نماینده/امیرابراهیم رسولی*: چند سالی است بحث تحول در علوم انسانی در کشور مطرح و بالاترین شخصیتها و نهادهای علمی فرهنگی کشور بر این مهم تأکید دارند. در این مجال کوتاه بنا نداریم وارد مسائل جزئی یا سرفصلهای تحول در رشتههای مختلف علوم انسانی شویم، بلکه باید دید چه زمینهها و نقشهی کلی راهبردی برای اجرا باید مهیا باشد تا سیر تحول بتواند به خروجی مناسب منتهی شود. در عین حال اتفاقنظر اساتید، نخبگان علمی و دانشجویان بر آن است که علوم انسانی در کشور نیازمند بهروز شدن، کارآمدی و همچنین رفع تعارضات از آن است، به همین دلیل میطلبد با یک همافزایی جمعی این مهم پدید آید. بر این اساس به نظر میرسد باید چارچوب تحول در علوم انسانی کشور بر اساس عقل و برهان و با در نظر گرفتن ملزوماتی پیش رود و با ابزارهای دقیق این حرکت علمی به ثمر نشیند.
سازمانیافتگی
اگر قرار است در کشور با سلایق و گفتمان متفاوت اما ویژگیهای ملی و دینی مشترک در علوم انسانی تحولی انجام شود، نمیتوان آن را شاخه به شاخه سیاستگذاری و اجرا کرد. وجود دانشگاهها، پژوهشگاهها، مؤسسات دولتی، غیردولتی و شخصی، گروههای علمی و... باعث میشود تحول در علوم انسانی دچار تعدد نظر شود. اما با تدبیر مسئولان و استفاده از نظرات متخصصان، این امر میتواند در یک مجموعهی منسجم و یکپارچه رخ دهد. امروز مرجع تحول علوم انسانی شورای عالی انقلاب فرهنگی است. نهادی قانونی و مشروع در کشور که نخبگانی با نگرشهای گوناگون و از مؤسسات مختلف کشور در آن حضور دارند. اگرچه اینجا قصد ورود به تحلیل یا آسیبشناسی عملکرد شورا یا کارگروه ویژهی تحول را نداریم اما در قدم اول، مهم همانا سازمانیافتگی در این حوزه است که ساخته و پرداخته شده و عقل حکم میکند با احترام به آن حرکت کرد.
سازمانیافتگی یعنی اشخاص و نهادهای مرتبط دولتی و غیر دولتی به این نهاد قانونی و مشروع کشور (شورای عالی انقلاب فرهنگی و کارگروه ویژهی تحول) احترام بگذارند و در راستای آن عمل کنند، نه آنکه هرکدام ساز خود را بزنند و مدعی تحول باشند. توجه به ساختار و نظم سازمانی سبب خواهد شد عیوب و نقایص زودتر برطرف شود و دگرگونی محتوایی نیز در مجاری درست به ثمر نشیند. حال دقت کنیم اگر فردی یا جریانی یا مؤسسهای چنان خود را عقل کل بداند که جز نظر خود (که معلوم نیست درست هم باشد) مسیر اصلی را برنتابد، در کار سیستماتیک تحول خلل وارد میشود و این اقدام یا عملی مغرضانه است یا از روی جهل انجام میگیرد.
امروز از وزیران مرتبط تا معاونانش، بیشتر مؤسسات، شخصیتها، اساتید و صاحبنظران این نظم را به عنوان دلیلی عقلی پذیرفتهاند که با نظم سازمانیافته میتوان در مسیر تحول راه پیمود.
عقل جمعی
در تحول عرصههای مختلف علوم انسانی جز با تکیه بر اساتید و خبرگان نمیتوان توفیقی داشت. حضور شخصیتهای علمی کشور و صاحبنظر در رشتههای مختلف که البته ممکن است سلایق سیاسی متفاوت داشته باشند واجب و ضروری است و این قشر پیرامون نهادی اجماع کنند که اثرگذار، قابل توجه و سلیم باشد. اینکه از اساتید و خبرگان بخواهیم تابع فرد یا افرادی در مؤسسهها یا جریانهایی شوند که حتی تحصیلات و دانش قابل توجهی ندارند و فقط به قصد کسب قدرت و بدون پشتوانهی علمی مدعی سیاستگذاری هستند انتظاری بیهوده و نابجا است. برگزاری گنگرههایی که خودِ متولیانش سخنران آن هستند و گرد هم آوردن جمعی از همفکران و نزدیکان خود در کسوت نخبه و صاحبنظر دردی از تحول درمان نمیکند. عقل جمعی در تحول انسانی توجه به اساتید برجسته و فرهیخته است که در عین کسوت علم در اجرا نیز دارای تجربهاند.
عقل جمعی در تحول علوم انسانی اصل است. اینکه ما بخواهیم در تحول، قشری فکر کنیم و پیروان یک گرایش خاص فکری را متولی کرده و به دیگران بیتوجه باشیم قطعاً به نتیجهی مطلوب نخواهیم رسید. شعارزدگی آفت تحول است. هنگامی که بحث بومیسازی مطرح میشود نباید با ادعا و شعار آن را از مسیر اصلی منحرف کرد. مقصود از بومیسازی یعنی ایران، ایرانی با هویت فرهنگی و اسلامی که نمیتوان بدون توجه به فرهنگ، سنت و دینِ آن، تحولی ایجاد کرد.
مدیریت تحول باید در حیطهی ویژگیهای فردی باشد که سابقهی تجربی و علمی وی به اثبات رسیده و اجماعنظر بر وی مشهود باشد و بدانیم وجاهت علمی را سابقهی علمی و تجربی ثابت میکند و بس.
حضور اساتید با گرایشهای مختلف فکری و سیاسی در کارگروههای مختلف تحول علوم انسانی نشان این عقل جمعی است.
صبر زمانی
تحول در هیچ امری یکشبه رخ نمیدهد. کسانی که انتظار تغییر و تحول اینچنینی در کشور دارند، آن هم در حوزهی علوم انسانی، گویا سررشتهای از مسیر پر پیچوخم علوم انسانی ندارند. آن عده که تصور میکنند با برگزاری کنگرههای یکی دو روزه و جمع کردن جماعتی بر سر میز شام و ناهار، علوم انسانی را متحول کرده و نسخهی آن را پیچیدهاند، به بیراهه رفته و ما را از رسیدن به نتایج درست علمی و اجرایی دور نگه داشتهاند. سمینارگرایان و کنگرهبازان جز تحمیل هزینههای گزاف چه چیزی به کشور افزودهاند؟
تحول در علوم انسانی تدریجی است. بر اساس سازمانیافتگی و عقل جمعی، و باید با صبوری این تحول را دنبال کرد. سطحینگری و رسیدن به نتایج زودگذر دردی درمان نمیکند. این امر نیازمند تفکر، تأمل، بحث و نقدونظر است.
فکر و اندیشهی بیگانه با این مرز و بوم با سرمایهگذاری و هزینههای فراوان و تبلیغات ـ که تاریخ خود گویای آن است ـ وارد سرزمینمان شده و بیشک نمیتوان با نگرش سادهانگارانه و جمعهای محفلی برای تغییر آن گام برداشت.
تحول علوم انسانی و بومیسازی نیازمند صبر زمانی است. باید با تأمل و تفکر به آن پرداخت تا عقول را قانع کند و ثابت شود مسیر درست کدام است.
تحول در علوم انسانی در چارچوب عقاید فرهنگی ـ دینی مردم این سرزمین نیازی به افراطگرایان و تفریطگرایان ندارد بلکه نیاز به صبر دارد، صبری که به تدریج تحول را در علوم حاصل کند. و در این مسیر پروپاگاندا، گفتوگوی خبری، برنامهی زنده، جاروجنجال رسانهای، چاپ پوسترها و ویژهنامههای آنچنانی که با پول بیتالمال انجام میشود، راه به جایی نخواهد برد.
تحول در علوم انسانی کشور با نظم سازمانی، عقل جمعی اساتید و فرهیختگان و روال تدریجی رخ میدهد.
* مدیرمسئول ماهنامه فرهنگ امروز
منبع: ماهنامه فرهنگ امروز