نماینده ؛ محمدکاظم انبارلویی : سكولار در زبان لاتين به معناي «اين جهاني»، «دنيوي»، «گيتيانه» و متضاد با «دين» يا «روحاني» است.
امروز اغلب دولتهاي جهان، سكولاريسم را پذيرفتهاند و به آن افتخار هم ميكنند.
حرف سكولارها اين است كه دين نه مبناي مشروعيت است، نه مبناي عمل حكومت. دين نبايد در عرصه عمومي ظهور داشته باشد.
حرف آخر و اول آنها اين است؛ خدا را عبادت كنيد اما اطاعت نكنيد، خداي خالق چيز بسيار دوست داشتني و خوبي است اما خداي شارع نه.
برخي مهربانانهتر ميگويند؛ دين يك، امر قدسي است، نبايد آن را به امور غيرقدسي آلوده كرد، اگر ميگوييم دين از سياست جداست براي حفظ بهداشت دين است، لذا ما با خداي خالق و مهربان و قادر متعال مخالف نيستيم اما با خداي قانونگذار كه حدود و حقوق را تكليف كند، مخالفيم. لذا نظام سياسي، نظام بازار، نظام رسانه و نظام فرهنگي را نميتوان براساس دين تنظيم كرد. اينها خود تنظيمي است، بشر قادر است آن را مديريت و تنظيم كند لذا سررشته تنظيم بايد دست انسان باشد نه خدا. رضايت انسان در اين تنظيم مهم است نه رضايت خدا، چون قرار نيست خدا را راضي كنيم، قرار است انسان راضي باشد، مبتني بر همين اعتقاد ميگويند زندگي براساس اراده خدا كار ما نيست، ما بايد براساس اراده خود زندگي كنيم. لذا حق ماست كه حتي اگر بخواهيم، حيوان باشيم. اين يك قرائت مدرن از مذهب است كه خدا حق ندارد حق را تعريف و حقوق را محدود كند، اين وظيفه خود ماست، قرار نيست خدا هرچه گفت بپذيريم، اين خداست كه بايد هرچه ما خواستيم بپذيرد!
سكولاريسم براساس يك منطق حقوقي شكل گرفته است. اول سكولار عالم خلقت، همين شيطان است. او اراده و فهم خود را به اراده و فهم خدا ترجيح داد و حاضر نشد در مقابل انسان سر تعظيم فرود آورد. او فهم خود را «علم» ميدانست و بر آن تكيه كرد، سكولارها هم بر مفاهيم و يافتههاي ذهن خود مارك علم ميزنند. علمپرستي را به خداپرستي ترجيح ميدهند. شيطان همين منطق را به انسانهاي گمراه نشان داد و توانست آنها را از مسير اصلي انبياء و اولياي الهي منحرف كند.
اين انحراف به حدي رسيد كه در جريان قيام موسي(ع) حتي پرستش خداوند را هم ميخواستند با منطق سكولاريسم انجام دهند. لذا وقتي حضرت موسي(ع) خشمگينانه از سامري پرسيد اين بساط گوسالهپرستي چيست كه راه انداختهاي؟ گفت: سوّلت لنفسي؛ يعني دلم ميخواهد.
سكولارها اصلا كاري ندارند به اينكه خدا چه ميخواهد. هرچه دلشان ميخواهد آن ميشود «حق»، «درست»، «حقيقت»، «حقوق» و ...
امروز مصيبت ما با جريان حقوق بشر سازمان ملل هم همين است. به ايران ميگويند چرا با همجنسگرايي مخالف هستيد و همجنسگرايان را مجازات ميكنيد، چرا قصاص را در مجازاتهاي حقوقي پذيرفتهايد؟ ميگوييم خدا گفته است. از آنها ميپرسيم شما چرا موافق اين سيئات و منكرات هستيد؟ ميگويند «دلمان» ميخواهد! آنها ميگويند خدا خالق ماست، قيم ما كه نيست، خدا حق دخالت در سياست و حكومت را ندارد. سكولاريسم و سكولاريزاسيون يك جريان تاريخي خطرناك سازمان يافته و عميق در تاريخ بشر است كه اكنون مراحل تكاملي خود را ميگذراند. سكولاريزاسيون سم مهلك نظام ديني است و هرگز اجازه نميدهد كاخ زندگي بشر با احكام دين بنا شود. ما در تاريخ انقلاب اسلامي سه بار گرفتار سكولارها شديم. يك بار زمان بنيصدر ملعون، يك بار در شورش كور ۱۸تير ۷۸ و يك بار هم در فتنه سال ۸۸، خدا خواست از آن عبور كنيم. علماي اين نحله فكري، فساد فكري و سياسي دارند و اين فساد را در اقتصاد، فرهنگ، اخلاق و مناسبات اجتماعي گسترش ميدهند. فسادي كه امروز در حكومتهاي سكولار وجود دارد و حتي بوي تعفن اين فساد، دماغ آنها را ميآزارد ناشي از همين تفكر مسموم است. واقعه غدير يك نقطه روشن در تاريخ بشر است كه ميتوانست مسير بشريت را از انحراف سكولاريسم رهايي بخشد. غدير يك نقطه عطف است. غدير يك فلسفه مهم براي برپايي يك حكومت خوب براساس اراده الهي است. غدير ميگويد اراده خدا در حكومت بر اراده انسان غلبه دارد و از اين غلبه هيچ كس زيان نخواهد ديد و همه انسانها بهرهمند خواهند بود. در نگاه خدا اقليت و اكثريت معنا ندارد، همه بندگان خدا هستيم. اگر ولايت الله حاكم باشد همه به حقوق خود ميرسند. لذا ولايت و حكومت در جوامع انساني بايد در امتداد ولايت الهي باشد و اين به قاعده «نصب» برميگردد. غدير ميگويد؛ چگونه حكومت كردن خيلي مهم است اما چه كسي بايد حكومت كند مهمتر است. غدير ميگويد؛ اين حق خداست كه تعيين كند چه كسي بايد حكومت كند. انسان بايد دنبال كشف اين حق باشد. غدير ميگويد؛ خدا هم خالق است هم شارع و هيچ چيز را براي تكاليف اساسي بشر فروگذار نكرده است. لذا دين، هم بايد مبناي مشروعيت حكومت باشد هم مبناي عمل حكومت. پس حكومتها براي اقامه عدل اجراي حدود الهي و نشر فضايل اخلاقي و دفاع از حقيقت، مسئوليت دارند.