نماینده/محمود فرشیدی: همگرايي از راهبردهاي اساسي و هميشگي اصولگرايان است و با توجه به انتخابات آينده مجلس شوراي اسلامي، جستجوي راههاي دستيابي به همگرايي و راهكارهاي ضمانت اجرايي آن، از مهمترين دغدغههاي سياسي سال ۱۳۹۴ ميباشد كه البته با توجه به طيف گسترده اصولگرايان، فرآيند همگرايي بسيار پيچيده و نيازمند طراحيهاي حساب شده و متناسب با متغيرهاي تاثيرگذار است و از يك زاويه نگاه مي توان چند عامل موثرتر در همگرايي اصولگرايان را اين گونه برشمرد:
- احزاب و تشكلهاي شناسنامه دار و باسابقه اصولگرا
- تشكلهاي مقطعي و گروههاي خودجوش
- شخصيتهاي مذهبي و سياسي موج آفرين
- احزاب اصلاحطلب و رقيب
در اين ميان احزاب و تشكلهاي باسابقه، به دليل تجربيات سياسي به ضرورت همگرايي، باور بيشتري دارند و امكان تعامل و گفتگو و رسيدنشان به هماهنگي، آسانتر به نظر ميرسد، در حاليكه تبيين ضرورت همگرايي براي تشكلهاي جديد و خودجوش و مقطعي، دشوارتر است زيرا آنان از دشواريهاي رقابتهاي سياسي آگاهي كمتري دارند و دستيابي به پيروزي و موفقيت در انتخابات را ساده ميانگارند و دراين ميان آنچه مسئله را پيچيدهتر ميكند، غيرقابل پيشبيني بودن ظهورو بروز اينگونه تشكلهاي خلق الساعه است كه با توجه به نهادينه نشدن
رفتار تشكيلاتي در رقابتهاي سياسي و نيز فضاي آزاد نظام مردمسالاري ديني، بايد به عنوان يك عامل متغير و در عين حال موثر در محاسبات پيش بيني شود و براي پيشگيري از تفرقه افكني اينگونه حركتها در لحظات حساس، تدابيري خاص و انعطافپذير لحاظ گردد و معذلك گزينههاي احتمالي براي مديريت بحران نيز در نظر گرفته شود.
يكي ديگر از مهمترين عناصر موثر در صحنه رقابتهاي سياسي، شخصيتهاي مذهبي و سياسي تاثيرگذار هستند كه نميتوانند يا نمي خواهند در محدوده يك حزب، تعريف شوند و به همين دليل بايد حساب جداگانهاي براي آنان باز كرد و البته با توجه به تفاوت ديدگاهها و موضعگيريهاي اينگونه شخصيتها، با هر كدام بايد متناسب با شاكله خودشان تعامل داشت. به عنوان مثال با رجال مذهبي تاثيرگذار ميتوان از طريق حزب سياسي نزديكتر به ديدگاههايشان به تفاهم رسيد.
برخي ديگر از اين رجال، افرادي هستند كه صبغه سياسيشان بر صبغه مذهبيشان غلبه دارد و لذا بعيد است كه بتوان با آنان به همگرايي كاملي دست يافت زيرا آنان ديدگاههاي سياسي خاص خود را پيگيري ميكنند كه بعضا با ديدگاههاي اصولگرايان زاويه قابل توجهي دارد، اما از آنجا كه يارگيري اينگونه شخصيتها نيز عمدتاً از ميان اصولگرايان ميباشد و اصلاحطلبان نيز در كمين استفاده ابزاري از عدهاي از آنان ميباشند تا مانع همگرايي اصولگرايان شوند، مصلحت نيست كه اينگونه رجال خارج از گستره چتر همگرايي اصولگرايان، به حساب آيند يعني بايد تلاش كرد با اينگونه شخصيتها به تفاهمي نسبي دست يافت تا لااقل از همسويي آنان با سياستهاي اصلاحطلبان پيشگيري شود.
گروه ديگر از شخصيتهاي سياسي، كساني هستند كه اگر چه در جبهه اصولگرايان تعريف ميشوند اما تجربه نشان داده است كه به هيچ وجه نميتوان به آنان اعتماد كرد و همزمان با لابي سياسي با اصلاحطلبان و ديگر رقباي اصولگرايان، به يارگيري و تقويت پايگاه سياسي خود در ميان اصولگرايان هم ادامه ميدهند و حتي زيركانه در راه دستيابي اصولگرايان به همگرايي مانعتراشي ميكنند. براي اين افراد، حفظ موقعيت خودشان از همه چيز مهمتر است و لذا نبايد ساده انديشانه به قول آنان اعتماد كرد و حتي بيم آن ميرود كه اين افراد، عوامل خود را در ردههاي بالاي ساماندهي و همگرايي اصولگرايان، نفوذ دهند تا در فرصت مناسب بتوانند حرف خود را به كرسي بنشانند يا فرآيند همگرايي را به شكست بكشانند.
عامل ديگري كه در روند همگرايي اصولگرايان بايد هوشيارانه مورد توجه قرار گيرد، برنامههاي طراحي شده توسط احزاب رقيب و
اصلاح طلبان ميباشد، زيرا تجربههاي گذشته نشان داده است آنان همچنان كه با تمام توان براي وحدت جناح سياسي خويش تلاش ميكنند، تدابير پيچيدهاي نيز براي ايجاد اختلاف در جبهه اصولگرايان ميانديشند و عرضه ميدارند.
اينك با شناسايي عوامل تشديد كننده و تضعيف كننده همگرايي، بايد راهكارهايي به عنوان ضمانت اجرايي براي دستيابي به همگرايي نيز انديشيد. البته روشن است كه مذاكره و گفتگو و ديدار، اساسيترين شيوه دستيابي به تفاهم است و به همين دليل هر چه به زمان برگزاري انتخابات نزديكتر ميشويم، ضرورت تكرار و تعدد و تنوع اين ديدارها، افزايش مييابد، اما با اين همه، تجربه نشان داده است كه نميتوان و نبايد به وعدههاي پايبندي به همگرايي اكتفا كرد بلكه بايد احزاب، تشكلها و شخصيتها بر تشكيل شوراي داوري توافق نمايند و پايبندي خود به تبعيت از اين شورا را اعلام و امضا نمايند تا حتي المقدور تكرويهاي گذشته، تكرار نشود.
هر چند ضرورت مديريت همگرايي توسط شوراي داوري، هم از جنبه اعتقادي براي معتقدان به نظام امامت و عمل به تكليف، حجيت دارد و هم از نظر عقلاني، تجربههاي گذشته، خطر فقدان آن را اثبات كرده است اما نكته قابل توجه اهميت تسريع در تعيين و معرفي اين شوراست تا در فرصت زماني منطقي، چنان جايگاه و اعتباري در ميان اصولگرايان بيابد كه زمينه هر گونه سركشي و تفرقه را سلب نمايد. خوشبختانه ياران و طرفداران اصولگرايي، امروز بيش از هر زمان ديگر ضرورت همگرايي را درك كردهاند و بايد از اين سرمايه به عنوان قدرتمندترين پشتوانه همگرايي، بهره گرفت؛ چندان كه طرفداران اصولگرايي در سراسر كشور، هيچگونه تقاضاي همكاري سياسي رجال و احزاب را در انتخابات، اجابت ننمايند مگر آنكه مورد تاييد شوراي داوري قرار گرفته باشد.
نشست سه جانبه جبهه پايداري، جمعيت ايثارگران و حزب موتلفه اسلامي گامي بلند براي همگرايي اصولگرايان است. اميد است در آينده گامهاي بلندتري در اين مورد برداشته شود.