نماینده؛ سیده آزاده امامی/ یک ماه از انتشار بیانیه سوئیس (لوزان) میگذرد و علیرغم مطالبه جدی مردم و نخبگان و جمع زیادی از مسئولان، هنوز خبری از مفاد گزارهبرگ (فکت شیت) ایرانی بیانیه نیست و همچنان مسئولان دولتی و اعضای تیم مذاکره با بیان اظهاراتی مبهم و بعضاً متناقض از انتشار رسمی این گزارش طفره رفته و بر ابهام فضای موجود میافزایند.
اینکه آیا مطالبهکنندگان انتشار گزارهبرگ دچار "ضعف حافظه" شدهاند، یا افرادی که همچنان متنی را که وزیر خارجه در برنامه زنده تلویزیونی گزارهبرگ (فکت شیت) بودنِ آن را صریحاً و رسماً تکذیب کرد، گزارهبرگ ایرانی بیانیه میدانند، میتواند موضوع جستار مستقلی باشد، اما نقداً این سؤال جای طرح دارد که اگر متن منتشر شده توسط خبرگزاریها همان گزارهبرگ ایرانی بیانیه بوده، چرا پس از تنها چند ساعت از سایت رسمی وزارت خارجه حذف میشود و در همان روزهای ابتدائی تفاهم وعده انتشار رسمی گزارهبرگ ایرانی از جانب اعضای تیم مذاکره به کرّات مطرح میشود، و البته چندی بعد و در چرخشی آشکار آقایان از اساس منکر وجود متنی به عنوان گزارهبرگ ایرانی بیانیه میشوند با این توجیه که چون توافقی صورت نگرفته انتشار گزارهبرگ آن هم محلی از اعراب ندارد؟!
اما صرفنظر از این موضوع، امتناع دولت از انتشار این متن رسمی- و همچنین امتناع از انتشار متن توافق ژنو- میتواند با نگاهی اجمالی به تحلیلهای مطرح شده در خصوص محتوای بیانیه مذکور و چند و چون دادهها و ستاندههای آن توجیهپذیر باشد؛ پس از آنکه بعد از یک سال و اندی تکصدایی مطلق و یکسویه دولت در خصوص مذاکرات هستهای- از توافق ژنو به این سو- و تن ندادن مذاکرهکنندگان و دولتیها به مواجهه مستقیم با منتقدان و روی آوردن به فضای توهین و اتهام به عوض پاسخگویی به نقدهای جدی ایشان، مطالبه ارائه جزئیات توافقی که مدخلیتی اساسی در سرنوشت و آینده ملت و نظام دارد به یک مطالبه جدی و فراگیر در میان اقشار مختلف مردم و نخبگان تبدیل شد، و از سویی رهبر معظم انقلاب نیز صریحاً دولت و مذاکرهکنندگان را به درمیانگذاشتن جزئیات مذاکرات و تفاهمهای صورتگرفته با مردم و بهویژه نخبگان توصیه فرمودند و اساساً این امر را مصداق حقیقی «همدلی» عنوانشده در شعار سال برشمردند، برخی اعضای تیم مذاکره ناگزیر در محافل عمومی و دانشگاهی حضور یافته و از نزدیک با سؤالها و نقدهای منتقدان مواجه شدند، رسانه ملی نیز پس از بیش از یکسال انعکاس انحصاری روایت دولتی از محتوای مذاکرات، سرانجام فرصت محدودی را در اختیار منتقدان قرار داد، اما چیزی که بیش از همه در این هماوردیهای رویاروی دو دیدگاه مدافع و منتقد به دیده آمد، مشت تقریباً تهی مدافعان در برابر کفه سنگین نقدهای مستدل و منطقی منتقدان بود. امری که به خوبی گویای دلیل اعراض دولت و مذاکرهکنندگان از مواجهه مستقیم با منتقدان در برابر افکار عمومی و نیز امتناع آنها از انتشار جزئیات مذاکرات میباشد!
در شرایطی که همه نقدهای منتقدان معطوف به بندبند و سطرسطر متن «بیانیه مشترک»- و نه حتی قرائت آمریکائی از آن و گزارهبرگ (فکتشیت) وزارت خارجه آمریکا که خود داستانی مضاعف دارد- میباشد، دفاعیات و توجیهات آقایان همه معطوف به آن چیزیست که «امید» دارند در سند نهایی محقق شود. نگاهی اجمالی به مواضع مدافعان و اعضای تیم مذاکره محک خوبی بر این ادعاست اگر به فراوانی عبارتهایی نظیر «احساس ما این است که اینگونه میشود»، «ما امیدواریم این اتفاق بیافتد»، «ما تصور میکنیم اینگونه خواهد شد»، «ما معتقدیم این موارد عملی بشود»، و... در ادبیات آقایان توجه داشته باشیم. درواقع دفاعیاتی مبتنی بر «اوهام» و «آرزوها» و آنچه میپندارند تحقق «خواهد یافت»، در برابر نقدهایی مطرح میشود که دقیق، مستدل، منطقی و ناظر به «اسناد بالفعل موجود» است!
به عبارتی ضعفهای اساسی دفاعیات حامیان بیانیه مذکور- و البته روند کلی مذاکرات- را میتوان ذیل دو عنوان اصلی دستهبندی کرد؛ نخست حواله تحقق همه مطالبات و حقوق مسلم ملت ایران به آنچه قرار است در آینده تحت عنوان «توافق نهایی» مدون شود. این در حالی است که همه تعهدات و محدودیتهای جمهوری اسلامی به صورت کاملاً شفاف، جزئی و دقیق ضمن همین تفاهم حاصل شده مشخص و معلوم است. بدتر از آن اینکه طبق تصریح مذاکرهکنندگان، قرار است بیانیه مذکور بهمثابه «چارچوب»ی برای توافق احتمالی نهایی لحاظ شده و امتیازات و تعهدات طرفین در همین محدوده تعیین شوند، این به معنای آن است که مفاد توافق نهایی قدرت مانور چندانی خارج از حد و حدود تعیینشده در بیانیه سوئیس ندارد، که نگاهی حتی اجمالی به نقدهای منتقدان و اشکالات و نواقصی که طی همین مدت کوتاه توسط کارشناسان و صاحبنظران به کرّات بیان شده است، به اندازه کافی بیانگر عدم توازن دادهها و ستاندههای توافق و خطرات و خسارتهای جبرانناشدنیای که خدای ناکرده در صورت نهایی شدن این موارد متوجه نظام اسلامی خواهد شد، میباشد!
دیگر آنکه متأسفانه به نظر میرسد پیشفرض مذاکرهکنندگان محترم در تدوین این بیانیه- و به عبارتی در همه فرآیند مذاکرات- مبتنی بر «اعتماد» و «خوشبینی» به طرفهای مقابل در انجام تعهداتش بوده و این پندار که مناسبات نظام بینالملل مناسباتی عادلانه و منصفانه است و طرفهای مقابل ما در این عرصه بازیگرانی سر به راه و قانونمدارند که جز بر مبنای حق و قانون و مدارک معتبر قضاوتی نمیکنند و تصمیمی نمیگیرند! حال آنکه چنین پنداری نهایت سادهلوحی و بیتوجهی به واقعیات موجود و کارنامه سیاه طرف مقابل و بهویژه شیطان بزرگ است که متأسفانه گویا نقش «کدخدامنشی» او در این ماجرا از جانب دولتمردان خود ما نیز به رسمیت شناخته شده است!
مشروط کردن اجرای معدود تعهدات طرف مقابل به اعلام رضایت آنها از انجام تعهدات سنگین و بعضاً غیرقابل بازگشت جمهوری اسلامی، مصداق بارز این اعتماد است که به وضوح عملی شدن وعدههای نسیه و کمبهای طرف مقابل را هم با تردیدهای جدی مواجه ساخته است. درواقع نظر به سابقه طرف مقابل در سالهایی که پرونده هستهای تبدیل به چالشی برای نظام اسلامی شده است، این واقعیت را محرز کرده است که مسائل فنی هستهای تنها بهمثابه بهانه و ابزاری در دست طرف مقابل است که تحقق اهدافی دیگر را از آن چشم میدارند، از اینرو منوط کردن عملی شدن تعهدات آنها- که درواقع هدف اصلی مذاکرات بوده و نظام اسلامی هم اگر تعهد و محدودیتی را پذیرفته صرفاً به سبب تحقق آنها بوده است- به مسائل فنی و اعلام رضایت آژانس از رعایت آنها، تنها به معنای باز گذاشتن دست طرف مقابل برای بهانهجوئیهای بیشتر و بیشتر و طرح ادعاهای ناموجه و بیاساس مشابه خواهد بود. ضمن آنکه این روند فرسایشی نتیجهای جز از حیّز انتفاع ساقط کردن دستاوردهای بیبدیل دانشمندان ملت، در بر نخواهد داشت.
از اینرو ضروری است در شرایطی که کار نگارش متن نهایی توافق آغاز شده است، مردان مذاکرهکننده ما توجه و عنایت بیشتری به نقدهای طرح شده داشته باشند و با لحاظ همه دغدغهها و نگرانیهای عنوان شده این فرآیند را به پیش ببرند و در تداوم مسیری که پیش از این در پیش گرفته بودند بازنگری جدیای صورت دهند، در غیر این صورت بر فرض محال که بتوانند در کوتاهمدت بهرههای اندکی را از توافق معیوب حاصل شده ببرند، اما یقیناً در پیشگاه فرزندان فردای این سرزمین و مهمتر از آن محکمه عدل الهی و ارواح شهدا و بزرگانی که این نظام به برکت جانفشانی و زحمات ایشان پا گرفته است حرفی برای گفتن نخواهند داشت.