به گزارش نماینده به نقل از خبرگزاری دانشجو، باز هم سینمای ایران و باز هم تقلید. البته جای نگرانی نیست چراکه این بار جهت تقلید معکوس بود و سینماگران کشوری دیگر به تقلید از یک فیلم موفق ایرانی پرداختند.
سال ۱۳۸۳ فیلمی سینمایی با عنوان «مارمولک» به کارگردانی کمال تبریزی و تهیه کنندگی منوچهر محمدی روی پرده سینماها قرار گرفت. این فیلم البته تنها با بازی خوب پرویز پرستویی همراه نبود بلکه حواشی خاصی را به دنبال داشت. نوع نگاه جدید به روحانیون و روحانیت در سینمای ایران، تنها استقبال گسترده مخاطبان را به همراه نداشت بلکه در عین واکنشهای تندی را نیز برانگیخت.
آن روزها در میان جنجالها و هیاهوها، توجه چندانی به این موضوع نشد که «مارمولک» اقتباسی است از نمونهای خارجی با عنوان «We're No Angels» که در سال ۱۹۸۹ ساخته شدهاست. البته به یقین «مارمولک» را نمیتوان یک کپی کورکورانه و بی خلاقیت خواند. تمام عناصر این فیلم ایرانی شده بود و حضور این فیلم در فضای ایران، این فیلم را به مراتب ملموستر کرد و بدون اغراق میتوان گفت که این اثر موفقتر از الگوی خارجی خود شد.
پس از معدود اقتباسهای موفق، سینما و تلویزیون ایران بارها به تقلیدهایی کورکورانه و فاقد خلاقیت نیز دست یازید که در اکثر موارد نیز با شکست مواجه شد. آخرین نمونه ازاین تقلیدها نیز، «هفتسنگ» بود که از سریال «Modern Family» تقلید شده بود.
این بار اما روند تقلید بر خلاف جریان قرار گرفت. به تازگی شنبه شبها، در شبکه «A tv» ترکیه، سریالی به کارگردانی «کارتال چیداملی» با نام «KERTENKELE» پخش میشود و این سریال این تقلید را رقم زده است. این سریال تقلیدی کامل از فیلم «مارمولک» ساخته «کمال تبریزی» است. حتی نام این سریال ترجمهای از لغت «مامولک» به زبان ترکی است.
فیلم سینمایی «مارمولک» که اقتباسی از «We're No Angels» بود و بسیاری از المانهای بومی را در خود گنجانده و با تغییرات گسترده در داستان از فیلم الگو پیشی گرفته بود، حال با تقلیدی کامل مواجه شده است. سریال ترکیهای نه تنها نام و بدنه اصلی داستان که در بسیاری از سکانسها حتی به تقلید از دیالوگها نیز پرداخته است.
البته در این میان نباید چند نکته را فراموش کرد. اول آنکه فیلم ترکیهای یک سریال است. این مسئله باعث میشود نیاز به طولانی شدن داستان ضروری تلقی شود. از همین رو داستانهای جانبی متعددی نیز بر پیکره اصلی فیلم وارد شدهاست تا امکان پرورش داستان و طولانی شدن آن فراهم شود. البته این داستانها نه تنها به بدنه اصلی فیلم کمکی نکردهاست بلکه این احتمال را به وجود میآورد که به پیکره اصلی داستان ضربه وارد کند.
دیگر آنکه جنبههای اجتماعی و سیاسی فیلم ایرانی به مراتب پررنگتر از نمونه ترکیهای آن است. این البته تنها به این دلیل نیست که فیلم ایرانی در داستان خود با نگاه طنز تبلیغات سیاسی کاندیدای مجلس را مینگرد و از آن طریق فضای سیاسی کشور را به چالش میکشد موضوعی که تا به امروز رد پایی از این بخش از داستان در فیلم ترکیهای یافت نمیشود. بلکه اضافه بر این موضوع، به طور کلی ساخته کمال تبریزی از ابتدا تا انتها لبریز است از نقدهای اجتماعی حال آنکه نمونه ترکیهای فاقد چنین نگرشی است.
نکته سوم وارد کردن جریانهای عاطفی سریال ترکیهای است. جریانی که گرچه این فیلم را نسبت به الگوی ایرانی خود زرد نشان میدهد اما به سازندگان سریال این اجازه را میدهد که به طولانی شدن فیلم دامن بزنند. در فیلم ایرانی نه خبری از دلدادگی نقش اول داستان هست و نه حرفی از کودکیهای نقش اول و بزرگ شدنش در پرورشگاه و دوری از خواهرش به میان میآید، حال آنکه نمونه ترکیهای بسیاری از وقت فیلم را مصروف این موضوعات داشته است.
اما در مورد نکته آخر باید گفت، انتخاب چنین ژانری قطعا به دلیل اوج گرفتن توجه به اسلام در کشور ترکیه به خصوص پس از موفقیتهای پی در پی حزب عدالت و توسعه است. با این حال در هر صورت باید پذیرفت که نقش روحانیت در ایران و ترکیه تفاوتهای گستردهای دارد و گرچه روز به روز بر قدرت تفکرات اسلامی در ترکیه افزوده شده است اما یقینا شان روحانیون در ایران تفاوت عمدهای با شان روحانیون در ترکیه دارد و تقلید افراطی شاید در برخی نقاط صحیح نبوده است.
در انتها سوالی تکراری که همچون همیشه در مواردی با این رنگ بو به ذهن مخاطبان و هنرمندان سرک میکشد این است که آیا نپیوستن به «کپی رایت» به نفع هنر ایران است یا به ضرر فرهنگ و سینمای کشور؟