نماینده/سید باقر پیشنمازی: اشاره: در قسمت اول اين يادداشت به ضرورت گفتمان سازي مطالبات مردم و خانواده ها از معلمان كشور و چشم انداز جديدي كه در نظام تعليم وتربيت ترسيم مي كند پرداختيم. اكنون در قسمت دوم و پاياني يادداشت در بيان چگونگي ايفاي نقش تربيتي معلم مي پردازيم:
منظوراز"نقش تربيتي معلم"که حلقه مفقوده نظام تعليم وتربيت فعلي وازمطالبات مهم خانواده هاست، اين است که معلم در همان ساعاتي که به فعاليت آموزشي اشتغال دارد، به دليل رعايت برخي ملاحظات (که درادامه اين نوشتار آمده است)، تاثير تربيتي نيز
مي گذارد. در اين صورت آن علمي که دانشآموز به کمک معلم به آن دست مييابد، تبديل به حجاب نميشود وغروروجهل را دامن نميزند. اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند: رُبَّ عالِمٍ قد قَتَلَهُ جهله وعلمه معه لاينفعه. يعني : چه بسا دانشمندي که مقهورجهل خود مي شودودانشي که اندوخته است سودي به اونمي رساند. (نهج البلاغه حکمت۱۰۴)
ايفاي "نقش تربيتي" به پيش نيازهايي احتياج دارد که لازم است ازسوي معلمان ارجمند مورد توجه قرار گيرد. معلم:
۱-قبل ازآغاز کار به مقبوليت شخصيت خود نزد دانشآموزان مي انديشد.
۲- با محبت و تکريم نسبت به دانشآموز، مقبوليت تحصيل مي کند.
۳- مراقبت ميکند که به مقبوليتش آسيب وارد نشود.
۴- خود عامل است و ترجمان اخلاق وآموزههاي ديني؛ (خصوصاً اگر معلم درس ديني باشد).
۵-بامخاطبشناسي صحيح وعدالت دراهتمام به رشد
دانش آموزان نسبت به خوداعتمادسازي مينمايد.
۶-به زمينهسازي براي ورزيدگي سمعي و بصري وتوانمندسازي "واسطه هاي شناخت"دانش آموزان همت ميگمارد.
۷- به تک تک دانشآموزان اعتنا ميکند و براي تشخصطلبي هريک از آنان تدبيروچاره انديشي دارد.
۸- به جاي جمجمه هادلهاراهدف گيري مي کند وبه نحوه تصرف آنها مي انديشد.
۹-همه تعليم وتربيت رادرکلام انباشته نمي سازدوتلاش مي کندبارفتار صحيح خودبراي چشمهاي دانش آموزان، پيام بفرستدتابه دل آنان راه يابد.
برخي راهکارهابه شرح زير مي تواندزمينه ايفاي نقش تربيتي معلم راهموار سازد:
۱- پرهيز از حل فوري مسئله باعرضه معلومات معلم به متعلم ولزوم
فرصت سازي براي توليد علم از راه تلاش دانش آموزبراي کشف
مجهول.
۲- فضاسازي براي رويش توانمنديهاي متعلم از طريق قرار دادن وي در شرايط نياز و اضطرار(نسبي) و سپس تفکر؛ قبول زحمت و تلاش
دانش آموزبراي گره گشايي وحل مسئله.
۳-تقليل روشهاي داراي مخاطب عام و بهرهگيري از ارتباط چهره به چهره
با دانشآموزان خصوصا درملاحظات تربيتي.
۴-توجه به روشهاي غير مستقيم در ارسال پيام براي دانشآموز، مثل پيام ازطريق نگاه يا داستان وتمثيل.
۵-بهرهگيري از ظرفيت و توانمندي دانشآموزان براي پيشبرد دستهجمعي فعاليتهاي کلاس و پيشرفت آموزشي.
۶-تشکيل گروههاي مباحثه درسي و رعايت ملاحظات تربيتي در تعيين ترکيب اين گروههاي و بهرهگيري از ارشدهاي مقبول دانشآموزان براي ورزش فکري و استدلالي.
۷-حرکت به سوي نقطه "حيرت و شگفتي"، درجلوه هاي آفرينش به تناسب موضوع هر يک از درسها و توقف و تأمل و اعطاي مجال تفکر در نقطه حيرت به دانشآموزان.
۸-تعيين چند دقيقه فرصت غير رسمي در هر يک از کلاسهاي درس براي اينکه دانشآموزان ساعت رسمي را جدي بگيرند و معلم نيز از ساعات رسمي بهره بيشتر ببرد.
۹-تعريف فرصتهاي تجربي وعملي براي درس ديني وعلوم اجتماعي ودروس مشابه.
۱۰-لحاظ نمودن عنصر اختيار و انتخاب براي دانشآموزان در حد ميسور پيرامون روند تحصيل يا تحقيق مربوط به محتواي کتاب درسي با هدف ايجاد رغبت و انگيزه براي يادگيري.
۱۱-تکريم دانشآموز در مقابل سعي تحصيلي (و نه فقط نتيجه)، همچنين در قبال پيشرفتهاي علمي و نه صرفاً حفظ مطالب.
۱۲-تغافل نسبت به برخي رفتارهاي دانشآموز که به اقتضاي سن او صورت ميگيرد(وممکن است از نظر برخي بزرگسالان، غير متعارف به نظر برسد).
۱۳-ارائه فرصت ايفاي "نقش معلمي" به دانشآموزان برجسته علمي در کلاسهاي تقويتي يا در کلاس پايينتر از پايه تحصيلي وي، با هدف "تکريم" و زمينهسازي شکوفايي استعدادها.
۱۴- روحيه دادن و يادآوري مستمر توان دستيابي دانشآموز به موفقيت و درخشش.
چند پيام براي معلمان ارجمند در مورد مطالبات خانواده ها از آنان، پيام هايي که مي تواندبه موضوع گفتمان سازي وگفتگوهاي رسانه اي تبديل شودوياهريک ازمعلمان موفق خاطرات و
تجربه هاي خودرا دراين زمينه مکتوب ومنتشر کنند :
* قلمرو اثرگذاري معلمان دل و جان شاگردان است، نه فقط محدوده جمجمه آنان.
* براي ياددهي، بيش از آن که گوش به کار آيد، چشم به کار ميآيد. ما چرا فقط شنيدنيها را ميگوييم و ديدنيها و تجربهشدنيها را نميجوييم؟
* خداوندبراي فهماندن وفهميدن، چندين حس دروجودآدمي نهاده است، اماشگفتاکه فقط حس شنوايي را به رسميت ميشناسيم.
* تغافل يعني بزرگ منشانه خود را به غفلت زدن؛ کاري که معلمان هنگام خطاهاي کوچک شاگردان، خوب بلدند.
* رفتارمعلم، تدريس بيکلام است.
* علم را ميتوان با زبان آموخت، ولي فضيلت را فقط با عمل.
* جسم را ميتوان با اجبار و الزام تسليم کرد، ولي روح فقط با محبت همراه ميشود.
* انضباط لازم است، ولي با رفتارمان آن را به دانشآموزان آموزش دهيم.
* وقتي ميتوان با يک رفتار خوب، دهها پيام را منتقل کرد، چرا سعي کنيم با دهها جمله، فقط يک پيام را منتقل کنيم؟
+ معلم خوب، هر روز به تکاليف بچهها سرميزند و معلم خوبتر به تکاليف خود.
+ اگر قدرت نفوذ گفتار را به شمع تشبيه کنيم، قدرت نفوذ رفتار را بايد به تابش آفتاب تشبيه کنيم.
+ معلمان اگر فقط درس تخصصي خود را آموزش دهند، پس چه کسي آداب زندگي را به دانشآموزان بياموزد؟
+ معلميکه خشم خويش را فرومينشاند، درس همزيستي ميدهد.
+ نشاط و شادابي بچههاي کلاس بهترين گواه دلسوزي و تلاش معلم است.
+ نپذيرفتن رفتارهاي طبيعي و ذاتي بچهها مقاومتي بيثمر در نظام خلقت است.
+ معلم پيام دانشآموزان را ازنگاهشان ميخواند.
+ معلم در پي رسيدن به لحظهاي است که قلبها با پيام نگاه او بتپند.
+ موفقيت معلم را تنها در آينه شادابي و شکوفايي شاگردان ميتوان ديد.
+ معلم ميداند که براي يادگيري، صدها نگاه شخصيت و رفتار او را هدف قرار ميدهند.
+ دانشآموزان براي تابلوهاي دلشان از منش، آراستگي و متانت معلم تصويربرداري ميکنند.
+ وقتي معلم در بازي بچهها و فعاليت جمعي آنان شرکت ميکند "احساس بزرگي" را به آنان هديه ميکند.
+ معلم اول به مقبوليت ميانديشد و سپس تعليم و تربيت را آغاز ميکند.
+ معلم محبت ميکارد و مقبوليت درو ميکند.
+ حضور معلم در فعاليتهاي جمعي دانشآموزان از او نميکاهد؛ به دانشآموزان ميافزايد.
+ از کتاب معلم، يک درس؛ از رفتار معلم، هزاران.
+ معلمان در همه حال معلماند؛ در کلاس، در فراغت، در کوچه و در خيابان.
+ معلمها چشمي دارند براي گشودن و چشمي براي فروبستن وتغافل.
+ دانشآموز تا احترام نبيند، درس را فرانميگيرد.
+ مگر ميتوان عاشق بچهها نبود و معلم بچهها بود؟
+ کلاس درس محلي است که در آن اخلاق و رفتار معلم، ضرب در تعداد بچهها ميشود.