نماینده/ ناصر نوبری*: علی و محمود دو دوست بودند که علی به دلیل حرفها و کارهای اشتباه زیاد محمود، مرتب او را مورد انتقاد قرار میداد و سرزنش میکرد. هر دو به حج مشرف شدند و علی موقع احرام با خود عهد بست که از این به بعد دیگر دست از سرزنش محمودآقا بردارد. پس از پایان طواف در خانه کعبه محمودآقا دست به شانه علیآقا زد و پرسید: «حاجی! قبله کدام طرف است؟ » علیآقا روکرد به خدا و گفت خدایا شاهدی هرچه من تلاش میکنم که دست از انتقاد و سرزنش محمودآقا بردارم اما خودش نمیگذارد و باعث میشود من دوباره سرزنشش کنم!
حالا قصه ما و دولتمردان قصه علیآقا و محمودآقا شده است. با توجه به اینکه میخواست محرم آغاز شود دیگر با خود عهد بستیم که این ایام محرم به عزاداری اباعبدالله در هیاتها و تکیهها بپردازیم و مدتی از این غوغاهای سیاسی و بگومگوها و انتقادات پرهیز کنیم و به خودسازی بپردازیم اما یک روز به آغاز محرم مانده بود که جناب آقای روحانی در زنجان طی یک سخنرانی فرمودند: «درس کربلا هم درس تعامل سازنده و مذاکره در چارچوب منطق و موازین است... امروز در سایه تعامل سازنده با قدرتهای بزرگ در حال مذاکره هستیم و در اولین گامهایی که در این مسیر برداشتیم، پیروزیهایی نیز کسب کردیم. » من هم مثل علیآقا رو کردم به خدا و گفتم ببین خدا ما هرچه میخواهیم سکوت کنیم اما دوستانمان نمیگذارند و وادارمان میکنند دوباره لب به سخن بگشاییم.
بر این اساس دوباره مجبور شدم و این مقاله را نوشتم.
۱- در طول یکسال اخیر وقتی ما با دوستان و حامیان سیاست خارجی رئیسجمهور و توافقنامه ژنو مباحثه و مناظره میکردیم عموماً آنها هیچوقت حاضر نمیشدند از متن موافقتنامه دفاع کنند و فقط تصریح میکردند مشکل سیاست خارجی ما بعد از انقلاب، ایدئولوژیک شدن آن بود و سیاست خارجی آقای روحانی تلاش میکند ایدئولوژیزدایی از سیاست خارجی کند و موافقتنامه ژنو آغاز این روند است. البته آقای رئیسجمهور در سخنرانیها نیز مکرر بر جدایی علم از دین تصریح فرمودند و در کل نگاه سکولار دولت هم در سیاست، هم در اقتصاد و هم در فرهنگ (هنرمند ارزشی، غیرارزشی نداریم و...) آشکار و واضح است. میگویند اکثریت مردم رأی دادهاند بنابراین اکثریت مردم، دولت با نگاه سکولار را برگزیدهاند و دولت با نگاه ایدئولوژیک را ترجیح ندادهاند. البته اینکه همه رأیدهندگان به آقای روحانی، نگاه سکولاریستی را برگزیدهاند خود جای بحث دارد اما در هرحال این روند در همه ابعاد گرایشات دولت آشکار و واضح است. حالا این سوال مطرح میشود که اگر نگاه سکولار، سیاست دولت است، از چه منظری آقای رئیسجمهور میخواهند سیاست خارجی خود را از مبانی ایدئولوژیک و واقعه کربلا مشروعیت بخشیده و توجیه کنند. دوستانی که در مباحثهها و مناظرهها با بنده همواره از سیاست خارجی دولت بهلحاظ ایدئولوژیزدایی و روند سکولار و پراگماتیستی آن حمایت کردهاند باید پاسخ دهند که آیا این توجیهگری و شبیهسازی سیاست خارجی دولت با ایدئولوژی، آن هم واقعه کربلا در تناقض با نگاه سکولار نیست؟ اینکه ما بپذیریم بهخاطر رأی مردم، روند سکولار اولویت شود خود جای مداقه دارد، اما حالا دولت گام را فراتر گذاشته میخواهد اصرار کند که روشهای پراگماتیستی و سکولاریستی دولت براساس ایدئولوژی اسلام آن هم از نوع شیعه و آن هم از نوع امام حسینی و کربلایی در دولت نشأت گرفته و انجام میپذیرد. این رویکرد اولا در تناقض با ایدئولوژیزدایی سیاست خارجی است ثانیاً یک انحراف افراطی و زیادهروی در توجیهگری از دین و ایدئولوژی است که حکومت با روشهای سکولار را همان حکومت دینی، کربلایی و حسینی اطلاق کرد.
۲- اگر مبنا بودن ایدئولوژی و دین و کربلای حسینی در رویکرد دولت مورد قبول دولت است آنگاه باید دولت از بسیاری از سیاستهایش در ابعاد گوناگون از جمله در سیاست خارجی دست بردارد. اینکه آقای رئیسجمهور فرمودند: «کربلا درس مذاکره است» درست است اما جمله کامل نیست.
در واقع وجه تمایز نوع مذاکره امام حسین(ع) در کربلا که او را در تاریخ و جهان برجسته کرده است در جمله آقای رئیسجمهور حذف شده و جمله کامل این است: «کربلا درس مذاکره با پایمردی بر خطوط قرمز تا شهادت است. » اگرنه در عالم کسانی که معامله کردند و میکنند و براساس روشهای پراگماتیستی چیزی میدهند و چیزی میگیرند فراوان بوده و هستند و خواهند بود اما امام حسین در کربلا با همه نابرابریها در امکانات و عده لشکر و مهیا بودن هر نوع توجیه کاملاً شرافتمندانه بر نوعی انعطاف نسبت به خط قرمز برای حفظ جان زن و فرزند و یاران خود و بهرغم قطعی بودن مرگ و نابودی (بهزبان معمول) حاضر به کمترین انعطاف از خط قرمز نشدند و خود و همه یارانشان را (بهاصطلاح امروزیها) به کشتن دادند و زن و بچهها را هم به آوارگی و اسارت کشاندند. چگونه چنین اقدامی میتواند با روشهای پراگماتیستی، سکولار و تاجرمآبانه همسان باشد!؟ اما خط قرمز امام چه بود؛ اینکه امام حسین با یزید، حاکم زمان بیعت کند و به اصطلاح امروز، وی را به کدخدایی بپذیرد. امام حسین(ع) در تمام انواع مذاکرات کربلا با هر یک از طرفها بر پایمردی بر این خط قرمز تا شهادت ایستادگی کرد و همواره تأکید کرد «هیهات منا الذله». براین اساس حسین، حسین شد و کربلا، کربلا! و قرنها مردم لحظه لحظه وقایع، گفتوگوها و مذاکرات کربلا را بهصورت نوحهها، روضهها و مرثیهها سرودند و میسرایند و تا ابد خواهند سرود.
۳- اگر این وجیزه احیاناً موجب تکدرخاطر جناب آقای روحانی شود باید این تکدر را متوجه اطرافیانی بفرمایند که چنین دیدگاههایی را برایشان تدوین میکنند. تکدر خاطر اصلی برای ملت مؤمن و عاشورایی و عاشق حسینی آنگاه حاصل شد که کاملاً نامربوط مذاکرات ژنو به مذاکرات کربلا آن هم در طلیعه ماه محرم تشبیه شد!
خب! حالا دارید یک مذاکرهای میکنید، یک معاملهای میکنید، بهقول خودتان یک معامله برد- برد، یعنی چیزی میدهید و چیزی میگیرید که اگر اشتباه و غفلت نکرده باشید تازه میشود مثل همه معاملات در دنیا، دیگر چرا کربلا و عاشورا و امام حسین(ع) این نابترین اعتقاد تاریخی و ایمانی، شهادت انقلابی و مقدسات یک ملت را به پایش میریزید!؟ در طول تاریخ بزرگانی همچون امام خمینی(ره) بهرغم کارهای بزرگ و انقلابی و جسورانهای که انجام دادهاند هیچگاه ذرهای از کار خود را به کار بزرگ و الهی امام حسین(ع) در کربلا شباهت ندادهاند، زبان حال همه بزرگان این بوده است که کارشان حتی در حد گردپای امام حسین هم نبوده است.
جناب آقای روحانی! بهعنوان یک مشاوره دوستانه و خیرخواهانه خدمتتان عرض میکنم که اطرافیان جنابعالی با اشتباهات مکرر در مشاورههایشان گفتمان بین جنابعالی و اپوزیسیون را در سال اول ریاستتان به وضعیتی رساندهاند که معمولاً رؤسای جمهوری در آخر ۸ سال به این موقعیت میرسند.
۴- حالا اگر همچنان اصرار دارند مذاکرات ژنو و وین شبیه مذاکرات کربلاست پس میتوان تصور کرد که اگر بخواهند روضه مذاکرات را بخوانند بهطور استعارهای اینچنین تعزیهسرایی میتواند باشد: «آی مردم! من درس اصلیای که واقعه امام حسین در کربلا به ما آموخت را در کتابم نوشتهام، بگیرید و بخوانید. در آنجا نوشتهام که درس کربلا به ما آموخت برای «تأمین امنیت» و برای جلوگیری از کشته شدن خود و یارانمان و برای جلوگیری از اسارت زنان و بچههایمان باید بالاخره به نحوی دم کدخدا را با پذیرش آیین و رسم و رسومی که راه انداخته، دید و در چارچوب این موازین و آداب و رسوم کدخدا باهاش تعامل سازنده و مذاکره کرد تا بالاخره ازش «اماننامه» گرفت (حضار گفتند خدا لعنتش کنه). اما ای مردم با اینکه ما کدخدایی این آقا را قبول کردیم و حتی گفتیم کدخدامون باادب و باهوشه اما این نانجیب هنوز حاضر نشده ما را سوار بنزش بکنه (گریه حضار)، میگه هنوز به ما اعتماد نداره، اولش گفت اگر هرچی اضافی داری و ما بگیم و تو هم بدی، شش ماه اول، ماهی یک مشک از آبهای خودت میذاریم برداری، بعد از شش ماه دیگه بهت اعتماد پیدا میکنیم و محاصره را برمیداریم میذاریم خودت هر چقدر خواستی از آبهای خودت بخوری، ما هم گفتیم باشه چشم، ما که چیز زیادی نداریم ولی اگه تو بگی زیادیه و الان لازم نداریم میدیم اما هر چی که برای رزق و روزیمون لازم داریم خط قرمز ماست و دیگه به اونا گیر نده! گفت باید ۶ ماه دیگه ببینیم چقدر رزق و روزی لازم دارید، اون موقع معلوم میکنیم، گفتیم باشه تو کدخدایی قولت قوله، میسپاریم به انصافت که انشاءالله دیگه اذیت نکنی و ما را بهجاش تکریم کنی! بعدش هر چی خواستند دادیم، آدمای کدخدا تایید کردند که از هر چی که گفتند زیادیه همه را دادیم، رفت و ماهی هم فقط یک مشک از آبهای خودمون گرفتیم که به هیچ جامون هم نرسید (گریه حضار). اما حالا نه شش ماه، یکسال از اون موقع میگذره ولی این نانجیب زده زیرش میگه هنوز اعتماد پیدا نکرده و باید از رزق و روزی و نون شبمون هم بگذریم و بدیم، میگه اصلاً تو رو چه به این جور نونها، برای تو همون نون خشکهای کپکزده قدیمی کافیه! (گریه شدید حضار) میگم آخه پس خط قرمز ما چی میشه؟ میگه خط قرمز چیه، ما که گفته بودیم درمورد مقدار نیازتون به رزق و روزی باید نظر ما رو لحاظ کنی! تازه اگه نظر ما رو هم لحاظ کنی باز محاصره را لغو نمیکنیم و نمیذاریم هر چی خواستی از آبهای خودت برداری! (شیون حضار) باید چند سال به ما تمکین کنی و تمکینتو بهعینه ببینیم که کامله، اونوقت تازه بازم مشک مشک میذاریم از آبهای خودت برداری! (گریه شدید حضار). با اینکه خودم پارسال با کدخدا صحبت کرده بودم و قول داده بود ولی حالا زده زیرش، برای همین سفیرمو فرستادم ده بالایی خدمت کدخدا تا اصرار و التماس کنه شاید به رحم بیاد (گریه حضار)، سفیرم رفت و با درباریان کدخدا صحبت کرد و بهشون گفت ۱۰ سال پیشم که همین وضع پیش اومده بود؛ ما دو ـ سه سال هر چه گفتین اطاعت کردیم اما باز سر آخر دست مارو نگرفتین و ما رو تنها گذاشتین با این ایرانیهای افراطی تندرو. اونا مارو گوشتاگوش سرمون رو بریدند تیکه تیکه مون کردند (گریه و فریاد حضار در حالی که شدیداً بر سروسینه خود میکوبیدند). سفیرم بهشون گفت حالا معجزه شده، ما دوباره زنده شدیم! که با خنده و مسخره کردن درباریان کدخدا مواجه شد. بهشون گفت نذارید ذلیل بشیم به ما عزت بدید مارو تکریم کنید. اگر اینبار هم مارو دست خالی و تنها بذارین، این ایرانیان افراطی و تندرو بدتر از بلایی که شمر و یزیدیان بر سر امام حسین و یارانش آوردند سر ما خواهند آورد و عاشورایی دیگر بهپا خواهند کرد (گریه شدید با زدن بر سر و سینه). دیگه این قسمت روضه به عاشورا و روضه امام حسین و کربلا وصل شد و معلوم شد که درست گفتهاند مذاکرات ژنو و وین و نیویورک بهدرستی با مذاکرات کربلا همسان است! و آخر روضه خود را با لعن و نفرین آن گروه ظالم و خشن ایرانی بهپایان رساندند: برید به جهنم ای کفار، ای مزدوران، ای ناقصالخلقهها، ای جاهلان، ای ترسوها، ای دللرزانها، ای بزدلها، ای...
الا لعنه ... الله علی القوم الظالمین.
یا حسین مظلوم
* دیپلمات باسابقه وزارت امور خارجه