوباما به عنوان «بیدستاوردترین دولت سده اخیر آمریکا»، «بدهکارترین دولت جهان با ۱۸ هزار میلیارد دلار بدهی» و «ادامه دهنده شکستهای نومحافظهکاران طی ۱۵ سال اخیر در غرب آسیا» به شدت نیازمند چنین برد و باختی در مذاکرات است و پیروزی خود را منحصراً در شکست ایران میداند. اما تازهترین بیانات رهبر حکیم انقلاب، نامعادلهسازی آمریکا از مذاکرات را به هم زد و واقعیتهای قدرت ایران و خطوط قرمز را از نو یادآوری کرد.
۳- این بیانات قبل از هر چیز، آمیزه ادبیات حکمت و قدرت را در خود داشت و پیام اقتدار را مخابره کرد. تقویت همدلی در داخل میان مسئولان و منتقدان، حرکتی راهبردی خلاف طراحی دشمن است و توپ را به زمین حریف باز میگرداند. دفاع از غیرت و تدین و امانتداری مذاکره کنندگان با وجود معصوم نبودن آنها و احتمال خطا در تشخیص و عمل، و دعوت منتقدان به درک سختیها و اقتضائات تیم مذاکره کننده در عین دفاع از ضرورت نقد، به مثابه سوق دادن دو طرف به انسجام ملی بیشتر و پر کردن شکافها و خلالها در رویکرد به «جبهه دیپلماسی» است؛ همچنان که تأکید بر اجماع داخلی در حمایت از «توافق خوب، منصفانه، عادلانه و عزتمندانه»، مسیر القای دروغ بزرگ از سوی دشمنان و عناصر بدفهم را میبندد. به این معنا که به جای تقسیمبندی دروغین و غفلتآفرین «موافق» و «مخالف توافق»، مجدداً تقسیمبندی واقعی و اصلی که همانا «خودی- دشمن» و «ایران- استکبار» است، احیا شده است. بنابراین طرف دعوا نه دولت یا منتقدان که باید دست به گریبان هم داشته باشند، بلکه دولت مستکبر و بد عهد آمریکا و برخی شرکای آن است.
۴- ندیدن ظرفیتها و فرصتهای بزرگ موجود در کشور اعم از سرمایه جوانان متخصص، منابع طبیعی، زیرساختها، موقعیت ژئوپولتیک و اقتصادی درجه اول در دنیا، اسباب خطای محاسبه و نشستن از موضع ضعف پای میز مذاکرات میشود؛ هم چنان که بزرگتر از واقع دیدن چالشها یا در تعارض پنداشتن اصول و منافع، خطای محاسباتی دیگری است. اتفاقاً نوع موفقیتهای بینظیر ما در طول چند دهه اخیر محصول پاسداشت اصول- مستحکم به عقل و تجربه و ایمان- بوده است. در غیر این صورت، نا امیدی و احساس ضعف و «ما نمیتوانیم» غالب خواهد شد و آن گاه، با گاردی پای میز مذاکره خواهیم نشست که دشمن میپسندد؛ با دست تهی و به سمت بالا گرفته و با احساس ناتوانی و بیچارگی! چنین رویکردی به مذاکره، البته بازی از پیش باخته است. برای هماوردی شایان دیپلماتیک و مقدم بر آن، باید خود را باور داشت، اسیر بمباران تبلیغاتی دشمن در ضعف نمایی نقاط قوت نشد و با داشتههای ارزشمند - و نه نداشتهها و احتیاج و التماس- به مذاکره پرداخت.
به عنوان مثال آیا اگر کفه ما در معادلات منطقهای سنگین نبود یا مثلاً موفق به تولید سوخت ۲۰ درصد نشده بودیم و یا اگر هویت عزتمند انقلابی را حفظ نمیکردیم، رژیم مستکبر آمریکا حاضر میشد پاییز ۹۱ از طریق سلطان قابوس پادشاه عمان، درخواست مذاکره کند و پیغام دهد که حاضر است برنامه هستهای ایران را به رسمیت بشناسد و براساس توافق، ظرف ۶ ماه تحریمها را لغو کند؟ و اکنون که در مذاکرات دبه درمیآورد و با عبور از لغو تحریمها، تعلیق آنها را به سالهای بعد و پس از اجرای همه تعهدات ایران از جمله بازرسیها و مصاحبههای غیر متعارف غیر قانونی و تأیید نهایی آژانس- که هیچ گاه مستقل و عادلانه رفتار نکرده- حوالت میدهد، آیا به این دلیل نیست که برخی پیامهای ضعف و نیاز به شکل اغراقآمیز از داخل به خارج مخابره شده است؟ آیا برخی مخابره کنندگان این پیام و آدرس غلط دست بر قضا همانهایی نبودند که پس از هزیمت در آشوبافکنی سال ۱۳۸۸، گرای «تحریمهای فلج کننده» را با واسطههایی به دشمن دادند؟ قطعاً این رویکرد ظلم مضاعف به ملت ایران است.
۵- «توافق خوب» یک لفظ مشترک با دو معنای متضاد و متناقض نزد ما و آمریکاست. مراد ما آن گونه که رهبر انقلاب فرمودند توافق عادلانه و منصفانه است. اگر قرار است غنیسازی ۲۰ درصد را در فردو متوقف کنیم یا از تعداد سانتریفیوژها بکاهیم یا تغییراتی در رآکتور آب سنگین اراک بدهیم، واگذاری این امتیازها صرفاً منوط به «حفظ حق غنیسازی صنعتی و نه کاریکاتوری- از جمله برای تأمین ۲۰ هزار مگاوات برق»، «حفظ حق تحقیق و توسعه و ساخت و سازها»، «ممنوعیت مطلق ورود به حریم امنیتی و نظامی ایران به بهانه مصاحبه و بازرسیهای فراقانونی» و سرانجام «برداشته شدن همه تحریمهای اقتصادی، بانکی و مالی دولت و کنگره آمریکا، شورای امنیت و اتحادیه اروپا، در همان هنگام امضای توافق» است. اینها شرایط نرمش قهرمانانه است.
در مقابل آمریکا با وجود نیازهای راهبردی مایل است با تردستی و عملیات روانی و ایجاد خطای محاسبه؛ الف- برنامه هستهای ایران را ریشهکن کند یا از ارزش صنعتی پویا ساقط نماید. ب- از لغو فوری و مؤثر تحریمها با بهانههای مختلف طفره برود و عملاً امتیازی به ایران ندهد. ج- بدتر از همه مذاکره را تبدیل به محاکمه، معامله و توافق را تبدیل به سند اتهام، و پرونده سیاسی مذاکرات را تبدیل به یک پرونده ضدامنیتی شبه حقوقی علیه ایران (با امضای خود ایران) کند. به عبارت دیگر نه تنها تحریمهای ظالمانه را به شکل مؤثر لغو نکند، بلکه از ایران امضا بگیرد و ادعای خود را تبدیل به سند حقوقی توافقی کند مبنی بر اینکه قدرت فناوری ایران، تهدید علیه امنیت جهانی است و ایران باید تحت قرنطینه و بازرسی و بازجویی قرار گیرد!
ما این کلاهبرداری را چند بار تجربه کردهایم. یک بار در دولت سازندگی که تصور یکسویه ما از تنشزدایی، منجر به گفتوگوی انتقادی غرب با ما و نهایتاً صدور حکم جلب برای رئیس جمهور وقت شد و دیگری در مذاکرات افغانستان و کمک دولت اصلاحات به فتح افغانستان از سوی آمریکا که موجب شد یانکیها به عنوان دستخوش، ایران را محور شرارت و مستحق حمله نظامی و بمباران اتمی معرفی کنند. آخرین آن هم اعتمادسازی نامتوازن در برخی مقاطع مذاکرات هستهای است. ما تعلیقهای داوطلبانه ۶ ماهه را پذیرفتیم که به ۲ سال انجامید و پس از آن در مقابل اصرار ما مبنی بر اینکه این ۶ ماه کی تمام میشود، صراحتاً گفتند این تعلیق، هم الزامی و هم دایمی است... تا به امروز که با وقاحت بازجویی از دبیر شورای امنیت ملی را مطالبه میکنند! اینجاست که موضوع توافق عادلانه، شفاف و توأم با ضمانتهای متقابل رخ مینماید. آژانس با سابقه عملکرد ۱۰ ساله، بیآبروتر از آن است که بتواند قیافه داور بیطرف را بگیرد. تنها ضمانت معتبر، رفتار نقد و روشن و فوری طرف غربی- و نه وعدههای ۱۰ یا ۱۲ ساله- است.
۶- بیستمین اقتصاد بزرگ دنیا را نمیشود با تحریم فلج کرد. پیش از این نشریه اکونومیست به عنوان نشریه معتبر اقتصادی دنیا در گزارشی خاطرنشان کرد «ایران هفدهمین اقتصاد بزرگ دنیا بر سر چهار راه اقتصادی است و چنین اقتصاد بزرگی قابل تحریم نیست». تحریم با همه رنجها و اذیتها، اگر ما را متوجه داراییها و ظرفیتهای کم نظیرخود کند، یک فرصت استراتژیک است آن هم در زمانهای که برخی محافل مأموریتدار یا کج فهم اصرار دارند آمریکا و برخی رژیمهای مستکبر دیگر را شریک و دوست جا بزنند. کدام سند برای خباثت آمریکا و انگلیس، روشنتر از تحریمهای اقتصادی بیارتباط به فناوری هستهای!؟ آنها که آمریکا را بزک میکنند باید توضیح دهند ساقط کننده هواپیمای مسافربری و تحریم کننده خرید یا پرواز همین هواپیماها، چگونه میتواند دوست یک ملت باشد؟ اما فراتر از این واقعیت رسواگر تمدن غرب، حقیقت آن است که تحریمها خلاف مقصد طراحان آن نتوانست ایران را فلج کند و این در حالی است که ما هنوز به حداقل لوازم اقتصاد درونزا و مقاومتی پایبند نبودهایم؛ که اگر بودیم نباید اولین وارد کننده خودروهای گرانقیمت از جمله پورشه در منطقه میشدیم و نباید جلوگیری از فرار مالیاتی ۸۰ هزار میلیارد تومانی، قاچاق ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار میلیارد تومانی (چند برابر واردات رسمی)، اخذ معوقات بانکی چند ده هزار میلیارد تومانی، ساماندهی یارانههای غیر هدفمند دهها هزار میلیاردی، ممانعت از اسراف و ریخت و پاش و عدم بهرهوری همچنان در حاشیه امید تک ساحتی به مذاکرات معطل میماند.
این تعبیر شریف از امیر مؤمنان(ع) است که «ما عال من اقتصد. فقیر نشد هر کس که در زندگی و خرج، میانهروی پیشه کرد» (کلمه قصار ۱۴۰ نهجالبلاغه). جامعهای که درباره دخل و خرج خود حکمت و هوشیاری و مراقب داشته باشد، نه تنها فلج نمیشود بلکه حتی فقیر و نیازمند هم نخواهد شد. اگر هنوز احساس بینیازی نمیکنیم نشانه این است که فراتر از شعار اعتدال و عدالت و سازندگی و اصلاحات، هنوز میانهروی پیشه نکردهایم. «حیات طیبه» نقطه ایدهآل زندگی اسلامی است. از امیر مؤمنان درباره مفهوم آیه «فلنحیینّه حیاهًًْ طیبهًْ» پرسیدند، حضرت در پاسخ فرمود «هی القناعهًْ. حیات طیبه همان زندگی توأم با کفاف و قناعت است». (کلمه قصار ۲۲۹ نهجالبلاغه) ما میتوانیم از عهده خباثت دشمن برآییم اگر که بتوانیم خود را مدیریت کنیم.