نماینده/حنیف غفاری: بازي سينوسي آمريكا و ديگر اعضاي ۱+۵ در سلسله مذاكرات هسته اي، مقوله اي نيست كه بتوان به سادگي از كنار آن عبور كرد. در رصد هوشمندانه مذاكرات هسته اي به كرات با اين بازي پارادوكسيكال و سينوسي مواجه هستيم. اين فراز و نشيب رفتاري غرب(كه مسلما تصادفي نيست!) چگونه قابل تحليل و ارزيابي است؟ چرا آمريكا حداقل تا كنون قدرت اتخاذ تصميمي تعيين كننده، شفاف و واقعي را در مذاكرات هسته اي نداشته است؟ دليل تغيير رفتار آمريكا در مذاكرات هسته اي تعيين كننده وين، مذاكرات مسقط و ...چه بوده است؟
ساده سازي صورت مذاکرات هسته اي، هيچ گاه مترادف با
ساده بودن مذاکرات نيست. همسان سازي اين دو مقوله در ضمير ناخودآگاه ما سبب مي شود که هيچ گاه درک صحيح و جامعي نسبت به آنچه پاي ميز مذاکرات مي گذرد پيدا نکنيم. چينش متغيرهاي ثابت و مستقل در کنار يکديگر و ارتباط دومينو واري که ميان مقولات اختلافي (چه از جنس حقوقي و فني و چه از جنس سياسي) برقرار است موجد پازل هزار تکهاي است که چينش نادرست يا عدم چينش يک قطعه از آن مي تواند کل تصوير نهايي را مخدوش جلوه دهد. آقاي سيد عباس عراقچي، معاون وزير امور خارجه کشورمان در اظهارات اخير خود در ژنو، مذاکرات هسته اي را به حل مکعب روبيک تشبيه کرده است. در مکعب روبيک وقتي مهرهاي در کنار مهرهاي ديگر قرار ميگيرد، ديگر مهرهها هم تکان ميخورند و بايد اين مهرهها آنقدر بچرخند که در کنار يکديگر مرتب شوند.
فارغ از آنچه از سوي عضو ارشد تيم مذاکره کننده هسته اي کشورمان مورد تاکيد قرار گرفته است، لازم است به نکاتي در خصوص مذاکرات ژنو و به طور کلي مذاکرات حساس فعلي و پيش رو (مخصوصا مذاکرات بهمن ماه و اسفندماه) اشاره کنيم:
۱- پيچيدگي مذاکرات هسته اي، در دو بعد "پيچيدگي ذاتي" و "پيچيدگي اکتسابي" مذاکرات قابل بررسي است. اعضاي ۱+۵ علاقه وافري نسبت به تاکيد و تقويت جنبه ذاتي پيچيده بودن مذاکرات دارند! اين در حالي است که درصد عظيمي از پيچيدگي مذاکرات از نوع اکتسابي و معلول زياده خواهي و ادعاهاي دروغين اعضاي ۱+۵ بوده است. در جريان مذاکرات مسقط، طرف آمريکايي " مکعب روبيک" مذاکرات هسته اي را که در حال چينش و تکميل نهايي بود را يک تنه بر هم زد و ديگر اعضاي ۱+۵ نيز رفتاري عملي در راستاي مواجهه با اين اقدام وقيحانه طرف آمريکايي صورت ندادند. با اين حال در جريان مذاکرات وين(مذاکراتي که به تمديد دوباره توافقنامه ژنو منجر شد)، بار ديگر اين مکعب تا آستانه چينش دوباره پيش رفت اما تلفيق سه مولفه " زياده خواهي"، "واگرايي" و " انفعال" در ميان اعضاي ۱+۵ سبب شد تا معادله بار ديگر به نقطه صفر باز گردد. از اين رو طرف آمريکايي و ديگر اعضاي ۱+۵، قرباني پيچيدگي مذاکرات هسته اي نيستند، بلکه تشديد کننده آن محسوب مي شوند. در چنين وضعيتي ژست مقامات آمريکايي مبني بر اينکه " ما سخت براي رسيدن به نتيجه کار مي کنيم"، چيزي جز يک شانتاژ سياسي و تبليغاتي محسوب نمي شود. چينش مکعب روبيک هسته اي، متغيري وابسته به رويکرد غرب پاي ميز مذاکره است. رويکردي که تا کنون نه تنها مطلوب نبوده است، بلکه نشانه اي دال بر عهد شکني واشنگتن و متحدان آن بوده است.
۲- هم اکنون در آستانه مذاکرات هسته اي حساسي که طي دو ماه آتي
(تا اسفند ماه سال جاري) صورت خواهد گرفت، تيم مذاکره کننده
هسته اي کشورمان به صورتي مصمم و جدي در صدد " بازچيني ميز مذاکرات هسته اي" بر آمده است. چنانچه منابع رسمي گزارش داده اند، مذاکرات هشت ساعته وزراي خارجه ايران و آمريکا که در چند نوبت صورت گرفت، بسيار فشرده، صريح و جدي بود به گونه اي که همه موضوعات بار ديگر مرور و آخرين مواضع ردوبدل شده است. "بازچيني ميز مذاکرات" هرگز به معناي " بازتعريف مذاکرات هسته اي" نيست. بازچيني ميز مذاکرات هسته اي در ذيل تاکتيک " ساده سازي صورت مذاکرات" جهت تسلط بر ميز مذاکره تعريف مي شود.
اساسا بازتعريف مذاکرات هسته اي و تغيير خطوط قرمز و يا گنجاندن مفاد خارج از حوزه هسته اي در دل مذاکرات امکانپذير نخواهد بود. در يک کلام مي توان عنوان کرد که غرب به دنبال "بازتعريف مذاکرات هسته اي" از طريق تغيير خطوط قرمز جمهوري اسلامي ايران است. خواسته اي که در جريان مذاکرات حساس و سرنوشت ساز وين ۶ و وين ۸ (دو مذاکره اي که منجر به تمديد يکباره و دوباره توافقنامه موقت شد) مانع از امضاي توافق نهايي شد.
در بازچيني مذاکرات هسته اي، نه امکان تغيير خطوط قرمز وجود دارد و نه امکان بازي با ثوابت و اولويتها. آنچه در بازچيني ميز مذاکرات اصالت و موضوعيت دارد، بازي هوشمندانه در همان قالب و چارچوب ثابت و تعيين شده است. در اينجا " شيوه بازي" تغيير مي کند نه " قواعد بازي" .
۳- مقامات آمريکايي از طريق رسانه هاي خود بازي پيچيده و وسيعي را با هدف اقناع افکار عمومي در خصوص رفتار سينوسي و زيگزاگي خود پاي ميز مذاکرات صورت داده اند. اين در حالياست که کاخ سفيد از طريق اصرار و پافشاري بر ادعاهاي دروغين و انحرافي در حوزه فناوري هسته اي صلح آميز کشورمان و طرح خواسته هاي نامعقول و خارج از محدوده مذاکرات و از آن
مهم تر، بي تعهدي نسبت به توافقات شفاهي و اوليه صورت گرفته و تغيير مواضع ناگهاني اصلي ترين نقش را در ايجاد وضعيت فعلي داشته است. کارشکني هاي آمريکا و فرانسه
(ديگر عضو زياده خواه ۱+۵) درست زماني تشديد مي شود که مقوله " رفع همه تحريمها" از سوي جمهوري اسلامي ايران روي ميز مذاکرات قرار مي گيرد. موضوعي که گويا واشنگتن و ديگر اعضاي ۱+۵ علاقه اي نسبت به بحث در مورد آن ندارند!
ايالات متحده آمريکا و فرانسه هر دو تخصص ويژه اي در عدم تبديل شدن " تفاهم اوليه" به " توافق نهايي" دارند! سوابق کاخ اليزه در مذاکراتي که به امضاي توافق موقت ختم شد و همچنين رويکرد مستمر آمريکا در بر هم زدن ميز مذاکرات و ممانعت از مکتوب شدن توافقات شفاهي و اوليه صورت گرفته خود بيانگر اين حقيقت است. در اينجا، تنها و تنها يک " تصميم واقعي" مي تواند مذاکرات را از روند فعلي خارج کند، تصميمي که تنها بايد از سوي اعضاي ۱+۵ و در راس آنها آمريکا صورت گيرد. اين تصميم واقعي، "به رسميت شناختن حقوق حقه هسته اي ايران" و "داشتن اراده سياسي لازم براي امضاي توافق نهايي"
مي باشد. در مذاکرات اخير وين، اعضاي ۱+۵ اراده لازم را براي امضاي توافقنامه نهايي نداشتند. هر اندازه زمان مي گذرد، پروسه مذاکرات طولاني تر و بر ضريب فرسايشي آن افزوده مي شود. بنابراين چينش نهايي مکعب روبيک هسته اي، مرهون و معلول اراده واقعي غرب و اتخاذ تصميم واقع بينانه از سوي آمريکا و متحداتش است. تا زماني که اين تصميم اتخاذ نشود،
پيچيده سازي عامدانه مذاکرات هسته اي به تنها تاکتيک واشنگتن و هم پيمانانش در قبال ايران تبديل خواهد شد. در چنين شرايطي غرب بايد اين نکته را درک کند که مذاکره جمهوري اسلامي ايران با آنها بر سر بحران ساختگي و تصنعي مربوط به پرونده هسته اي کشورمان سقف زماني محدودي خواهد داشت.