نماینده: قضيه زماني، طراحان تبليغاتي در انتخابات سال هفتاد و شش، با شعار «جوانان را باور کنيم» به قدرت نزديک شدند، ولي امروز، همانها به حکمراني پيرها و خيلي پيرها رأي دادهاند. اما، يک سرود تبليغاتي در انتخابات هشتاد و چهار، ميگفت که مسنها در جامعهاي به شدت جوان، مانند جامعه ما، چه نيک است که «مجمع و شورا بگيرن»، و قلمروهاي عملياتي را به جوانان واگذارند. چقدر به نظر ميرسد که انتخابات پارلماني ۹۴، مستعد شعار «جوانان را باور کنيم» باشد، چرا که مردم، عميقاً خواهان دميدن روح تازهاي به سياست هستند، شايد براي حل دشواريهاي قديمي که نياز به شجاعت سياسي هست، فکري و کاري شود. بسياري يادشان نرفته است، که ابداعات جوانان ما را در مسائل انقلاب و جنگ «نجات» داد. با عدم فعاليت حياتي گروهها و انجمنهاي سياسي نيرومند، گروه کوچکي از نخبگان سياسي در نياوران، تمايل خود را محرز نمودهاند، تا ميزان غير معمولي از قدرت را تقاضا کنند، و آن را با روند پيچيدهاي به دست هم آوردهاند.
خب؛ براي کشور بزرگي مانند ايران، در شرايط جهاني، منطقهاي و محلي بيسابقه، انحصار قدرت در دست گروه معدود از مديران اقتصادي پير و قديمي، نا برازنده است. بسياري از متخصصان و احتمالاً بيشتر مردم، از هزينههاي سنگين اين دگرگونيها و انحصار آگاه نيستند. نکته مهم آن است که اين روند باعث تغيير نگرشها در اداره کشور ميشود و اين، از سوء تدبيرهايي که هم اکنون به دليل انحصار فکري کلوپ نياوران جريان دارد، خطرناکتر است. اين که يک گروه نخبه انحصاري و اغلب هم غير پاسخگو، و حتي بدون ارائه برنامهاي به مردم و پارلمان، به هر تقدير منويات خود را پيش ببرد، و حتي پنهان نکند که آماده فتح نامتعارف پارلمان، در جريان انتخابات ۹۴ هستند؛ خب؛ اين معنا و مفهوم تاريخي هولناکي دارد.
کاوش در ريشههاي قضيه...
تز ۱. در شرايطي که به نظر نميرسد نخبگان نياوراني توجه بايستهاي به مسائل جامعه و بويژه جوانان بورزند، آنها سعي ميکنند که کارگران و معلمان و قوميتها را براي ناآرامي تحريک کنند، و اين، بويژه از آن روست که آنها به لحاظ فني توش و توان قابل ذکري عرضه نداشتهاند و ميخواهند با شلوغ کردن بازار، اين ناتواني را بپوشانند. آنها به جاي رفع مشکلات کارگران و معلمان، آنها را به ناآرامي تشويق ميکنند، و اين از عجايب است که دولت اصلاحات و دولت اعتدال، هر دو، بدون انجام تعهدات خود در قبال مردم، آنها را به ناآرامي دعوت ميکردند و ميکنند. مع الوصف، در اين بازار شلوغ، نان و حلوا خير نميکنند، و اين امکان وجود دارد که نخبگان نياوراني، خود قربانيان اين فضايي شوند که خويش به وجود آوردهاند.
تز ۲. البته نخبگان کهنسال نياوراني، در طرد متجاوز از هفت هزار مدير اغلب نسل دومي دولت قبل، اولاً عصر سازندگي را در ذهن دارند که طي آن، به حکم کتاب «سامان سياسي در جوامع دستخوش تغيير»، به نحوي سلطه بلامنازع پديد آمد، تا توسعه به هر تقديري پيش برود؛ در ثاني، گمان ميکنند که فرايند پي گيري اصلاحات اقتصادي در کشورهايي همچون مکزيک و لهستان، با وجود يک حزب اقتدارطلب که ميتوانست موجب تجميع منافع اجتماعي متضاد با يکديگر باشد، باعث گرديد تا توسعه و اصلاحات با قدرت بيشتري به پيش برود.
ولي، اين تصورات در مورد دولت يازدهم صادق نخواهد بود؛ چرا که دولت يازدهم، با انکار بياغماض حتي نقاط قوت دولت قبل، تلاش کرد تا بگويد که بسيار بهتر از آن عمل خواهد کرد و با اين کار از يک سو، سطح توقعات و انتظارات مردم را افزايش داد، و از سوي ديگر، براي هواداراني که به سياهنمايي هولناک دولت يازدهم از دولت پيش اعتقاد داشتند، به اين معنا بود که دولت يازدهميها ميتوانند بدون پيروي از شيوههاي مبدعانه دولت نهم و دهم،
راه حل مسائل و توسعه کشور را ارائه دهند.
به نظر ميرسد که دولت يازدهم، اصرار دارد تا به هر قيمت، دولت نهم و دهم را به يک «ننگ ملي» تبديل کند؛ در نتيجه، دولت يازدهم، بيش از هر چيز خود را به يک مخمصه منطقي انداخته است که نه تنها راه حلهاي خودش درست کار نميکنند، بلکه جبراً خود را از استعمال راهحلهاي مبدعانه دولت پيشين که براي نخستين بار با فلجکنندهترين تحريمهاي تاريخ مواجه شد، محروم کرده است.
تز ۳. نکته ديگر اين است که در اين شرايط و با توجه به ناتواني قطعي کهنسالان در گشودن گره شرايطي که لزوماً به جوانفکري نيازمند است، علاوه بر منازعات بين گفتماني در مقابل نخبگان نياوراني و اصولگرايان، با يک منازعه درون گفتماني در متن نخبگان ناهمسان نياوراني نيز مواجه خواهيم شد. نخبگان نياوراني ميدانند که کار از جايي ايراد دارد، و حال که پس از دو سال، ديگر نميتوانند دولت پيشين را مقصر تمام رويدادهاي سوء عالم قلمداد کنند، بالاجبار، يکديگر را مورد شماتت قرار ميدهند. ترديدي نيست که آنها يک گروه نخبه فني هستند و در اصول ديدگاههاي نظري يا مکتبي اختلاف نظرهاي عميقي دارند. اين اختلافها، بويژه ميان مديران فني و کارگزار از يک سو و چهرههاي با منشأ دانشگاهي از سوي ديگر رخ مينماياند. نمونه اين اختلاف نظر را ميتوان در رويارويي رئيس کل بانک مرکزي از يک سوي و وزير اقتصاد ملاحظه کرد.
تز ۴. در يک سطح عميقتر، ريشههاي اين روحيه نخبگان نياوراني، باز ميگردد به اين که آنها خود را با ساير نخبگان و نه با همه مردم طرف ميبينند. خب؛ واقع آن است که اين روحيه نزد بسياري از نخبگان ما هست. آنها فراموش ميکنند که ساختار نخبگاني در کشورهاي دموکراتيک امروز، به طور کلي، و در کشور نفتي ما خصوصاً، تناسب چنداني با آنچه در قاعده هرم جامعه ميگذرد ندارد. در نتيجه، ميدان معاملات نخبگاني، صحنه کسب امتيازات، بدون تعهدات و مسئوليتهاي مربوطه در قبال جامعه است. به تبع، جامعه ما همواره شاهد پيدايش مجموعهاي از شئون اجتماعي مستقل بوده است که به طرز غافلگير کنندهاي خود را در رويدادهاي فراگيري مانند ثبت نام هدفمندي يارانههاي يا انتخابات نشان ميدهند.
تز ۵. به اين ترتيب، ثبات مطلوب در دولت يازدهم، به ابتکار، شناخت کافي نسبت به عناصر مختلف نيروهاي دخيل و مهم، هوشمندي بسيار و دقت عمل و انضباط بسيار بستگي دارد که غالباً توسط نخبگان جوان قابل عرضه است. ابداً نميتوان به يک ثبات نسبي که تنها از طريق مداخلات سياسي توسط «پير با نفوذ جريان مسلط بر نياوران» دل بست. در شرايطي که به رغم «سامان سياسي در عصر سازندگي»، مطبوعات و شبکههاي اجتماعي و راديو تلويزيوني متنوعتري وجود دارند که در مورد سياستهاي گروه نخبه حاکم کاملاً حساس هستند، و از آن بيش، رويدادهاي مردمي مانند ثبت نام هدفمندي يارانهها يا سفرهاي استاني نيز صحنه واکنش فوري و بلافصل مردم به تصميمات نه چندان صميمانه گروه نياوران است، خب؛ در اين وضع و حال، حفظ ثبات در دولت يازدهم با دشواري بسيار مواجه است، و اين، تنها به دولت آسيب نميزند، بلکه کشور را تهديد ميکند. البته گاه به نظر ميرسد که حلقه نياوران دل آرام دارد که اين جريانهاي بيثبات کننده کل کشور را هدف قرار ميدهند و از اين طريق، اطمينان دارند که منتقداني که بارها نشان دادهاند دلسوزان راستين انقلاب هستند را روياروي مردم قرار خواهند داد. اين، بازي خطرناکي است که به سهولت ميتواند مورد سوء استفاده دشمن بيروني کشور قرار گيرد.