شناسهٔ خبر: 79365 - سرویس سیاست

سرمقاله رسالت:

شبکه‌ای ها و سياست ما

نماینده/حامد حاجی حیدری: مطلب اول: «شبکه‌اي‌ها» / غير «شبکه‌اي‌ها» رويدادهاي پس‌آيند در گذشت پديده «مرتضي پاشايي»، علاوه بر بسياري معاني، حاوي اين پيام هم بود که بخش بزرگي از طبقه متوسط شهري، در حيطه‌هايي حضور دارند که نخبگان سياسي و فکري اين کشور در آن فضاها حضور ندارند، و مطالبات آن فضاها را نمايندگي نمي‌کنند. فوج عظيمي از مردم طبقه متوسط شهري بدون آن که نخبگان اين کشور سازمان‌دهي کنند يا بخواهند يا مطلع باشند، تصميم مي‌گيرند تا پديده «مرتضي پاشايي» را بزرگ بدارند.

 

وضع سياسي حال حاضر کشور، دو شکاف اجتماعي متقارن را نشان مي‌دهد: از يک سوي، شکاف ميان تهران / غير تهران، همچنان مهم است. و در سوي ديگر، شکاف ميان «شبکه‌اي‌ها» / غير «شبکه‌اي‌ها» هم برجسته و برجسته‌تر شده است، طوري که هم اکنون، سرنوشت ساز به نظر مي‌رسد.

«شبکه‌اي‌ها»، در فضاهايي هستند که ساير اقشار و بويژه تقريباً همه نخبگان سياسي و فکري در آن فضا حضور چندان و فعالي ندارند. در آن جا، دل خوشي ها و سرخوردگي‌هايي پديد آمده و افزون مي‌شوند که براي افراد خارج از محيط شبکه، خصوصاً نخبگان سياسي چندان مأنوس نيستند.

«شبکه‌اي‌ها»، بويژه و «فعلاً»، با سبک زندگي متکي بر مصرف «موسيقي» و «روابط شبکه‌اي» و «بازي‌هاي آنلاين» متمايز مي‌شوند، و در اين ميان، مصرف «موسيقي» جايگاه خاصي دارد. اين را مي‌توان در وفور ادوات مصرف موسيقي از هدفون و انواع هندزفري که به يکي از عمده‌ترين اقلام دست فروشي، و شايد هم عمده‌ترين قلم دست فروشي در شهرهايي مانند تهران بدل شده است، فهميد.

از اين قرار، خوانندگان روزميني و زيرزميني و تأمين کنندگان آنلاين موسيقي و انواع محصولات سمعي، به يک قشر نسبتاً بزرگ با مخاطبان گسترده تبديل شده‌اند.

تشکل‌هاي سياسي ما در اين فضاهاي زيست «شبکه‌اي‌ها» حضور ندارند. پيش از اين هم احزاب ما از خاصيت افتاده بودند؛ اکنون، و با گسترش شتابان زيست شبکه‌اي، بيش از پيش نخ نما به نظر مي‌رسند.

تجربه مصر نشان داد که اين وضع، مي‌تواند بسيار خطرناک باشد. جنبش بي فرجام «شباب» (جوانان)، همان جوانان شبکه‌اي و فيس‌بوکي، کشور را با پشته‌هايي از کشته به تلاطم افکند، اما چون شامل ايدئولوژي و نخبگان هماهنگ کننده جنبش نبود، عملاً توسط مديران شبکه کنترل شد؛ و اين چنين بود که مبارک رفت و برگشت؛ مرسي رفت و برنگشت؛ و سيسي پس از يک چرخش شعبده گون به جانشين نيرومندتر مبارک براي ساليان آتي تبديل شد. با جنبش «شباب» (جوانان) مصر بازي شد، و نخبگان يک کشور پر نخبه، نشستند و مبهوت، صحنه را نگريستند.

احزاب و تشکل‌هاي سياسي ما بايد درس بگيرند و رفتار خود را تغيير دهند، و از وقوع چنين صحنه‌هايي پيشگيري نمايند. در اينجا يک بسته چهار ضلعي براي بهبود عملکرد تشکل ها و ساختارهاي نخبگي جامعه پيشنهاد مي‌کنيم:

مطلب دوم: بازسازي چهار ضلعي فعاليت سياسي

ضلع اول: کارايي براي کف جامعه

نا کارايي تشکل‌هاي سياسي در انعکاس علايق و زمينه‌هاي اجتماعي، نشان از فقدان ساختارهاي پايه‌اي آن تشکل ها دارد که مدام خود را در ناکامي احزاب در پيشبرد ايده‌ها و خط مشي‌هاي سياسي نشان مي‌دهد.

تشکل ها و احزاب سياسي در شرايط امروز، بايد خاطرات و عادات کار سياسي در گذشته نه چندان دور را فراموش کنند، و چشم خود را به تحولات عظيم جامعه باز نمايند. توجه تشکل‌هاي سياسي به آنچه در اعماق جامعه مي‌گذرد، با «اعتبار» اجتماعي آنان، و در نهايت، با عملکرد سياسي آنها ارتباط مستقيمي دارد، و بر اين اساس، مي‌توان گفت که مسئوليت پذيري اجتماعي احزاب، و بي تفاوت نبودن
آنها به دگرگوني‌هاي جامعه، قدرت و نفوذ آنان را با افزايش چشمگير مواجه مي‌سازد. سازمان‌هايي که سيستم ارزيابي عملکرد آنها، علاوه بر فعالان سياسي درون خود، متمرکز بر علائق ذي نفعان و مردم است، موفق تر عمل مي‌کنند.

ضلع دوم: کسب اعتبار نزد کف جامعه

احساس مسئوليت اجتماعي تشکل سياسي، نه تنها بر عملکرد
کوتاه مدت تأثير دارد، بلکه از آن بيش، در بلند مدت، بقا و اثر بخشي آن را تضمين مي‌کند، و بر افزودن مزاياي تاريخي و اعتبار آن مؤثر است. «اعتبار»، يک سازه زماني پويا براي سازمان سياسي است، و تشکلي مي‌تواند از «اعتبار» برخوردار شود که در چرخه رشد خود، معاني و ارزش‌هاي جديد و راهگشايي براي مردم ايجاد کند، که هم خود به آن پايبند بماند و هم بتواند پايبندي ديگر مشارکت کنندگان در فضاي سياسي را نسبت به آن معاني و ارزش ها برانگيزد.

ضلع سوم: ترويج روابط اخلاقي با کف جامعه

با توجه به مباحث فوق، «اخلاق» فعاليت سياسي، يک ساختار پايه‌اي و يک زير بناي غير قابل انکار براي «اعتبار» و مآلاً «عملکرد» بهتر تشکل‌هاي سياسي مطرح است.

«اخلاق» فعاليت سياسي رابطه بين اهداف و اصول اخلاقي را بررسي مي‌کند. اخلاق فعاليت سياسي در واقع،
مسئوليت پذيري اخلاقي و متعاقب آن مسئوليت پذيري اجتماعي تشکل سياسي را نشان مي‌دهد. از اين رو، رابطه تنگاتنگي با «اعتبار» و سپس، «عملکرد» تشکل دارد.

مشخص شده است که رعايت و پايبندي به اصول اخلاقي هم بر عملکرد داخلي تشکل و هم بر عملکرد خارجي تشکل سياسي ارتباط تنگاتنگي دارد. به اين معنا که هم انسجام دروني سازمان، و رابطه بين مناصب عالي رتبه تشکل را از يک سوي، و بدنه تشکل را تحکيم مي‌بخشد، و هم رابطه بين تشکل و مردم را متناسب مي‌سازد.

ضلع چهارم: گسترش نگاه عادلانه به همه اقشار و به‌ويژه قعر جامعه

در ميان اصول اخلاقي ناظر بر سياست، يک اصل از سايرين مهم تر است؛ «عدالت».

آن چه معمولاً حواس نخبگان سياسي را از رعايت اصول اخلاقي قابل فهم براي مردم پرت مي‌کند، توجه بيش از حد تشکل‌هاي سياسي به عملکرد دولت و سياستمداران مستقر در قدرت يا نخبگان رسمي است. اين در حالي‌است که بسيار اتفاق مي‌افتد که جامعه، راه جداگانه‌اي براي خود باز کند و دولت ها که عملاً در خدمت بوروکراسي‌هاي دولتي يا منويات حزبي هستند، از جامعه غفلت مي‌نمايند. تشکل‌هاي سر زنده بايد بيش از آن که به دولت ها توجه داشته باشند، به قعر هرم و کف جامعه توجه بورزند، تا بتوانند مسئوليت اجتماعي خود را تشخيص دهند، ارزش‌هاي برتر را به مردم معرفي کنند، و سياست‌هاي بهبود خود را به انجام رسانند.