به گزارش نماینده بنا به اسناد تاریخی برجای مانده درباریان و توانگران و گروهی از مردم که توان فرار داشتند، به ییلاقات می گریختند ولی مردم بی پناه ناچار با این بیماری دست و پنجه نرم می کردند.
سیروس سعدوندیان می نویسد که محمود خان احتشام السلطنه» در خاطراتش بیان داشته است:
«فرار از مقابل بیماری وبا تنها تدبیر و چاره جویی پادشاه و وزرا و رجال و اعیان در مملکت ماست که هرگاه این بیماری وحشتناک با بیرحمی به جان مردم بیچاره و بی کس این مملکت می افتد و دامنه بروز و سرایت آن به پایتخت می رسد، پادشاه با اطرافیان و وزرا واعیان دارالخلافه اردویی بزرگ تشکیل می دهند و در کوهپایه های شمال تهران روز به روز از برابر عفریت بیماری و مرگ عقب نشینی می کنند و به این چارچویی شرافتمندانه اینقدر ادامه می دهند که با تغییر فصل و انقضاء ماه های گرم و فرا رسیدن سوز و سرمای زمستان، هیولای بیماری و مرگ از پا درآید. در راه کوهستان، سوار و پیاده، پیر و جوان، زن و مرد با کوله بار و خورجین از شهر خارج می شدند. لکن خوب پیدا بود که هیچ یک هدف معینی ندارند و مقصد خویش را نمی شناسند. صف طولانی مردمی که از شهر خارج می شدند، عینا مشابه مردم شهرهای جنگ زده و بمباران شده که از وطن مالوف خود مهاجرت می کنند، بود» و تهران در آن بلایا چنان بودکه گویی «خاک مرده بر سر شهر پاشیده اند.»
در ۱۲۶۹ هجری قمری، در یکی از همین مرگ و میرها، محض مزید اطمینان یافتن از وبا گریختگان، نخستین «پست امداد پزشکی» در «کاشانک» به وجود آمد، چنانکه «محمدحسن خان اعتمادالسلطنه» در مرآت البلدان می نویسد:
«چون مردم دارالخلافه به واسطه ناخوشی از شهر به شمیرانات می روند، «محمد علی خان سرتیپ» را به نظم شمیرانات امر فرمودند و مشارالیه دو چادر مریضخانه در کنار کاشانک زده و یک طبیب معین کرده که هر یک از سربازان و سکنه دهات شمیران مبتلا به ناخوشی می شوند، در آنجا مشغول مداوا و معالجه گردند.»
برقراری این پست هم فایده ای نداشت و اندکی بعد، «در بعضی قرای شمیران، از قبیل تجریش و جماران و نیاوران و ازگل نیز وبا بروز کرد.»
منبع:قدس