به گزارش نماینده، اختلافات بین شورای مشورتی خاتمی و شورای هماهنگی جبهه اصلاحات این روزها بیش از گذشته نمود دارد و به نظر می رسد اختلافی اساسی در اردوگاه اصلاح طلبان به وجود اورده است. به همین جهت با احمد شیرزاد عضو اصلاح طلبان و استاد دانشگاه که نماینده مجلسس ششم نیز بوده به گفت و گو نشستیم.
وضعیت اصلاح طلبان را چگونه ارزیابی میکنید؟
فضای اصلاح طلبان فضای امید توام با فعالیت است. اصلاح طلبان به شکل های مختلف فعالیت هایی را انجام می دهند و امید است که در این دوره در مقایسه با دوره های گذشته فضای بهتر و امکان شرکت در انتخابات برای همه آماده باشد که طیف های مختلف بتوانند در یک رقابت سازنده کرسی های بیشتری را مجلس در دست بگیرند.
در حال حاضر به نظر می رسد در درون جبهه اصلاح طلبی دو نگاه و دو عملکرد وجود دارد و فعالیت می کنن. یکی شورای مشورتی که می خواهد نقش پدری داشته باشد و دیگری شورای هماهنگی جبهه اصلاح طلبان، همچنین گروههایی مانند ندای ایرانیان نیز مشغول فعالیت هستند، آیا با این مشخصه ها اصلاح طلبان به لیست مشترک در انتخابات مجلس می رسند؟
اینها با هم تضادی ندارند و این را نمی توان دو قطبی در درون اصلاح طلبی نامید. نهادها یی به اصطلاح موازی هستند و معمولا از فعالیت های هم خبر دارند و ممکن است برخی گروههای اصلاح طلب در این بخش فعال باشند و برخی در آن یکی بخش. شورای مشورتی منظور شما شورای مشورتی آقای خاتمی است.
بله این شورا به نظر می آید می خواهد برای اصلاح طلبان تصمیم بگیرد.
آن شورای مشورتی فرق دارد و به عنوان هدایت و لیدر شیت جریان اصلاح طلب عمل نمی کند و نمی تواند انجام دهد.
پس کارکرد این شورای مشورتی چیست؟
در مواردی که لازم باشد نوعی وحدت و همگرایی در گروهها ایجاد شود و به تصمیم مشترک برسند و به اصطلاح ریش سفیدی انجام دهد نه اینکه پدر مآبانه باشد اما کارکردی در گذشته این بوده است یعنی یک برنامه حزبی در تمام فصول نیست و مقطعی فعال می شود و سعی می کند جریان های اصلاح طلب را به نظر واحد برساند.
نمونه آن در ۲۴ خرداد ۹۲ نقش ریش سفیدی مهم بود و انجام شد. در جریان اصولگرا نیز این وجود دارد و در گذشته دیده ایم که آقای ناطق به عنوان کسی که بخواهد وسط اصولگرایان داوری کند معمولا چنین چهره هایی می توانند اینکار را انجام دهند. در جبهه اصلاح طلبی نیز چهره های برجسته می توانند با عنوان مشاورین و لابی گری جریان را به وحدت برسانند و این به معنای دو قطبی بودن نیست.
اعضای شورای هماهنگی شورای مشورتی آقای خاتمی و کارکردآن را قبول ندارند و می گویند باید در شورای هماهنگی اصلاح طلبان همه گروهها به نتیجه برسند؟
من نمی دانم چه کسی چه گفته است و من نظر کلی خودام را می دهم. ممکن است یک زمانی فردی یک بخش را قبول داشته باشد و بخشی دیگری را قبول نکند.
شما به موضوعی اشاره کردید که خیلی از علاقه مندان به فعالیت های سیاسی دنبال می کنند و آقای ناطق را فردی اصولگرا دانستید اما می بینیم اصلاح طلبان یکی شدن با آقای ناطق را مطرح می کنند، اصلا امکان دارد جبهه اصلاح طلبی با یک اصولگرا به تفاهم برسد و چرا برخی از اصلاح طلب ها وحدت حتی با آقای لاریجانی را مطرح می کنند؟
آقای لاریجانی را که من نشنیده ام. الان تحلیل های مختلفی وجود دارد ولی آقای ناطق فرق می کند و امکان اینکه با او به تفاهم نسبی برسند بیشتر وجود دارد. آقای لاریجانی در آن قطب متضاد اصولگرایان افراطی قرار ندارد و بنابر این امکان یک نوع مصالحه وجود دارد اما اینکه برای انتخابات بخواهند یکی عمل کنند را ندیده ام و دور از ذهن است اما با آقای ناطق فاصله ها کمتر شده است و بنای مشترک انتخاباتی اگر نگوئیم در همه حوزه ها اما در برخی حوزه ها وجود دارد.
آیا این یارگیری اصلاح طلبان از اصولگرایان نیست؟
آقای ناطق خیلی بالاتر از این حرفها هستند که کسی بخواهد آقای ناطق را یارگیری کند.
اما خود شما گفتید آقای ناطق جزو اصولگرایان هستند؟
بله ولی اینکه کلمه یارگیری را در مورد آقای ناطق نوری به کار ببریم جسارت به آقای ناطق است. یارگیری کلمه خوبی نیست. عرصه سیاست عرصه ثابت و یکنواختی نیست که یک عده همیشه با هم دوست و یا دشمن هستند. این اتفاقات در سیاست محتمل است و کسانی که با هم رقیب هستند با هم متحد شوند و این کاملا محتمل است و مثال های متعددی در ایران و غیر ایران دارد و چیز عجیبی نیست.
هاشمی رفسنجانی نیز در زمانی در جبهه مخالف اصلاح طلبان بود الان آنطور نیست و الان هماهنگی و همدلی با جریان اصلاح طلب دارند. این موضع گیری ها شاید متغیر باشد.
آیا اصلاح طلبان با دولتی ها به لیست مشترک می رسند؟
دولت حق لیست دادن ندارد. آقای روحانی اینکار را نمی کند. دوستان آقای روحانی هم حق ندارند به نفع کاندیدایی عمل کنند بلکه دولت و وزارت کشور باید در برگزاری انتخابات بیطرف باشد و اینکه امکانات دولتی را به نفع هیچ کسی نه اصلاح طلب و نه اصولگرا حق ندارد مصرف کند ولی در یک حرکت کلی سیاسی جریان های اصلاح طلب و اصولگرایان میانه رو همدلی بهتری با دولت دارند و می تواند با این جریان همدلی داشته باشد اما این به معنای این نباید باشد که در انتخابات دخالت کند. هر نوع دخالت دولت در انتخابات کار نادرستی است.
دولت اگر می خواهد خدمتی کند باید انتخابات را بیطرفانه برگزار کند و هر نوع تحمیل و سوء استفاده از جریان انتخابات را به هیچ کسی ندهد و بر سالم بودن انتخابات ایستادگی کند. ما از دولت این توقع را داریم. دولت حق ندارد از اصلاح طلب و اصولگرایان حمایت کند. دولت باید جریان سالم انتخابات را رصد کند و نسبت به مردم و رای آنها امین باشد.
آقای عارف اعلام کردند ملاقاتی با آقای رئیس جمهور داشتند و در مورد انتخابات صحبت کردند از سوی دیگر نیز آقای جهانگیری در جمع کارگزاران در سعد آباد صحبت های انتخاباتی و حزبی کردند، آیا این شائبه دخالت دولت در انتخابات را تقویت نمی کند؟
من نمیدانم در جلسه آقای عارف و روحانی چه گذشته است اما طبیعی است رئیس جمهور نمی تواند به مساله انتخابات فکر نکند و اگر وظایفی که دارد برگزاری صحیح انتخابات است و باید به انتخابات فکر کند ولی رئیس جمهور و یا مجموعه دولت بخواهد در عرصه عمل به نفع یک جریان وارد شود این اتفاق نباید بیفتد و نمی افتد.
پس چرا این جلسات سیاسی و انتخاباتی برگزار شده است؟
اینکه آقای جهانگیری در دوستان خودش در خارج از مجموعه اداری و دولتی خود صحبتی را مطرح کرده این هم موضوع جدیدی نیست و همه جای دنیا رهبران دولت ها و مسئولان انها طرفدار حزب خود هستند و هیچ وقت از ریاست حزب استعفا نمی دهند. در انگلیس رئیس حزب محافظه کار نخست وزیر شده است اما از ریاست حزب استعفا نمی دهد.
نظام انتخاباتی در دیگر کشور ها با ایران متفاوت است زیرا در کل آنجا به صورت حزبی برگزار می شود.
در ایران هم حزبی اداره می شود.
الان کدام حزب است که مجموعه دولت و یا مجلس را معرفی کند و سپس پاسخگوی عملکرد خودش باشد؟ کجا کل مجموعه یک دولت از یک حزب هستند؟ آیا در کشور ما اینچنین است؟
قانون اساسی ما احزاب سیاسی را به رسمیت شناخته و گروههای سیاسی می توانند در انتخابات ها شرکت کنند و قانونی وجود ندارد که یک رئیس حزبی رئیس جمهور شود از حزب خود استعفا دهد.
اینکه برخی ها رئیس جمهور شدند و گفتند فرا حزبی و فرا جناحی عمل می کنیم این به سلیقه خوداش بود. این سلیقه به معنای اینکه منع قانونی وجود داشته باشد که رئیس جمهور نمی تواند رئیس یک حزب باشد اساسا چنین چیزی نیست.
در قانون اساسی هیچ منعی وجود ندارد. در کشورهای پیرامونی ما هم حتی همین مساله هست یعنی مقامات سیاسی که دولت را در دست می گیرند اینها حزب خودشان را طرد نمی کنند اما مهم این است در مقام اجرایی بی طرفی رعایت شود و امکانات را به نفع حزب خود استفاده نکنند. و رئیس جمهور نیز حق ندئارد بگوید من به عنوان رئیس جمهور کاندیدا معرفی می کنم و وزرا نیز حق ندارند خودشان کاندیدا معرفی کنند اما به عنوان شخصیت حقیقی خودشان می توانند موضع حزبی داشته باشند.