به گزارش نماینده به نقل از هنرنیوز، درست سال گذشته در همین ایام زمزمههای رفتن محمدعلی نجفی هشتمین رییس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری قوت گرفت این در حالی بود که وی این قضیه را در مصاحبههای گوناگون تکذیب کرد. نجفی رفت و به جای او مسعود سلطانی فر آمد. فاصله رفتن نجفی و آمدن سلطانی فر به سازمان میراث فرهنگی بیش از یک روز طول نکشید همانطور که فاصله استعفای نجفی تا انتخاب سلطانیفر بیش از چند ساعت طول نکشید.
ورود رییس جدید سازمان با الفاظی چون «مدیر توسعه»، «طرح ضربتی اشتغال»، «درآمد ارزی خوب» همراه بود که از نظر وی برای کاربرد این واژگان حداقل ۲۰ روزی کار شده و سلطانیفر با مطالعه وارد سازمان میراث فرهنگی شده است! هر چند وی عنوان نکرد که چگونه در این ۲۰ روز به این نتیجه رسیده که «همه مدیران در سازمان میمانند و هر کسی هم که نمی خواهد در این سازمان کار کند، خب نخواهد.»
نکته تأمل برانگیز آن که هنگام آمدن نجفی اهالی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری که گمان می کردند قرار است شاهد اتفاقات شایستهای در هر سه حوزه باشند، آمدن وی را به فال نیک گرفته و برایش پیام تبریک و بیانیه فرستادند و به استقبالش رفتند. او نیز در نخستین اقدام به دیدار اهالی میراث فرهنگی رفت و در مراسم یادبود مرحوم باقر آیت الله زاده شیرازی پدر مرمت نوین ایران که بعدازظهر دوشنبه ۲۸ مرداد ۹۲ در مرکز پژوهشی نقش جهان با حضور کارشناسان میراث فرهنگی برگزار شد، بیان کرد: «افتخار بزرگی است که در جمع فرهیختگان و صاحب نظران میراث فرهنگی شرکت می کنم».
اما رفتن نجفی و انتخاب ضربالاجلی سلطانیفر از سوی روحانی رییس جمهوری که در سخنانش برای بهبود بخشی از اوضاع اقتصادی تأکید داشت که ورود ۱۰ میلیون گردشگر به ایران ۶ / ۱۳ میلیارد درآمد ارزی و چهار میلیون شغل به همراه دارد، به اهالی این سازمان اثبات کرد که درب برهمان پاشنه انتخاب مسئولانی با کارنامه سیاسی میچرخد و کسی نباید انتظار بهبودی اوضاع سازمانی را داشته باشد که نجفی از آن با لفظ بدن نحیفی باقی مانده یاد کرد که متاسفانه به زمین افتاده و با بی انصافی لگدکوب شده است. اما نجفی هنگام رفتنش هرگز نگفت که این بدن نحیف لگد کوب شده آیا با انتخاب یک چهره سیاسی که در کارنامه خود یک برگ فعالیت فرهنگی نداشته به یک جنازه لگد کوب شدهی از کوه پرتاب شده تبدیل خواهد شد یا نه؟
اما ظاهراً عدم استقبال اهالی متخصص میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی و اهالی رسانه از ورود سلطانیفر آنچه در دلها میگذشت را عیان میکرد البته ریاست سازمان هم تلاشی برای بهبود این اوضاع نکرد تا آنجا که هنگام دیدار رییس جمهور از سازمان میراث فرهنگی نه اهالی رسانه فعال در این حوزه از ورود وی مطلع بودند و نه کارشناسان و متخصصان اجازه حضور داشتند. کسی هم در آن زمان نگفت دیدار رییس جمهور با مدیران که بیش از نیمی از آنها غیر متخصص و ناآشنا به حوزه میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری بودند چه ثمرهای میتوانست برای اهل درد کشیده و متخصص این سازمان داشته باشد. اگر قرار بر دیدار درسطح مدیریت و ریاست بود که سلطانیفر در جلسه هیأت وزیران و سفرهای استانی همنشین رییس جمهور بود و گزارش عملکرد میداد، چه حاجت به بازدید!؟ و اگر قرار بر مطلع شدن روحانی از احوالات و مشکلات یک سازمان فرهنگی بود پس چرا اهالی اصلی آن حضور نداشتند و کسی به فریاد دل آنها گوش نسپرد!؟
اینک باز همان داستان تکرار میشود. در سازمان شایعه رفتن و استعفای سلطانیفر و حتا تسویه حساب وی با بخش مالی به گوش می رسد. زمزمههایی که رفتن او را به تلاش برای فعالیتهای انتخاباتی مجلس شورای اسلامی دهم نسبت میدهند.
این زمزمهها تا آنجا پیش رفته که گفته میشود رییس بعدی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری برادر اسحاق جهانگیری- معاون اول رییس جمهور- یعنی مهدی جهانگیری و مسئول نخستین هلدینگ گردشگری ایران- سمگا- خواهد بود!؟
هنگام رفتن نجفی یکی از بزرگان با تلخندی میگفت: «میشود کسی دنبال وردی بگردد که رمال منتسب به مشایی در زیر صندلی ریاست سازمان میراث فرهنگی پنهان کرده است. اگر این سحر پیدا و باطل شود شاید این سازمان اندکی روی خوش به خود ببیند و هرکس بر این صندلی نشست پس از چند ماه آن را سکوی پرتاب سیاسی خود نکند و عطایش را به لقایش نبخشد.»