به گزارش نماینده، کارلوس کروش سرمربی تیم ملی فوتبال ایران در گفت و گویی اختصاصی با گروه نشریات موسسه خبر درباره شرایط این روزهای فوتبال ایران سخن گفت. او در شب چهارشنبه سوری میان بمب ها و نارنجک هایی که شهرک غرب را به میدان جنگ بدل کرده بود، خودش مثل باروت بود و جرقه ای می خواست برای انفجار. او ناراحت بود از جبهه اسدی - کاشانی که مربی را متهم کرده بودند به ضد ایرانی بودن. اینکه می گفت آنها می خواهند از این مربی یک دشمن برای فوتبال ایران بسازند. او و حرف هایی پر از تیتر؛ این گفت و گوی ماست با کارلوس کروش.
آقای کروش راجع به چیزهایی می خواهیم حرف بزنیم که این روزها درباره اش بحق است. چرا سرمربی تیم ملی نگران شده است؟
دوست نداشتم در ایام نزدیک به نوروز، درباره یکسری مسایل حرف بزنیم ولی متاسفانه... ه. فدراسیون بعد از اتفاقات اخیر به دو دسته تقسیم شده است. ابتدا دبیر کل و حالا امروز(دیروز) قسمت دوم آن که مربوط به حرف های کاشانی می شود و علیرغمم عملکرد، جایگاه بنده را هم پائین آورده است. من واقعا نمی توانیم یه شمشیر را پشت گردنم ببینم و ببینم که ارزش کارم را کم کرده اند. اسدی به من گفته بود که تو کمترین استاندارد را داری و حالا کاشانی گفته است که برخلاف منافع ملی عمل می کنم. حالا ما در فدراسیون دو گروه مجزا داریم و زمان آن رسیده تا کفاشیان در این باره تصمیم گیری لازم را انجام دهد. آنها یک جبهه فکری علیه من انداخته اند و یک کمپینی که دارد علیه من کار می کند... با این شرایط دیگر امکان همکاری وجود ندارد. وقتی آنها عملکرد من و تعهد من نسبت به فدراسیون را زیر سوال برده اند، دیگر جای هیچ دفاعی وجود ندارد. اینجا جایگاه رئیس زیر سوال رفته است.
ببیند هیچکس نباید درباره منافع تیم ملی به من بگوید، مخصوصا کسی که تنها ۵ هفته است به فوتبال ایران آمده! ۴ سال است که دارم اینجا زحمت می کشم. دکتر اسدی و کاشانی می خواهند درباره منافع تیم ملی به من درس بدهند؟ دیگر خواهش می کنم... م. اول بروید کاری کنید. یک دستاوردی داشته باشید. یک صعودی داشته باشید و بعد با هم حرف می زنیم. ببخشید اینقدر خاضعانه حرف می زنم. ۵ هفته قبل آمده و این حرف ها را... ا. کار ۴ ساله من را زیر سوال می برند و در ۴ هفته کارم را تشبیه می کنند. آنها می شوند hero(قهرمان) و ما می شویم zero (صفر). شما که حتی یک بازی رسمی انجام نداده اید و ۴، ۵ هفته است آمده اید و می خواهید به من درس بدهید؟
اینجا یک سوال پیش می آید؛ درباره منافع ملی صحبت می کنیم یا انتقاداتی که به عملکرد شما می شود؟
ببیند الان از فدراسیون فوتبال دو صدا شنیده می شود. اینکه زحمات تیم ملی را زیر سوال می برند و از سویی صدایی که می گوید ما خارجی ها داریم بر خلاف منافع فوتبال ملی عمل می کنیم. در این شرایط چه کاری است که همکاری کنیم؟ من را آزاد کنید تا به خانه ام بروم. معلوم نیست چه کسی دارد کار را اداره می کند.
پیش بینی شما از آینده این همکاری چیست؟
ببیند دبیر کل فدراسیون فوتبال به من گفت که در حال حاضر این کار احمقانه ای است که مربی دیگری بیاوریم. بارها تکرار که «در حال حاضر». گفت شما در حال حاضر سرمربی ما هستید. البته تاکید داشت که باید بررسی ها جداگانه روی کارتان انجام بدهیم و شاید بعضی وقت ها مسیرمان را از هم جدا کنیم. او گفت از نظر ما افراد تحصیل کرده، شما کارتان قابل قبول نبوده است. او به عنوان سرمربی تیم ملی به من نگاه کرد، بلکه نگاهش به من به عنوان یک مربی موقت بود. درباره حرف هایی هم که کاشانی زده باید در کمال احترام به او بگویم که من اهل کادو دادن به کسی یا برگزاری مراسم های خاص و شام دادن نیستم! از این تیپ اخلاق ها ندارم. عوامل و گروه خاصی را پشت خودم ندارم که بیایند با مصاحبه از من حمایت کنند. من کارم را می کنم و خدا را دارم.
ایشان گفتند که شما به عنوان مربی خارجی برخلاف منافع ملی ایران عمل می کنید. توضیح شما درباره این جمله چیست؟
بله، پس اگر یک مربی خارجی بخواهد از منافع تیمش دفاع کند و بازیکنانش را بخواهد، تبدیل به دشمن می شود؟ ولی اگر یک مربی ایرانی بازیکنانش را به خاطر تیم ملی ترخیص نکند، می شود قهرمان ملی! من یادم نیست قبل از جام جهانی وقتی بعضی مربیان بازیکنان شان را به تیم ملی نمی دادند، کاشانی مصاحبه کند. ایشان آن موقع کجا بودند؟ فراموش نکنیم تیم ملی متعلق به تمام کشور است و حالا من به خاطر دفاع از حقوقش تبدیل به دشمن ملت شده ام!
او می گوید شما در ذهن خود دشمن فرضی ساخته اید.
به ایشان بگوئید که اگر اجبار پیدا کنم تک و تنها با خودم و بازیکنانم جلوی رقبا می ایستیم، جلوی تیم های شیلی و سوئد و تک تک حریفان دیگر. می ایستیم و از منافع ایران دفاع می کنیم. من این کار را تا آخرین قطره خونم انجام می دهم. می خواهم به کاشانی و تمام کاشانی های بگویم که اگر احتیاج باشد به پا می خیزیم و تک و تنها جلویشان می ایستم و شک نکنند تا اخرین قطره خونم این کار را انجام می دهم. نمی دانم کاشانی از من بزرگتر است یا کوچکتر ولی به او می گویم من عاشق دشمنان هستم. دشمنان بزرگ من را هم بزرگ می کنند و افتخار جنگیدن را به ما می دهند. متاسفانه اینجا کاشانی درباره دوست یا دشمنان واهی دچار سوء تفاهم شده است. من از دشمنان فرضی نمی ترسمف بلکه از دوستان فرضی ترس دارم. در حد انزجار از آنها بدم می آید. خسته شده ام از افرادی که روبرویم می نشینند و می گویند الگوی ما هستی، می گویند تو معلم هستی و آمده ایم کار یاد بگیریم اما روز بعد به من می گویند تو برخلاف منافع ملی ایران عمل کرده ای. حدس بزنید چه کسی این حرف ها را زده است؟ آقای کاشانی من خسته شده ام و دارم مریض می شوم از دست دوستان خیالی و واهی. چه کسی بی احترامی را شروع کرد؟ من یا شما که حتی قبل از تیم بزرگسالان لیست خود را اعلام کردید، بدون آنکه هیچ جلسه ای برگزار کنیم؟ این نشان می دهد شما ستیزه جو هستید و غرور دارید. در هیچ کشوری شما چنین چیزی را نمی بینید. در پایان دوباره تاکید می کنم به تنهایی هم شده کارم را انجام می دهم و مطمئنا می گویم ایشان یک دشمن اینجا دارد. من همیشه رودرو دشمن هستم و می جنگم. دوست دارم به کاشانی یک پیشنهاد برادرانه بدهم. شما در زندگی نگران دوستان خیالی ات باش. من این پیشنهاد را رایگان به شما دادم و نیازی نیست به من کادویی بدهید.
اگر کفاشیان بخواهد این بازیکنان را به تیم امید بدهید، آن زمان چه تصمیمی خواهید گرفت؟
خیلی شفاف می گویم که این دخالت در کار من است. اگر این اتفاق بیفتد من دیگر نمی توانم مسئولیتی در تیم ملی داشته باشم.
این یعنی پایان همکاری؟
بله، اگر فدراسیون بخواهد در وظایف فنی من دخالت کند دیگر دلیلی برای ادامه این قرارداد و همکاری وجود ندارد. سوال من این است. به عنوان یک مربی می گویم بازی های تیم ملی حائز اهمیت است. من خودم سردار آزمون را برای بازی های زیر ۱۹ سال از اردوی تیم ملی ترخیص کردم. در حال حاضر سردار و جهانبخش جزو لیست اصلی من هستند. آیا باید اجازه بدهم بروند؟ باعث و بانی این اختلاف ها نه من بوده ام و نه خاکپور.
آیا حرف خاصی مانده که بخواهید بزنید؟
ببیند هیچکس نباید درباره منافع تیم ملی به من بگوید، مخصوصا کسی که تنها ۵ هفته است به فوتبال ایران آمده! ۴ سال است که دارم اینجا زحمت می کشم. دکتر اسدی و کاشانی می خواهند درباره منافع تیم ملی به من درس بدهند؟ دیگر خواهش می کنم... م. اول بروید کاری کنید. یک دستاوردی داشته باشید. یک صعودی داشته باشید و بعد با هم حرف می زنیم. ببخشید اینقدر خاضعانه حرف می زنم. ۵ هفته قبل آمده و این حرف ها را... ا. کار ۴ ساله من را زیر سوال می برند و در ۴ هفته کارم را تشبیه می کنند. آنها می شوند hero(قهرمان) و ما می شویم zero (صفر). شما که حتی یک بازی رسمی انجام نداده اید و ۴، ۵ هفته است آمده اید و می خواهید به من درس بدهید؟ ۴ سال است در ایران کار می کنم و یک بار حقوقم را به موقع نگرفته ام. یک مقدار احترام بگذارید، سخت نیست. هزینه ای برایتان ندارد.
بیائید درباره تیم ملی حرف بزنیم. حالا کاشانی یا هر شخصی که هست. من علاقه ای نداشتم که این اتفاقات شروع شود. برخلاف اصول بنده است. دوستان واهی کسانی هستند که الکی تظاهر به حفاظ و حمایت از فوتبال می کنند ولی انگشت شان رو به بقیه است که به فکر منافع ملی نیستند. من از این رفتارها واقعا حسته شده ام و اصلا چنین رفتارهایی را دوست ندارم. فکر می کنم وقت آن رسیده کفاشیان وارد شود و تصمیمیی در این زمینه بگیرد.