نماینده: بیگمان از شکست مذاکرات ناراحتیم، فقط به یک دلیل؛ مسیری که میتوانست منجر به لغو تحریمها شود به بنبست رسیده. برای ما، مذاکره و احیاناً توافق منتج از آن، تنها و تنها بدان سبب موضوعیت داشت که فشار تحریمها را از روی دوش این ملت بردارد. بدعهدیهای دشمن از یک سو، ندانمکاریهای دوستان دیپلمات خودمان از سوی دیگر، چنین فرجامی را برای مذاکره به ارمغان آورده که کاخ سفید حتی به بیانیه بد لوزان هم اندک تعهدی نشان نمیدهد و مدام میخواهد بدترش کند!
اینک روی میز مذاکره، هر گزینهای دیده میشود الا گزینه لغو تحریم! لیکن با وجود این همه مذاکره و این همه دستاورد که به طرف مقابل دادهایم، هنوز که هنوز است، گزینه نظامی از روی میز رئیسجمهور مؤدب و باهوش آمریکا تکان نخورده که نخورده! اساساً علت مذاکره دوجانبه با یانکیها نیل به دو مقصود بود؛ اول: لغو تحریمها، دوم: مهربانتر شدن آمریکا با ما، که خب! هیچکدام از این دو مقصود، حاصل نشده است.
نظر دولت محترم این بود که با مذاکره دوجانبه میتوان لرزه بر ساختار تحریم انداخت و ولو اندکی شیطان را رام کرد اما آنچه در مقام عمل رخ داد، این بود که گویی ما یک چیز هم بدهکار کاخسفید شدهایم، بعد آن همه دستاورد که دودستی و بی هیچ مابهازای ارزشمندی در ژنو و... به او تقدیم کردهایم! با همه این تفاصیل به جد بر این باورم که اگر مذاکرات با دستفرمان بهتری حرکت میکرد، احتمال رسیدن به توافق خوب که مشتمل بر لغو تحریمها باشد کاملاً وجود داشت. البته ناظر بر خباثت ناتمام و ذات پلید شیطان بزرگ، هیچ نمیتوان در این باب سخن به قطعیت گفت، لیکن «احتمال» داشت یک دیپلماسی مدبرانهتر، عاقلانهتر و خردمندانهتر از سوی طرف ایرانی، راه رهایی از تحریمها را هموار سازد. اساساً و اصولاً عالم سیاست و ذیل آن عالم دیپلماسی، عالم محاسبه همین «احتمالات» است و هر رفتار و گفتاری که احتمال رسیدن به هدف را بیشتر کند، سزاوارتر از انجام آن عملی است که ضامن شکست تو باشد! آری! احتمال داشت مذاکرات، عاقبت بهتری پیدا میکرد اگر که:
یکم: به جای شعار من درآوردی «هر توافقی از عدم توافق بهتر است»، این شعار سرشار از شعور «عدم توافق، بسی بهتر از توافق بد است» سر دست گرفته میشد. بدیهی است با وجود این شعار، دشمن دیگر غلط میکرد فرض را بر این بگیرد که طرف، آمده هر جور شده یک توافقی بکند و محتوای توافق هیچ اهمیتی برایش ندارد!
دوم: به جای «مؤدب و باهوش» خواندن رئیسجمهور آمریکا، جمهور خودمان را و این مردم شهیدپرور خودمان را «مؤدب و باهوش» خطاب میکردیم. این مهم، هم به حقیقت نزدیکتر بود و هم آنکه جناب اوباما تصور نمیکرد آن سوی سیم، کلاً دل در گرو کدخدا دارد!
سوم: هرجا دیدیم که دشمن در حین یا بعد هر دور از مذاکرات مشغول دروغ یا عهدشکنی است، ضمن حواله دادن سران کاخ سفید به جهنم، خطاب به ایشان اظهار میکردیم؛ شما از سویی مهمترین حامی اسرائیل هستید، از سویی مهمترین حامی داعش. فلذا نزد جهانیان، از حیث محبوبیت، کاملاً منفور و به شکل واضحی در اقلیت هستید. بنابراین ما بیش از این خواهان ادامه مذاکره با بزدلهای بیسوادی چون شما نیستیم که لیاقتتان همانا حمایت از تکفیریهای تازه به دوران رسیده و بیسواد است!
چهارم: اولا بجا و بموقع این «جلاد تحریم» بودن را به رخ آقایان اوباما و جانکری میکشیدیم، ثانیا به گونهای در مذاکرات حرکت میکردیم که هرگز امر بر رئیسجمهور آمریکا مشتبه نشود که فشار تحریمها این دولت را پای میز مذاکره کشانده و بعد هم در اوج بیادبی و خباثت، طرف ایرانی را متهم به کاسبی با تحریم کند!
پنجم: هر وقت دیدیم دیپلماتهای آمریکایی، پا را فراتر از گلیم مذاکره گذاشتند، مثلا درباره تاسیسات نظامی ما یا بازجویی از اندیشمند ما حرف مفت زدهاند، خطاب به ایشان میگفتیم که شما با آن همه سابقه ننگین که در جای جای جهان از خود به یادگار باقی گذاشتهاید، اصلا صلاحیت مذاکره دیپلماتهای ما را ندارید، چه رسد که بخواهید بازجویی کنید از اندرونی ما.
ششم: خندههایمان را نگه میداشتیم برای دوست، اخم و تخم و جدیتمان را نگه میداشتیم برای دشمن.
هفتم: «شما بدون شناسنامه حق حرف زدن ندارید»، «به زور تحریم و تهدید، هرگز نمیتوانید ملت مومن و باهوش ایران را روانه جهنمهایی کنید که برای بعضی کشورهای دنیا فراهم ساختهاید» و... هم اگر هرازگاهی اما بهنگام به آن سوی میز مذاکره گفته میشد، بیتاثیر نبود.
***
در مذاکره، شل بیایی، کلاهت پس معرکه است. عالم مذاکره، آنقدر پیچیده، عجیب و متغیر است که اگر امتیاز کمی به دشمن دادی، باید آن را زیاد بشمری و اگر امتیاز زیادی از دشمن گرفتی، باید آن را کم فرض کنی، بلکه باز هم مترصد باشی تا از او امتیاز بستانی. این مهم، توصیه دین، توصیه عقل، توصیه عزت، توصیه ملت، حتی توصیه اعتدال است به حضرات دستاندرکار. حال بیاییم و احتمال دیگری بدهیم. احتمال بدهیم آقایان این ۶ مورد را رعایت میکردند لیکن باز مذاکرات به بنبست میرسید. میدانید آن موقع، چه فرقی با الان داشت!؟ فرقش این بود که اگر تحریمها لغو نشده بود لااقل به برند این انقلاب هم لطمه نزده بودیم!
آری! این برخوردی که شما در این ۲ سال دولتمردیتان با ملت خودتان و منتقد دلسوزتان کردید، اگر با جلاد تحریم کرده بودید، مذاکرات تا این حد به در بسته نمیخورد، چرا که دشمن، حساب کار دستش میآمد!