به نقل از فارس، بیشتر منابع، در گزارشهای خود از روز پنج شنبه دوم محرّم سال شصت و یک هجرى، به عنوان روز ورود امام حسین(ع) و یارانش به کربلا یاد کردهاند.[۱] تنها دینوری را که روز ورود امام(ع) به کربلا را روز چهار شنبه اول محرم عنوان کرده است،[۲]
*ورود به کربلا
پس از توقفی کوتاه در منزلگاه «البِیضة»،[۳] امام(ع) و همراهانش سوار بر مرکب شدند و با شتاب حرکت کردند تا اینکه نزدیک ظهر به سرزمین «نینوی» رسیدند، در این زمان سواری مسلح از دور پدیدار شد که کمانی بر شانه داشت و از کوفه میآمد؛ همه آمدن آن مرد را به نظاره نشستند تا اینکه نزدیک شد.
سوار بیآنکه به امام حسین(ع) و اصحابش سلام کند، به حر و همراهانش سلام کرد و بعد نامهای را به دست حر داد.
در این نامه ابن زیاد خطاب به حر نوشته بود که: «چون نامه من به تو رسید و فرستادهی من نزد تو آمد، بر حسین(ع) سخت گیر، و او را فرود نیاور مگر در بیابان بیحصار و بدون آب! به فرستادهام دستور دادهام از تو جدا نگردد تا خبر انجام دادن فرمان مرا بیاورد، والسلام.[۴]»
حر خدمت امام حسین(ع) آمد و نامه ابن زیاد را برای آن حضرت(ع) قرائت کرد، امام(ع) به او فرمود: "بگذار در «نینوی» و یا «غاضریه» و یا در شُفَیّه فرود آییم."[۵]
حر گفت: "ممکن نیست، زیرا عبیدالله، این آورند نامه را بر من جاسوس گمارده است!"
زهیر گفت: "به خدا سوگند چنان میبینم که پس از این، کار بر ما سختتر گردد، یابن رسول الله(ص)! اکنون جنگ با این گروه[حر و یارانش] برای ما آسانتر است از جنگ با آنهایی که از پی این گروه میآیند، به جان خودم سوگند که در پی اینان کسانی میآیند که ما را طاقت مبارزه با آنها نیست."
امام(ع) فرمود: «درست میگویی ای زهیر؛ ولی من آغاز کننده جنگ نخواهم بود.»[۶]
زهیر گفت: "در این نزدیکی و در کنار فرات آبادیای است که دارای استحکامات طبیعی است به گونهای که فرات از همه طرف به آن احاطه دارد مگر از یک طرف."
امام حسین(ع) فرمود: "نام این آبادی چیست؟"
عرض کرد: «عقر»[۷]
امام(ع) فرمود: "پناه میبرم به خدا از "عقر!"[۸]
آن گاه، حضرت(ع) متوجه حر شدند و فرمودند: «با ما اندکی بیا. سپس، فرود میآییم.» پس با هم حرکت کردند تا به کربلا رسیدند. حُر و یارانش، جلوی [کاروان] امام حسین(ع) ایستادند و آنان را از ادامه مسیر، باز داشتند.
حُر گفت: "همین جا فرود آی که فرات، نزدیک است." امام(ع) فرمود: «نام این جا چیست؟» گفتند: کربلا فرمود: این جا، جایگاه کَرْب (رنج) و بَلاست.
پدرم هنگام حرکتش به سوی صِفّین، از این جا گذشت و من با او بودم. ایستاد و از نام آن پرسید. نامش را به او گفتند. پس فرمود: «این جا، جایگاه فرود آمدن مَرکبهایشان، و این جا، جایگاه ریخته شدن خونهایشان است.» موضوع را پرسیدند. فرمود: «کاروانی از خاندان محمّد(ص)، این جا فرود میآیند.»[۹] سپس امام حسین(ع) فرمود: «این جا، جایگاه مَرکبها و بار و بُنه ماست و [ این جا]قتلگاه مردانمان و جاى ریخته شدن خونمان است.»[۱۰] آن گاه فرمان داد که بارهایش را در آن جا، فرود آوردند.