شناسهٔ خبر: 72657 - سرویس فرهنگ
منبع: فارس

آیت الله قرهی:

منبر/ می‌گویند «ما حرّ هستیم!» و بدن آن شهید بزرگوار را در قبر می‌لرزانند

کراپ‌شده - آیت الله قرهی منافقین می‌گویند «چه کسی گفته ما با ولایت فقیه مشکل داریم؟ ما هم می‌گوییم: ولایت فقیه!». اگر این‌ طور است، پس چرا فتنه را محکوم نمی‌کنید؟ می‌گویند: ما حرّ هستیم! بدن آن شهید بزرگوار را در قبر می‌لرزانند.

به گزارش نماینده به نقل از خبرگزاری فارس،‌ آیت‌‌الله روح‌الله قرهی مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) حکیمیه تهران در شب ششم ماه محرم به عوامل ایجاد واقعه کربلا اشاره کرد که مشروح آن در ادامه می‌آید:

*خصوصیّات اهل دنیا

خصوصیت عرضه دین به دنیا این است که دشمن‌شناسی از بین می‌رود؛ چون حبّ دنیا جای آن می‌آید، انسان دشمن خودش را نمی‌شناسد که بالاترین دشمن، ابلیس ملعون است، شیطان رجیم که اتّفاقاً پروردگار عالم برای این که بشر هشیار و مراقب باشد، فرمود: «عَدُوِّی وَ عَدُوَّکم» که انسان به خواب نرود، غفلت نکند و گرفتار نشود.

امّا خصوصیت عرضه دنیا به دین این است که اوّلاً عبد، همیشه عبد می‌ماند و ثانیاً در این راه بندگی، دشمن را به خوبی می‌شناسد. یکی از خصائص دین‌داران حقیقی این است که هشیارند، بیدارند، مراقبند و مواظبند که نکند فریب بخورند.

اتفاقاً در حدیث معراج که یک حدیث بسیار عالی است و علّامه مجلسی در بحارالانوار، این حدیث را با مستندات عالی و زیبا در جلد هفتاد و هفتم تبیین فرمودند، پرودگار عالم به حبیبش اهل دنیا را در مقابل اهل دین توصیف کرده است. یکی از آن‌ها این است:

«أهلُ الدنیا مَن کَثُرَ أکلُهُ و ضِحکُهُ و نَومُهُ و غَضَبُهُ، قلیلُ الرِّضا، لا یَعتَذِرُ إلى مَن أساءَ إلَیهِ، و لا یَقبَلُ مَعذِرَةَ مَنِ اعتَذَرَ إلَیهِ، کَسْلانُ عِندَ الطاعَةِ، شُجاعٌ عِندَ المَعصیَةِ و اهل الخوف عند عدوه» اهل دنیا در مقابل معصیت، شجاعت دارند، امّا در مقابل دشمن ذلیل و ترسو هستند. «أمَلُهُ بعیدٌ، و أجلُهُ قریبٌ، لا یُحاسِبُ نفسَهُ، قلیلُ المَنفَعَةِ، کثیرُ الکلامِ، کثیر الفرح عند العدو و عندهم اهل الخوف» حساب نفس خودشان را نمی‌کنند، با دشمن خیلی شادند و از آنها می‌ترسند.

«و إنَّ أهلَ الدنیا لا یَشکُرُونَ عِندَ الرَّخاءِ» موقعی که برایشان آسانی پیش آمد و برخوردار می‌شوند، شکرگذار نیستند. «و لا یَصبِرُونَ عِندَ البلاءِ» موقعی که بلا می‌آید صبر نمی‌کنند. «کثیرُ الناسِ عِندَهُم قلیلٌ، و العدو عندهم حمید» مردم نزد آن‌ها خوار هستند و دشمن نزد آن‌ها ستوده شده است.

«و یَدَّعونَ بما لَیس لَهُم، و یَتَکَلَّمونَ بما یَتَمَنَّونَ، و یَذکُرونَ مَساویَ الناسِ و یُخفُونَ حَسَناتِهِم. قالَ: یا ربِّ، هَل یکونُ سِوَى هذا العَیبِ فی أهلِ الدنیا؟ قالَ: یا أحمدُ، إنَّ عَیبَ أهلِ الدنیا کثیرٌ، فیهِمُ الجَهلُ و الحُمقُ، لا یَتواضَعونَ لِمَن یَتَعَلَّمونَ مِنهُ، و هُم عِندَ أنفُسِهِم عُقَلاءُ و عِندَ العارِفینَ حُمَقاءُ» که نکاتی را بیان می‌فرمایند که طولانی است و در پایان می‌فرمایند: عرفا این‌ها را به عنوان حمقا می‌شناسند. «و هُم عِندَ أنفُسِهِم عُقَلاءُ و عِندَ العارِفینَ حُمَقاءُ» اهل معرفت می‌گویند: این‌ها احمقند امّا خودشان نزد خودشان می‌گویند ما عاقلیم. این‌ها کسانی هستند که مدّعی چیزی هستند که ندارند، آرزوهایشان را بیان می‌کنند و حسناتی ندارند؛ چون در مقابل دشمن ضعیفند. نزد مردم خود را بالا می‌دانند؛ چون مردم نزد آن‌ها ذلیل هستند، مردم را پایین می‌دانند امّا دشمن را بالا می‌دانند، این‌ها اهل دنیا هستند؛ چون دنیا را بزرگ می‌بینند و برای همین می‌خواهند به دنیا برسند.

*اهل دنیا، ذلیل و خوار در مقابل دشمن

مؤمن نسبت به دنیا چگونه است؟ پیغمبر اکرم، خاتم رسل، محمّد مصطفی(ص) به لسان صادق القول و الفعل، امام جعفر صادق(ع) می‌فرمایند: «الدنیا سِجنُ المؤمنِ و القَبرُ حِصنُهُ» دنیا زندان مؤمن است و قبرش دژ اوست « و الجنّةُ مَأواهُ» و جایگاهش بهشت است. «و الدنیا جَنَّةُ الکافِرِ» امّا کافر چون دنیا برایش وسیع است، بهشت اوست «و القبرُ سِجنُهُ و النارُ مَأواهُ» قبر هم زندانش است و جایگاهش هم آتش جهنّم است. چرا این‌طور است؟

ذیل این مطلب، روایتی است که لقمان نبی(ع) در اندرز به فرزندشان بیان می‌کنند. می‌فرمایند: «لإبنه و هو یعظه لا تجعل الدنیا همّک» دنیا را همّ خودت قرار نده، «لأنّ الدنیا جنّة الکافر» دنیا بهشت کافر است «لأنّک أنّ همّتک الدنیا ذلیل لأهله»  چون اگر همّتت دنیا شد، نزد اهلش ذلیل می‌شوی.

معلوم می‌شود که دنیایی که مذموم است و انسان فقط زیبایی‌هایش را تصوّر می‌کند، نزد آن‌ها است و وقتی می‌خواهی نزد آن‌ها بروی و از آن‌ها بگیری، ذلیل و خوار می‌شوی، تو را ذلیل می‌کنند.

پس معلوم می‌شود هرکس دنیا را دوست داشت و اهل دنیا شد، یکی از خصائصش این می‌شود که در مقابل دشمن ذلیل می‌شود. وقتی اهل دنیا شد، یادش می‌رود که باید در دنیا ذلیل نشود و عزیز باشد لذا ذلیل می‌شود، آن‌وقت اشتباه می‌کند و غفلت می‌کند.

*اگر شما بخوابید، دشمن نمی‌خوابد

امیرالمؤمنین، اسدالله الغالب، علی‌ابن‌ابی‌طالب(ع) می‌فرمایند: «مَن نامَ عَن عَدُوِّهِ أنبَهَتهُ المَکایِدُ»  هرکس خوابش برد و از دشمن غافل شد، دسیسه‌های دشمن او را فرا می‌گیرد، بعد به خودش می‌آید امّا فایده ندارد. «أنبَهَتهُ» یعنی می‌فهمد در دام دشمن افتاده است.

دشمن یک خصوصیّتی دارد با اهل دینی که به ظاهر اعلام کردند ما اهل دین هستیم و آن این‌ که از آن‌ها غافل نمی‌شود. 

در این جلساتی که پیوسته است، بیان کردیم: اگر اهل دین ادّعا کردند که ما اهل دین هستیم، امتحان می‌شوند. اگر گفتی «لا اله الا اللّه» تا رستگار شوی، «لا إله» یعنی هیچ الهی نیست، بعد باید بگویی «إلّا اللّه». تو می‌خواهی با طواغیت عالم مبارزه کنی، اجازه نمی‌دهند. به محض این که بگویی: «لا إله» یعنی من می‌‌خواهم فقط زیر بیرق پروردگار عالم بروم، «إلّا» حصریه است «إلّا اللّه»، مگر اجازه می‌دهند؟ با تو مبارزه می‌کنند و برای همین دشمن از تو غافل نمی‌شود.

پروردگار عالم بیان کرد: «عَدُوِّی وَ عَدُوَّکم» شیطان، دشمن من و دشمن شماست. همین دشمن گفته: من غافل نیستم امّا ما یادمان رفت. گفت: «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعین‏» قسم خورد همه را به اغوا می‌کشم «إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصین‏»  مگر بنده‌های مخلص تو. من اجازه نمی‌دهم، همه را به اغوا می‌کشم. قسم خورده و پای قسمش هم خوب ایستاده، منتها از طریق «الْوَسْواسِ الْخَنَّاس‏» که «مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاس‏» است. سپاهش هم از جنس خود ماست. همان‌طور که هادیان الهی از جنس ما هستند «هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُم‏» .

پس دشمن هم از جنس ما استفاده می‌کند «مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاس‏»، قسم هم خورده رها هم نکند، حالا ما خودمان را به خواب بزنیم، بگوییم: ما دشمن نداریم!

امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: «مَن نامَ لَم یُنَمْ عَنهُ»  تو خودت را به خواب بزنی و غافل شوی، او خودش را به خواب نمی‌زند. هرکس از دشمن غافل شود، دشمن از او غافل نمی‌شود.

مولی‌الموالی(ع) می‌فرمایند که تو از شیطان غافل شوی، شیطان از تو غافل نمی‌شود. تو باید بدانی که شیطان، ابلیس ملعون در کمین است، سپاهش هم در کمین هستند.

چون دو جبهه است؛ جبهه حق و باطل، جبهه شیطان و جبهه الله. اصلاً کل دنیا دعوا سر این است که یا باید جزء موحدین عالم باشی یا جزء جبهه شیطان که گاهی عدّه‌ای جرأت هم پیدا می‌کنند و اعلام می‌کنند که شیطان پرست هستیم. گاهی هم اگر نتوانند، در قالب دین می‌آیند و انحراف ایجاد می‌کنند. منافقین این حالت را دارند.

«مَن نامَ لَم یُنَمْ عَنهُ» اگر شما غافل شوید، دشمن از شما غافل نمی‌شود، شما بخوابید دشمن نمی‌خوابد. پس هر کس از دشمن غافل شود، دشمن از او غافل نمی‌شود.

*فریب تشکّر دشمن را نخورید

امیرالمؤمنین، اسدالله الغالب، علی‌بن‌ابی‌طالب (ع) می‌فرمایند: «لا تَأمَنْ عَدُوّا و إن شَکَرَ» این روایت، خیلی عجیب است، مثل اینکه برای امروز ما آمده است، غوغاست. آن را چند بار بخوانید و حفظ کنید ‌ شما از دست دشمن در امنیّت نیستید، حتّی اگر دشمن از شما تشکّر هم بکند.

حالا آیا  دشمن به ما امنیّت می‌دهد؟ دشمن که به ما نمی‌خندد که بگوید یک قدم جلو آمدید، ما هم یک قدم جلو می‌آییم. این‌ها که طلبکار هم هستند ‌ آن نخست‌وزیر خبیث انگلیس، به قول حضرت امام خامنه‌ای(مدّ ظلّه العالی)، انگلیس خبیث، یک ملاقات می‌کنی، هنوز ملاقات نکرده چند ساعت بعد، (این روایت اتّفاقاً خوب است. ای کاش نمی‌خواندیم؛ چون ممکن است به گوششان برسد و بعد تشکّر هم بکنند؛ چون «الحمدللّه الذی جعل عدّونا من الحمقاء» احمقند) این ذات پلید خود را نشان می‌دهند. حداقل می‌گذاشتی چند روز از ملاقات بگذرد. با کِری ملاقات می‌کنند و دو روز بعد وزیر خارجه آمریکا؛ کرِی، برای ما کُری می‌خواند. تشکّر هم نمی‌کند که شما باعث خیر شدید ما جلو بیاییم. آخری هم که این خانم شرمن، دیگر ببین چه می‌شود. امروز هم که خبر دارید و معلوم است دیگر که ما سال‌ها پیش می‌گفتیم که این مسعود رجوی و واقعاً لجنی، کشته شده، امروز این مریم را به پارلمان پاریس آوردند، دعوتش کردند و صحبت کرد، بعد می‌گوید: داعش، زاییده توطئه ایران و لبنان و سوریه است. خیلی جالب است، این‌ها به داعش ایراد می‌گیرند! منافقینی که تروریست هستند، خودشان می‌گویند داعش فلان است ‌

«لا تَأمَنْ عَدُوّا و إن شَکَرَ» هیچ موقع شما از دست دشمن امنیّت ندارید، حتّی اگر همان دشمن از شما تشکّر کند. امیرالمؤمنین(علیه الصّلوة و السّلام) دارد عین خدا حرف می‌زند، می‌فرماید: یک موقع غافل نشوید، فریب لبخند و تشکّر و این که این‌ها یک قدم جلو آمدند را نخورید.

*دشمن را کوچک نگیر، حتّی اگر ضعیف شده باشد

حتّی جالب است، امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «لا تَستَصغِرَنَ عَدُوّا و إن ضَعُفَ» هیچ موقع دشمن را کوچک نگیر، حتّی آن موقع که دشمن ضعیف شده است، این کار اطّلاعات است که باید مواظب باشند و امیرالمؤمنین(ع) به آن‌ها نسخه داده است.

حضرت می‌خواهند بگویند: یک موقع حتّی برای دشمنی که ضعیف شده هم دلت رحم نیاید که بگویی این‌ها که دیگر دست از دشمنی برداشتند. دشمن، دشمن است.

«لا تَستَصغِرَنَ عَدُوّا» این فرمایش امیرالمؤمنین(ع)، کأنّه قرآن است که هیچ موقع کهنه نمی‌شود و تازه تازه است، انگار برای امروز ما گفته شده است. «لا تَستَصغِرَنَ عَدُوّا و إن ضَعُفَ»، هیچ موقع دشمن را کوچک نشمار و نگو حالا دیگر این ضعیف شده و یک طوری به سمتش برویم. او مترصد به این است که یک طوری نفوذ پیدا کند، دشمن، اسمش رویش است، دشمن، دشمنی می‌کند. اگر دشمن، دشمنی نکند، پس چه کسی دشمنی کند؟! اگر تشکر هم کرد، بدان دشمن است و اگر هم یک زمان ضعیف شد، باز بدان دشمن است و وقتی جلو رفتی، می‌بینی که باز دشمن است.

*دشمن، گوشت شما را می‌خورد و استخوانتان را دَرهم می‌شکند

امیرالمؤمنین(ع) در روایت دیگری به اسم جلاله قسم خوردند و فرمودند: «و اللّه إنَّ امْرَأً یُمکِّنُ عَدُوَّهُ مِن نفسِهِ یَعْرُقُ لَحْمَهُ ویَهْشِمُ عَظْمَهُ ویَفْرى جِلْدَهُ لَعظیمٌ عَجْزُهُ ضَعیفٌ ما ضُمَّتْ علَیهِ جَوانِحُ صَدْرِهِ»، به خدا سوگند کسى که دشمنش را بر خود چنان مسلّط کند که گوشتش را تا استخوان بخورد و استخوانش را دَرهم شکند و پوستش را بکَنَد، بس ناتوان و زبون است و در سینه‌اش دلى ضعیف دارد.

آقای حبیبی در مصاحبه‌ای در برنامه شناسنامه گفت: یکی از فامیل‌های ما در وزارت نفت بود و یک کپی از فیش حقوقی یکی از این مستشاران آمریکا گرفته بود. چند بند داشت، مثلاً می‌نویسند حق بدی آب و هوا و  ...، یکی از مواردی که نوشته بودند این بود که به فارسی در آن نوشته بود: حق توحش!

یعنی علنی می‌گوید: من در ایران آمدم، پول نفت و بنزین و همه چیز را هم خود ما داریم می‌گیریم، می‌بریم و آن‌جا درست می‌کنیم و دوبله سوبله می‌فروشیم، تازه یک پولی هم می‌گیرم به نام حق توحش. ایشان می‌گوید: خیلی ناراحت و عصبانی شدم که چقدر این‌ها پررو هستند و من از اینجا فهمیدم و مبارزه را در دبیرستان شروع کردم.

اگر دشمن بر تو مسلّط شود، این‌گونه است. امیرالمؤمنین(ع) همان حق توحش را به یک نوع دیگر بیان می‌کنند، می‌فرمایند: «وَ اللَّهِ إِنَّ امْرَأً یُمَکِّنُ عَدُوَّهُ مِنْ نَفْسِهِ» اگر یک موقعی دشمن بر شما امارت پیدا کرد و بر نفس شما مسلّط شد، می‌دانید چه می‌کند؟ «یَعْرُقُ لَحْمَهُ» گوشت شما را می‌خورد، هرچه که دارید از بین می‌برد. «وَ یَهْشِمُ عَظْمَهُ» استخوانتان را خرد می‌کند. «وَ یَفْرِی جِلْدَهُ» پوستتان را می‌کند. بیچاره‌تان می‌کند. «لَعَظِیمٌ عَجْزُهُ» دیگر این انسان ناتوان‌ترین و عاجزترین انسان‌هاست، انسانی که اجازه دهد دشمن بر او مسلّط شود.

حضرت در آن خطبه یک اشاره دارند که چرا این‌ها این‌طور می‌شوند، می‌فرمایند: برای این که اهل دنیا هستند.

لذا دیشب عرض کردم که اگر بخواهیم اهل دنیا نباشیم، ابوالجارود از حضرت سؤال کرد و حضرت چه چیزی را نسبت به دینداران حقیقی تبیین فرمودند. پرسید: آقاجان! آن دینی که خود شما و اهل بیت شما دارند، می‌خواهم من هم همان دین را داشته باشم. «لمّا قال ابوالجارود له جعلت فداک أَخْبِرْنِی بِدِینِکَ الَّذِی تَدِینُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ أَنْتَ وَ أَهْلُ بَیْتِکَ لِأَدِینَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ» امام باقر(ع) در پایان فرمودند: «والتسلیمُ لِأمرِنا، وانتِظارُ قائمِنا، والاجتِهادُ، والوَرَعُ» تسلیم امر ما باشد، انتظار قائم ما را بکشد و جهد و کوشش با ورع داشته باشد.

حرف مهمّی است. به آن توجّه کنیم و آن را از دست ندهیم. حتماً دقّت کنید: کوشش بدون تقوا و پرهیزگاری، پشیزی در خانه پروردگار عالم ارزش ندارد. ورع و پرهیزگاری باید باشد. حرکت بدون خدا، بدون ورع، مفتش گران است. ولو کوشش بسیاری هم برای دین انجام دهی امّا ورع نداشته باشی، به درد نمی‌خورد.

*چرا منافقین هم می‌گویند: ما ولایت فقیه را قبول داریم؟!

پس یکی از خصوصیّات دین‌داری، دشمن‌شناسی است. که دشمن حالا روایات و آیاتش را می‌خوانم  گاهی از طریق همین ظاهر دیندارها کاری می‌کند که در مقابل پیغمبر خدا بایستی، در مقابل امامت بایستی، در مقابل حضرت حجّت(عج) و نائبش بایستی. لذا گاهی متأسّفانه منافقین که در پی فتنه و فساد هستند، از طریق دین ورود پیدا می‌کنند.

این روایت از ابن جریح است. می‌گوید: بر عقبه متوقّف بودیم. منافقین در کمین پیغمبر(ص) بودند. «لیفتکوا به من قبل غزاة تبوک‏ وَ قَلَّبُوا لَکَ الْأُمُورَ و دبروا لک الحیل و المکاید و دوروا الآراء فی إبطال أمرک» در شب، دوازده نفر در کمین پیامبر(ص) رفتند برای اینکه پیغمبر(ص) را ترور کنند. قبل از غزوه تبوک، امور را بر آن حضرت منقلب کردند؛ یعنی شروع کردند به حیله کردن.

از جمله از این حیله‌ها این بود که منافقین دیدند راه برای ورود به پیامبر(ص) این است که پیامبر(ص) را ضعیف و دشمن را قوی نشان بدهند. این که مخصوصاً در ابتدای جلسه عرض کردم دشمن غافل نیست، دشمن را ضعیف نگیرید، اگر شما بخوابید، دشمن نمی‌خوابد، همین است. لذا عبدالله بن اُبی که سرکرده منافقین هم بود، این کار را انجام داد ‌حالا داستان عبدالله بن ابی را تعریف می‌کنم.

منتها قرآن در سوره منافقون می‌فرماید: «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقینَ لَکاذِبُون‏» ای رسول ما! منافقین نزد تو می‌آیند و می‌گویند: ما به یقین و حقیقت گواه می‌دهیم که تو رسول خدا هستی. «إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ»، «انّ» تحقیقیه است، به تحقیق می‌دانیم تو رسول خدا هستی. «وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ» خدا می‌داند تو رسول هستی «وَ اللَّهُ یَشْهَدُ» همین خدا هم شهادت می‌دهد که «إِنَّ الْمُنافِقینَ لَکاذِبُون».

ذیل این آیه، تفاسیر را نگاه کنید. چرا منافقین نزد پیامبر(ص) آمدند و گفتند: تو پیغمبری؟ چون از بس تخریب کردند، گفتند: پیغمبر ضعیف است، نمی‌تواند و پیغمبر را ضعیف جلوه دادند. خدا می‌فرماید: پیغمبر از طرف خدا یاری شد و نصرت خدا آمد «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْح‏وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی‏ دینِ اللَّهِ أَفْواجا» وقتی دیدند مردم فوج فوج می‌آیند و پیغمبر قوّت گرفته است، به تعبیری در حکومت جای پای او محکم شده است و نمی‌توانند. دیدند راه، نفوذ و کنار پیغمبر آمدن است. راه را در این دیدند که ما هم بگوییم: رهبری، رسول الله، هر چه آقا بفرمایند. امّا بعد برعکس عمل کنیم.

«إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ‏» آمدند به تو گفتند ما که کاری نداریم، ما می‌گوییم: تو رسول اللهی. چه کسی گفته ما با ولایت فقیه مشکل داریم؟ ما هم می‌گوییم: ولایت فقیه.

اگر این‌ طور است، پس چرا فتنه را محکوم نمی‌کنید؟ می‌گویند: ما حرّ هستیم. بیچاره بدن آن شهید بزرگوار، حرّ بن یزید ریاحی را در قبر می‌لرزانند. اسم حرّ می‌آورند. من می‌ترسم آن‌هایی که در مقابل ایستادند هم بگویند: ما ولایت فقیه را قبول داریم. البته آن‌ها آنقدر لجوجند که که حتّی به آن‌ها هم بگویند، این کار را نمی‌کنند.

عبدالله بن ابی، سرکرده منافقین زمان پیامبر(ص)، به عَمر بن عیسی می‌گوید: بیا مثل ما تو هم بگو پیغمبر. می‌گوید: نه، من نمی‌گویم. هر چه به ابوجهل می‌گویند، می‌گوید: نه، من نمی‌گویم. می‌دانید در روایت داریم ‌ روایت صحیحه است و اهل جماعت هم این روایت را دارند ‌ آن‌قدر ابوجهل لجوج است که فردای قیامت پیامبر(ص) که از روی پل صراط می‌گذرد‌ اصلاً خصوصیّت پیامبر ما این است که آخر می‌روند، به واسطه قدوم مبارک ایشان، لحظاتی عذاب می‌خوابد، آن عذابی که اصلاً نمی‌شود توصیف کرد. همه خوشحال می‌شوند. ابوجهل می‌گوید: چه شد که عذاب رفع شد؟ می‌گویند: پیامبر(ص) رد شدند، ابوجهل در جهنّم می‌گوید: من حاضرم عذاب بکشم امّا منّت پیامبر بر سرم نباشد. لجوج است، می‌گوید: نمی‌خواهم. خدا نکند بعضی این‌طور بشوند.

من که می‌دانم این سران فتنه آن‌قدر لجوجند که اگر بگویند: آقا! بیایید بگویید ما ولایت فقیه را قبول داریم، اشتباه کردیم، استغفار می‌کنیم، این کار را نمی‌کنند.

«اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ ساءَ ما کانُوا یَعْمَلُون‏» این‌ها این کار را می‌کنند، تا جلوگیری کنند، سپر باشد که راه خدا را که دارد جلو می‌رود، سد کنند. یک قدم هم برداشته نشود، بهتر است. می‌گویند: ما آقا را قبول داریم، «فَصَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ».

اگر بنا باشد این آیات فقط برای آن زمان باشد، پس قرآن را ببوس و کنار بگذار، قرآن برای هیچ زمان دیگری به درد نمی‌خورد. قرآن برای امروز من و شماست. در فتنه 88 برای براندازی آمدند، امّا وقتی دیدند براندازی در کار نیست برعکس، پایه‌های ولایت فقیه محکم شد و قوّت و قدرت گرفت، بعد از آن فتنه 88، آن استقبال عظیم شد. غوغا، مراجع تقلید یک یک آمدند، حتّی کسی آمد که یک زمانی می‌گفت: نه.

خدا آیت‌الله دکتر صادقی تهرانی را رحمت کند. ایشان مرجع هم شده بود. این اواخر روی ویلچر هم بود. گفت من را با ویلچر خدمت آقا ببرید. خدا آیت‌الله آقا سیّد کاظم حائری را حفظ کند، شاگرد آیت‌الله آقا سیّد محمّد صادق صدر، شهید بزرگوار پدر آقای مقتدا صدر. این‌ها در ابتدا مخالف بودند، بعد خودشان خدمت آقا رفتند. آقا به آیت‌الله آقا سیّد کاظم حائری فرمودند: می‌خواهیم بازدید بیاییم، گفت: من راضی نیستم، من دوست ندارم شما بیایید من آمدم کافی است، بعد شرط کرد، گفت: اگر آقا آمد، من باید دست ایشان را ببوسم. اصلاً تغییر کرد.

این‌ها انگشت به دهان ماندند، عجب! ما می‌خواستیم آقا را نعوذبالله خوار و ذلیل کنیم. مثلاً فتنه 88 برای براندازی بود، امّا روز به روز بر عزّتش افزوده شد. حالا راه را عوض کنیم، ما هم بگوییم: آقا. «اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ ساءَ ما کانُوا یَعْمَلُون‏» آنچه که می‌کنند بسیار بد است.

منافقانه دارند می‌آیند، مواظب باشید.

پروردگار عالم دارد هشدار می‌دهد. می‌دانید بنده هیچ کاره در این مملکت هستم. خدا گواه است، به این آیه آیه ‌های قرآن نه آقا به بنده فرمودند: بگو، نه کس دیگری، وظیفه خودم را انجام می‌دهم. یک ریال هم از کسی نمی‌گیرم. این مسجد و حوزه علمیه را سال‌های سال است می‌خواهیم بسازیم، همین طوری مانده. اتّفاقاً بعضی فکر می‌کنند: ما یک کاره‌ای هستیم، مدام نامه می‌دهند، درخواست می‌کنند! سال گذشته هم حال مرا دیدید که رفتنی بودم، یکی از مراجع عظام زنگ زد دید صدای من آن طور است، گریه کرد و نتوانست صحبت کند، گفت: فلانی خودتی؟! محاسنم ریخت، شیمیایی عود کرده بود و ... .

بارها عرض کردم، باز هم می‌گویم: ای جوان‌های عزیز! ای مردم عزیز! آخرتتان را برای دنیای هیچ احدی نفروشید، ارزش ندارد. امّا بعضی چیزها را اگر نگویید آخرت فروشی است.

«اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ ساءَ ما کانُوا یَعْمَلُون‏»، «ذلِکَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا فَطُبِعَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَفْقَهُونَ» این‌ها اوّل با انقلاب بودند، در خط امام بودند. می‌فرمایند: «إِنَّهُمْ ساءَ ما کانُوا یَعْمَلُون‏» چه کار بسیار بدی می‌کنند. پروردگارعالم دارد هشدار می‌دهد که این‌ها کارشان بد است، مخالف بودند بهتر بود، امّا منافقانه دارند می‌آیند، مواظب باشید. الآن هم اگر بگویند: ما مخالفیم، تکلیف مشخص است، منافقانه بیایند بد است، «إِنَّهُمْ ساءَ ما کانُوا یَعْمَلُون‏». آیات الهی بسیار زیبا است.

«وَ إِذا لَقُوا الَّذینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى‏ شَیاطینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ» می‌گویند: ما با شماییم ما این‌ها را مسخره می‌کنیم. منافق این‌گونه است، گرچه پروردگارعالم می‌فرماید: این‌ها فکر می‌کنند، «اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ یَمُدُّهُمْ فی‏ طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ» یک مدّتی اجازه می‌دهیم این‌ها هم طغیان کنند. به تعبیری این نیز بگذرد، «أُولئِکَ الَّذینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى‏ فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ وَ ما کانُوا مُهْتَدینَ» هدایت را فروختند و ضلالت و گمراهی را گرفتند، چه بد تجارتی کردند.

*اگر دنیاطلب شدی، امام زمان را می‌فروشی

لذا مواظب باشیم. این مقدّمه را بیان کردم که ان‌شاءالله از عبدالله بن ابی برای شما بگویم که چه بود، چه شد و آن دوازده نفر که بودند، می‌گویند: دو سه نفر از آن‌ها منافق نبودند، بلکه در منافقین بُر خوردند؛ چون تطمیع شدند.

عزیزم! حرّ باش، مال دنیا را کنار بگذار. خوبی تقوا این است. اگر دنیاطلب شدی، یک زمانی ولیّ خود را می‌فروشی. اگر دنیاطلب شدی، امام زمان را می‌فروشی. برای همین خدا امام زمان را نمی‌آورد. چون یک بار مردم برای دنیاطلبی، امام زمان خودشان را در قتلگاه بردند. یک جا ابن عباس عامل شد، البته توبه کرد و گریه کرد، امّا عامل شد.

من به جرأت می‌گویم، هیچ کسی هم نگفت امّا من می‌گویم همه چیزش هم به گردن خودم، شاید هم مخالفت کنند هیچ مانعی ندارد، باعث پاره‌پاره شدن جگر امام حسن(ع)، ابن عباس بود؛ چون اگر آن روز که بنا بود کار را تمام کنند، با معاویه تمام کرده بودند، جگرهای امام حسن(ع) پاره پاره نمی‌شد در تشت بریزد. گاهی نزدیکان این‌طور می‌شوند.

تعجّب نکنیم که چطور می‌شود کسی با امام راحل بوده باشد، حالا این طوری شود. ابن عباس بستگی نزدیک با امام داشت، بعد هم آن طور شد. یک بار هم امامشان را در قتلگاه بردند. باید ما در این‌ها تأمّل کنیم و الّا فایده ندارد. حالا ما روضه بخوانیم که چه شود. این که امام فرمودند: این محرّم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته، یک خصوصیّتش این است که این شعور بالا برود که آن‌وقت توأم با شور معنا پیدا می‌کند که شما بدانید و هوشیار باشید.

امام، سرباز بصیر می‌‌خواهد

آخرالزمان است، هیچ کسی هم نمی‌تواند وقت را تعیین کند، «کَذَبَ‏ الْوَقَّاتُونَ‏» امّا یقینی آخرالزمان است و یقینی نزدیک است، امّا نمی‌دانیم چه زمانی ظهور رخ می‌دهد.

کما این که سال هشتاد عرض کردم ‌ که نوارهایش را هم دزدیدند و تهدید هم کردند که دیگر تمامش کردیم، گفتند دیگر نگویید، ما هم گفتیم چشم – در آن‌جا بیان کردم در روایات، براساس آن رمز و رموزی که شیخنا الاعظم در مباحث علائم ظهور بیان فرمودند، این‌ها سه روز پشت دروازه بغداد می‌مانند، پرنده‌های آهنین که آتش می‌گشایند، همان‌ها آمدند و زدند. هنوز آیت‌الله شهید بزرگوار آقا سیّد محمّد باقر حکیم نرفته بود، عرض کردیم نفس زکیّه، آقا سیدمحمدباقر حکیم آنجا می‌روند و شهید می‌شوند، ایشان شهید شدند. گفتیم: سوریه شلوغ می‌شود و شلوغ شد و ... که قبلاً بیان کردیم.

امّا علائم نزدیک است. «کَذَبَ‏ الْوَقَّاتُونَ‏» وقت تعیین نمی‌کنم که بعضی بعداً نگویند: فلانی گفت: وقت ظهور است، خیر، امّا وقت نزدیک است. ما باید این چیزها را بدانیم؛ چون اگر ندانیم، امام چطوری بیاید؛ چون ما در روایت داریم وقتی امام بیاید، بعضی عالم‌نماها جلوی امام زمان می‌ایستند و مردم می‌مانند چه کنند.

لذا باید منافقین را بشناسی. یکی از مطالبی که در روایت وجود دارد، چهره‌شناسی است. شما باید چهره را بشناسی، البته چهره‌شناسی حقیقی نه چهره‌شناسی ظاهری که در جرم‌شناسی هست. چهره شناسی حقیقی که بدانی منافقین چه کسانی هستند و مؤمنین چه کسانی هستند، درجات چیست و ... .

همین‌طوری نمی‌شود سراغ امام زمان بروی. امام، سربازان بصیر می‌‌خواهند. وقتی بصیر بودی، از آنجا به بعد مطیع هستی. نکند یک موقع آقاجان، امام زمان امر کند، تا حالا می‌گفتی: یابن‌الحسن! امّا وقتی امر امام زمان بیاید، مردّد شوی. اگر یک موقع آقاجان، امام زمان بیاید، بگوید: از خانه‌ات بیرون برو. نگوییم: ما فکر می‌کردیم آقاجان، امام زمان می‌آید، رزقمان زیاد می‌شود و ...، یک خانه چهل پنجاه متری داریم، تازه می‌گوید: از این هم بیرون برو! پس باید امام زمان را بشناسی و بصیر باشی.

*احلی من العسل

«السّلام علیک یا اباعبداللّه»، این امّـت، اباعبدالله را نشناختند، لذا ابی‌عبدالله می‌خواهد فقط بامعرفت‌ها باشند. شب عاشورا همه روشنایی‌های آن زمان را در یک چادر جمع کردند، بعد حضرت فرمودند: همه در آن دارالحرب باشند که همه آمدند. روشنایی‌ها را خاموش کردند. بعد فرمودند: من باوفاتر از شما ندارم و نداشتم و هیچ کسی نداشته ولی بیعتم را برداشتم بروید.

هر کسی یک صحبتی کرد که کجا برویم، به فدایت شویم، فردا جواب رسول الله را چه دهیم، مگر آمده بودم که برویم و... . هر کسی یک طوری گفت و شروع کردند به گریه و ناله که مگر ما می‌رویم؟! حضرت همه حرف‌ها را شنید بعد فرمود که شما خیلی باوفا هستید، حالا که این‌ طور است پس بگذارید به شما مژده بدهم. همه شما فردا مهمان جدّم رسول الله هستید؛ یعنی همه‌تان فردا شهید می‌شوید. این‌ها هم خوشحال شدند.

یک آقازاده هم در آنجا نشسته بود، دستش را بلند کرد، گفت: عموجان! من هم فردا شهید می‌شوم؟ چون با این جمله یعنی همه شهید می‌شوید. حضرت فرمودند: مرگ نزد تو چگونه است؟ عرضه داشت: «احلی من العسل».

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930811000161#sthash.nRPMUW62.dpuf