نماینده/دکتر صباح زنگنه*: تغییرات روز گذشته عربستان نشانه آغاز شمارش معکوس برای سقوط در داخل بافت حکومت آلسعود بود؛ بافتی که در بردارنده عوامل انحطاط و اضمحلال این خاندان است. البته برای فرار موقت از نتیجه محتوم روند اضمحلال، سعودیها به سیاستهای تاخیری نظیر راه انداختن جنگ در یمن یا شیعههراسی و ایرانهراسی در سطح بینالمللی روی آوردهاند. بهانهکردن قدرتگیری ایران در منطقه یا آتشافروزی در یمن، حربهای است که خاندان حاکم در عربستان، عوامل و عناصر خود را از تفرق و اختلاف بازدارند اما شاهدیم با اقدامات و تغییرات اخیر نتیجهای کاملا عکس رقم میخورد. گویی این بافت فرسوده حکومت سلطنتی ـ خاندانی را علاجی نیست. در حال حاضر ۲ نفر زمام قدرت عربستان را به طور کامل در اختیار دارند؛ یکی محمدبننایف با عقلانیت بیشتر که حالا ولیعهد لقب گرفته و دیگری محمدبنسلمان، جوان ناپخته با قدرتخواهی و جاهطلبی فوقالعاده که جانشین ولیعهد شده است. هر دوی آنها مورد تایید آمریکا و مورد حمایت طایفه سدیری در داخل آلسعود هستند. البته احتمال اینکه سرنوشت مقرن بنعبدالعزیز بهعنوان ولیعهد برکنار شده برای محمد بن نایف تکرار شود ضعیف است چون عمده توانایی محمد بن سلمان، پسر جاهطلب پادشاه در جنگافروزیهای برونمرزی است و قدرت چالش داخلی او در مقابل ولیعهد جدید چندان بالا نیست. بعید است محمد بن سلمان مثلا شبیه صدام در عراق، یکشبه ره صدساله برود و محمد بننایف را هم دور بزند، چون این باعث فروپاشی نظام عرفی آلسعود میشود اما او میتواند عربستان را به ورطه جنگهای نابودکننده خارجی سوق دهد، ضمن اینکه در داخل هم جنگ فرسایشی میان این دو با مابقی شاهزادگان سعودی و همینطور طیف جدید تحصیلکردگان خواهان دموکراسی آغاز شده است. دست آخر قوت گرفتن بحث تجزیه عربستان بر اثر تغییرات اخیر را ضعیف میدانم، چون اگر درگیریهای داخلی آلسعود از حد بگذرد، دخالت آمریکا و غرب را بهعنوان بزرگتر آنها در پی خواهد داشت.