شناسهٔ خبر: 60456 - سرویس سایر حوزه‌ها

فلسفة نيكي به پدر و مادر چيست؟

حقي كه پدر و مادر بر گردن فرزندان دارند به هيچ وجه براي فرزندان قابل أداء كردن نيست.

به گزارش نماینده، پدر و مادر نسبت به فرزند خود واسطة در آفرينش هستند و خداوند به خاطر اين كه پدر و مادر باعث به وجود آمدن فرزند مي‌شوند، نيكي و شكرگزاري به آنها را هم‌رديف شكرگزاري خويش قرار داده است. پدر و مادر به خاطر اين كه يك انسان را به وجود مي آورند و با تمام سختي ها او را بزرگ مي‌كنند و به جامعة انساني تحويل مي‌دهند شايستة تكريم و نيكي هستند. و اگر اين نيكي و تكريم نباشد پدر و مادر ديگر انگيزه اي براي به وجود آوردن فرزندان ناسپاس نخواهند داشت. و نسل بشري را در مخاطرة انقراض و از بين رفتن قرار خواهند داد.

 

فلسفة نيكي به پدر مادر
در روايتي از امام سجاد ـ عليه السلام ـ حقّ مادر اين چنين بيان شده است: «و اما حق مادرت بر تو، اين است كه بداني او تو را در جايي حمل كرده است كه هيچ كس ديگري را حمل نمي‌كند، و از ميوة دلش به تو داد كه أحدي به ديگري نمي‌دهد و تو را با تمام أعضايش حفظ كرد و اهميتي نمي‌داد كه خود گرسنه باشد، اما تو سير باشي و خودتشنه باشد اما تو را سيراب كند و خود برهنه باشد اما تو را بپوشاند و خود زير آفتاب باشد امّا تو را سايه افكند و به خاطر تو خواب را بر خود حرام كند و از گرما و سرما نگاهت دارد، تا تو را داشته باشد و از دست ندهد. بنابراين تو جز با كمك و توفيق الهي، از پس قدرداني او بر نمي‌آيي. »(۱)

 

و در جاي ديگر حق پدر را اين‌گونه بيان مي‌دارد:

 

«اما حق پدرت، اين است كه بداني او اصل و ريشة توست. زيرا اگر او نبود تو هم نبودي، پس هر خصلت خوشايندي كه در خود ديدي بدان كه منشأ و ريشة آن نعمت در وجود پدرت مي‌باشد. بنابراين خداي را بستاي و براي آن نعمت از پدرت سپاسگزار باش. »(۲)

 

حقي كه پدر و مادر بر گردن فرزندان دارند به هيچ وجه براي فرزندان قابل أداء كردن نيست. زيرا حقوق والدين بسيار بيشتر از آن حدّي است كه توسط فرزندان قابل أدا كردن باشد، به همين خاطر در روايات متعدّد داريم كه چون نمي توانيد حقوق والدين را اداء كنيد به همين خاطر احسان و نيكي به والدين كنيد. (۳)


حقوق پدر و مادر آنقدر عظيم است كه در روايتي از امام صادق ـ عليه السلام ـ آمده است كه: «كمترين بي احترامي به پدر و مادر «أفّ» گفتن است و اگر خداوند عزّوجلّ چيزي كمتر از آن سراغ داشت، بي گمان از آن نهي مي كرد. »(۴)

 

پس پدر و مادر براي فرزند آن‌قدر زحمت مي كشند كه شايستگي بيشترين خدمات و نيكي ها از طرف فرزندان را داشته باشند. و اين مهرباني ها و نيكي ها و كمك هاست كه پدر و مادر را دلگرم مي كند تا صاحب فرزند شوند و تمام مشكلات آنها را تحمّل كنند و در موقعي كه فرزندان نياز دارند نيازهاي آنها را از هر جهت فراهم كنند. ولي اگر فرزندان موقعي كه بزرگ شدند و پدر و مادر به كمك و محبت آنها نياز داشتند فرزندان هر كدام راه خود را كشيده و بروند و بر نيازهاي پدر و مادر اعتنائي نكنند و اين كم توجهي و بي محبتي نسبت به پدر و مادر در جامعه شايع شود، در اين صورت است كه هيچ زن و شوهري به خود جرأت نمي دهد كه صاحب فرزند شود و او را با زحمات فراوان بزرگ كنند و موقعي كه بزرگ شد به دنبال زندگي خودش برود و پدر و مادر را به حال خود رها كند و به نيازهاي آنها اصلاً توجهي نكند. حداكثر لطفي كه بكند آنها را به خانة سالمندان بفرستد. ديگر پدر و مادر انگيزة توليد نسل و تربيت آنها را نخواهد داشت. و اگر در جامعه اي چنين روحيه اي حاكم شود به سرعت نسل ها منقرض مي شود و اگر بچه اي هم متولد شود بي پدر و مادر خواهد ماند و نتيجه و عاقبت چنين فرزندي كه بدون مهر مادري و محبت پدري رشد كرده باشد، روشن است. چون طبق نتايج خود جامعه شناسان غربي اكثر جرم و جنايت و فحشاها را اين فرزندان بي هويت انجام مي دهند. و اگر جامعه‌اي به چنين مسأله‌اي مبتلا شود، هيچ قانون يا سنّتي قادر نخواهد بود ديگر نهاد خانواده را مستحكم و جامعه را از بدبختي ها نجات دهد. (۵)

 

در روايتي از امام رضا ـ عليه السلام ـ داريم: خداوند نافرماني پدر و مادر را از اين جهت حرام فرموده است كه موجب از دست دادن توفيق طاعت خداوند عزوجل و بي احترامي به پدر و مادر و ناسپاسي نعمت و از بين رفتن شكر و سپاسگزاري و كم شدن نسل و قطع شدن آن مي شود. زيرا نافرماني والدين سبب مي گردد كه به پدر و مادر احترام گذاشته نشود، حقّ و حقوق آنها شناخته نشود، پيوندهاي خويشاوندي قطع گردد، پدر و مادر به داشتن فرزند بي رغبت شوند و به علت نيكي نكردن و فرمان نبردن فرزند از پدر و مادر، آنان نيز كار تربيت او را رها سازند. »(۶)

 


پي نوشت ها:
۱. محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحكمه، ترجمة حميدرضا شيخي، ناشر دارالحديث، چاپ اول، ۱۳۷۷، ج۱۴، ص ۷۰۹۵.
۲. همان، ص ۷۱۰۳.
۳. مصباح يزدي، محمدتقي، اخلاق در قرآن، ناشر مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، چاپ اول، ۱۳۷۸، ج ۳، ص ۵۳.
۴. ميزان الحكمه، ج۱۴، ص۷۰۹۹.
۵. طباطبائي، محمدحسين، ترجمه الميزان، ترجمه موسوي همداني، ناشر انتشارات اسلامي، چاپ يازدهم، ۱۳۷۸، ج۷، ص۵۱۶.
۶. ميزان الحكمه، ج۱۴، ص۷۱۰۱.