به گزارش نماینده به نقل ازخبرگزاری ایسنا، امیر جعفری این روزها نمایش «پاییز» به کارگردانی نادر برهانی مرند را پس از ۱۲ سال دوباره روی صحنه دارد، کاری که انجام دوباره آن را ریسک میداند اما استقبال تماشگران نشان میدهد ریسک این گروه جواب داده است.
به بهانه اجرای دوباره این نمایش سراغ این بازیگر رفتیم که البته به دلیل مشغله زیاد جعفری برای بازی در «پاییز» و سریال جدید فریدون جیرانی تنها دقایقی پیش از اجرا و در حین انجام گریم موفق به صحبت شدیم. صحبتی که با حضور کوتاه ایوب آقاخانی همراه شد که در سالها پیش در اجرای اول این نمایش، نقش مقابل امیر جعفری را داشت.
جعفری ضمن اشاره به اینکه همواره تلاش کرده در دو کار همزمان بازی نکند، اما همزمانی «پاییز» و سریال جیرانی به دلیل تاخیر در تمام شدن سریال بوده است، یادآور شد که پس از چهار سال دوباره درتلویزیون کار کرده است.
این واقعیتی است که نمیتوان انکار کرد
وی با این حال درباره شرایط فعلی برنامههای تلویزیون با بیان اینکه باید کارهایی مثل «پایتخت» ساخته شود، خاطرنشان کرد: الان مردم کمتر تلویزیون را نگاه میکنند و باید تمهیدی اندیشیده شود چون «جِم» در حال تاختن است و این واقعیتی است که نمیشود، انکار کرد.
امیر جعفری همچنین از نمایش «پاییز»، تئاتر و سینما و برخی فیلمهایش که حتی متوجه اکران آنها هم نشده است، سخن گفت که مشروح آن را در ادامه میخوانیم:
این بازیگر ابتدا درباره تفاوت نمایش «پاییز» ی که سال ۱۳۹۳ روی صحنه رفته با آنچه بیش از ۱۰ سال قبل یعنی در سال ۱۳۸۱ اجرا شد، گفت:اولین تفاوت این است که سنم بالاتر رفته است. آن مقطع سنم زیر ۳۰ سال بود ولی الان ۴۰ سالم شده است. وقتی هم به ۴۰ سالگی میرسی ناخودآگاه پختگی را حس میکنی. یک مساله مهم دیگر هم این است که در این نمایش انرژیام خوب بود، درحالی که فکر میکردم کم بیاورم ولی نیاوردم.
جعفری درباره اینکه آیا پس از گذشت این چند سال، دیدگاهاش نسبت به آنچه «پاییز» مطرح میکند با توجه به شرایط فرهنگی، سیاسی و اجتماعی امروز تغییری کرده است؟ بیان کرد: دیدگاه من فرقی نکرده و همان است. هنوز برایم جنگ و بچههای جبهه ارزشمند هستند و تا عمر دارم صحنههای جنگ یادم نمیرود، اما دیدگاه کسانی عوض شده که اصلا آن دوران را ندیدهاند. بچههای دهه ۸۰ یا آنهایی که زمان جنگ ۶-۷ساله بودند هیچ تصوری از جنگ ندارند و باید الان نظر و تصور آنها را پرسید.
او افزود: باید یک جوان ۱۸ ساله و یک فرد ۴۰ ساله را کنار هم آورد و نظراتاشان را جویا شد، چون من که همان آدم هستم و نگاهم عوض نشده است، هنوز اسطوره برای من شهید همت، جهانآرا، باکریها و خرازیها هستند، برای تیشرتی که میپوشم عکس عباس دوران را میزنم، ولی جوان امروز عکس یک خواننده آمریکایی را میزند. به همین دلیل می گویم دیدگاه من نه تنها عوض نمیشود بلکه هر چه جلوتر میروم، فکر میکنم کسانی که در جبهه، رشادت به خرج دادند چه موجودات عجیب و غریبی بودند.
ما با ریسک جلو آمدیم
جعفری درباره اینکه آیا اجرای دوباره یک نمایش موفق را ترسناک نمیدانست، پس از واکنش همراه با خنده ایوب آقاخانی که گفت، «مخصوصا وقتی قبلا من روبرویت بودم و الان دیگر نیستم» بیان کرد: این کار ریسک بود و ما هم با ریسک جلو آمدیم. البته اینکه الان این ریسک جواب داده یا نه را باید از تماشاچی پرسید، ولی خودم همیشه نگران بودم و به نادر (برهانیمرند) میگفتم، یعنی آن موفقیت دوباره تکرار میشود؟
بازیگر نمایشهای «یک دقیقه سکوت» و «رژیستورها نمیمیرند» ادامه داد: به هر حال زمان که جلو میرود، خیلی چیزها هم عوض میشود. چند روز قبل به همسرم (ریما رامینفر) میگفتم که بیا «همان همیشگی» را دوباره اجرا کنیم ولی او دیگر «همان همیشگی» را (برای اجرای دوباره) دوست ندارد. در واقع فکر میکنم این نمایش آن موقع کار خوبی بود، اما الان اینقدر کارهای متفاوت توسط نسل جوان اجرا شده که آدم میترسد یک کار قدیمی را دوباره تکرار کند. تازه معلوم هم نیست تماشاگر کار را دوباره دوست داشته باشد، این نوع کار فقط یک ریسک است.
او اظهار کرد: البته یک مسالهای هم هست که باید به آن اشاره کنم و آن هم اینکه گاهی در جامعه جریانی مُد میشود و همه دنباله رو آن میشوند، مثلا یک دفعه "چگوآرا" مد میشود و روی پیراهن همه "چگوارا" میبینی. این اتفاق آدم را یاد شعر مولانا میاندازد که میگوید، «خلق را تقلیدشان بر باد داد، ای دو صد لعنت بر این تقلید باد». این شرایط در تئاتر هم وجود دارد. مثل زمانی که یک کاری میگیرد و تماشاچی زیادی هم از آن استقبال میکند، اما یکسری روشنفکرنما میگویند این کار که چیپ است و فقط برای خنده است و ...
به هم رحم نمیکنیم
جعفری که اتفاقا نقشهای متفاوتی از طنز گرفته تا جدی را در سینما، تئاتر و تلویزیون بازی کرده است، با اشاره به اینکه این اتفاق و این نوع برخوردها خیلی در حال تکرار شدن است، ادامه داد: این بد است که ما به هم رحم نمیکنیم، چون من هم ممکن است یکسری تئاترها را ببینم و خوشم نیاید، اما وقتی میبینم تماشاچی راضی بیرون میآید، میگویم این خودش یک موفقیت است.
بازیگر فیلمهای «بیپولی» و «قارچ سمی» اضافه کرد: متاسفانه در سینما هم همین اتفاق میافتد و این مسئله مدتی است بین هنرمندان رواج پیدا کرده است، گرچه در تئاتر شرایط فرق میکند، چون تئاتر فقط با تماشاچی معنی میدهد. من اگر در یک تئاتر کار کنم و ببینم تماشاگر ندارد به کارگردان میگویم که «ببخشید، من نیستم»، چون فکر میکنم در آن شرایط حق یک نفر دیگر یا تماشاچیهایی که میخواهند بیایند اینجا (سالن نمایش) و لذت ببرند را ضایع میکنم.
وی در ادامه این بحث یادآور شد: زمانی که «شکلک» را اجرا میکردیم بازار سیاه برای آن ایجاد شد و بلیت آزاد خرید و فروش میکردند. این اتفاقا خیلی قشنگ بود، البته نمیگویم بازار سیاه خوب است اما قشنگی اتفاق در این بود که مردم علاقه نشان دادند و از کار استقبال کردند.
جعفری با اشاره به اینکه برای نمایش «پاییز» تماشاگری صبح از مشهد خود را به تهران رسانده تا شب نمایش را ببیند، گفت: چرا همیشه فکر میکنیم کاری که خودمان انجام میدهیم، خوب است و کاری که بقیه انجام میدهند بد است؟ ما برای همان «شکلک» از یک کشور اروپایی هم تماشاچی داشتیم در حالی که یک همکار تئاتری میگفت، «ای بابا! ملت فقط میآیند بخندند.» چرا فکر میکنیم اگر کاری برای خنده باشد بد است؟ اینجاست که میگویم خودمان به خودمان رحم نمیکنیم.
برای قشر روشنفکر کار نمیکنم
او افزود: اصلا نسبت به هر کاری که به اصطلاح میگیرد و مردم استقبال میکنند، گارد گرفته میشود. در حالی که من برای قشر روشنفکر کار نمیکنم بلکه برای مردم کار میکنم که اگر غیر از این بود در خانهام تئاتر میگذاشتم تا چهار نفر روشنفکری که هیچ چیزی را نمیپسندند، بیایند و آن را ببینند و کلی هم لذت ببرند.
امیر جعفری که از معدود بازیگرانی است که با وجود حضور در سینما و نیز درخشش در تلویزیون همچنان تئاتر را خیلی جدی دنبال میکند، در پاسخ به اینکه کدامیک از این سه مدیوم را مهمتر و در جذب مخاطب موثرتر میداند؟ بیان کرد: اگر روزی قرار باشد وظیفهام در کائنات فرهنگسازی باشد، ترجیح میدهم در تئاتر کار کنم؛ یعنی به نظرم آنقدر که تئاتر، میتواند فرهنگسازی کند سینما و تلویزیون نمیتوانند؛ حتی با وجود مخاطب محدودی که تئاتر دارد.
او ادامه داد: مخاطبی که میآید تئاتر ببیند حداقل، کتابخوان است. حتی اگر به صورت حرفهای هم اینطور نباشد، میتواند محرک یکسری عوام دیگر باشد. یک جمله معروفی هم هست که میگوید، اگر میخواهید فرهنگ یک کشور را ببینید نگاه کنید گیشههای تئاتر آن شلوغ است یا نه. پس این که در گیشههای تئاتر چه خبر است مهم است، ولی هنوز اینجا خیلیها معتقدند کسی تئاتر نگاه نمیکند.
وی یادآور شد: زمانی با کارگردانهایی در سینما صحبت میکردم و به آنها گفتم که تئاتر «شکلک» ما از خیلی فیلمهای سینمایی بیشتر فروخت و همین الان هم نمایش «پاییز» از خیلی فیلمها بیشتر میفروشد، چون فقط در هر شب یک سانس اجرا دارد در صورتی که سینما از صبح سانس دارد. حتی تعداد تماشاچیان ما هم بیشتر است، چون ممکن است وارد سالن سینما شوید و ببینید که فقط پنج نفر در سالن نشستهاند، اما اینجا در سالن تئاتر، حداقل ۲۵۰ نفر برای تماشای نمایش میآیند. بنابراین اگر به لحاظ مالی تأمین میشدم، ترجیح میدادم کار اصلیام تئاتر باشد. این هم به این معنی نیست که سینما و تلویزیون را دوست ندارم ولی اگر شرایط در تئاتر مهیا بود، سالی یک بار در سینما و دو سال یک بار هم در تلویزیون کار میکردم.
جعفری در پاسخ به اینکه آیا براساس همین نگاه است که حضورش در سینما به اندازه تئاتر و حتی تلویزیون شاخص و پررنگ نیست؟ اظهار کرد: چند روز پیش با کارگردانی صحبت میکردم و گفتم من فکر میکردم انتخابهایی که در سینما داشتم، جزو انتخابهای خیلی خوب بوده است، ولی نمیدانم معیار سینما چیست.
او ادامه داد: من مقصر نبودم که تهیهکننده قدرت نداشت فیلم «۱۳» را در ۲۸ سینما اکران کند یا تهیه کننده دیگری قدرت نداشته که «پستچی سه بار در نمی زند» را در ماه رمضان که بدترین زمان برای اکران است، اکران نکند. من مقصر نبودم که «کیفر» آن طور اکران شد در حالی که خیلیها آن را دوست داشتند و وقتی سیدی آن عرضه شد و جزو فیلمهای پرفروش بود، اما تهیهکننده ما نتوانست بیشتر از ۱۶ سینما برای این فیلم بگیرد.
من بازیگرم و باندها را نمیشناسم
بازیگر فیلم «بلوک ۹ خروجی ۲» گفت: یکسری باندبازیهایی وجود دارد که من آنها را بلد نیستم. من بازیگرم و باندها را نمیشناسم. «قاعده تصادف» را فکر میکردم یک فیلم جوانپسند است، ولی فکر نمیکردم که در یک دوئل نابرابر با «رسوایی» قرار میگیریم که تلویزیون روزانه بارها و بارها تیزر آن را پخش کند به طوری که بچه من اسم فیلم دیگری را بداند، اما اسم «قاعده تصادف» را که باباش در آن بازی کرده نداند، به همین دلیل میگویم مقصر من نبودم، مقصر آن تیمی بود که پشت این فیلمها بود و پارتیشان کلفت نبود یا اسپانسرشان خدا نبود.
او با یادآوری فیلمهای که در آنها نقشی ایفا کرده است، ادامه داد: دلیل من برای بازی در «بیگانه» بهرام توکلی بود که پشت آن ایستاده بود و دو بازیگر مطرح هم مقابلم بودند. فیلمنامه «بیگانه» درخشان است ولی من چه کار کنم که آن را فقط در ۱۱ سینما اکران کردند؟ در صورتی که فیلمهای بدی وجود داشت که در ۴۰ سینما همزمان اکران میشد و با کلی بیلبورد و تبلیغات مردم را باخبر میکردند و آنها هم میبینند و موفقیتی برای فیلم به دست میآید.
اکرانی که به من لطمه زد
جعفری درباره اینکه آیا با دلایلی که مطرح میکند، اکران سالهای اخیر سینما را به ضرر خود میداند؟ پاسخ داد: اکران ناموفق این سالها خیلی به من لطمه زد چون اگر همین چند سال گذشته را به عقب بروم میبینم که «بیگانه»، «قاعده تصادف»، «کیفر»، «پستچی...» و «نفوذی» همه بد اکران شدند. «نفوذی» هم یکی دیگر از آن مثالهاست که در ۱۱ سینما اکران شد و وقتی سیدی آن منتشر شد و در تلویزیون پخش شد مردم تازه آن را دیدند، اما اگرهمان فیلم را یکسری از اشخاص خاص کار میکردند و تلویزیون روی آن مانور میداد آن وقت به شما میگفتم که آن فیلم در باشگاه میلیاردیها میرفت یا نه.
وی با تاکید براینکه «همه این ماجراها بیانصافی است»، بیان کرد: با این حال در تلویزیون شانس داشتم که با حسن فتحی و سیروس مقدم کار کردم که توانستند کارشان را در یک باکس خوب نمایش دهند و شاید اگر سریالهای آنها هم در زمان خوبی پخش نمیشد شرایط برای من مثل همان سینما میشد، چون آنچه در سینما برایم پیش آمد از بدشانسی من بود. از این بدشانسی شاید همین اشاره هم بد نباشد که فیلم «۱۳» را تا مدتی نمیدانستم در سینماها اکران میشود؛ به همین دلیل معتقدم این بازیگر نیست که مردم را به سینماها میکشاند بلکه تبلیغات است.
او گفت: این در حالی است که روانشناسانی فیلم ما را دیده بودند و میگفتند باید آن را در مدارس و نیز به اولیای دانشآموزان نشان داد، اما موقع نمایش عمومی فیلم که شد لابد گفتند، هومن سیدی (کارگردان) که تازه کار است، سعید سعدی (تهیه¬کننده) هم که بی زبان است، پس۱۰ تا سینما بس است. حالا سیدی آن که بیرون آمد همه میگویند عجب! « ۱۳» چه فیلم خوبی بود!
جعفری در پایان اضافه کرد: به نظرم باید بگردم دنبال کارگردانهایی که خیلی "وصل" هستند تا حداقل کارهایم دیده شوند، چون اگر اینجوری بخواهد پیش برود و فقط سینمای خاص و هنری کار کنم نمیشود، چون عملا جواب نداده است. خیلی از فیلمهایی که در این چند وقت اکران بودند به من پیشنهاد شده بود، آن هم با رقمهای خوب، ولی فکر کردم کارهای خوبی نیستند. با این حال نمیدانستم این طور لطمه میبینم، چون همان فیلمها آمدند و اکران شدند و همه هم گفتند، "Wow" چه فیلمی! همین باعث شد که متوجه نشوم قاعده سینما چیست!