شناسهٔ خبر: 63641 - سرویس سایر حوزه‌ها
منبع: مهر

حیرت هالیوودی ها از نمایش ایرانی

یتیم خواندن «شبی در کهکشان‌ها» و اینکه این برنامه ترکیبی توسط سینماگران و تئاتری‌ها جدی گرفته نشد و همچنین انتقاد به سبک و بیان سمبلیک و روشنفکری تئاتر که باعث دوری مردم از سالن‌های تئاتر شده است از جمله محورهای مورد گفتگو با بهزاد بهزادپور کارگردان این نمایش پرمخاطب است.

به گزارش نماینده به نقل از مهر، نمایش «شبی در کهکشان‌ها» برنامه‌ای ترکیبی است که از جلوه‌های مختلف نمایشی و حتی سینمایی بهره گرفته است. امکانات نورپردازی، صوتی و جلوه‌های بصری از جمله المان‌های به کار گرفته شده در این پروژه است.

این نمایش به تهیه کنندگی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران و کارگردانی بهزاد بهزادپور از ۲۶ تیرماه در بوستان ولایت به اجرا درآمده است و در آن حدود ۶۰۰ نفر همکاری می‌کنند. بهزادپور پیش از این هم نمایش «شب آفتابی» را به همین ترتیب اجرا کرد.

«شبی در کهکشان‌ها» روایتی است از مهمترین داستان‌های تاریخ انبیا و زندگی بشر از ابتدای خلق آدم تا رانده شدن او از بهشت و تا داستان‌های پیامبران اولوالعزم و غدیر و ... و در نهایت به دوران معاصر و دفاع مقدس و ظهور می‌رسد. این داستان‌ها برای مخاطب به سادگی بیان می‌شود و نمایش تنها به گوشه‌های مهمی از زندگی آنها اشاره می‌کند. این سادگی در روایت پیچیدگی‌های هنری را کمتر به کار می‌گیرد و مخاطب بیشتر از آنکه بتواند تخیل کند پیام را به تمامه و به شکلی مستقیم دریافت می‌کند.

این نوع گویش که به عمد از طرف بهزادپور انتخاب شده به گفته او براساس ذائقه مخاطب است. بهزادپور در این گفتگو از توجه خود به عامه مردم می‌گوید؛ آنهایی که با رسانه‌های زیادی در ارتباط هستند، مثل ریگ فیلم ‌می‌بینند و از سالن‌های تئاتر دوری کرده‌اند و بعد دلیل این دوری را در روایت سمبلیک نمایشنامه ها و شیوه خاص اجرایی بازیگران می‌داند.

بهزادپور همچنین در این گفتگو از اینکه این گویش جدید هنوز نه در میان تئاتری‌ها و نه درمیان سینمایی‌ها جای گرفته است سخن گفت و با مقایسه کردن هنر این نمایش با فوتبال و والیبال بیان کرد که ما با این رویه به ژاپن و کشوهای توسعه یافته نخواهیم رسید چون در این کشور آبشار زدن از روی تور والیبال از آبشار زدن به داخل قلوب و ارواح مردم اهمیت بیشتری دارد.

مصاحبه خبرگزاری مهر با کارگردان نمایش «شبی در کهکشان‌ها» را بخوانید:

*نمایش «شبی در کهکشان‌ها» سبک و فرم خاصی دارد و شما در این شیوه اجرایی به نوعی پیشرو هستید لطفا ابتدا توضیح دهید که چرا سراغ این فرم از نمایش رفتید و مخصوصا تفاوت‌های این کار با اثر قبلی یعنی «شب آفتابی» چیست؟

- من سراغ این فرم از کار نرفتم بلکه این کار سراغ من آمد. این همان «شب آفتابی» است اما در شکلی کامل‌تر و رشدیافته‌تر و اگر منظور از تفاوت این است که در این نمایش حرف دومی شروع شده باشد خیر هنوز شروع نشده و ما هنوز در حرف اول هستیم. این نمایش قرار نیست حرف دومی بزند و روی همان سناریو اول ایستاده‌ایم. این را می‌گویم چون عده‌ای اعتراض می‌کنند که چرا این نمایش‌ها تغییری نمی کنند. درحالیکه تهران حدود ۱۴ میلیون جمعیت دارد و هنوز همه آنها این نمایش را ندیده‌اند. چرا بعضی صبوری ندارند و فکر می‌کنند چون خودشان این نوع نمایش را دیده‌اند همه مخاطبان دیده‌اند. «بینوایان» را ۵۰ سال است که در محله برادوی آمریکا نمایش می‌دهند و آیا حالا به تکرار رسیده است؟

*پس هنوز لزومی نمی‌بینید که حرف جدیدی در کار خود وارد کنید؟

- ببینید ما هنوز در سناریو اول هستیم و انگار هروقت که خسوف یا کسوف می شود از من می‌خواهند که این نمایش را اجرا کنم در این صورت مردم این کار را نمی‌بینند و اصلا نمی‌دانند چنین نمایشی وجود دارد. حتی بسیاری از تماشاچیان ما از مخاطبان سابق هستند که «شب آفتابی» را دیده‌اند و خوششان آمده است و حالا برای تماشای «شبی در کهکشان‌ها» آمده‌اند. اما هدف اصلی ما مخاطبان جدید است البته من نمی گویم کار فوق العاده‌ای انجام می‌دهیم ولی تنها حرف‌مان این است که مردم این گویش جدید را تجربه کنند. اروپایی‌ها یک اپرا دارند و دائم برای همان تبلیغ می‌کنند و در هر کشور شرقی یک سالن اپرا زده‌اند. چرا با این نمایش مثل یک برادر ناتنی برخورد شد؟ درحالیکه وقتی یک توپ در فوتبال وارد دروازه می‌شود همه اعضای یک تیم به نوعی خود را صاحب آن گل می دانند.

این نمایش زنده است اما چون به نوعی با گویش و ادبیات سینما ترکیب شده است در تئاتر گفته می‌شود که ابنگونه حرف نمی‌زنند زیرا این کار گویش جدیدی است.

*یعنی هنرمندان تئاتر خود را صاحب این سبک از نمایش می‌دانند؟

- این کار مخلوطی از تئاتر و سینماست. بچه های تئاتر نمی‌توانند بگویند که این صحنه زنده نیست یا دروغ است اما چون با گویش و ادبیات گفتاری سینما آمیخته شده است می‌گویند ما در تئاتر به این شکل حرف نمی‌زنیم. حالا حرف من این است که اجازه دهیم این فرم از حرف زدن را هم مردم ببینند. همانطور که در سینما یک نفر سبک کیارستمی کار می‌کند و یک نفر سبک حاتمی‌کیا و همه به هم احترام می‌گذارند.

اما بچه های تئاتر مظلوم‌ترین و ستمدیده‌ترین قشر هنرمندان کشور هستند. این ظلم تا حدی به خاطر مسئولانی است که شاید بینش تئاتری ندارند و این هنر را نمی‌فهمند و بچه‌های تئاتر دارند تاوان آن را پس می‌دهند. حدود ۳۰ یا ۴۰ درصد این مظلومیت هم به دلیل خود سبک کارهای تئاتری است که شیوه روشنفکری است و بیشتر مخاطب نخبه و خود اهالی هنر می‌توانند این کلام را بفهمند. اکثر تئاترهایی که شما می‌بینید سمبل گویی می‌کنند یا نمادین عمل می‌کنند.

*و شاید زبان و پیام مستقیم شما را در چنین نمایشی نپسندند.

- بله و من هم به آنها می‌گویم که شما به دلیل همان زبان خاصی که انتخاب کرده‌اید منزوی شده‌اید چون شما زبان مردم را به رسمیت نمی‌شناسید، زبانی را برای خود انتخاب کرده‌اید که مردم نمی‌شناسند و فقط اصحاب خود شما آن را می‌فهمند پس نباید خرده گرفت و ناراحت شد که مخاطب سالن‌های تئاتر کم است.

اصلا این نوع سبک نمایشنامه مدرن نوشتن، این نوع گویش تئاتری و این بازی‌های اگزجره و تئاتری باعث می‌شود که مردم از سالن‌های تئاتر دوری کنند برای همین من به سمت تئاتر نمی‌روم. من این نوع نمایش را برای این انتخاب کرده‌ام تا مخاطب بهتر با آن رتباط برقرارکند و لذت ببرد. به طور مثال داستان غدیر هزار بار گفته شده است اما زمانیکه غدیر به این شکل بیان می‌شود کسی که آن را شنیده باشد با این شکوهی که می‌بیند باز هم علاقمند می‌شود و برای آن کف می‌زند و من می خواهم بگویم که در پس این کف زدن ما برنامه‌ریزی‌های زیادی داشته‌ایم.

*چه تفاوت‌هایی در گویش این کار و یک تئاتر صحنه‌ای وجود دارد که این یکی می تواند مردم عام را جذب کند؟

- در تئاتر نوع گویش شما یک لانگ شات است و هر سکانس با خاموش و روشن شدن صحنه عوض می‌شود. در سینما گاهی یک سکانس و گاهی یک سکانس-پلان است، تنوع مکان ها را برای روایت داستان داریم و داستان به شکل موازی می‌تواند جلو برود و از طرف دیگر در سینما ریتم وجود دارد و در تئاتر ریتم صحنه در بازی بازیگران است. در «شبی در کهکشان‌ها» چند ضلعی کار را می بینید و این بر جذابیت‌ها می‌افزاید. ریتم و سایه ها، استیج، اجرا روی دامنه کوه و همه چیز به دنبال واقعی‌تر کردن صحنه است.

*نام خاصی برای این کار دارید؟ چون ما مداحی، سینما، تئاتر، موسیقی و ترکیبی از هنرهای مختلف را در آن می‌بینیم.

- بسیاری دغدغه داشتند که چنین نمایشی را چگونه نامگذاری کنیم اما من دغدغه نامگذاری نداشتم فقط خواستم از ترکیبی از همه هنرهای نمایشی استفاده کنم و ترکیبی از آنها را ارائه بدهم.

*دغدغه شما این بود که حرف خود را بزنید و پیامتان را برسانید؟

- دغدغه‌ام این بود که تماشاچی لذت ببرد همه دارند حرف می‌زنند. بنابراین دغدغه من این بوده است که تماشاچی لذت ببرد و از سالن این نمایش راضی بیرون برود. این برای من مهم بوده است. همه از غدیر در تئاتر و تلویزیون و روی منبر سخن می گویند اما شیوه ای که ما انتخاب کرده‌ایم شیوه‌ای است که ذائقه تماشاچی سال ۹۳ را به رسمیت می شناسد. نباید به این تماشاچی کم فروشی کنیم زیرا مثل ریگ فیلم می‌بیند. شبکه‌های مختلفی چون نسیم را دارد و تاک‌شو های مختلف در دسترس‌اش قرار دارد. چنین مخاطبی را سخت می‌توان نگه داشت که با سخن تو کنار بیاید آن هم درباره مطالبی که تا بحال دلچسب بیان نشده است.

*بنابراین در کار شما تماشاچی حرف اول را می‌زند؟

- بله من از زمانیکه تئاتر کار می‌کردم به سبک استانیسلاوسکی معتقد بودم و از سبک برشت انزجار داشتم چون برشت می‌خواست تئاتر را به رخ بکشد در حالیکه استانیسلاوسکی می‌گفت تماشاچی که به سالن تئاتر می‌آید باید زندگی را احساس کند. برشت می‌گفت که کنار صحنه موسیقی بزنید که تماشاچی متوجه شود تئاتر می‌بیند اما این چه دردی را دوا می‌کند. من همیشه به سبک استانیسلاوسکی در تئاتر و حتی در سینما اعتقاد داشتم. من احساس می کنم قلب ما باید برای مردمی بتپد که به احترام ما بلند می‌شوند و به سالن‌های تئاتر می‌آیند. آن وقت تماشاچی باید چیزی ببیند که لذت ببرد و بگوید به من خوش گذشت.

*تفکیکی هم بین مخاطبان خود قایل هستید؟ تفکیکی که معمولا میان مخاطبان تئاتر بیشتر است و آنها را مخاطب خاص می‌دانند.

- من مخاطب خاصی که عام را به رسمیت نشناسد به رسمیت نخواهم شناخت. مخاطب خاصی که خود را برتر و جدا شده از عام بداند جایگاهی ندارد. مخاطبی خاص است که مثل پیغمبر و حضرت علی (ع) است اما باز هم در میان مردم زندگی می‌کند. درغیر این صورت من ارزشی برای آن آدم خاص نمی‌بینم.

*«شبی در کهکشان‌ها» روایت ساده‌ای دارد. چقدر این نمایش می‌تواند برای مخاطب خاص جذاب باشد؟

- اتفاقا مخاطب خاص برای این سبک گویش ارزش قایل می‌شود چون می‌بیند که من مردم عام را هم در نظر گرفته‌ام. حدود ۲ سال پیش که من نمایش «شب آفتابی» را اجرا می‌کردم از هالیوود هم برای دیدن این نمایش آمده بودند. اینها هم خاص بودند. من حرکات اینها را می‌دیدم گیج شده بودند و بریده بودند و تند تند عکس می‌گرفتند. البته من این را نمی‌گویم که عنوان کنم کار ما عالیست اما سوال من این است که چرا ما با انرژی مثبت با همه چیز برخورد نمی‌کنیم.

چرا نقد و انتقاد ما نه تنها زایش ایجاد نمی‌کند بلکه به قطع شدن و زایل شدن می‌انجامد. بیل می‌زنند به ریشه و آن را درمی آورند، حسن را بگویید و بعد انتقاد هم بکنید. هرکسی که چنین برخوردی با او شود ناراحت می‌شود. حرف من این است که ابتدا اجازه دهیم مردم این نوع گویش را ببینند و با آن مواجه شوند اگر ارتباط برقرار شد حالا نقد کنیم و عیب‌های آن را برطرف کنیم.

*گفتید سناریوی دومی هم دارید. در این باره توضیح می‌دهید؟

- تا مردم «شبی در کهکشان‌ها» را نبینند من نمی توانم درباره آن توضیح دهم چون نمی‌توانند تصور کنند و برایشان سوال ایجاد می‌شود. اما در سبک دوم اجرای ما موازی خواهد بود. من در لحظه‌ای واحد مدینه، کربلا، کوفه و مکه را نشان می‌دهم که در یک ساعت در این چند شهر چه اتفاقاتی رخ می‌دهد.

من می‌خواهم اینها که انتقاد می‌کنند، بگذارند این کارها انجام شود، لااقل بگوییم در هنر کار لابراتواری انجام دادیم. بس است هرچقدر که کارهای کپی تولید کردیم. خط معلی حمید عجمی ابتدا برای همه سوال برانگیز بود اما بعد همه اهمیت آن را فهمیدند و به آن احترام گذاشتند.

*چرا به نظرشما آنچنان که می‌خواستید، دیده نشد؟

- نمی دانم. آیا این نوع گویش از یک شوت علی دایی کمتر است که آنقدر برای آن کف و سوت می‌زنند و حتی رییس جمهور پیام می‌دهد؟ چرا ما ژاپن نمی‌شویم چون آبشار زدن از روی تور والیبال از آبشار زدن به داخل قلوب و ارواح مردم اهمیت بیشتری دارد. ارواح مردم را تحت تاثیر قرار دادن اینجا اهمیتی ندارد

این شب‌ها بهترین اجرای ما از نمایش بود چون همه دارند همکاری می‌کنند درحالیکه متولیان رسمی مثل سینما و تئاتر همه می‌گویند به ما ربطی ندارد و این کار مثل یک بچه یتیم شده است. ما نمی‌خواهیم ما را علم کنند، حتی خود ما در این کار اصلا تیتراژ نداشتیم چون دنبال قدرت طلبی و شهرت نبودیم تنها می‌خواهیم فتح بابی را برای یک گویش جدید باز کنیم و حداقل درخواست ما این است که برای مواجه شدن مردم با این سبک کمک کنند.

مهمترین چیز این است که این نوع گویش از حضور بهره می‌گیرد؛ حضور تماشاچی و تقریبا می‌توان گفت برخلاف جریان روایت هنری زمان حاضر شنا می‌کند. دنیای امروز دنیای فیلم، سینما، دیش، رسانه و ... است اما ما می‌خواهیم تماشاچی در صحنه حاضر شود. شتر و اسب بدود و گرد و غبار بر صورت او بپاشد. این نوع روایت است که تاثیر دارد و اگر شما صورت تماشاچی را نگاه کنید این تاثیر را می بینید که مردم چگونه حیرتزده بیرون می‌روند.

ما در ایلام بودیم بعضی می‌گفتند یک فیلم زنده است که از چند طرف نمایش داده می‌شود و چندین بار برای دیدن نمایش می‌آمدند.

*چرا نخواستید تیتراژ داشته باشید؟

- تمام کسانیکه در این نمایش همکاری دارند مثل بهزاد کزازی، محسن روزبهانی، جلیل شعبانی و ... سیمرغ گرفته اند و در تولید و طراحی صحنه و جلوه‌های ویژه فیلم‌های زیادی کار کرده اند. همه این افراد عاشقانه و از روی همدلی کار می‌کنند از عوامل تولید گرفته تا حراست جلوی در.

*من شنیدم شما برای این اجرا تنها ۱۷ روز تمرین داشتید.

- اینجا در بوستان ولایت لوکیشن کار آماده بود و ما فقط نیاز بود که سربازان را آموزش دهیم و انصافا سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران همکاری زیادی با ما کرد و ما توانستیم در عرض ۱۷ روز کار را آماده کنیم.

*نیازی به تمرین بیشتر نبود؟

- البته ما در اجرا دایم بازی‌ها را درست می‌کردیم و در این شب‌ها تغییرات زیادی هم اعمال شد.

*چرا مردم در سوله روی زمین می نشینند؟

- من تعصب و وسواس داشتم که تماشاچی در این نمایش سرش مماس با کف صحنه باشد که تا حدی صحنه را «لو انگل» و از زاویه پایین ببیند. در اینصورت زمانیکه تانک از جلوی شما رد می‌شود ابتدا شنی‌های تانک در نظر شما می‌آید و زمانیکه اسب‌ها می‌تازند گرد و غبار را می‌بینید. این برای این بود که همه گم شوند و همه چیز محاصره شود. درآوردن این شیب برای من مکافاتی بود تا همه مماس باشند و برای نفرات عقبی مشکل پیش نیاید تا انرژی صحنه بهتر منتقل شود.