شناسهٔ خبر: 71506 - سرویس فرهنگ

دیدار با شاعر صبح /

بیعت با بیداری!/ یادداشتی از محمود معتقدی

محمود معتقدی در یادداشت کوتاهی که به مناسبت چهارم آبان سالروز در گذشت طاهره صفارزاده در اختیار خبرگزاری کتاب ایران قرار داد گفت: طاهره صفارزاده کارکرد شعر را همواره در تعهد و اعتراض به مناسبات ناعادلانه اجتماعی می‌دید و می‌شناخت و به همین دلیل در شعرهایش، بازتاب ناموزونی‌های فرهنگی و اجتماعی را محور اندیشه‌های خود می‌دانست.

به گزارش نماینده به نقل از ایبنا، طاهره صفارزاده از جمله زنان شاعری است که در نیم‌قرنِ اخیر، پس از فروغ و سیمین، در قلمرو نوآوریِ شعر محتواگرا، جایگاه برجسته‌ای دارد. نخستین مجموعه شعرش با عنوان «رهگذر مهتاب» با اسم مستعار «مردمک» در سال 41 چاپ شد و او در حوزه شعر نیمایی و همچنین گاه با زبانی آمیخته به نثر، نزدیک به 10 عنوان کتاب شعر (1341 ـ 1366) به جامعه شعری روزگار عرضه داشت که همه در یک طراز نیستند.

نگرش اخلاق‌گرایانه، و با بهره‌گیری از نوعی زبانِ مدرن، همواره از سوی شاعر به طرح دشواری‌ها و مناسبات اجتماعی و سیاسی در همه دوره‌های شعری‌اش دیده می‌شود. انسان‌محوری و مضمون‌گرایی در جهتِ عدالت‌خواهی، صبغه درونیِ شعرِ وی به حساب می‌آید. صفارزاده علاوه بر کار شعر، با نوعی نظریه‌پردازی و علم‌محوری و توجه به مقوله دین‌باوری و ترجمه قرآن و.. و همچنین تدریس در مراکز دانشگاهی و گونه‌ای رویکرد و سلوک به اشعار مقاومت و «بیعت با بیداری» همراه بوده است.
تو از قبیلۀ شعری
من خویشاوندت هستم
و چشمم از تو گرم است
تویی که می‌دانی که تیرهای موسمی باد را به خیمه کشانده است.

وی کارکرد شعر را همواره در تعهد و اعتراض به مناسبات ناعادلانه اجتماعی می‌دید و می‌شناخت. به همین دلیل در ترجمه‌های شاعرانه‌اش، بازتاب ناموزونی‌های فرهنگی و اجتماعی را محور اندیشه‌های خود می‌دانست. نقطه عزیمتِ شاعر، گاه از جایگاهی بومی به جایگاه‌های فرابومی در حرکت بود و در همین راستا، از ناامنی‌های اجتماعی به بانگ بلند سخن می‌گفت.

در کتاب‌های «طنین در دلتا» و «سفر پنجم»، صفارزاده شاعر مدرن و تأثیرگذاری می‌نمود که علاوه بر توجهش به حوزه شعر نیمایی، بعضاً شعرهای سپیدی هم سروده بود.
شکی نیست که جای پای اندیشه‌گرایی و جهان‌بینیِ آیینی در آثارِ صفارزاده، خود جایگاه برجسته‌ای دارد. از سوی دیگر، جسارت شاعرانه‌اش گاه با گره‌خوردگی‌های طنزآمییز نیز همراه است. گفتنی است که شعر صفارزاده در دهه پنجاه با اقبال عمومی همراه بوده است، به‌ویژه در سه مجموعه «طنین در دلتا»، «سدّ بازوان» و «سفر پنجم» که خود سرفصل تازه‎ای در کارنامۀ شعریِ او به حساب می‌آید.

لازم به یادآوری است که در شعر او، حضور گسترده واژه‌های غیرشاعرانه بسیار دیده می‌شود، امّا او در کارِ اهلی‌کردنِ این واژه‌ها تا حدّ زیادی موفق به نظر می‌رسد. شعر صفارزاده به‌لحاظ شکلی دارای زبانی مستقل، و از نظر محتوایی از نگرش‌های آیینی و شرقی بهره دارد. لذا بهره‌گیری شاعرانه از تمثیل و موتیف‌های شعر معترض، جغرافیای شعری‌اش را پیوسته به ارزش‌های اخلاقی نزدیک‌ و نزدیک‎تر کرده بود. همچنین توجه شاعر به تصویرگرایی و نمایش سطرهای متفاوت از ذهن و زبان شاخص و گسترده‌ای برخوردار بوده است.

صفارزاده در شعر معروف «کودک قرن» با طرح نابسامانی‌های اجتماعی و جایگاه شکننده مادر و کودک، دنیای شعری‌اش را به سوی لایه دیگری از فروپاشیِ اجتماعیِ قرن بیستم و سقوط ارزش‌‌های انسانی پیوند می‌زند؛ جایی که نه مادر امن است و نه کودکش، که به‌گونه‌ای دیگر، سخن از ناموزونی‌های جهان انسانی را در پی دارد. به دیگر سخن اینکه جایگاه و موقعیّت شعری طاهره صفارزاده در میان زنان شاعرِ این روزگار، از بعضی منظرها دارای نوآوری و ویژگی‌های زبانیِ خاصی است.

وی در رفتار با زبان شعر، سعی در بیدار کردنِ بسیاری از واژه‌ها و ترکیباتِ روزمره داشت. نقد نواندیشی و توجه به عناصر قالبِ شعر در آثارش، یک فرصت مدرن چشمگیر را به مخاطبانش یادآور می‌شود. نگاه روشنگری و توجهش به نقش اجتماعیِ شاعر و هنرمند در جامعه، شاعر را در برابر نوعی واقع‌گرایی قرار می‌داد که همانا برجستگی عنصر اندیشه در شعر بوده است.