شناسهٔ خبر: 62441 - سرویس جامعه

چندهمسری آری یانه؟

علل چندهمسری بزرگان دین با تکیه بر آیات و روایات

به گزارش نماینده، ازدواج و تشکیل خانواده از مهم‌ترین و اساسیترین رویدادها در زندگی فردی انسان‌هاست که یکی از پیامدهای آن، ثبات و پایداری جامعه و گسترش نسل‌هاست. از این رو، تمامی ادیان و مکاتب دینی برای این امر مهم آداب، حدود و قوانینی را مشخص کرده و پیروان خود را به انجام آن دستور داده‌اند. در دین اسلام، این حدود و قوانین شرعی از مقدمات انتخاب همسر و کیفیت و کمیت این انتخاب آغاز می‌شود و در ادامه تمام گستره تعالیم خانوادگی، زناشویی و پس از آن تربیت فرزندان را در بر می‌گیرد.

از جمله مسائلی از این دست که دین اسلام به آن پرداخته است، مسئله جواز تعدد همسر برای مرد در ازدواج است. چندهمسری ریشه‌اى کهن در میان جوامع مختلف بشرى و ادیان پیش از اسلام دارد. اسلام با توجه به موقعیت و شرایط زمانی نزول وحی در متن قرآن کریم به این مطلب اشاره فرموده است که: و اگر در اجراى عدالت میان دختران یتیم بیمناکید هر چه از زنان (دیگر) که شما را پسند افتاد دو دو سه سه وچهار چهار به زنى گیرید، پس اگر بیم دارید که به عدالت رفتار نکنید به یک (زن آزاد) یا به آنچه (از کنیزان) مالک شده‏اید (اکتفا کنید) این (خوددارى) نزدیک‌تر است تا به ستم گرایید (و بیهوده عیال‏وار گردید).۱مفسرین و فقها اسلامی از این آیه بر اساس احادیث وارده از معصوم استفاده کرده‌اند که مرد می‌تواند چهار زن دائم همزمان داشته باشد.

درباره علت جایز شمردن چهار همسر برای مرد در اسلام بسیار بحث و گفتگو شده و پاسخ‌هایی چه درست یا نادرست عنوان شده است. در این موضوع آن چه مهم و اساسی است این است که هر دین آسمانی بر اساس مصالح و خیر فرد و جامعه وضع قوانین کرده است و در این وضع، شرایط و محیط اولیه رشد یک دین طبیعتا و عقلا مورد توجه بوده است. در جای دیگر خداوند می‌فرماید: «و هرگز نمى‏توانید در میان زنان، عدالت کنید، هر چند کوشش نمایید...»۲ .

در کتاب «البرهان فی تفسیرالقرآن» در تفسیر این آیه و تناقض آن با آیه ۳ سوره نساء روایتی نقل شده است به این مضمون که ابن ابی العوجاء از هشام بن حکم پرسید: «مگر خدا حکیم نیست؟ چرا در جایی می‌فرماید: «با زنانی که بر شما حلال هستند، ازدواج کنید؛ دو، سه یا چهار تا، ولی اگر می‌ترسید نتوانید بین آنان به عدالت رفتار کنید، یک زن بگیرید. » ولی در جای دیگر می‌گوید: «شما حتی اگر بخواهید و حریص هم باشید نمی‌توانید بین زنان به عدل رفتار کنید. » آیا این نوع سخن گفتن حکیمانه است؟ »

هشام که جوابی نداشت به مدینه آمد و به محضر امام صادق علیه‌السلام شتافت و سوال را از ایشان پرسید و امام فرمود: «آیه‌‌ای که رعایت عدالت را شرط چند همسری قرار داده در باره نفقه است و آیه‌ای که رعایت عدالت را خارج از توان شمرده درباره محبت است. » ۳.در این باره آنچه باید مورد توجه قرار گیرد این است که اسلام با ایجاد شرایط سنگین اخلاقی و اقتصادی تعدد زوجات را محدود کرده و تک همسری را عادلانه‌تر می‌داند.

اما آنچه مورد سؤال است این است که پیامبر عظیم‌الشأن و ائمه علیهم‌الصلاة والسلام که خود اسوه و الگوی کامل مؤمنین هستند چرا چندین همسر داشته‌اند؟ حتی در باره برخی از آن بزرگواران مانند امام حسن مجتبی یا امام موسی کاظم «علیهما‌السلام» آمده است که همسرانشان تا سیصد یا بی‌شمار بوده است؛ آیا این گفته‌ها صحت دارد؟ در هر صورت تکلیف یک مرد مسلمان از این جنبه چیست و آیا بنا بر تأسی به پیشوایان دین و صرف پیروی، مردان مجازند چندین همسر اختیار کنند؟

ابتدا درباره شخصیت پیامبر اکرم «صلوات الله علیه» و امامان معصوم «علیهم السلام» یادآوری این نکته لازم است که ما در همه شرایط و مسائل باید متوجه باشیم که در ساحت انسان‌هایی الهی و بزرگ قرار داریم که در زندگی، جز ذات اقدس الله هدفی نداشته و گرد هر انگیزه جسمانی و مادی از دامان پاکشان به کلی دور است. انسانی که برگزیده خدا شد، همه حالات و حرکاتش در جهت رساندن بشر اسیر جسم و ماده به مبداء اعلی است، وگرنه وجود خود او از مرتبه بشری رسته و تنها به دلیل هدایت بشر ره به سوی نقصان عالم طبیعت گرفته است. هرچه درباره این انوار مقدس می‌خوانیم یا می‌شنویم نباید ما را از اصل وجودی شخصیت آنها غافل کرده و لحظه‌ای آنان را همتراز انسان عادی عامی قرار دهیم و همان سخن یا قضاوتی که در باره پدر و مادر و خواهر و برادر و دوستانمان می‌کنیم، درباره آنان نیز داشته باشیم.

در مورد وجود مقدس پیامبر اسلام «صلی‌الله علیه و آله و سلم» و جناب امیرمؤمنان علی «علیه السلام» پرسش تعدد زوجات به همراه این سؤال مطرح است که چرا آن بزرگواران تا هنگامی که همسران اولشان در قید حیات بودند، همسر دیگری اختیار نفرمودند؟ درباره پیامبر اکرم و حضرت خدیجه «سلام‌الله علیها» ذکر چند نکته لازم است:

اول این که بنابر تعداد قابل‌توجهی از منابع تاریخی۴.سن حضرت خدیجه کمتر از چهل سال و در حدود بیست و چند سال بوده است.

دوم، مدت زندگی ایشان بیست و پنج سال بوده است، پانزده سال قبل از بعثت و ده سال پس از بعثت.

سوم، حضرت خدیجه بسیار سریع و عمیق به ابعاد وجودی جناب پیامبر پی برد و این شناخت با گذشت زمان قوت بیشتری گرفت. ۵

با توجه به این نکات و بر اساس علاقه‌ای که حضرت رسول حتی بعد از مرگ حضرت خدیجه به ایشان داشتند و حتی با شنیدن نام خدیجه، اشک از چشمان مبارکشان جاری می‌شد و چنان که در منابع اهل سنت به نقل از عایشه آمده است:" هیچ‌وقت نبود که پیامبر اکرم ص«لی‌الله علیه و آله و سلم» از خانه بیرون برود، مگر اینکه حضرت خدیجه سلام‌الله علیها را یاد می‌کرد و او را ثنا می‌کرد و از او تمجید و تعریف می‌کرد. یک از همین روزها، غیرت زنانگی من گل کرد و گفتم: آیا با این همه تعریف، غیر از پیرزن، چیز دیگری هم بود!؟ خدا بهتر از او به تو داده است. پیامبر اکرم «صلی‌الله علیه و آله و سلم» غضبناک شد و فرمودند: به خدا نه، هرگز خداوند زنی بهتر از حضرت خدیجه «سلام‌الله علیها» به من نداده است. وقتی که مردم به من کفر می‌ورزیدند، او به من ایمان آورد. وقتی مردم مرا تکذیب می‌کردند، او مرا تصدیق کرد. وقتی مردم به من بی‌توجه بودند و مرا در محاصره اقتصادی قرار دادند، تمام اموالش را به من داد. خداوند نسل مرا از حضرت خدیجه سلام‌الله علیها قرار داد و خداوند از هیچ یک از دیگر زنان من، اولادی به من نداد. عایشه گفت: ناراحت شدم و با خودم گفتم دیگر از حضرت خدیجه  «سلام‌الله علیها» بد نمی‌گویم. ۶

درباره بحث ازدواج مجدد حضرت علی «علیه السلام» بعد از شهادت حضرت زهرا «سلام‌الله علیها» با وجود شخصیت بزرگوار ایشان نیز روایات و نقل‌های تاریخی بسیاری در دست است که لیست برخی از آنها برای مطالعه، در قسمت معرفی منابع ذکر خواهد شد.

دلایل تعدد زوجات پیامبر اسلام می‌توان به دلایل زیر اشاره کرد:
الف) اجراى حکم الهى و زدودن افکار غلط جاهلى؛ مانند ازدواج با زینب دختر جحش.

ب) تقویت جایگاه اجتماعى زنان آسیب‌دیده، همچون زنان بیوه و اسیر و رفع تلقى منفى عصر جاهلى در کم ارزش بودن یا بى‏ارزش جلوه دادن آن زنان (در این دوره، همه زنان پیامبر جز عایشه بیوه بودند.)

ج) دلجویى از زنان، به دلیل آسیب‏هایى که آنان به خاطر پذیرش اسلام، متحمل شدند؛ مانند ازدواج با ام حبیبه.

د) یک حرکت سیاسى و برقرارى پیوند با قبایل و طوایف بزرگ عرب و جلب پشتیبانى آنان؛ چون پیوند با عایشه.

ه) محافظت و تأمین زندگى بیوه‌زنان درمانده و فقیر و یتیمان به جاى مانده؛ مانند ازدواج باام سلمه و زینب، دختر خزیمه.

و) نشان دادن عظمت، شکوه و قدرتمندى اسلام و مسلمین؛ مانند ازدواج با صفیه.

ز) حفظ آنان از خطرات جانى؛ مانند وصلت با سوده.

ح) آزادسازى اسیران و بردگان؛ مانند ازدواج با جویریه۷.

برای تفصیل این دلایل خوانندگان را به لیست منابع ذکر شده در پایان مقاله ارجاع می‌دهیم.

به عنوان ادامه بحث، این سخن شایسته توجه است که سؤال تعدد زوجات پیامبر بیشتر مبتلابه جوامع تک همسر است که گویا خواسته‌اند به این مسئله خصوصا در مورد پیامبر صلوات الله علیه بیشتر پرداخته شود حال آن که در حقیقت هیچ کس چه به لحاظ تاریخی موضوع و چه از جنبه حکمت سیره نبوی، به طور دقیق در این باره، نمی‌تواند اظهارنظر کند وانگهی دانستن یا ندانستن علت این‌گونه مسائل، تأثیری بر جنبه سیر معنوی و فردی یک مسلمان ندارد هرچند که برای رد و پاسخ به شبهات ضد اسلامی می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد.  

اما از آنجا که بین خبرهای تاریخی که از ازدواج و تعداد همسران ائمه «علیهم السلام»، به دست آمده هیچ امامی به اندازه وجود نازنین حضرت امام حسن مجتبی «علیه السلام» در مظان تعدد همسر نیست در ادامه لازم است که بررسی بیشتر و دقیقی در درستی یا نادرستی این ادعا در مورد آن جناب نیز داشته باشیم.

در اینکه امام حسن «علیه السلام» در طول مدت زندگی با چند زن ازدواج کرده است اختلاف است و متاسفانه در تاریخ در این زمینه جعل و تحریف فراوانی صورت گرفته است تا آنجا که برخی مورخین تعداد زنان ایشان را سیصد نفر ذکر کرده‌اند، و چون هر شخص مسلمان در یک زمان بیش از چهار زن دائمی نمی‌تواند داشته باشد، گفته شده است که آن حضرت دائما ازدواج می‌کرده و طلاق می‌داده است. قبل از پرداختن به خصوص این ادعا، نکته زیر در این بررسی قابل دقت است که اگر مبنای تحقیق، کتب تاریخی- حدیثی باشد که در چنین مواردی راهی جز این پیش رو نیست.

باید خاطرنشان کرد شرایط حاکم بر زمان زندگانی ائمه علیهم السلام و بعد از آن می‌رساند که بسیاری از کتب نگاشته شده توسط شیعیان معاصر با آن بزرگواران که می‌توانست در بررسی سیرۀ آنان راهنمای مناسبی باشد، از بین رفته و در دسترس ما نیست.

با مراجعه به کتاب‌هایی همچون فهرست نجاشی و فهرست ابن ندیم و …، با لیست بزرگی از این کتب مفقوده مواجه می‌شویم. نویسندگان غیر‌شیعی نیز اطلاعات بسیار اندکی را از امامان ما ارائه می‌کردند که به عنوان نمونه، به تاریخ طبری می‌توان اشاره کرد که علیرغم اینکه مؤلف آن، در فاصلۀ زمانی نزدیکی با آخرین امامان شیعه زندگی می‌کرده است، اما تنها به موارد جزئی، همانند تاریخ وفات آنان بسنده کرده و اطلاعات بیشتری ارائه نکرده است. لذا برای تحقیق در تاریخ ائمه با محدودیت منابع کافی و درست مواجه هستیم.

امام حسن مجتبی «علیه السلام»، از شخصیت‌هایی است که هدف آماج احادیث مسموم و مجعول، قرار گرفته است و دشمنان، ایشان را به تعدد ازدواج و بسیاری طلاق متهم کرده‌اند، اتهامی که بی‌اساس بودن آن درباره شخصیتی همانند امام حسن مجتبی «علیه السلام» کاملا واضح است. متأسفانه در بعضی از کتب روایی چنین آمده است: «امام علی «علیه السلام» به مردی که در مورد خواستگاری امام حسن و امام حسین و عبداللّه‏ بن‏ جعفر از دخترش با ایشان مشورت می‌کرد، فرمود: «بدان حسن، بسیار طلاق می‏دهد. دخترت را به حسین تزویج کن، زیرا برای دخترت بهتر است. »۸ در روایت دیگری آمده است، امام صادق «علیه السلام»  فرمود: «حسن بن‏ علی «علیه السلام» پنجاه زن را طلاق داد، تا آن که حضرت علی علیه‌السلام در کوفه بپاخاست و فرمود: ای کوفیان، به حسن دختر ندهید، زیرا بسیار طلاق می‏دهد. مردی بر پا خاست و گفت: به خدا سوگند، چنین می‏کنیم، او فرزند رسول خدا «صلّی الله علیه وآله» و فاطمه «سلام الله علیها» است، اگر خواست همسرش را نگه می‏دارد و اگر نخواست طلاق می‏دهد. »۹در بعضی از کتب تاریخی اهل سنت، نظیر: انسـاب الأشراف، قوت ‏ القلوب، احیاء العلوم، شرح نهج‏البلاغه ابن‏ ابی ‏الحدید معتزلی و… نیز همین مطالب تکرار شده است. در بعضی از این جعل‌ها عدد زنان مطلقه حضرت را تا سیصد زن رسانده‌اند. ۱۰

یکی از علل این شایعه‌سازی‌ها را می‌توان همکاری فرزندان امام حسن علیه السلام با عباسیان در جریان تغییر حکومت از امویان به عباسیان دانست که وقتی عباسیان به حکومت رسیدند به آنها خیانت کرده و اکثر آنها را با حبس و کشتن ساکت کردند، ولی برای تخریب بیشتر آنان شروع به انتشار شایعه و احادیث جعلی نسبت به امام حسن علیه‌السلام کردند. ادعا کردند خلافت بعد از حضرت علی علیه‌السلام به فرزندش امام حسن واگذار شد، اما چون ایشان مردی عیاش بود، خلافت را به معاویه واگذار کرد تا به خوش‌گذرانی بپردازد و از این راه توانستند چهره امام و فرزندانش را در نزد عامه مردم ناشایست جلوه دهند تا حق حاکمیت را برای خود محفوظ دارند.

از آنجا که شواهد تاریخی و اعتقادی فراوانی در رد این‌گونه شبهات وجود دارد به تعدادی از این شواهد اشاره می‌کنیم:
الف - با توجه به عمر شریف حضرت که در حدود چهل و شش یا چهل و هفت سال بوده است، اگر سن ازدواج ایشان را بیست‌سالگی بدانیم، آیا در هفده یا هجده سال زندگی آن بزرگوار که بیشتر آن به عبادت بی‌وقفه و یا جنگ‌های دوران خلافت حضرت علی علیه‌السلام و یا درگیری با دشمنان گذشته است، این ادعا در مورد حضرت عاقلانه خواهد بود؟

ب- تعداد همسران و فرزندان و دامادهایی که برای حضرت در کتب تاریخ گزارش‌شده، با این رقم‌ها سازگاری ندارد. بیشترین تعداد فرزندان را بیست و دو و کمترین را دوازده گفته‏اند و نام سیزده نفر به عنوان همسر، برای ایشان ذکر شده که شرح حال بیش از سه تن آنان در دست نیست و نیز بیش از سه داماد برای آن بزرگوار در کتب تاریخ، گزارش نشده است. ۱۱

ج - از آنجا که در میان عرب معمول بوده که هر فردی از عرب خصوصا بزرگان و اشراف علاوه بر نام، دارای کنیه و لقب نیز بوده و از همان ابتدای تولد برای فرزند مقرر می‌شده است، لذا در بردن نام یک شخص، گاه به چند عنوان مختلف او را صدا می‌زده‌اند که این در برشمردن نام همسران و فرزندان ائمه از آن جمله امام حسن و امام کاظم «علیه السلام»  بسیار تکرار شده است. به عنوان مثال در کتاب «مناقب آل ابی طالب»۱۲. عدد فرزندان پسر امام کاظم هجده نفر آمده، در حالی که بیست اسم فهرست شده است.

د- همان‌گونه که می‌دانیم، مبغوضیت ‏طلاق در روایت‌های بسیاری آمده است؛ این روایت‌ها در کتب حدیث شیعه و اهل سنت مکرر، نقل شده است. رسول خدا «صلی‌الله علیه وآله» فرمود: «منفورترین حلال‌ها نزد خداوند، طلاق است. »۱۳ امام صادق «علیه السلام» فرمود: «ازدواج کنید و طلاق ندهید، زیرا طلاق عرش خداوند را به لرزه می‏آورد. ۱۴» و نیز امام صادق «علیه السلام»، از پدرشان نقل می‌کند: «خداوند کسی را که بسیار طلاق دهد و به دنبال تنوع ذائقه جنسی باشد، دشمن می‏دارد۱۵ » حال چگونه می‌توان پذیرفت که امام شیعیان بر خلاف این احادیث و امثال آن که خود حامل آن هستند، پشت کرده و چنین عملی انجام داده باشند.

بنابراین نمی‌توان چنین نقل‌ها و اظهارنظرهای سخیفی را درباره ائمه پذیرفت. درباره امام موسی کاظم «علیه السلام»  نیز سخنان و گفته‌های نادرستی در همین موضوع مطرح شده است که ایشان ازدواج‌های مکرری داشته‌اند. در کتب تاریخ و انساب از زنان آن حضرت نامی به میان نیامده است و تعداد آنها معلوم نیست، ولی بنا بر آن دسته روایات که فرزندان ایشان را سی و هفت تا شصت عدد نوشته‌اند برداشت می‌شود که آنها حدود ده زن بوده‌اند. »۱۶اما بر اساس کتب معتبر مانند عیون اخبارالرضا ۱۷.

ارشاد شیخ مفید، لباب الانساب و تاج الموالید، عدد فرزندان آن حضرت در حدود سی و پنج الی سی و هفت نفر بوده است؛ بنابراین که در گذشته زنان بسیار قدرتمند بوده‌اند این تعداد فرزند می‌تواند از سه یا چهار زن نیز بوده باشد. از لحاظ تاریخ زندگی آن حضرت نیز باید توجه داشت که ایشان ابتدا در مدینه بوده‌اند و سپس به عنوان تبعید به سرزمین عراق منتقل شده‌اند، لذا ممکن است همسر یا همسرانشان از مدینه با ایشان به عراق سفر نکرده باشند و ایشان در بصره یا بغداد ازدواج کرده باشند که این امر بسیار طبیعی است. از طرف دیگر آن جناب بعد از تبعید به عراق، سال‌ها در زندان‌های عباسیان در بند بوده‌اند، بنابراین چگونه ممکن است با این شرایط ازدواج‌های مکرر کرده باشند.

نکته دیگری که در شماره فرزندان آن حضرت باید مورد دقت واقع شود، علاوه بر آنچه قبلا در مطابقت نام‌ها والقاب و کنیه‌ها ذکر شد، اسامی مشترکی است که فرزندان ایشان داشته‌اند مانند فاطمه یا علی که گاه به شکل مطلق و گاه با پسوند اکبر و اصغر آمده است و گاهی هم دو نام با سه عنوان ذکر شده است.

بر اساس آن چه ذکر شد و بر پایه توجه عقلی در باب چندهمسری نتایج زیر قابل دقت است:
۱- انتخاب همسر و ازدواج در درجه اول امری شخصی است و ممکن است کسی لازم نداند بیش از یک همسر داشته باشد، ولی فرد دیگر به بیش از یک همسر تن می‌دهد.

۲- در خصوص پیامبر و ائمه «علیهم‌السلام» به جز وضوح بسیاری از اشتباهات تاریخی و یا دسیسه‌های دشمنان که به اختصار ذکر شد، باید گفت آن بزرگواران عهده‌دار هدایت و تربیت جامعه اسلامی بودند و اگر چنانچه به این که بیش از یک همسر اختیار فرموده‌اند از نگاه شخصی و فردی به قضیه نگاه کنیم، هم از نظر عرف جامعه عرب و هم از نظر جواز مشروط شرعی در این زمینه هیچ ایرادی متوجه وجود مبارکشان نیست و اگر از منظر اجتماعی نیز، رفتار آن حضرات بررسی گردد نه برضد بنیاد خانواده و نه بر خلاف مصالح عمومی جامعه بوده است. شاهد آن که از نظر تاریخی، چه در زمان پیامبر و چه در زمان امامان بزرگ شیعه، حتی یک نفر به ایشان از این باب معترض نشده است، و چه بسا زنانی که خودشان از این ذوات مقدس درخواست ازدواج می‌کردند تا به این سبب، افتخاری معنوی و الهی کسب کنند. به بیان دیگر کسی که به حضرات معصومین در این مورد اشکال می‌کند، باید هم شخصیت الهی ایشان و هم عرف جامعه عرب که هنوز نیز این مسئله در آن رایج و عادی است را مورد حمله قرار دهد که در هر صورت اشکال او از نظام عقل بیرون وسخافت آن روشن است.

۳- ممکن است افرادی که مسئله جواز تعدد زوجات را یک اشکال و معضل می‌دانند گناه آن را به گردن اسلام بیاندازند که اصلا چرا اسلام آن را برای مرد مجاز نموده و از این راه به زن جفا کرده است؟ در جواب باید گفت جامعه آن روز عربستان شدیدا تحت تأثیر آموزه‌های اسلام بود، ولی اسلام نیز با بسیاری از سنت‌ها و عادات عرب مبارزه‌ای نمی‌کرد، چون بر اصل ایمان و هدایتشان هیچ تأثیری نمی‌گذاشت، لذا همان عادات را با تعیین چهارچوب و حدود آزاد اعلام کرد. عده زیادی از اعراب در زمان ظهور اسلام به این خاطر که این دین بسیار آزاداندیش بوده به آن ایمان آوردند که این امر از موارد مهمی بود که بعدها بر تعداد مسلمانان اضافه کرده و هنوز نیز می‌کند. از آن گذشته اگر اسلام، تعدد زوجات را نفی می‌کرد، باید بسیار از مواردی که در جامعه انسانی ضرورت داشتن بیش از یک زن برای مرد را ایجاب می‌کند نیز نفی می‌نمود، در صورتی که بسیاری از وقایع و اتفاقات طبیعی زندگی زناشویی و خانوادگی هست که جواز تعدد همسر از شدت آن کاسته و فشار زیاد مشکلات را بر زن و مرد کم می‌کند.

۴- در پایان باید خاطر نشان کرد چندهمسری اگر با موازین شرع و عرف سازگار باشد، بسیاری از مشکلات جامعه را کاهش می‌دهد، ولی در غیر این صورت، یعنی ناسازگار بودن با موازین و شرایط شرعی و عرفی، به عنوان مشکلی بزرگ سد راه خوشبختی فرد و خانواده‌ها خواهد بود و لذا نه شرعی است و نه عقلی.
 

 

۱.«فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ ذلِکَ أَدْنى‏ أَلاَّ تَعُولُوا»[سوره نساء آیه ۳]

 ۲. «وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ...» [سوره نساء آیه ۱۲۹]

۳ .بحرانی، البرهان  فی تفسیرالقرآن، تهران، بنیاد بعثت، ۱۴۱۶ق، ج ۲، ص ۱۷

۴ . السید جعفر مرتضى، الصحیح من السیره ج ۱ص ۱۲۶؛ شهیدی، سیدجعفر، تاریخ تحلیلى اسلام ج ۱ ص ۳۱-۳۲؛ ابن شهر آشوب، محمدبن علی، مناقب آل ابیطالب ج ۱ ص ۱۵۹. احمد بن الحسین بن علی بن موسی، البیهقی، دلائل النبوة، ج۲، ص ۷۱. عبد الحی بن أحمد بن محمد العکری الحنبلی، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، ج۱، ص۱۴، حوادث سال۱۱. علی بن عیسى بن أبی الفتح، الأربلی، کشف الغمة، ج۲، ص۱۳۳، باب: فصل فی مناقب خدیجة. علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی، ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص ۱۹۳؛ شمس الدین، ذهبی، سیرأعلام النبلاء، ج۲، ص ۱۱۱، ذیل ترجمه خدیجه ام المؤمنین، رقم ۱۶؛ محمد بن عبدالله الحاکم، النیسابوری، المستدرک على الصحیحین، ج ۳، ص۲۰۰، ح۴۸۳۷.

] ۵.صحیح بخاری، ج۲، ص۳۱۵؛ زرگری نژاد، دکتر غلامحسین، تاریخ صدر اسلام، تهران، ۱۳۸۴، چاپ سوم، انتشارات سمت، ص ۱۹۴.

 ۶. استیعاب ابن عبد البر، ج۴، ص۱۸۲۳ - أسد الغابة ابن أثیر، ج۵، ص۴۳۸ - الإصابة ابن حجر، ج۸، ص۱۰۳ - الوافی بالوفیات صفدی، ج۱۳، ص۱۸۲

۷. علامه طباطبایى، المیزان، ج ۴، ص ۱۹۵؛ علامه طباطبایی، بررسى‏هاى اسلامى، به کوشش خسروشاهی، هادی، نشر دفتر تبلیغات، قم، ۱۳۸۸ ص ۱۳۲ - ۱۳۹؛ رسولى محلاتى نگرشى کوتاه به زندگى پیامبر اسلام، مؤسسه در راه حق، ص ۲۹.

۸.برقی، محاسن، ج ۲، ص ۶۰۱٫

۹.کلینی، کافی، ج ۶، ص ۵۶، ح ۵ و ۴

۱۰.ابوطالب مکی، قوت‏القلوب.

۱۱.قرشى‏، باقر شریف، حیاة الامام الحسن(علیه السلام)، ج۲، ص۴۶۳ ـ ۴۶۹ و ص۴۵۷ .

۱۲.مناقب آل ابی طالب، پیشین.

۱۳.ابو داود، سنن ابی‏داود، ج ۲، ص ۶۳۲، ح ۲۱۷۸٫

۱۴. حر عاملی، وسائل ‏الشیعة، ج ۱۵، ص ۲۶۸؛ تزوّجوا و لا تطلقوا فان الطلاق یهتزّ منه العرش، طبرسى، رضى الدین حسن بن فضل، مکارم ‏الاخلاق، ص ۱۹۷٫

۱۵.ان اللّه‏ عز و جل یبغض کل مطلاق و ذوّاق، وسائل‏الشیعة، ج ۱۵، ص ۲۶۷، ح ۳٫

۱۶.عمادالدین حسینی اصفهانی، زندگانی امام موسی کاظم، ج۲، ص۲۶۳.

۱۷.شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا، ج۱.ص۸۸.

 

منبع:مجله اینترنتی دخت ایران