به گزارش نماینده به نقل از مشرق «حماسه فتوا» در تاريخ معاصر ايران، نماز عزتمندي تشيع و مرجعيت آن است. از آن تاريخ بود كه دشمنان در برابر خود، سدي بزرگ يافتند و تمام توش و توان خود را از براي از بين بردن آن به كار انداختند. اما از آن روي كه خداوند پيروزي صالحان را وعده فرموده، جز نقشي بر آب نزدند!
اينك در سالروز اين واقعه عظيم تاريخي،با عالم جليل و ارجمند، حضرت آيت الله سيد رضي شيرازي، نواده ارجمند آيت الله العظمي حاج ميرزا حسن شيرازي گفت و شنودي انجام دادهايم.
* در طول تاريخ معاصر عدهای تلاش كرده و میکنند استناد فتوای تحریم تنباکو را - که در تاریخ معاصر ایران از برجستهترین نشانههای قدرت روحانیت در رهبری جنبشهای مردمی است- ازمرحوم آيت الله العظمي میرزای شیرازی سلب کنند و نقش اصلی را به دیگران، بهخصوص برخي روشنفكران معاصر بدهند. تحلیلتان از این رویکرد چیست؟
مسلما در اینکه این فتوا متعلق به شخص میرزاست و هیچ بیگانهای در صدور آن دخالت نداشته است، جای کوچکترین تردیدی نیست. در ميان تمام افرادي كه در اين باره آنها چنين ادعاي شده، حتي سید جمالالدین اسدآبادی، بايد گفت كه او و امثال او، کسانی نبودند که بتوانند بر آدمی چون میرزا تأثیر بگذارند. بنده در اثبات این قضیه كه اين فتوا معلول اراده شخص ميرزاست، مطالبی را شخصاً از بزرگان شنیدهام که کمتر در کتابی به آنها اشاره شده است.
*به برخی از این موارد اشاره بفرمایید؟
یک بار فرزند مرحوم آقای نائینی (رحمه الله) به تهران آمدند و به ملاقاتشان رفتم. بحث از قضیه تحریم تنباکو شد و ایشان گفت: از پدرشان شنیده بودند كه در جریان دخانیه، بین میرزای شیرازی وايشان مکاتبات و مراوداتی صورت گرفته بود. یک شب هم میرزا به عدهای از شاگردانش میگوید: برای جلسه بعد، تلگرافی را راجع به تحریم تنباکو بنویسند و باخود بیاورند.شاگردان هم در جلسه بعد، متنی را آوردند. میرزا همه را خواند و زیر تشکش گذاشت و متن تلگراف اصلي را بیرون آورد و براي حضارقرائت كرد که: «الیوم استعمال تنباکو و دخانیات در حکم محاربه با امام زمان(ع) است.» بعد هم میفرماید: این تلگراف از ناحیه مقدسه شرف صدور یافته است، فرمودهاند اینگونه صادر کنیم! از میرزا سئوال میشود: آیا این فتوا مربوط به ایران است یا بلاد دیگر را هم شامل میشود؟ میرزا میفرماید:فقط مخصوص ایران است،به لحاظ نفوذي كه اجانب ميخواهند از اين طريق در اين كشور پيدا كنند.
گفتهاند ناصرالدینشاه دائماً افرادی را به عنوان پیک مخصوص به سامرا میفرستاد تا میرزا را از مخالفت منصرف کند، از جمله شیخالملک اورنگ که خود از نزدیک شاهد این وقایع بود، ايشان در آخر عمر برایم نقل میکردكه: ناصرالدینشاه نماینده مخصوصی را نزد میرزا فرستاد تا حضوراً فواید امتیاز تنباکو را برایشان توضیح بدهد. او هم نزد ميرزا، در تعریف از این قرارداد، داد سخن میدهد. میرزا فقط یک جمله میگوید که:« لاالهالاالله»! بعد هم دستور میدهدبراي قهوه بیاورند،يعني که یعنی مرخصی!این فرستاده مخصوص، یک بار دیگر وقت میگیرد و باز برای میرزا توضیح میدهد و باز هم همان پاسخ و عکسالعمل را میبیند. بالاخره از قانع کردن میرزا ناامید میشود و به ایران برمیگردد. شاه میپرسد: «نتیجه چه شد؟» فرستاده مخصوص میگفت: «یک لاالهالاالله و باز هم لاالهالاالله!»
جناب آیتالله آقاي حاج سید علی سیستانی(دامت بركاته) داماد عموی بنده است. حدود۴دهه پیش که به نجف رفتم، یک روز ایشان مرا برای ناهار دعوت کرد و گفت: از مرحوم میرزا دو چیز برای بنده باقی مانده است که شما در نگهداری آنها از من اولی هستید. یکی جلد دوم اصول تقریر مرحوم روزدری و دیگری نامهای است از مرحوم حاج میرزا حسین نوری که از تهران برای میرزا فرستاده بود. این نامه پوسیده و زرد رنگ شده بود. در این نامه مرحوم نوری، خیلی فشرده کل قضایای مرتبط با تحریم تنباکو را برای میرزا نوشته و اشاره کرده بود: یکی از علمای تهران با تحریم تنباکو و قلیان کشیدن مخالفت کرده است!...بنده چون این را نقطه ضعفی برای آن عالم میدانستم و نمیخواستم به عنوان یک سند تاریخی باقی بماند، متأسفانه نامه را پاره کردم!
غرض اینکه نه تنها خود میرزا این فتوا را صادر کرده است، بلکه کسانی هم بودهاند که ایشان را از کم و کیف اوضاع پس از صدور فتوا آگاه میکردند، از جمله همین مرحوم حاج حسین آقا نوری که از طرف خود میرزا به تهران رفته بود تا اوضاع را بررسی کند و به اطلاع میرزا برساند.
تلگرافهای میرزا و ناصرالدینشاه هم گواهی همین موضوع است.به ويژه درفرازهايي ازآن كه كار به اظهار نظر صريح وتخاطب تند مي رسد.اينگونه نيست؟
همینطور است. البته همانطور كه اشاره كرديد، تلگرافهای میرزا نشیب و فراز دارند. اوایل که احساس قدرت میکند، با تعابیر سبکی با میرزا حرف میزند، ولی کمکم که احساس ضعف میکند، از الفاظ و تعابیر محترمانهتری استفاده میکند، اما لحن تلگرافهای میرزا از اول تا آخر هیچ تغییری نمیکند.
*ظاهراً میرزا پس از تأثیر شگفتانگیز این فتوا سخت نگران میشوند و حتی در مجلسی گریه میکنند. به نظر شما علت چیست؟
بله .داستان از اين قرار بود كه عدهای به میرزا برای پیروزی نهضت تنباکو تبریک میگویند و میرزا به گریه میافتد که از حالا به بعد استکبار و استعمار نقطه قوت اصلی را که روحانیت است شناختهاند و به جان آن میافتند.از همین عبارت هم معلوم میشود بیگانگان یا درباریان کوچکترین نقشی در صدور این فتوا نداشتهاند.
باز گرديم به نكته اي كه درآغاز گفت وگو به اشاره گذشت.جنابعالي به طور مشخص،نقش سید جمالالدین اسدآبادی را در این قضیه چگونه تحلیل میکنید؟
شواهد زیادی وجود دارند که نشان میدهند مرحوم میرزا، نظر مساعدی به سید جمال نداشته باشد. از قول مرحوم میرزا شیرازی نقل شده است که سید جمال در زمان میرزا به سامرا میرود که از میرزا وقت ملاقات بگیرد، ولی میرزا به او وقت نمیدهد! او دو نامه هم به میرزا مینویسد که میرزا به آنها هم جواب نمیدهد! مرحوم آیتالله مرعشی نجفی میگفتند: وقتی میرزا به سید جمال وقت ملاقات نداد، سید جمال از دیوار خانه ایشان بالا رفت و وارد اتاق ایشان شد و با ایشان ملاقات کرد!البته من تنها اين نكته را ازايشان شنيدم. در هر حال اغلب کسانی که میرزا را میشناختند، از اینکه میرزا از ملاقات با سید جمال پرهیز میکرد، بهخوبی خبر دارند. سئوال این است که چنین فردی چگونه میتوانست در القای صدور فتوا بر میرزا تأثیر بگذارد؟
حتي مرحوم سید محسن امین میگوید: نامههای سید جمال بعد از صدور حکم فتوا به مرحوم میرزا رسیده بود!اگر اين قول صحيح باشد كه ماجراهاي مربوط به تاثيرگذاري سيد جمال بر ميرزا،سالبه به انتفاء موضوع است.
*به نظر شما با اینکه زمینه هم فراهم بود و سید جمال هم بر موضوع عزل ناصرالدینشاه اصرار داشت، چرا میرزا او را عزل نکرد؟ ايشان دربقاي ناصرالدين شاه چه مصلحتي را مي ديد؟
مرحوم شیخ بهاءالدین نوری، فرزند آیتالله شیخ عبدالنبی نوری از شاگردان میرزا، از قول پدرش برایم نقل کرد که: یک بار از طریق ترکیه به سامرا مشرف شدم. به استانبول که رسیدم، سید جمال به دیدنم آمد و گفت: به میرزا بگویید ناصرالدینشاه را ابتدا تکفیر و سپس عزل کند. پرسیدم: «چه کسی را جای او بگذارد؟» جواب داد: «خود مرا!» سئوال کردم: «با چه پشتوانهای؟» پاسخ داد: «با پشتوانه سلطان عبدالحمید!» سخت برآشفتم و با او بگومگو کردم. در سامرا که خدمت میرزا رسیدم، ماجرا را تعریف کردم و ایشان گفت: اگر با او موافقت کرده بودی، رابطهام با تو قطع میشد! عزل ناصرالدینشاه به استقلال تنها کشور شیعه دنیا لطمه میزند و ایران باید تبعه دولت عثمانی شود.
این حرف را که از شیخ بهاءالدین نوری شنیدم متوجه شدم چرا میرزا در تلگرافهایش به ناصرالدینشاه، تعابیر محترمانهای را به کار میبرد. میرزا معتقد بود در آن شرایط کسی که بتواند همان استقلال ظاهری را هم برای ایران حفظ کند، وجود ندارد و لذا باید هیمنه ظاهری شاه را حفظ کرد، به همین دلیل مثل یک رعیت با شاه برخورد میکند.
*ظاهراً خود سید جمال هم رهبری میرزا را قبول داشت. اينطور نيست؟
بله، میرزا در بین همردیفان خود هم، جایگاه ویژهای داشت و پس از شیخ انصاري، تنها مرجعی است که همه علمای معاصرش بر ریاست و مرجعیت او اتفاق نظر داشتند. سید جمال گفته بود: میرزا بهترین رهبر و رئیس شیعه است که اگر جهان خارج را دیده بود، از بزرگترین و بهترین رهبران جهان میشد!
*نظر خودتان درباره این تحليل چيست؟آن را درست مي دانيد؟
بله، این حرف سید جمال درست است. آگاهی از خارج، بهویژه غرب بر بینش و گستردگی اندیشه انسان تأثیرات فراوانی دارد. متأسفانه حوزههای ما از این جهت کمبودهای اساسی دارند، از جمله به قول شیخ جواد ثری که مردی فاضل و از علمای نجف و سالها در امریکا امام جماعت بود،: حوزه نجف قطعهای جدا شده از کره زمین است! نه او از دنیا خبر دارد، نه دنیا از او!
*و سخن آخر؟
تمام شاگردان میرزا او را فردی اعقل، سیّاس و در عین حال انسانی ملکوتی و برخوردار از مقامات معنوی میدانستند. مرحوم آخوند خراسانی بهقدری به میرزا ارادت داشت که وقتی به سامرا میآمد و خدمت ایشان میرفت، آستانه در خانه میرزا را میبوسید و تا وقتی میرزا زنده بود، تدریس نکرد!مانبايد فراموش كنيم كه بزرگان واعاظم ما،چنين افرادي بوده اند.بايد سطح كيفي حوزه ها ومرجعيت ،درهمان حدبماند.به خصوص كه الان دشمني وعناد باروحانيت زياد شده است واين همه دستگاه خبري وارتباطات پيچيده ،به كمك آن آمده اند.اين براي امروز ما،يك ضرورت انكار ناپذير است.