شناسهٔ خبر: 60495 - سرویس سایر حوزه‌ها
منبع: فارس

نامه‌ای که آیت‌الله بهجت در مشهد نوشت

آیت‌الله بهجت(ره) در نامه‌ خود در مرداد ماه 1375 می‌نویسد: خداوند توفیق مرحمت فرماید که آنچه را می‌دانیم زیر پا نگذاریم و در آنچه نمی‌دانیم توقف و احتیاط نماییم تا معلوم شود

به گزارش نماینده، امروز عرفان‌های بدلی و نوظهور برخاسته از فرهنگ‌های بیمار و وارداتی آفتی شده است که روح و جان جوانان پاک کشور ما را تهدید می‌کند و پدیده‌ای است که می‌رود فراگیر شود، در این میان عدم ارائه مطلوب عرفان حقیقی شریعت اسلامی به جوانان که سرشار از سرچشمه ناب وحی و الهام معصومان است، راه را برای گرایش آنان به عرفان‌های کاذب هموار ساخته است.

به مناسبت ماه مبارک رمضان، ‌ ماهی که دل‌های مؤمنان و جوانان به سوی سرچشمه حق و حقیقت گرایش دارد، بر آن شدیم به دستورالعمل‌های عارفانه اساتید اخلاق از لابلای نامه‌های عارفانه آن‌ها بپردازیم که در بخش‌های نخستین به دستورالعمل بهجت عرفا، آیت‌الله محمدتقی بهجت اشاره می‌شود:

*فرق بین عالم و جاهل/ شرط حیات زندگانی

بسم‌الله الرحمن الرحیم

الحمدلله وحده و الصلاة علی سید الانبیاء‌، محمد و آله سادة الأوصیاء الطاهرین، و اللعن الدائم علی أعدائهم من الاولین و الآخرین

و بعد، مخفی نیست بر اولی الالباب که اساسنامه حرکت در مخلوقات شناختن محرک است که حرکت احتیاج به او دارد و شناختن ما منه الحرکة، و ماله الحرکه، یعنی بدایت و نهایت و غرض، که آن به آن ممکنات، متحرک به سوی مقصد است.

فرق بین عالم و جاهل، معرفت علاج حوادث و عدم معرفت است و تفاوت منازل آنها در عاقبت به تفاهم مراتب علم آن‌ها است در ابتدا؛ پس اگر محرک را شناختیم و از نظم حرکات، حسن تدبیر و حکمت محرک را دانستیم، تمام توجه ما به اراده تکوینیه و تشریعیه او است.

خوشا به حال شناسنده اگر چه بالاترین شهید باشد! و وای به حال ناشناس اگر چه فرعون زمان باشد! در عواقب این حرکات، جاهل می‌گوید: ای کاش خلق نمی‌شدم! عالم می‌گوید: کاش هفتاد مرتبه حرکت به مقصد نمایم و بازگردم و حرکت نمایم و شهید حق بشوم! مبادا از زندگی خودمان پشیمان شده برگردیم.

صریحاً می‌گویم: به طور مثال اگر نصف عمر هر شخصی در یاد منعم حقیقی است و نصف دیگر در غفلت، نصف زندگی حیات او محسوب است و نصف دیگر ممات او محسوب است، با اختلاف موت، در اضرار به خویش و عدم نفع. خداشناس مطیع خدا می‌شود و سروکار با او دارد و آنچه می‌داند موافق رضای او است عمل می‌‌کند و در آنچه نمی‌داند توقف می‌نماید تا بداند و آن به آن استعلام می‌نماید و عمل می‌نماید یا توقف می‌نماید. عملش از روی دلیل و توقفش از روی عدم دلیل.

آیا ممکن است بدون اینکه با سلاح (باشیم بر) اطلاعت خدای قادر باشیم و قافله ما به سلامت از این رهگذر پر خطر به مقصد برسد؟ آیا ممکن است وجود ما از خالق باشد و قوّت ما از غیر او باشد؟ پس قوت نافعه باقیه نیست مگر برای خداییان و ضعفی نیست مگر برای غیر آن‌ها.

حال اگر در این مرحله صاحب یقین شدیم، باید برای عملی نمودن صفات و احوال بدانیم که این حرکت محققه او اول تا به آخر مخالفت با محرّک دواعی باطله است که اگر اعتنا به آن‌ها نکنیم کافی است، در سعادت اتصال به رضای مبدأ اعلی: « افْضَلَ زادِ الرَّاحِلِ الَیْکَ عَزْمُ ارادَةٍ».

والحمدلله اولاد و اخرا، والصلوة علی محمد و آله الطاهرین، و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین.

مشهد مقدس

چهارشنبه مرداد ماه ۱۳۷۵ هـ. ش

مطابق با ربیع‌الاول ۱۴۱۷ هـ. ش

 

*آنچه را می‌دانیم زیر پا نگذاریم/ آیا باید دعوت به حق از طریق لسان باشد

باسمه تعالی

آقایانی که طالب مواعظ هستند از ایشان سؤال می‌شود: آیا به مواعظی که تا حال شنیده‌اید عمل کرده‌اید یا نه؟ آیا می‌دانید که هرکس به معلومات خود عمل کرد، خداوند مجهولات او را معلوم می‌فرماید؟ آیا اگر عمل به معلومات-اختیاراً- ننماید شایسته است توقع زیادتی معلومات؟

آیا باید دعوت به حق از طریق لسان باشد؟ آیا نفرموده با اعمال خودتان دعوت به حق بنمایید؟ آیا طریق تعلیم را باید یاد بدهیم یا آنکه یاد بگیریم؟

آیا جواب این سؤال‌ها از قرآن کریم: «وَالَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَن»

و از کلام معصوم(ع) : «مَنْ عَمِلَ بِمَا عَلِمَ وَرَّثَهُ اللَهُ عِلْمَ مَا لَمْ یَعْلَمْ» و «من عمل بما علم، کفی ما لم یعلم» روشن نمی‌شود؟

خداوند توفیق مرحمت فرماید که آنچه را می‌دانیم زیر پا نگذاریم و در آنچه نمی‌دانیم توقف و احتیاط نماییم تا معلوم شود.

نباشیم از آن‌ها که گفته‌اند:

پی مصلحت مجلس آراستند/نشستند و گفتند و برخاستند

و ما توفیقی الا بالله، توکلت و الیه انیب، و السلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته.

مشهد مقدس

یکشنبه ۲۱ مرداد ماه ۱۳۷۵ هـ. ش

مطابق با ربیع‌الاول ۱۴۱۷ هـ. ق

 

منبع:فارس