به گزارش نماینده محمدرضا یوسفی در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به اینکه نویسندگانی که متن بازیهای رایانهای را مینویسند باید با ساختار گیم و این نوع بازیها آشنا باشند گفت: نوشتن برای بازیهای رایانهای، تا اندازهای متفاوت با نوشتن قصه و داستان است. همانگونه که در نوشتن فیلمنامه یا نمایشنامه، تفاوتهایی وجود دارد و اصلا هرکدام سبک و سیاق خاص خود را دارند. کسی که متن بازیها را مینویسد باید ساختار گیم را بشناسد.
نویسنده «افسانه زال»، داستانهای کلاسیک ایرانی را منبعی ارزشمند برای تبدیل شدن به بازی رایانهای و پویانمایی دانست و افزود: نویسندگان ما میتوانند ادبیات کلاسیک را دستمایه کار خود قرار دهند. داستانهای زیبای بسیاری در شاهنامه و کلیله و دمنه و مثنوی امده که اگر بازآفرینی شود هم میتواند برای کودکان و نوجوانان جذاب باشد هم آنها را با تاریخ و فرهنگ خود آشنا کند. چرا بچههای ما«بتمن» و«سوپرمن» را میشناسند اما با رستم و سهراب آشنا نیستند. حال آنکه بخش اسطورهای و پهلوانی شاهنامه به خاطر وجود جنگها و کنش و واکنشها برای مخاطب جذاب است.
یوسفی که خود داستانی از داستانهای شاهنامه را بازآفرینی کرده و در اختیار موسسه صبا گذاشته گفت: این مجموعه، ۴۰ قسمت را شامل میشود. کار نگارش «افسانه زال» به پایان رسیده و من، مدتهاست، نوشتههای خود را به صبا تحویل دادهام تا کار ساخت و تولید پویانماییها آغاز شود. من در این مجموعه ۴۰ قسمتی به بازآفرینی افسانه زال پرداختهام نه بازنویسی آن؛ چرا که بازآفرینی، هنرمندانهتر از بازنویسی است ضمن اینکه داستان زال، در خود شاهنامه آنقدر بلند نیست که بتوان یک مجموعه ۴۰ قسمتی براساس آن نوشت.
نویسنده«گرگها گریه نمیکنند» معتقد است: برای بازآفرینی باید به بخش اسطورهای و پهلوانی شاهنامه توجه کرد؛ نه بخش تاریخی، زیرا این قسمتها، مجال بیشتری به نویسنده میدهند تا خیالپردازی کند و به بازآفرینی داستان و دراماتیزه کردن آن، آنگونه که خود میخواهد، بپردازد. در صورتی که بخش تاریخی شاهنامه به روزگار ساسانیان میپردازد و جذابیت چندانی ندارد.
به گفته یوسفی، متن خوب یک بخش از یک بازی رایانهای یا فیلم یا پویانمایی است. یک مجموعه باید کار خود را به درستی انجام دهد تا یک بازی رایانهای یا فیلم خوب تولید شود. وگرنه متن خوب باشد اما موسیقی خوب نباشد؛ کارگردانی ضعیف باشد یا پخش و معرفی درستی صورت نگیرد، هیچ اتفاقی نمیافتد.