نماینده/امیرابراهیم رسولی- چند روزی است با انتشار یک مصاحبه قدیمی از حدادعادل در رسانهها، اصلاحطلبان بویژه رسانههای برجستهشان در اقدامی هماهنگ سعی دارند تا عصبانیت دوران رویگردانی مردم از خودشان را از سالها قبل تا امروز جبران کرده و عقده فروخورده خود را بیدار کنند. حدادعادل در مصاحبهای اعلام میکند در مقاطعی با احمدینژاد همراهی کرده و در مواقعی هم سکوت در مقابل وی ممکن نبوده، اما بنا بر مصلحت ... . وی در این مصاحبه یکی از مصلحتهای همراهی با احمدینژاد در آن مقطع را خطر اصلاحطلبان بیان میکند و پس از نشر این مصاحبه قدیمی، رسانههای اصلاحطلب که ماهیت وجودی خود را در خطر میبینند و اذهان مردم را از روشنگری فردی معقول در جریان اصولگرا متضرر تلقی میکنند برآشفته شده و چندین روز است به تخریب حدادعادل پرداختهاند.
آقایان اصلاحطلب یا رسانههای اصلاحطلب؛ بله، این واقعیت است، اما واقعیتی تلخ که مصلحت تا آنجا برود و خطر امثال شما چنان شود که تعامل با فردی که در کنار خصایص مثبت با خصایص منفی وی نیز تعامل شود تا کشور در اختیار شما قرار نگیرد. این است واقعیت تلخی که شما را به هم ریخته است و عصبانی شدید.
حدادعادل خطر شما را در دوم خرداد ۷۶ حس کرد، خطر شما را در مجلس ششم درک کرد، خطر شما را در قائله فتنه در سال ۷۸ دید که چنان سخن گفت، سخنانی که وقتی در ترازوی عدالت قرار گیرد هر عقل سلیمی را به این سوق خواهد داد که بین شرایط سخت و شرایط بحرانی باید شرایط سخت را پذیرفت تا به بحران نرسیم. عصبانیت اصلاحطلبان از افشاگری ماهیتی آنان است. خطری که حدادعادل را به همکاری با احمدینژاد وادار کرد. شما که امروز از این سخن به دنبال عوامفریبی هستید هنوز متوجه نشدید مردم شعور دارند، مردم میدانند بحث اصلاحطلبان (البته از نوع غیر خوشخیم) بحث جناح و گروه نیست. اصلاحطلبان مجلس ششم جزء معاندین نظام بودند که امروز بعضیشان به خارج از کشور گریختهاند پس خطر اصلاحطلبان آنچنان در آن ایام جدّی بوده که رئیس مجلس هفتم مصلحت را در همکاری با احمدینژاد دید.
اما اینکه چرا چندین روز از نشر آن مصاحبه قدیمی گذشته و رسانههای اصلاحطلب حمله به حداد را متوقف نمیکنند از نکاتی است که نشان از عمق واقعیتی است که دردش خوبشدنی نیست. اصلاحطلبان که در انتخابات اخیر تخممرغهای خود را در ظرف عارف چیدند و وقتی حس کردند سودی نمیبرند به روحانی پناه بردند، برای پروژه عبور از روحانی چارهای جز تبلیغات و فضاسازی در جامعه ندارند تا با پاک کردن اذهان از فجایع سیاسیاجتماعیفرهنگی گذشتهشان راهی به سوی آینده باز کنند.
در این مجمل واکاوی خطرات و پیامدهای قدرتیافتن اصلاحطلبان مد نظر نیست بلکه با نگاهی به دوران دوم خرداد نشان میدهد هرگاه اصلاحطلبان قدرتی داشتهاند جز تشنج و خسارت چیزی برای کشور باقی نمانده. عناوین زیر گوشهای از احساس خطری است که حدادعادل را در گفتارش پیرامون همکاری با احمدینژاد مصمم کرد:
ـ خودباختگی فرهنگی در دوران مهاجرانی، آن وزیر فاسد و فراری در دوران اصلاحطلبان که لکه ننگی در تاریخ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد.
ـ فتنه ۷۸ و ۸۸ و آشوب در تهران با حمایت رسانههای اصلاحطلبان و بعضی مسئولین وقت دولت اصلاحات
ـ آشوب و هرج و مرج در فضای دانشگاهها و دورشدن از فضای علمی.
ـ مجلس ششم، تحصن و خیانت نمایندگانی که بعضی از آنان امروز جز جیرهخواری غرب و صهیونیست چیزی ندارند.
ـ شعارزدگی مردم در جامعه با شعارهایی چون توسعه سیاسی و ...
بوقچیهای محترم اصلاحطلب؛ عصبانی نباشید، تاریخ حوادث فوق را فراموش نخواهد کرد و عوامفریبی شما نیز بر حافظه تاریخی مردم کمترین اثری نخواهد گذاشت، اما این موارد بالا در کنار هزاران دلیل دیگر باعث شد تا از دل دولت اصلاحات چنان نارضایتی ایجاد شود که محصول آن احمدینژاد باشد و چنان خطری از جانب شما حس شود که حدادعادل سیاست سکوت و همراهی با رئیس دولت نهم را بر آن ترجیح دهد.
و اما سخن آخر
مواضع حدادعادل عین اصولگرایی است. اصولگرای واقعی منافع کشور رادر مقابل خطر تشخیص میدهد و تصمیم میگیرد. امروز رئیس فراکسیون اصولگرایان در حالی از سالهای دور صحبت میکند تا عبرتی تاریخی را یادآور شود. تفکر اصولگرایی تعامل با تذکر را به خطر نابودی کشور ترجیح میدهد. اصل حرف حداد به عنوان عضوی از اصولگرایان در کشور این بود که خطر اصلاحطلبان را گوشزد کند، که کرد. حال آنان از عصبانیت، چند روزیست قطار تخریب را روشن کردهاند، که البته اهمیتی ندارد چون حداد حرفش را به نقطه هدف زده است.