شناسهٔ خبر: 91450 - سرویس فرهنگ
منبع: تسنیم

۵ فیلم جوانانه سینمای ایران:"وقتی تمام راه ها به اجتماع ختم می‌شود"

فیلم43 فیلم‌های جوانانه در سینمای ایران سابقه زیادی ندارند. «رخ دیوانه» آخرین نمونه آنهاست. اما پیش از آخرین فیلم داوودی، نمونه‌های دیگری هم می‌توان یافت.

به گزارش نماینده از تسنیم، انسان به واسطه فطرت اجتماعی خود، همواره در تلاش برای قرار گرفتن در گروهی است؛ از گروه همسالان و دوستان گرفته تا گروه خانوادگی و کاری و گروه شبکه های اجتماعی.طبیعتا پرداختن به کاراکترهایی در قالب یک گروه، علاوه بر آن که دست آویزی برای مهیج کردن یک داستان به حساب می آیند، این قدرت را به فیلمنامه نویس می دهند که تنوع بیشتری در شکل شخصیت پردازی داشته باشد و انشعابات رفتاری را در داستان خود با سادگی بیشتری به نسبت فیلم هایی که از این دست نیستند، لحاظ نماید.
اکران "رخ دیوانه" که خود یکی از همین فیلم هاست، بهترین بهانه برای ورود به یک بحث جالب است.اینکه بیائیم نگاهی داشته باشیم به فیلم هایی که در قالب یک گروه از جوانان به روز، مرتکب یک بزه می شوند.با این توضیح که تنها فیلم هایی با این رویکرد، در بحث ما محلی از اعراب دارند و فیلم هایی چون "ضیافت" مسعود کیمیایی به دلیل شکل نگرفتن دقیق مفهوم گروه و دسته و یا "عطش" محمدحسین فرحبخش به دلیل عدم استفاده از نیروی چندان جوان، نمی توانند مرتبط با بحث ما باشند.

البته باید به این نکته مهم توجه داشت که فیلم هایی با این محوریت، محصول دهه هشتاد به بعد است.تا پیش از این سال، استفاده از دسته های جوان برای بیان یک بزه، چندان مصطلح نبود و صلاح کارگردان و تهیه کننده، در استفاده از جوانان سن بالا بود و سینما برای دسته های جوانی که به تازگی مرحله تین ایجری را رد کرده بودند، جایگاهی نداشت.شاید اصلی ترین دلیل این کم توجهی به این دسته بندی، جدی نبودن مطالبات اجتماعی از این قشر بود؛ به هر حال فیلم هایی با این محوریت، تماما آثاری مطالبه گر در حوزه اجتماعی به شمار می روند و شاید فهم غالب در دوران پیش از دهه هشتاد، بر ناکارآمد بودن این قشر در احقاق حقوق حقه خود بود و به همین دلیل بود که صاحبان آثار ترجیح می دادند برای کارهای خود، از جوانانی با سن هایی بالا استفاده کنند.
در ادامه به نمونه های مهم این فیلم ها اشاره خواهیم کرد :

بچه های بد

ساخته "علیرضا داوودنژاد" به تبعیت از سینمای آخرین سال های دهه هفتاد، با چاشنی جسارت همراه بود و البته جوان گرایی که در آن سال ها، در سینما به شکل همه جانبه ای موج می زد."بچه های بد" مطالبه اجتماعی دو جنس دختر و پسر از اجتماع در مرحله گذار آن سال های ایران بود.پسری که غایت آرزوی خود را در یک مسافرت مجردی به شمال و دوستی با جنس مخالف جستجو می کرد و دختری که این مراحل را پشت سر گذارده بود و به جرم قتل، از خود فرار می کرد.فیلم تلاش نکرد تا به مانند بسیاری از تولیدات آن سال ها، تنها به ویترینی از جرایم ریز و درشت این گروه سنی بپردازد بلکه تلاش می کند تا با در نظر گرفتن جایگاه اجتماعی این جوانان، به نمایش رفلکس های آنان در قبال موقعیت هایی که بالاجبار در آن قرار می گیرند، بپردازد.اتفاقی که در دیگر فیلم هایی از این دست نیز دیده می شود و در تمام آنها، جوانانی که طعمه جبر اجتماعی می شوند و فرقی ندارد که از کدام طبقه هستند، تلاش می کنند تا به مدد فکر منحصر خود، راه حلی برای برون رفت از آن وضعیت بغرنج پیدا کنند و همین یافتن این وضعیت است که ارزش آن فیلم ها را تعیین می کند.در "بچه های بد" به عنوان یکی از نخستین تجربه هایی از این دست، می توان به فیلمنامه، نمره قبولی داد؛ در روزگاری که جوانان آن، هیچ بهره ای از مظاهر مدرنیته نمی برند، هم مشکل، به شکلی عام مطرح می شود و هم واکنش ها، کاملا با شرایط روز جوانان هیستریک آن برهه خوانایی داشته و در عین حال، ارزش های درام را نیز در دل خود به همراه داشت.

نفس عمیق
فیلم "پرویز شهبازی" شکل روشنفکرانه همان رخدادی است که در "بچه های بد" از دریچه عامگرایی مطرح شده بود.طبیعتا جوانان "نفس عمیق"، علایق و اشتراکات خاصی داشتند و به مانند بسیاری از جوانان ابتدای دهه هشتاد، پر بودند از مانیفست های شخصی که به ظاهر عقلانی می آمد و البته اعتراض هایی که چون زمینه اظهار آنها را در اجتماع نمی دیدند، مجبور به تخطئه آنها و فرو ریختن در خود بودند که طبیعتا یکی از مظاهر این فرو ریختن ها می تواند در "خودکشی" تعبیر شود؛ اتفاقی که نمونه های آن در اجتماع آن سال ها، عمومیتی بیشتر از امروز داشت.مطمئنا یکی از دلایل این عمومیت را باید در تعصب های هیجانی جوانان به نسبت امروز دانست؛ جوانان آن سال ها، عصبیت های رفتاری بیشتری به نسبت امروز داشتند و چون یکی از رهاوردهای مسلم مدرنیته، آسوده طلبی است؛ آن نسل، چندان از این نعمت برخوردار نبوده پس کمی جدی تر به اجتماع، حوادث و زندگی نگاه می کردند درست برخلاف زندگی های امروز.این هیجان و عصبیت و بیان دگماتیسمی در جوانان "نفس عمیق" به خوبی دیده و درک می شود.

قاعده تصادف
"قاعده تصادف" نمونه امروزی تر "نفس عمیق" است؛ فیلمی با محوریت جوانانی خاص که علایقی مشترک دارند و جبر روزگار، آنها را به واسطه یک علاقه مشترک، دور هم جمع کرده و هر یک برای فرار از منجلابی که به دست خودشان ساخته شده، دست به دامن گریزگاه هایی می شوند.البته دوز سیاهی فیلم، کمی زیاد است و طبیعتا به لحاظ کیفی در میان این پنج فیلم، در رتبه آخر قرار می گیرد؛ دلیلش هم فارغ از زمینه های ساختاری و نوشتاری، به جنس مطالبه جوانان از اجتماع می پردازد.جوانان "قاعده تصادف" برخلاف جوان های چهار فیلم دیگر، آرمان منسجمی ندارند و از ثمرات اجتماعی موثر برای کار خود استفاده ای نمی کنند.فکرش را بکنید که مثلا شکل طرد خانواده از سوی یک جوان دهه نودی می تواند با آن چه در فیلم نشان داده شد، خوانایی رئالیستی داشته باشد؟ آن هم وقتی که پای بحثی چون خروج از کشور مطرح می شود.آنچه در محتوای "قاعده تصادف" دیده می شود، تابعیت رئالیستی ندارد در حالی که تلاش شده فرم فیلم امروزی باشد که امروزی هم هست اما آن نشانه ها نمی تواند کاربردی باشد و به مانند "نفس عمیق"، دربردارنده صدای اعتراضی جوانانی با علایقی خاص به حساب آید آن هم در سال هایی که نشانه های خاص بودن یک جوان، کاملا برخلاف سال های ابتدایی دهه هشتاد است؛ کلیدواژه ای که در "قاعده تصادف" چندان جدی گرفته نشد.

خط ویژه
فیلم "مصطفی کیایی" به مانند آثار سلف خود، پر از دغدغه و روحیه مطالبه گری است.جوانانی که در قالب یک دسته و با روحیات مختلف، به هدفی مشترک می رسند.فیلم اگرچه خود را در بیانی طنز مستتر نگه می دارد اما از درون، دربردارنده مطالبات بسیاری است که مهمترین آن، نبود امنیت اجتماعی برای بروز خلاقیت های فردی یک جوان است و البته مشکلات اقتصادی که راه تعالی اجتماعی یک جوان معمولی و یک جوان نخبه را سد می کند.فیلم تلاش دارد تا انگارهای رئالیستی و آرمانی را به صورت توامان در خود داشته باشد و در این راه به مدد بهره مندی از زبان فاخر طنز که می تواند ناشی از زیرکی وافر نویسنده باشد، تا حدودی موفق عمل می کند."خط ویژه" یک ادامه موفق و کاملا امروزی برای فیلم "بچه های بد" داوودنژاد است با این تفاوت که در آن سال ها، جنس مطالبه جوان، تا حدود زیادی نشات گرفته از درون خود او بود و انتظاراتی که زمینه های برآورده شدنشان را در خود نمی دید در حالی که جنس مطالبه جوان امروز، بیشتر از اجتماع است تا خودش و اینکه یک جوان امروزی، از داشته های خود مطمئن است و تا زمانی که بستر شکوفایی را در اجتماع خود نبیند، نمی تواند این بذر بالقوه را به شکوفایی بالفعل برساند."خط ویژه" چنین مطالبه ای از اجتماع خود دارد و به درستی به بیان سطح انتظارات منطقی پرداخته و دست به دامان شعار و تبیین نقشه راه برای فرار از این وضعیت نمی شود؛ خیلی صریح حرفش را می زند اما چون با زیرکی، زبان طنز را به کار گرفته، چندان مورد تخطئه قرار نمی گیرد.

 

رخ دیوانه
جدیدترین ساخته "ابوالحسن داوودی" اگر از جوان امروزی جلوتر نباشد، به هیچ وجه عقب تر نیست.داوودی، استفاده بی بدیلی از شبکه های اجتماعی به عنوان یکی از شاخصه های علاقمندی زندگی جوان امروزی به عمل می آورد و از این رهاورد برای در کنار هم قرار دادن روحیات مختلف استفاده می کند.طبیعتا جوان امروزی که در پناه نگاه مدرنیته قرار دارد، فردی با افکار و شخصیت لابیرنت وار است؛ این مرموزی در برخی کاراکترهای کاربردی فیلم به خوبی نشان داده می شود.بنابراین رکب زدن ها و اصل غافلگیری که هم شاخصه جوان اجتماعی امروز است و هم لازمه سینمای نوین اجتماعی، در این فیلم به خوبی به کار گرفته شده است."رخ دیوانه" در لایه های روایی خود، اثری کاملا مطالبه گر است که باز هم به مانند آثار سلف، تیر پیکان انتقاد را پیش از آن که به سمت جوان داستان بگیرد، به سمت جامعه گرفته و با زیرکی خاصی، دست به داوری و نشان دادن راهکار نمی زند و تنها همان مقوله جبر محیطی و چگونگی فرار کاراکترها از این جبر را به خوبی به تصویر می کشد.


این 5 فیلم، مهمترین داشته های سینمای ایران در حوزه بزهکاری مطالبه گرایانه دسته ای جوان محسوب می شود.بزه در این فیلم ها، بر مبنای جبری اتفاق می افتد که ماحصل کمبودها و فقدان های مسلم اجتماعی است.سینمای ایران در مسیری قرار گرفته که از نصیحت کردن اشباع شده و حال که از آن نتیجه ای نگرفته، ترجیح می دهد، تنها به بیان روایت، بدون داوری و غرض ورزی بپردازد.این 5 فیلم، نمونه های موفق بیان روایی اظهار وجود جوانان در اجتماع و تلاش برای از میان برداشتن خلاهای بارز اجتماعی برای رسیدن به رضایت درونی خودشان است که البته چندان نابجا نیست.طبیعتا هر چه زمان به جلو پیش می رود و آدمی راحت تر بتواند خود را و نیازهایش را بشناسد و با خود روراست باشد، بیشتر در پی دنبال کردن مطالبات به حق اجتماعی خود است بنابراین به نسبت، باید تعداد فیلم هایی از این دست نیز افزایش یابد؛ فیلم هایی که تماما با استقبال مواجه می شوند و عموما دوز جسارت آنها به عنوان یکی از لازمه های سینمای محبوب این روزها، بسیار بیشتر و غلیظ تر است.