شاید یکی از جنجالیترین جلسات مجلس شورای اسلامي در تاریخ انقلاب اسلامی، جلسه مربوط به بررسی اعتبارنامه شهید دکتر حسن آیت باشد. او که نقش مؤثری در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی داشت، از همان ابتدا مشمول خشم و کینه گروههای ملی، چپ و بنی صدر قرار گرفت. انتشار نواری از او در روزنامه انقلاب اسلامی بنی صدر و جنجال سازی بعدی سبب شد تا اعضای ارشد جامعه روحانیت که هنوز در گروه طرفداران بنی صدر قرار داشتند، عزمشان را برای برخورد با آیت جزم کنند.
عزت الله سحابی عضو اولین مجلس پس از انقلاب می گوید که اعضای جامعه روحانیت با سران حزب جمهوری اسلامی توافق کرده بودند که اکبر هاشمی رفسنجانی به ریاست مجلس برگزیده شود و از سوی دیگر اعتبارنامه حسن آیت رد شود و او از حزب جمهوری اسلامی اخراج شود. اما ذکاوت حسن آیت در بیان این نکته که این جلسه مجلس تاریخی است و استفاده از حق قانونی اش مبنی بر رأیگیری علنی سبب شد تا تمام توافقات پشت پرده منتفی گردد. اعتراض به اعتبارنامه حسن آیت، از طرف احمد سلامتیان یار غار ابوالحسن بنیصدر صورت گرفت و پرونده او به کمیسیون تحقیق به ریاست محمد صادق خلخالی رفت. در این کمیسیون علی رغم رأی منفی رئیس کمیسیون، اعتبارنامه حسن آیت تأیید شد.
در جلسه ۲ مرداد ۱۳۵۹ مجلس شورای اسلامی پس از تأیید اعتبارنامه غضنفرپور، سلامتیان اعتراضش را به اعتبارنامه حسن آیت مطرح کرد و دلیل آن را اشتهار به فساد سیاسی و فساد اخلاقی برشمرد. یکی از دلایل فساد سیاسی آیت گفتوگو با روزنامه اطلاعات در سالهای ۴۰ و ۴۱ تحت عنوان کرسی بحث آزاد دانشجو بود.
خلخالی از مخالفان در ادامه خواستار جلسه غیرعلنی برای بررسی فساد اخلاقی آیت میشد که با مخالفت حسن آیت و رئیس مجلس روبهرو میشود.
او در ادامه می گوید در تاریخ چهارم اردیبهشت سال ۴۷، حسن آیت در کلاس درس در دامغان دختر دانش آموزی را بوسیده است! درادامه سلامتیان به بحث نوار آیت می پردازد و با لحنی احساساتی تخریب رئیس جمهور را محکوم میکند و میگوید: آیت در نوار گفته که بنی صدر مهرهای است که رئیس جمهور شده! بنی صدر مهره کیست؟ ارباب رئیس جمهور این مملکت کیست؟ من به شما نمایندگان محترم اطمینان می دهم مطمئنم که در یک مرحله تاریخی هستیم، و این تصمیم تاریخی عبارت از این است که آیا اجازه بدهیم رگه های مختلف خصومت سیاسی در این کشور همیشگی بشود. » سلامتیان در انتهای نطقش همچنین میگوید که آیت در انقلاب سفید در دبیرستانهای تهران درس میداده و در دوره دانشگاه هر کس در روز ۱۶ آذر غیبت میکرده، درس او را حذف میکرده است! او همچنین میگوید که آیت به دکتر بهشتی بیاحترامی و بددهنی کرده است! در جلسه روز بعد حسن آیت برای دفاع از اعتبارنامه اش یک ساعت وقت داشت.
در ادامه بخش هایی از دفاع جانانه آیت و حاشیه سازی مخالفانش را بر اساس مشروح مذاکرات مجلس می خوانید:
آيت: بسم الله الرحمن الرحيم و مكروا ومكرالله و الله خيرالماكرين. گفت آن يار كزاو گشت سردار بلند- جرمش آن بود كه اسرار هويدا ميكرد. روزي كه جناب آقاي احمد سلامتيان به اعتبارنامه من اعتراض كردند بسياري در داخل مجلس خنديدند و تعجب كردند و همينطور بسياري در خارج مجلس. من هم از خوشحالي كه داشتم خنديدم ولي تعجب نكردم خوشحال شدم براي اينكه به مصداق تعرف الاشياء
با ضدادها من به ضدم شناخته ميشدم. كسي كه خواهيم ديد در جبهه ملي دوم با شاهپور بختيار و خسرو قشقايي چه در خارج و چه در داخل همكاري داشته است، كسي كه در جبهه ملي چهارم در سال ۱۳۵۷، آن جبهه ملي كه امام اخيراً به حدي ناراحت بودند كه فرمودند بروند گم شوند. هم سخنگو بود و هم معاون و كسي كه الان دفتر به اصطلاح هماهنگي رئيسجمهوري و مردم را تشكيل داده و سنجش افكار اين دفتر اعلام كرده است كه امام خميني در بين مردم ۴۸ درصد طرفدار دارد و ديگري ۶۸ درصد. خلخالي: سند نشان بدهيد. آيت: با سند صحبت ميكنم. رئيس: آقاي خلخالي سكوت را رعايت كنيد. خلخالي: چرا ميگذاريد آقاي آيت رسوايي به بار بياورد اينها دارند مردم را خفه ميكنند! رئيس: آقايان سكوت را مراعات كنند. من احساس ميكنم آقاي خلخالي و برادرانشان تصميم گرفتهاند مجلس را به هم بزنند و من اين مجلس را قاطع اداره ميكنم و اخلال را به هيچگونه تحمل نميكنم من احساس میکنم موقعيت مجلس حساس است هركس هر تذكري دارد به وسيله يادداشت بدهد به من آنهایي را كه مصلحت باشد ميخوانم و هيچ بداخلاقي را تحمل نميكنم به هر قيمت تمام بشود. آيت: توجه بفرماييد آقاي هاشمي من تمام اين سروصداها را جزو وقت خودم به حساب نميآورم. رئيس: من هم استثنا میکنم. يكي از نمايندگان: تذكر دارم. رئیس: تذكر در چه مادهاي؟ اگر ماده را نداريد بنشينيد هر كس تذكر دارد بفرستد اينجا تذكر آئيننامهاي را ميخوانم. آيت: سنجش افكاري كه اعلام كرده بود مسعود رجوي نماينده اول تا سوم تهران خواهد شد چنين فردي با من مخالفت كرده است و اين باعث افتخار من است. معلوم میشود ضربتي كه من به اينها وارد كردهام و خواهم گفت كه آن ضربت چه بوده آنقدر كاري و موثر بوده كه آنها را گيج كرده و ديوانه وار دست به هركاري ميزنند. رئيس: در تعبيراتتان مواظب باشيد كه اهانتي پيش نيايد. آيت: اهانتي نيست و به مصداق و عسي ان تكرهوا شيئا و هوخير لكم، البته من كراهتي نداشتم ولي بعضي از دوستان ناراحت شدند. شما خواهيد ديد كه اين به نفع انقلاب و به نفع اسلام است چون دشمن خيلي كارها كرد ولي همان طور كه در ابتداي كار گفتم و مكروا و مكرالله والله خير الماكرين، آن روز كه این ها آن نوار را با تحريف و با حذف بسياري از آن كه استخراج شدهاش اينجا هست در روزنامهها منتشر كردند من موضوع را تشبيه كردم به جريان سينما ركس آبادان كه شاه به وجود آورد كه مذهبيها را بكوبد ولي مشتي شد بر مغز خودشان و اينها هم اين را به وجود آوردند كه حزب جمهوري اسلامي و انقلاب اسلامي را بكوبند ولي خواهيم ديد كه چه خواهد شد و تا به حال چه شده است. اين آرزوي من بود، در قم من صحبتي كرده بودم و گفتم نوار صحبت من را خواهش ميكنم براي امام ببريد. قبل از بيماري امام پيش امام رفتم و پيامي از آيتالله منتظري داشتم در آنجا گفتم من ميخواهم نواري پر كنم و خدمت شما بياورم و يا نوشتهاي و ميخواهم در آن اين مسئله را عنوان كنم كه موضوعي را كه سر آيتالله كاشاني آوردند الان ميخواهند در مورد شما پياده كنند و خوشبختانه اين دو نوار توسط حريف بدست امام رسيد و آنچه كه من ميخواستم گفته شد اما اصل مطالب. آقاي سلامتيان خواستند از فن تبليغ استفاده كنند چون چيزي نداشتند ميخواستند كاهي را كوهي كنند، اول آمدند و گفتند پرونده صفر فلان كه من فرصت نكردم بخوانم خواهيم ديد كه چه چيزهايي در آن هست و بايد باشد. بعد گفتند كه پرونده حزب زحمتكشان را هم از جاسوسخانه خواستهايم كه بيايد. آيا آمده است يا خير؟ البته در اين مورد من توضيح خواهم داد، آمده است ولي در اين پرونده بديهي است كه اسمي از آيت نيست مثل اينكه ما به آقاي هاشميرفسنجاني بگوييم شما در جايي نشستهايد كه قبلاً شريف امامي مينشسته. بايد ديد كرسي آزاد چه بوده و من در آن چه گفتهام و چه نقشي داشتهام... بر اين اساس بود كه روزنامه اطلاعات كرسي آزادي داده شد. خب در اين كرسي من چه گفتم؟ اين شماره اطلاعات سه شنبه ۱۴ آذر ۱۳۴۰ است توجه كنيد ۱۹ سال پيش از قول من بالاي آن تيتر هست، اعلاميه اللهيار صالح، به شما بگويم كه اين روزنامه آنقدر تأثير كرد كه چند بار چاپ شد كه حالا من فرصت ندارم جزئيات مسئله را بگويم فقط قسمتي از آن را ميخوانم. شروع صحبت من اين است. در آن روزنامه نوشته است. آقاي آيت دانشجوي رشته فوق ليسانس علوم اجتماعي اظهار داشت«ولاتحسين الذين قتلوا في سبيل الله امواتا» چند روز ديگر روز ۱۶ آذر است. چند سال پيش در چنين ايامي به دستور دولت سپهبد زاهدي به منظور تجديد رابطه ننگين و اسارت آور با انگلستان سه تن از رزمندگان راه راستي و آزادي را در صحن مقدس دانشگاه به ضرب گلوله از پاي درآوردند. دولت زاهدي مانند سايرين تصور می کرد كه با شكنجه،( قبل از اينكه قسمتهاي ديگري از آن را بخوانم) مولوي شعري دارد كه ميگويد:
چون خدا خواهد پرده كس را درد
ميلش انــــدر پهنه پـــــاكان برد
همين است، آقاي سلامتيان ديروز فرمودند كه آيت در روزهاي ۱۶ آذر سركلاس مي رفته و به دانشجوياني كه سر كلاس نميرفته اند براي آنها غايب ميگذاشته است. نظر آيت در ۱۳۴۰ راجع به ۱۶ آذر، آن روزي كه جبهه ملي دوم، اصلاً آيه قرآن بلند نبودند حالا گهگاهي چرا، ميخوانند، با آيه قرآن شروع كرده و مطالبش را گفته و بعد يكي از دانشجويان من اينجاست، آقاي بشارتي ميتوانند سوابق را بگويند ميتوانيد بپرسيد ولي اصلاً تنها كسي كه سر كلاسهاي دانشگاه حضور و غياب نمیکرد من بودم و اگر احياناً هم حضور و غياب مي كردم هميشه اعلام كرده بودم كه من كسي را به علت غيبت از امتحان محروم نميكنم، حضور و غيابي نمی شد و اگر براي خالي نبودن عريضه كه دانشكده اعتراض نكند گاهي غيبتي گذاشته مي شد كه آن هم محسوب نمي شد نميگذاشتم به حد نصاب برسد. (بشارتي: صحيح است) و اما مبارزات من در دانشگاه البته مشهور است و ميدانند. آنهایی كه اين مسائل را ميشنوند چه استاد و چه دانشجو مي خندند. چون ديدهاند كه شديدترين حملات را به دستگاه من مي كردهام و بارها به خاطر اين به سازمان امنيت احضار شده ام و در پرونده ساواك منعكس است. اين احضارهاي مكرري كه من شدهام و به ساواك رفتهام اینها مشخص است و دانشجويان من همه اینها را ميدانند. همين آقاي دكتر افتخار جهرمي كه اينجا آمد شاهد است كه دو نفر استاد دانشكده حقوق دانشگاه ملي سرسختانه مقابل دستگاه ايستادند و شما اسم اين دو نفر را چه در آن دانشگاه و چه در جاي ديگر حتي به طرز تشريفاتي. خيليها را من ميتوانم نام ببرم كه توي حزب رستاخيز نام نوشتند. البته آقاي سلامتيان، ايران تشريف نداشتند نمي دانند كه آن موقع مبارزه چقدر مشكل بود. در ايران حتي اسم ننوشتن چه نقشي ميتوانست داشته باشد ولي ما حتي اين نام تشريفاتي را هم ننوشتيم در هيچ جا و همه جا ايستاديم. در دانشكده حقوق دانشگاه ملي من بودم و دكتر كاشاني، آقاي دكتر افتخار جهرمي البته سال ۵۶ آمدند در ايران و نظر دانشجويان دانشگاه ملي را نسبت به من مي دانند كه من حتي به عنوان تدريس عربي سوره توبه را براي بعضيها متن قرار داده بودم كه آن آيات انقلابي را برايشان بخوانم و معني كنم. بعضي از دوستان دادشان بلند شد كه چرا بي مدرك حرف مي زني! من بي مدرك حرف نخواهم زد ولي نمي دانم آن روز چرا درد بي مدركي نگرفته بودند. آن روز كه ايشان گفت كه آيت درس انقلاب سفيد ميداده است چرا نخواستند كه مدركش را ارائه بدهد كه آيت كجا درس انقلاب سفيد مي داده. اين دبيرستان رستاخيز جنوب شهر كه من از نارمك چند خط اتوبوس سوار مي شدم و ميرفتم آنجا نصف يا بيشتر دانش آموزان آن موقع جز سپاه پاسدارانند و خودشان ميگويند كه آيت ما را فرستاد و خودشان مي گويند كه آيت چه چيزهایی را ميگفت و در مجلسي كه در مسجد جامع نارمك من صحبت ميكردم يكي از همين جنبشيون كه گاهگاه سؤال ميكنند سؤال كرد كه ميگويند شما درس انقلاب سفيد ميدادهايد؟ به محض اينكه سؤال را خواندم چند نفر بلند شدند و اعتراض كردند و گفتند ما بوديم كه او چي ميگفته است در آن شرايط وحشتناك و چه مسائلي را مطرح مي كرده است. يك مسائل جزيي ديگر هم ايشان مطرح كردند منجمله گفتند من كتاب مأموريت براي وطنم شاه را تعريف كردهام و گفتهام بخوانيد. اولاً اگر گفته بودم بخوانيد اينكه جرم نيست امام هم كتاب تمدن بزرگ را گفت كتاب خوبي است بخوانيد. كتاب كه بد نميتواند باشد. اما اين را هم من نگفتم بلكه اين را روزنامه ديپلمات نوشته بود كه عبدالناصر كتاب شاه را ميخوانده است و خواسته بود اين كار عبدالناصر را دليل عظمت شاه بداند. من اين را سر كلاس مسخره كردم. توجه فرموديد، حالا آن مأمور ساواك چگونه گزارش داده است نميدانم. البته اين مسئله جزيي است. ايشان به نكته ديگري هم اشاره كردند كه آيت به دكتر بهشتي بد گفته است. اين ديگر خيلي جالب است كه ايشان دلشان براي آقاي دكتر بهشتي بسوزد. بهشتي كه با من فعلاً همكار و همرزم و همسنگر است و ما از سال ۴۲ در اصفهان بحثي داشتيم راجع به مرجعيت كه آيا مرجعيت بايد شورايي باشد يا فردي و از همانجا هم آدرسي دادند و بعدها حتي در اين مجلس هستند كساني كه قبل از انقلاب به آقاي دكتر بهشتي ايراد ميگرفتند، ميگفتند زندگي ايشان تجملي است. حالا چند تا فرش را اسمش را گذاشته بودند تجمل و من اتفاقاً در مورد آقاي دكتر بهشتي اين جمله را گفتهام كه امام موسي كاظم (ع) دستورالعملي كه به اصحابش داد يك جيم نوشت. بعضيها جنون را اختيار كردند براي اينكه زير بار دستگاه هارون نروند و بعضيها جلاي وطن و بعضيها جلال را و گفتم از كجا كه آقاي دكتر بهشتي براي رد گم كردن اين جور زندگي را پيش نگرفته باشد. شايد اين مسئله را من جلوي آقاي پرورش هم گفته باشم. به هرحال مسئلهاي نيست. خواستم دلسوزي ايشان را نسبت به آقاي دكتر بهشتي هم البته دوستان مستحضر باشند. در مورد اين كرسي آزاد براي اينكه بدانيد سوزش از كجاهاست اين آقاي اللهيار صالح يكي از افراد مؤثر جبهه ملي بود و در آن مجلس طاغوتي شاهنشاهي دوره بيستم هم شركت كرد و اين آقاي سلامتيان و همپالکيهاشان هم توي ميدان بهارستان پشت سر آقاي صالح سينه مي زدند و اینها جبهه مليها رسمشان بوده و تا آخر وقت هم ميگفتند ما سلطنت را رد نميكنيم. حالا هم كه معلوم است آقاي ابوالفضل قاسمي و شاپور بختيار در مقابل اين نهضت چكاره اند و با كي همكاري مي كنند اما آن موقع پهلوي دانشجو كه مي رسيد مي گفت من ضد شاه هستم و مخالف شاه هستم. من در اينجا يك حمله دوجانبه كردم هم به صالح در آن شرايط، البته خيلي ظريف و هم به اينكه چرا تولد وليعهد را ايشان جشن گرفته بود، البته از قول يك دانشجو نقل شد و نمي شد بگوييم چرا تولد وليعهد را جشن گرفتهايد. موضوع اين هست گفتم دانشجو به من اينطور گفت كه در كرسي آزاد عده اي اللهيار صالح را كمونيست و يا همكار كمونيستها خواندهاند در حالي كه ما مي دانيم كمونيستها و تودهايها با سلطنت مشروطه و شاه هميشه مخالف بوده اند، چطور می شود اللهيار صالح را كمونيست خواند در صورتي كه هزاران نفر از مردم كاشان شاهدند كه ايشان تولد والاحضرت وليعهد را جشن گرفتهاند. آن دانشجو براي اثبات ادعاي خودش اعلاميهاي را كه صالح منتشر كرده بود و در آن مردم را دعوت كرده كه در جشن تولد والاحضرت وليعهد شركت بكنند به من داد و از من خواست كه آن اعلاميه را در اينجا بخوانم، بالاي اين اعلاميه عكس اعليحضرت همايوني قرار دارد و متن اين اعلاميه هم اين است: « به مناسبت ميلاد با سعادت فرزند والاتبار شاهنشاه وليعهد ايران كه دوام و پايداري رژيم سلطنت مشروطه را به عموم ملت نويد مي دهد مجلس جشني در ميدان كمال الملك در تاريخ سهشنبه دهم آبانماه ۱۳۳۹ فردا از ساعت ۵/۱۴ برقرار می شود از عموم همشهريان تقاضا میشود كه در اين جشن حضور به هم رسانند و در اين سرور ملي شركت فرمايند اللهيار صالح» و بعد بقيه سوابق جناب صالح را كه ايشان گفتند به وطنپرستها در كرسي آزاد حمله مي شد. منظور ايشان لابد آقاي صالح بوده است.
سؤال شده كه صريحاً بگوييد آيا انقلاب سفيد تدريس ميكرديد يا نه؟ نه، بنده انقلاب سفيد تدريس نميكردم، خب، حالا بايد نكته ديگري را هم كه مهم است توضيح بدهم و بعد به ساير مسائل بپردازم. موضوعي است كه ايشان خيلي هم چون دلشان ميخواست نگويند و ميترسيدند عفت عمومي جريحه دار بشود، فلان و اینها بعد يواش يواش، بالاخره گفتند كه آيت در دامغان در كلاس، در حضور جمعي، دانش آموزي را بوسيده است. من يكي از چيزهايي كه هميشه علاقهمند بودم اين است كه هميشه ميخواستم بزرگترين و كوچكترين چيزها را بدانم مثلاً بزرگترين كوه در دنيا كدام است و اینها را خيلي هم حفظ هستم، بزرگترين ساختمان كدام است، بزرگترين سياره مثلاً شهرهاي يماني است كه خورشيد يك ميليون و ۳۰۰ هزار برابر كره زمين است و شهرهاي يماني ۵۰۰ميليون برابر كره خورشيد است. من از اين آمار خوشم مي آمد و خيلي هم حفظ هستم. اين درجنبه مادي، درجنبه معنويش هم علاقهمند بودم شجاعترين و داناترين و فصيح ترين ازجهت مثبت و از جنبه منفي هم وقيحترين،
كثيف ترين و رذلترين اشخاص را بشناسم. يك معيارهايي هم براي خودم قائل بودم. يك وقت بود ميگفتند يزيد كثيفترين است و بعد موسي چومبه پيدا شد، گفتم نه بابا روي يزيد سفيد شد وبعد شاهنشاه آريامهر درايران پيدا شد. گفتم كه روي چومبه هم سفيد شد. بعد سادات پيدا شد ديدم كه روي شاهنشاه آريامهر هم سفيد شد! بعد حالا نميدانم چه كسي آخر ما فكر مي كرديم كه آيا رذل ترين دستگاههاي ما ساواك بود. آخر ما فكر مي كرديم كه آيا رذلتر وخبيثتر از ساواك هم پيدا شوند كه تفالههاي ساواك را ببلعند ونشخواركنند. حالا با ماجراي دامغان كه البته به اختصار براي شما شرح
مي دهم ببينيم كه چه كساني هستند كه قي كرده هاي ساواك را
مي بلعند. دراواخرسال ۱۳۴۲ من پس از سه سال انتظار خدمت به دامغان رفتم ودرحقيقت تبعيد شدم... وقتي كه به دامغان وارد شدم. البته مثل همه شهرهاي ايران و از يك جهتي بدتر از ساير شهرهاي ايران آن قسمتي كه مثل همه شهرهاي ايران بود از نظر فرهنگ وساير ادارات، البته چون من درفرهنگ بودم وضع از نظرامور مالي بسياربد ووضع بسيار بدي از نظر امور امتحاني بود... بعد از عيد كه من به دامغان آمدم شنيدم كه دانشآموزي كه وابسته به ساواك بود گفته بود من براي اين كه آبروي فلاني را ببرم سركلاس بين جمع او را خواهم بوسيد وكسي هم باور نمیكند كه من اورا بوسيدم. اين به گوش من رسيد ومن مراقب خودم بودم. به هرحال مراقب بودم واو هم نتوانست چنين كاري را بكند وچنين اتفاقي هم نيفتاد اما درشهر شایعه كردند وهمان موقع نه مردم ونه دبيرها قبول نكردند. دبيرها اكثرشان به نفع من اعتصاب کردند، درخيابانها براي اولين بار اعلاميه پخش كردند و از من دفاع كردند و ساواك، بور و بدتركيب و شكست خورده! البته اين كه ميگويم ساواك، نميگويم ساواك مركزي دخالت داشته است،عناصر ساواك درآن محل كه اسامي شان هم در پرونده هست پاكسازي شدند رستاخيز بودند. حالا شما بپذيريد عدهاي هستند كه تفالههاي ساواك را نشخوار مي كنند آن نتوانست، ولي آنها بعدها فكر ميكنند كه ميتوانند چنين استفادههایي بكنند، جناب آقاي رئيس چقدر ديگر من وقت دارم؟
رئيس: شما ۲۵ دقيقه ديگر وقت داريد.
آيت: به ماجراي نوار بپردازيم واگر بعد رسيديم به ساير قسمتها هم ميرسيم.
رشيديان: آقاي آيت خواهش میکنم اين را بيشتر توضيح بدهيد.
رئيس: آقا، خواهش می کنم صحبت نفرماييد ونوشته بدهيد بياورند اينجا من تذكر میدهم.
آيت: من چون مي بينم فرصتم كم است اگر فرصت بود چشم، باز هم توضيح ميدهم. يك روز صبح مردم از خواب بيدار شدند و ديدند روزنامه اي كه اسم خودش را روزنامه انقلاب اسلامي گذاشته است و حالا همين روزنامه عليه مجلس چه تحريكاتي كرده و ميكند و چه مسائلي ديگر بماند، بزرگترين تيتر تاريخ خودش را زده، طرح توطئه توسط دكتر حسن آيت! روزنامهاي كه هميشه عصر منتشر میشد آن روز ساعت ۱۰ صبح منتشر شد. همه جا هم دست به دست پخش شد و عصرش هم اطلاعات و كيهان و... اما اين توضيح آقاي رشيديان لازم است. دانش آموزان آن دبيرستان صريحاً همه امضا داده اند و رد كرده اند و نوشته اند كه از منابع
بالا، ما تحت فشار قرار مي گرفتيم تا خطشان، امضايشان هست و در كميسيون تحقيق هم مطرح شد از منابع خيلي بالا و از من عذر خواستند.
خلخالي: خير، هيچيك از اینها به اين شكلي در كميسيون تحقيق مطرح نشد.
رئيس: آقاي خلخالي لطفاً بنويسيد بدهيد بياورند اينجا.
آيت: آقاي خلخالي شما تكليفتان روشن است شما عضو كميسيون تحقيق بوديد و كميسيون تحقيق اعضاي ديگري هم دارد به اصل موضوع برگرديم. اينها گفتند كه طرح توطئه توسط آيت در دنيا چيز بي نظيري است. خب، من تا وقتي كه دارم اين را در دو مرحله براي شما شرح می دهم يكي كه آيا توطئهاي بوده است و ديگر اينكه چرا اين مسئله را در مورد من پياده كردند. اما توطئه، آقاي سلامتيان حقوق خواندهاند، دانشكده حقوق بودهاند، ميدانند كه هر جرمي در حقوق جزا به دقت تعريف شده است، ايشان كه خوب
مي دانند حقوقدانهاي متعددي هم در اين مجلس هستند و فقهاي متعددي هم در اين مجلس هستند و آنهايي هم كه فقيه و حقوقدان نيستند، البته توطئه يك مفهوم عربي دارد، عرب ها براي اين كلمه لغت توطئه را بكار نمي برند. موامره بكار
مي برند. توطئه در عربي به معني مقدم است و در فارسي به اين معني به كار رفته است كه دو نفر يا بيشتر با هم جمع بشوند و مخفيانه ترتيب يك كاري را بدهند. البته اين تعريف وسيع، خيلي هم جرم نيست، اما توطئه قتل، مثلاً توطئه دزدي و توطئه براي سرنگون ساختن حكومت و دولت و نظاير این ها يك وقتي به مرحله عمل می رسد، يك وقتي شروع می شود يك وقتي در همان حالت طرح باقي مي ماند.آقاي سلامتيان صريحا نگفتند كه ما چه توطئه اي مي خواستيم بكنيم! من دلم می خواست كه صراحتا مي گفت. اما روزنامه انقلاب اسلامي چند تا توطئه به ما نسبت داد. توطئه اي می خواسته بكند كه جمهوري اسلامي را از بين ببرد، آقاي بني صدر را ساقط بكند و از اين قبيل چيزها. خوب، توطئه بايد يك قرائني هم داشته باشد كه به كسي بچسبد. مثلاً فردا شما برويد كتاب شاهنامه فردوسي را در خانه كسي باز كنيد و اين سطرش را بخوانيد، چو فردا برآيد بلند آفتاب من و گرز و ميدان و افراسياب، اين امر يك توطئه است؟... حالا بحث مي كنيم اما آن چيزهایی كه توي خود اين دو نوار است. « من كوشش مي كنم تا چهار سال بني صدر حفظ شود، دوره رياست جمهوري چند سال است؟ چهار سال است، مگر ايشان مي خواهند مثل سادات مادام العمر رئيس جمهور باشند يا مي خواهند يك ماده قانون اساسي بنويسند كه نسل اندر نسل در خانواده ايشان البته نه ايشان، چون طرف، دفتر هماهنگي رئيس جمهور با مردم و روزنامه انقلاب اسلامي است كه می خواهم بگويم كه این ها نه تنها چيزي بر آقاي بني صدر نميافزايند بلكه بسيار از او كم مي كنند. اين افراد با اين سوابق كه اگر من سوابق بعضي شان را شرح بدهم اینها را اعدام ميكنند و من يك وقتي شرح خواهم داد. بله، يا گفته ام حالا بايد از عين روزنامه بخوانم.
محلاتي، لطفاً جمله تان را تكرار بفرماييد.
رئيس: خير.
آيت: تكرار ميكنم، گفتم كه رئيس جمهور بايد تا چهارسال حفظ بشود، رئيس جمهور را نبايد از چارچوب قانون گذاشت تجاوز كند. گفتم ما بايد دويست وهفتاد نفر نماينده تربيت كنيم. سفير تربيت بكنيم تا درآينده بتوانيم انقلاب اسلامي را اداره كنيم، دويست وهفتاد نماينده يعني از طريق چي؟ از طريق قانوني. البته علاقمند بودم اصل مطلب را كه چون استخراج كردند و من خواندم اصلاً زمين تا آسمان با اين چيزي كه دراين روزنامه منتشر شده فرق مي كند. اين روزنامه واين مطلب را من به شما صريحاً بگويم يك عده اي متخصص نشستهاند و تنظيم كردهاند كه قطعاً همه شان هم ايراني نبودهاند! سيا و موساد نشستهاند. چون از يك كاه كوه ساختن خيلي مهم است چيزي كه نبوده اما من و گرز وميدان افراسياب را بايد به توطئه بدلش كرد.
... اما يك چيز را بايد اينجا اقرار بكنم. درپيشگاه ملت، درپيشگاه مجلس، كه بله، من توطئهگر هستم اما توطئه عليه چه كسي؟ من از قبل از سقوط نظام هم توطئه می کردم! شبها تا نيمه شب با نظامي ها و با غيرنظامي ها مينشستيم وعليه شاه توطئه میکرديم ! اين آقاي پروزش يكي از كساني است كه
مي تواند شهادت بدهد كه من از تهران به اصفهان مي رفتم وايشان يكي از اعضاي آن تشكيلات مخفي ما بود كه يك قسمتي از نظاميان هم به ايشان مربوط می شدند، بله ما توطئه می کرديم و الان هم من مشت آن جبهه ملي كذايي را بارها باز كردم من فرصت ندارم چون می خواهم يك مسئله خيلي مهمتري را مطرح بكنم خيلي به جبهه ملي بپردازم.
رئيس: شما ۹ دقيقه ديگر وقت داريد.
آيت: بسيار خب، پس اول آن مسئله را بگويم اما ببينيم كي توطئه كرده است؟ متأسفم وقت كم هست، توطئه را دفتر هماهنگي رياست جمهوري وجنبش مجاهدين خلق عليه جمهوري اسلامي ويكي از افرادي كه درآن خط بوده دادند. چگونه؟ شخصي كه پيش من آمد و با دسيسه قبلي آمد و ضبط صوت هم توي جيبش بود شخصي است اهل محلات بنام عزت الله كفايتي اين قبل از انقلاب هم پيش آمده بود. منتها آن موقع ساواك بود وما احتياط مي كرديم و نميگفتيم كه كاري داريم. ميگفت بمب دارم و وسايل دارم. مي گفتيم نابود كن، چون به او اعتماد نداشتيم. بعد از انقلاب هم يك روز آمد وگفت كه دانشجويان دانشگاه تبريز را ما متشكل كرديم و اینها دارند از انقلاب فرهنگي مأيوس می شوند. ما هم به اين سؤالات جواب داديم كه ديدم چيزي نيست منتها تحريف كردند توي روزنامهها وحذف كردند. اما مسئلهاي كه از اين هم مهمتر بود اين كه ايشان سؤالات ديگري هم كردند و منجمله اينكه ما مي توانيم رجوي را بكشيم توچه ميگويي؟ گفتم كه خير، رجوي قابليت کشته شدن را ندارد وماهم
نمي خواهيم كشته بشود. ما بايد مردم را تبليغ بكنيم، چون ديد آن جواب را دادم گفت موسي خياباني درتبريز رأي ميآورد اجازه مي دهيد ما برويم درتبريز تقلب بكنيم. گفتم كه خير ما تقلب هم نمي خواهيم، شما نگذاريد او انتخاب بشود. شاهدش اين آقاي موسوي تبریزی است. اين آقاي كفايتي پيش ايشان هم رفته و همين سؤالات را كرده. حالا توطئه چي بود؟ توطئه اين بود كه فردا من بگويم رجوي را بكش خودش احساس كرد، خوب شرماش مي آمد،خوب او را بكشيم خوب است و آنها ميکشند و فلان آقا هم بگويد يكي از تبريز يكي از تهران، پيش چند نفرديگر هم خارج از اين مجلس من سراغ دارم كه رفته اند چون الان آنها اينجا نيستند، بعدهم نوار آقاي موسوي وبعد هم نوار بنده كه بله، اینها توطئه ميخواهند بكنند از كي شروع كردند؟ يادتان هست كه (بنی صدر) در تلويزيون گفت براي ما يك توطئه چيدهاند براي چهارده خرداد گفت و همه هم شنيدند بايد بالاخره براي اين توطئه يك دليلي بياورند چه بهتر ازدليل نواري از آيت ويك نوار ازايشان وچند نوار از جاهاي ديگر. دانشجويان تبريز شاهدند افرادي كه در دادگاه تبريز هستند همهشان به من گفتند وشاهدند اين آقاي كفايتي هم تا حتي اين اواخر به من گفت يقين توي اتاقتان سيم ساواك بوده است حالا اين آن توطئه اما چند تا توطئه كثيف ديگري هم انجام شده است. يكي تفتيش عقايد است، واترگيت نيكسون به مراتب از اين كوچكتر بود ولي نيكسون را ساقط كرد آنها در يك سالن ضبط صوت كارگذاشته بودند ولي مي دانيد آدم توي خانه چه جور حرف میزند، توي جلسه خصوصي چه جور حرف ميزند، توي جلسه عمومي چه جور حرف مي زند،من حرف ناحقي نزدم ولي آن كار زشت است. قانون اساسي تفتيش عقايد، استراق سمع وتمام اینها را ممنوع كرده است. بردن حيثيت يك فرد را! كجاي دنيا اجازه ميدهند كه توي يك روزنامه صبح بلند بشوي ويك نوار تحريف شده و مونتاژ شده منتشركند. من ازملت ايران تشكر می کنم، ملت ما بيدار بود آن بازي كه مصدقالسلطنه سر آيتالله كاشاني درآورد نتوانست اينجا باز بشود ولي آن جنايتكاراني كه اين طرح را ريخته اند آنها بايد محاكمه بشوند.گفتم اين آقاي موسوي است و حاضر است شهادت بدهد. مسئله ديگري كه من در مورد دامغان نگفتم، در دامغان اين آقاي شاهچراغي هست كه بنده رفتم وسخنراني كردم وچقدربه استقبال من آمدند ودرسمنان هم چقدر به استقبال من آمدند. اینها مسائلي است كه گفتم، ومكروا ومكر الله ووالله خيرالماكرين اين مسائل خيلي عميقتر از اینها است. چون گفتم جبهه ملي وسايرين درد خيلي طولاني از من دارد. فقط من روزنامههاي مخالف را نشان مي دهم وببينيد مخالفين من كيها هستند؟ چون اینها هميشه كنارهم هستند. درماجراي آيندگان، سازمان مجاهدين خلق، فدائيان خلق، دموكرات، جبهه ملي، جبهه دمكراتيك ملي، اینها يك ارتش ذخيره دارند كه هميشه كنارهم هستند.
... من شايد چند دقيقه فرصت داشته باشم راجع به حزب زحمتكشان است چون اين هم خيلي تبليغ شد، بنده ازسال ۵۰ مطابق آن چيزي كه دراين پرونده هم هست با دكتر بقايي اصلاً ارتباط نداشته ام. خواهش مي كنم اين ( رئيس: دودقيقه ديگر وقت ميدهم) دودقيقه وقت را حساب نكنيد اين پرونده را به من بدهيد تا من از رويش نطق نوار راجع به بقايي را بخوانم يعني نطق همين نوار را كه اینها منتشر نكردهاند ضمناً اين وقت را كه به من ميدهيد پاي من حساب نكنيد. همين نواري كه الان تندنويسي استخراج كرده است بدهيد تا براي شما بخوانم. دراينجا من درهمين نوار آن قسمتي كه پياده نشده است، گفته ام درايران يك خطي است كه يا خط امريكا است يا قابل تحمل براي امريكا وجز اين خط گفتهام علي اصغرخان حاج سيد جوادي. شاپورخان بختيار، داريوش فروهر ودكتر بقايي. اين نظرمن دراين نواري است كه ميگويند ما توطئه كردهايم درصفحه هشت هست چون كه مطلب را گفته ام از رويش خواندم.گفته ام وقضاوت كرده ام كه این ها را امريكا فرستاده است كه اعلاميه بدهند و ظاهراً خودشان را جلو بيندازند وابتكار عمل را از دست مليون بگيرند. از سال ۴۲ تا ۵۰ من با بقايي رابطه سياسي نداشتم، رابطه من با بقايي درسال چهل هست موقعي كه طرفدار آيت الله كاشاني بودم كه برضد آن دستگاه مبارزه مي كرد. موقعي بود كه درسال ۴۱ دكتر بقايي اولين فردي بود كه از طرف سياسيون اعلاميه داد و قطعاً آقاي هاشمي رفسنجاني وديگران كه درجريانش هستند مي دانند كه مرجعيت تامه امام خميني را به روحانيت پيشنهاد كرد و خودش تأييد كرد. اولين فردي بود كه ضد كاپيتولاسيون اعلاميه داد و مخالفت جبهه ملیها نه به خاطر بدي دكتر بقايي است بلكه بخاطر خوبي هاي دكتر بقايي است.
رئيس: شما وقتتان تمام است.
آیت: به خاطر اين است كه دكتر بقايي از آيت الله كاشاني و از امام خميني حمايت كرد ولي آن جبهه ملي اگر اجازه بدهيد من جريان آن شورش را فقط نشان بدهم.
رئيس: ديگر اجازه صحبت نمي دهيم.
آيت: ميخواهم خطها روشن بشود، معلوم بشود كي چكاره است من تقاضا مي كنم كه رأي نسبت به اعتبارنامه من علني باشد والسلام.
رئيس: بلي، مي تواند علني باشد، عرض مي كنم كه يك عدهاي از آقايان تقاضا كردهاند كه شهادت بدهند يك چيزي هم آقاي سلامتيان نوشتهاند و از من خواستهاند، چيزهايي كه درپرونده آقاي آيت هست بايد آن متن خوانده بشود كه من خدمتشان اين جواب را دادم كه وقتي راكه جنابعالي داشتيد اگر مي خواستيد چيزي خوانده بشود ميبايست درآن وقت خوانده میشد.
خلخالي: متن مربوط به مخبركميسيون تحقيق بود.
رئيس: آن متون را خودتان به آقايان داديد وببينيد من خودم دراينجا هيچگونه موضع گيري ندارم. آقاياني هم كه طبعاً طرفدار آقاي آيت هستند اظهاري نكردند ولي دوسه نفرتوي اين مجلس يك قدري شلوغ مي كنند واين موضعگيريهاي منفي مضر به حيثيت مجلس هست بگذاريد اينجور نشود البته من اگرتخلف كردم آقايان تذكربدهيد جاي چندتا شهادت را اينجا …
خلخالي:آقاي رئيس، داد زدند كه آقاي خلخالي چرا …
رشيديان: بلافاصله بايد رأي گيري شروع بشود.
خلخالي: آقاي هاشمی، خواهش مي كنم اجازه بدهيد ازآقاي آيت چند سؤال بكنم.
رئيس: سؤالتان را بنويسيد وبدهيد تامن از ايشان بخواهم و بخوانند. ببينيد چندتا شهادت از من خواستند كه رويه ما اين بود كه شهادتها را بطور كوتاه اجازه ميداديم اين چند تا شهادت، يكي را آقاي پرورش خواستند. آقاي پرورش همانجا به طوركوتاه شهادتتان را بدهيد كه وقت ما زياد گرفته نشود
( شبستري: خلاف آئين نامه است ) اين خلاف آئيننامه ديروز هم انجام شد و آقاي شبستري بدشان نيامد ما چون ميخواهيم عدالت را مراعات بكنيم، شهادتي را همين آقايان اصرار كردند آقاي صلواتي سه دقيقه چهاردقيقه صحبت كرد آقايان طرفدار اعلام كردند. چون شهادت بوده بپذيريد كه اين سخنراني نبوده است.
رضا اصفهاني: وقت بود …
رئيس: نه وقت هم نبود خارج از وقت است، شما خيال مي كرديد. آقاي اصفهاني من وقت ايشان رامحفوظ نگه داشتم گفتم وقتي كه شهادت حساب شد گفتم شما وقتتان باقي است آن موقع بخوانيد، آقاي پرورش بفرماييد.
پرورش: بسم الله الرحمن الرحيم، مطلبي كه برادرمان آقاي دكتر آيت اشاره كردهاند. من شهادت مي دهم تا آنجايي كه درجريان بودم سه سال تمام ایشان رابط خود من بودند براي اين تشكيلات وسيع مخفي كه در ارتش بود و براي همین كار به اصفهان مي آمدند ودرشهرهاي دیگرهم سازماندهي مي كردند براي تشكيلات بسياروسيع وگسترده نامرئي كه در ارتش برضد دستگاه طاغوتي بود ومن رابط ايشان در اصفهان بودم و براي همين زمينه فعاليت مي كردم وبه شهرهاي ديگر هم براي اين جهت مسافرت مي كردم.
رئيس: آقاي شاهچراغي شهادت بدهيد ولي كوتاه.
خلخالي: اگر شهادت را قبول داريد شهادت عليه راهم بايد قبول كنيد.
رئيس: قبول مي كنم اگربراي حرفهاي آقاي سلامتيان ميخواهيد شهادت بدهيد ميتوانيد بدهيد ديروز شهادت داديد ولي بازهم ميتوانيد بدهيد.
شاهچراغي: درمورد جريان دامغان بايد عرض بكنم كه بيش از يك شايعه نبود وهمان زمان هم اختلاف شد بين يك عدهاي كه هوادار آقاي آيت بودند و مخالف آقاي آيت ومخالفين از عناصري نبودند كه به حرفشان بشود اعتماد كرد. من درمورد كلي آقاي آيت نظري ندارم وشخصيت ايشان را نه تأييد
مي كنم و نه رد. اما اين جريان بيش از يك شايعه نبود وآن هایی هم كه اين شايعه را راه انداختند بيشتر از دروغ پردازها وعناصر رژيم بودند.
رئيس: آقاي خلخالي زودتر شهادتشان را بدهند كهحوصله شان سرنرود.
خلخالي: عرض كنم كه من شهادت ميدهم به اينكه پروندهاي كه راجع به دامغان خوانده شد با دست ساواك تنظيم شده بود واگر پرونده تنظيمي ساواك همان كه آقاي شاهچراغي مي گويند كه شايعه اي بيش نبوده است اگر پرونده ساواك درباره آقاي آيت رسميت نداشته باشد درباره ديگران هم نبايد رسميت داشته باشد وحال آنكه آقاي حائري وكيل شيراز كه دركميسيون تحقيق است اطلاع دارند كه ساواك تحقيق كرده وگفته كه مسئله واقعيت دارد.
رئيس: بسيار خوب. آقاي موسوي تبريزي همانجا شهادت بدهيد ولي كوتاه.
سيد حسن موسوي تبريزي: شهادت ما اين است كه همان آقايي كه پيش ايشان آمده بود همان شخص پيش من هم آمده بود درهمان روزهایي كه هنوز اين توطئه بزرگ به دست آقايان كشف نشده بود همان روزها بود. ايشان دردادگاه انقلاب اسلامي تبريز پيش من آمده وگفت مطالب خيلي خصوصي دارم. چون در دادگاه انقلاب اينجا دانشجويان كار مي كنند وبا ما همكاري مي كنند این ها چون من را مي شناسند وهيچ كس نبايد بداند كه من با شما ارتباط دارم، وقت خصوصي بدهيد تا به خانه بيايم. من هم وقت دادم وایشان دوجلسه به خانهام آمد. خدا شاهد است پروردگار عالم را به شهادت مي طلبم ودرروز قيامت هم حاضرم بگويم تمام اين سؤالاتي كه اينجا شد. درروزنامهها نوشته و سؤالاتي كه در روزنامهها نوشته نشده درباره ترور آقاي رجوي، درباره ترور آقاي خياباني، درباره اينكه چرا آقاي بنيصدر با گروهها بايد مذاكره و مصاحبه درراديو وتلويزيون بكند، درباره بحث آزاد. بحث درباره تمام اين سؤالات شد ولي بحمدالله من آن طوري كه عقيدهام هست نه اينكه سياست بازي كرده باشم. گفتم، بحث آزاد خوب است بايد باشد با ترور مخالفم و ميخواست مردم را عليه آن ساختماني كه جنبش تبريز هست بسيج كند، آنجا حتي گفت ما به هيچ گروهي وابسته نيستيم و بايد مخفي باشيم و اصرارميكرد كه من عده اي از نيروهاي كميته وسپاه را درتبريز نيرو دارم اين شهادت من است كه عرض مي كنم. ولي يك جمله را اگر اجازه بدهيد.
رئيس: نه غيراز شهادت چيزي نمیشود. آقاي كياوش.
كياوش: بسم الله الرحمن الرحيم. سال ۳۵ و ۳۶ تا خرداد ۳۸ من با آقاي آيت همدرس بوديم در دانشسراي عالي وايشان وبنده به اتفاق آقاي مقامي قزويني وشفيع جزايري به سرپرستي خود آيت جلسه اي تشكيل داده بوديم به نام مربع مقدس! در آن موقع آقاي آيت ما را به مبارزه تشكيلاتي دعوت ميكردند.
رئيس: آقاي اصفهاني.
رضا اصفهاني: من شهادت مي دهم درهمين روزنامه اي كه ايشان اينجا خواندند از قول ايشان و از نوار ايشان نوشته بودند كه وضعي به وجود ميآوريم كه باباي بنيصدر هم نتواند اين را كنترل بكند. اين را نوشته بودند. اين را به عنوان توطئه نخواندند وشهادت مي دهم كه در همين جا بسيار فحش و ناسزا به رئيس جمهور اين مملكت دادند. اگر ميگويد نه برويد روزنامه را بياوريد.
رئيس: خوب این ها كه شهادت نبود، سركار تخلف فرموديد ( همهمه نمايندگان ) ببينيد برادران من ما بايد در اين كشورمظهر اخلاق باشيم. استفاده كردن از يك لحظه تريبون، آدم شخصيت خودش را يك جور ديگر نشان بدهد كار صحيحي نيست. بقيه شهادتها اگر اينجور باشد نفرماييد من جلويش را ميگيرم. آقاي فضل الله محلاتي.
فضل الله محلاتي: من درمورد برادرمان آقاي آيت يك دو مطلب را عرض ميكنم همه آقايان مطلع هستيد بعد از انتخاب رياست جمهور امام امرفرمودندكه همه بايد (رئيس: مقدمهاش را نگوييد فقط شهادت را بگويد ) اجازه بدهيد. مطلبمان را بگوئيم.
رئيس: خير سخنراني نيست.
محلاتي: من می خواهم عرض كنم براي اينكه امر امام تخلف شده است. اين را همه ميدانند ديگر گفتن ندارد.
يكي از نمايندگان: شما تخلف كرديد آقاي محلاتي.
محلاتي: اجازه بدهيد شهادت میدهم.
رئيس: اجازه نمی دهم فقط شهادت بدهيد
محلاتی: شما چرا آقاي هاشمي جو را عوض می کنید؟ شما نسبت به ديگران هم همين طور صحبت میکنید؟ ( رئيس: بله شهادت بفرمائيد) هنوز سه روز از اين مسئله نگذشته بود كه آقاي آيت دركاشان سخنراني كردند. (همهمه نمايندگان).
معاديخواه: تذكر آئين نامهاي دارم.
رئيس: اجازه بدهيد من ميدانم جلسه چه جور بايد اداره بشود اين جلسه عادي نيست.
محلاتي: سخنراني كردند وهم خلاف امر امام وهم به ملت توهين كردند.متن عبارت سخنان آقاي آيت اين بود آقاي امام كاشاني هستند و ميتوانند شهادت بدهند كه اگر حضرت امير بيايند درايران (امامي كاشاني: من نشنيدم)، ( همهمه نمايندگان) اجازه بدهيد بسيار خوب، عنايت بفرماييد.
رئيس: اين شهادت هم نيست آقاي محلاتي شهادت بر حرفهاي آقاي سلامتيان بايد بدهيد. شهادت خارج از موضوع نفرماييد.
محلاتي: شما اجازه نميدهيد من شهادت بدهم.
رئيس: خير اجازه نمیدهم بفرماييد بنشينيد من به آقاي محلاتي تذكري میدهم كه بنشينند.
محلاتي:گفته اگر شمربن ذوالجوشن بيايد به ايران وشناسنامه ايراني بگيرد.
رئيس: بفرماييد بنشينيد خواهش می کنم ( همهمه نمايندگان ) خير، شهادت نيست، اين تخلف است اینها سخنراني است نه شهادت. اين مطلب خارج از بحث است، چيزي است كه آقاي سلامتيان عنوان نكرده است. دوباره تذكر می دهم بفرماييد بنشينيد. آقايان توجه بفرماييد تقاضاي شهادت زياد است ولي ما هم كارداريم وشهادتها تكراري است وقت جلسه را بيشتر می گیریم وكفايت مذاكرات را اعلام می کنم (همهمه نمايندگان )
حجتي كرماني: سؤال دارم.
رئیس: خير سؤال را هم جواب نميدهيم.
حجتي كرماني: اين رأيگيري سياسي است اين مسئله عادي نيست.
رئيس: بفرماييد بنشينيد آقاي حجتي.
حجتي كرماني: اين مسئله مربوط به كل مملكت است آقاي هاشمي.
رئيس: بفرماييد بنشينيد.
حجتي كرماني: نمينشينم اين مسئله فردي نيست.
محمد يزدي: مسئله فردي است.
حجتي كرماني: مسئله فردي نيست مربوط به كل مملكت است.
رئيس: اين به تشخيص شما نيست بفرماييد بنشينيد.
حجتي كرماني: اين مسئله مربوط به كل مملكت است.
رئيس: به تشخيص سركار نيست بفرماييد بنشينيد.
حجتي كرماني: من اعلام می کنم اين رأيگيري سياسي است و مسئله شخص نيست.
مجيد انصاري: آقاي حجتي چرا نظم جلسه را بهم ميزنيد
حجتي كرماني: آقاي هاشمي شما اعمال غرض میکنید.
رئيس: اخطار آقاي حجتي بنشين آقا بنشين اخطار، بنشينيد آقاي حجتي اخطار، شما بي نظم هستيد.
حجتي كرماني: من اعلام میکنم كه شما اعمال غرض كرديد.
رئيس: بفرماييد بنشينيد.
حجتي كرماني: شما نگذاشتيد ما صحبت كنيم (همهمه نمايندگان ).
عده اي ازنمايندگان: بنشين آقا.
حجتي كرماني: مسئله شخصي نيست مسئله رياست جمهوري است.
يكي ازنمايندگان: حق نداري صحبت كني ( همهمه نمايندگان وتماشاچيان ) رئيس: آقايان وخانمهاي تماشاچيان هيچگونه اظهار موافق ومخالف و هيچگونه دخالتي در مسائل داخلي مجلس نفرماييد درغير اين صورت شما را درجلسات بعد راه نمي دهيم.
فضل الله محلاتی: با كمال تأسف عدالت را رعايت نكرديد.
رئيس: اين تأسف را من قبول میکنم.
حجتي كرماني: راجع به شخص دوم مملكت آقاي آيت حرف زده است. طبق قانون اساسي بايد مسائل روشن شود.
رئيس: آقاي حجتي بفرماييد بنشينيد من به آقاي حجتي اخطارمی کنم، اخطار دوم را ثبت كنيد.
حجتي كرماني: شما جو ميسازيد آقا.
رئيس: آقاي حجتي كرماني اخطار دوم را گرفتند بفرماييد بنشينيد.
حجتي كرماني: آقا چند تا سؤال از آقاي آيت دارم.آقا مملكت درخطر است شما چه ميگوييد آقاي هاشمي.
محمد يزدي: چه ميگويي، بنشين مملكت درخطر است چي است؟ يعني چه؟
حجتي كرماني: به خدا مملكت درخطر است مسئله اعتبارنامه نيست، مسئله سياسي است. همه مردم ميدانند، آقا مسئله كل مملكت است شما چرا اينطور می کنید آقاي هاشمي!آقا اجازه بدهيد دو كلمه هم حرف بزنيم. اگر اجازه ميداديد اينطور شلوغ نمی شد.
خلخالي: آقاي حجتي بنشين شما مخالف زياد داريد.
رئيس: آقاي خلخالي بنشينيد.
حجتي كرماني: آقا سؤالات را جواب بدهيد تا مردم روشن بشوند.
رئيس: بنشينيد.
حجتي كرماني: خواهش میکنم.
رئيس: بنشين نمی شود. ضمناً آقاي خلخالي سؤالي كرده اند وگفته اند كه مطالب آقاي آيت را بدون دليل قبول نميكنيم، صحبت سر آمارگيري بود.
خلخالي: نوشتم و به آقاي كياوش دادم كه آقاي آيت چه گفته است وبايد جواب بدهد.
كياوش: پيشنهادهایی كه امضا ندارد ازحيز انتفاع خارج است وگذاشتيم كنار.
خلخالي: آقا اين مسئله راجع به اين است كه آقاي آيت درحضور آقاي مهندس محلوجي و مسئله ديگر راجع به آقاي بازرگان بود كه مطلب مختصر است ( همهمه نمايندگان ).
علي اكبرناطق نوري: ما اجازه نمي دهيم ايشان صحبت كند.
خوئينيها: نميشود اگر ايشان بخواهند صحبت بكنند من هم می خواهم صحبت بكنم.
رئيس: تعداد حضار ۱۹۹ نفر، گلدانها را براي گرفتن رأي علني نزد نمايندگان ببريد آن كارتهايي كه پشتش اسم تان نوشته شده آنها را بدهيد. آقايان مجدداً تذكر میدهم رأي علني است كارتهایی که پشتش امضا ندارد قبول نيست.
صاحب الزماني:آقا شما نمايندگان را در محظور قرار ميدهيد.
توكلي: آقاي صاحب الزماني طبق آئين نامه نماينده اي كه مورد اعتراض واقع میشود ميتواند تقاضاي رأي علني بكند.
رئيس: آقاي بيات ماده مربوطه را مي خوانند.
بيات: آقايان توجه كنند،ماده ۶۱ آئين نامه داخلي اخذ رأي نسبت به اعتبارنامه مورد اعتراض بايد مخفي وبا ورقه باشد مگر اينكه نماينده مورد اعتراض درخواست رأي علني با ورقه نمايد كه درآن صورت رأي علني با ورقه است.
هادی غفاري: آقاي هاشمي يك عده جلسه را ترك كردهاند.
رئيس: آنهایی كه رفته اند غايب ميگذاريم وتوبيخ ميشوند.
رئيس: بسيار خوب، پس گلدان را بياوريد و آنجا بايستيد و بخوانيد.
انواري: آقاي هاشمي كسي كه به آقاي دكتر آيت رأي مخالف بدهد تهديدش می کنند دراين مجلس
رئيس: شما مي فرماييد! (همهمه نمايندگان )
توكلي: كسي كه از تهديد شاه نترسيد ازاين تهديدها هم نبايد بترسد.
رئيس: كسي كه شهامت رأي مخالف به يك نمايندهاي را ندارد در مسائل اساسي كشورهم شهامت ندارد (همهمه نمايندگان )
توكلي: كساني كه قدرت ندارند خطر را براي ابراز عقيده قبول بكنند نميبايستي ميآمدند اينجا.
حجتي كرماني:شما چرا اينطورمی کنید؟ چرا رعايت عدل وانصاف را نمی کنید؟ چرا سانسور می کنید؟ چرا ترور فكري می کنید؟ بگذاريد نمايندگان رأيشان را آزاد بدهند چرا توطئه میکنید!
توكلي: شما آقاي حجتي داريد جوسازي می کنید.
حجتي كرماني: شما مردم را تهديد میكنید، ترور فكري
می کنید، اين كار سانسور فكري است.چرا رأي بايد علني باشد.
توكلي: آئين نامه است وكار خلافي انجام نمیشود.
حجتي كرماني: برادران با كمال شجاعت رأيشان رابدهند بگذارند رئيس جمهور مستقل ملت باشد (همهمه نمايندگان). فرد دوم مملكت است بعد از رهبر چه ميگوييد شما پس قانون اساسي را بگذاريد كنارمملكت را داريد نابود می کنید.
محي الدين انواري: آقايان بنده از نمايندگي مجلس استعفا كردم، خدا حافظ.
رئيس: بسيارخوب.
محي الدين انواري آقايان خداحافظ
رئيس: خيلي خوش آمديد
نمايندگان:خوش آمديد.
توكلي: تا دوهفته ايشان وقت دارند كه استعفايشان را پس بگيرند.
رضا اصفهاني:من نه به عنوان مخالف با آقاي بني صدر و نه به عنوان مخالف با ديگران فقط بخاطر اجراي عدالت اين رأي مخالف را می دهم (همهمه نمايندگان وتماشاچيان )
رئيس: تماشاچيان مجلس اين عمل شما باعث می شود كه چند جلسه شما را راه ندهيم آقايان كساني راكه ديديد شعار دادند معرفي كنيد به دفتر اسمشان را آنجا بدهيد اگر ندهيد ممكن است همهتان را براي چند جلسه از آمدن محروم كنيم.
خلخالي: بنده نه تنها بخاطرمخالفت با آقاي آيت بلكه بخاطر ريشه كن كردن مظفر بقاييها وقاتلان كاشاني اين رأي مخالف را می دهم ( همهمه نمايندگان).
رشيديان: شما از خسرو قشقائي دفاع كرديد.
رئيس: آرام باشيد سكوت را رعايت بفرماييد.
دكتر هنجني: من می خواهم تذكري بدهم و آن اين است كه من فكر می کنم بعضي از نمايندگان محترم فكر كردند كه ما اينجا نشسته ايم يك افرادي هستيم كه از پشت كوه آمدهايم كه با هر صدايي يا فريادي مي ترسيم وآنچه وظيفهمان هست انجام نميدهيم با كمال تأسف تعدادي از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي را متهم به ترسيدن كرده اند كه این ها اگر رأي علني ميخواهند بدهند چون ميترسند پس رأي سفيد ميدهند. من از پيشگاه رياست محترم مجلس تقاضا میکنم به اينگونه افراد تذكرداده بشود كه خارج از نزاكت نسبت به افراد حرف نزنند يعني چه ما ميترسيم؟
رئيس: متشكرم شما بفرماييد تا من توضيح بدهم اين حرف از آنجا شروع شد. آئين نامه را همه آقايان خواندهايد و ميدانيد آئيننامه اين حق را به نماينده داده و چه بهتر هم كه يك موردي اجرا بشود ايشان و افرادي كه از اين به بعد ميآيند همين حق را دارند و از اين حقشان استفاده خواهند كرد و
آقاي انواري بودند كه اول شروع كردندو گفتند كه به عنوان تهديد اين كار را كرديد من خودم تذكر دادم كه درشأن يك نماينده نيست كه به خاطر يك رأي مخالف دادن چنين بياني بكند. خوب اين آقايان مخالفتشان را لفظي گفتند آقاي خلخالي، آقاي حجتي، آقاي محلاتي سخنراني كردند و آقاي سلامتيان پس اينطور نيست كسي كه مي خواست صحبت كند نتواند.
محلاتي: اجازه نفرموديد صحبت كنيم.
حجتي كرماني: شما نگذاشتيد صحبت كنيم.
رئيس: چون خلاف بود اجازه بدهيد آقاي حجتي شما بعدازظهر تشريف بياوريد هيأت رئيسه با شما كار داريم. تهديد را آقاي انواري مطرح كردند و من يك تذكر دادم وگفتم آقايان اين شأن يك نماينده نيست كه از رأي مخالف به يك نفر دادن كه آن نه مربوط میشود به آقاي بني صدر و نه مربوط میشود به آقاي سلامتيان ونه به حزب جمهوري به هيچكس مربوط نمیشود. ( حجتي كرماني: به همه مربوط می شود ) ولي نه ممكن است نظر شخصي ومخالف نسبت به آقاي آيت داشته باشم رأيم را می دهم اصلاً نگذارند قضايا به اينجا وآنجا كشيده شود. حجتي كرماني:آقا هست اينطور.
خلخالي: من می خواهم عليه خود صحبت كنم
رئیس: آقاي خلخالي عليه خودتان بفرماييد.
خلخالي: ما اينجا آمديم و رأي خودمان را آزادانه داديم. خدا مي داند نه طرفيت با يك شخصي داريم فقط حرف عقيده بود نه پاي رئيس جمهور در اينجا دركار است ونه پاي حزب جمهوري اسلامي دركار است. بنده خودم عليه خودم اين اقرار را می کنم كه من با آقاي آيت فقط مخالف بودم اما نه اينكه درتمام زمينه ها تا آخر با هم مانند كارد و پنير بوده باشيم ما همكار هم هستيم.
رئيس: متشکرم بفرمايند بسم الله الرحمن الرحيم، نتيجه آراي اخذ شده را میخوانم. كل آرا اخذ شد چون بعضي از آقايان به عنوان ممتنع تشريف نياوردند رأي بدهند ۱۹۹ نفري كه اعلام كرديم ۱۷۰ نفر رأي دادند از اين ۱۷۰ نفر ۱۱۴ نفر رأي موافق و۳۰ نفر رأي مخالف و ۲۶ نفر رأي ممتنع بوده است. بنابراين اعتبارنامه آقاي آيت تصويب شد ( تكبير نمايندگان).
موافقين آقايان: مرتضي الويري، محمد يزدي، حبيبالله عسكر اولادي مسلمان، اسماعيل فدائي، فتحالله اميد نجف آبادي، محمد جواد باهنر، محمد علي تاتاري، عبدالواحدموسوي، سيداكبر پرورش، مجيد انصاري، غلامحسين حقاني، سيد حسن شاهچراغي، غلامعباس زائري، محمد حسين صادقي، علي هاشمي، مرتضي فضلعلي، صمد شجاعيان، حسينعلي رحماني، سيد علي خامنهای، علي اكبرناطق نوري، قدرتالله نجفي، محمدعلي هادي نجف آبادي، اكبر هاشمي رفسنجاني، گوهرالشريعه دستغيب، عبدالحميد ديالمه، سيد محمد تقي حسيني طباطبايي، عباس عباسي، سيد حسن آيت، اسد الله بيات، سيد عباس ميريونسي، عباس مظفر، علي اكبر ولايتي، عبدالمجيد معاديخواه، علي محمد بشارتي جهرمي، محمدرضا عباسي فرد، ميربهزاد شهرياري، احمد توكلي، اسماعيل معزي، محمدتقي رنجبرچوبه، احمد عليزاده، اسماعيل خوشنويس، سيد ابوالفضل سيد ريحاني، حسين هراتي، محمد علي رجائي، هادي غفاري، رجبعلي طاهري، محمد نوروزي، عبدالرضا اسدي نيا، محمد حسين سلماني زارجي، علي اكبر معصومي، مرتضي محمودي، سيد حسين پورميرغفاري، علي قائمي اميري شكرالله زينعلي، محمد علي سبحان اللهي، علي اكبر دهقان، رحمان استكي، عبدالوهاب قاسمي، محسن رهامي ميریونس عرفاني، محمد علي منتظري، سيد محمد كاظم دانش، قاسم صادقي، عباس حيدري، محمد امامي كاشاني، سيد احمد کاشاني، پرويز ملك پور، احمد همتي، محمدرشيديان، محمدعلي نژاد سارخاني، كاظم نوروزي، سرگون بيت اوشانا، عباسعلي ناطق نوري، حسن روحاني، احمد ملازاده، غلامرضا دانش، منوچهر متكي، مظاهر حقشناس كودهي، عبدالکریم شرعي، ابوالقاسم وافي، سیدمحمد خامنه اي، سيد احمد زرهاني، فرج الله واعظي، حسين حسيني واعظ، اسمعيل فردوسيپور، محمود مروي سماورچي، محمد رضا باباصفر زماني، سيد نورالله طباطبائينژاد، عليرضا يارمحمدي، محمد فاضل، محمد علي موحدي حسين كرماني، ايرج صفاتي دزفولي، محمد جواد شرافت، بهاء الدينعلم الهدائي، موسي زرگر، محمود رضائي هنجني، فواد كريمي، محمدعلي حيدري، يدالله دهقاني، قربانعلي دري نجف آبادي، محمد حسن طيبي، مهدي شاه آبادي، سيد جعفر حجت كشفي، سيد محمد كياوش، سيد محمد باقرحسيني لواساني، محمد مهدي كرمي، جعفر جوادي شجوني، سيد فخرالدين موسوي ننه كران، سيد فخرالدين رحيمي، كامل عابدين زاده، سيف الله عبدالكريمي كومله، سيد محمد خوئيني ها، علي موحدي پور.
مخالفين آقايان: سيد محمد مهدي جعفري، فتح الله صاحب الزماني، عبدالحسين جلالي، حسين بهروزيه، مصطفي چمران، محمد مجتهد شبستري، علي گلزاده غفوري، ابوالقاسم اخوتيان، احمد صدر حاج سيد جوادي، محسن مجتهد شبستري، مهدي بازرگان، محمد جواد حجتي كرماني، ابراهيم يزدي، احمد سلامتيان، علي نقوي، سيد ابوالحسن حسيني، يدالله سحابي، جواد شيرازيان، رضا اصفهاني، هاشم صباغيان، فضل الله مهديزاده محلاتي، احمد بهشتي، احمد غضنفرپور، مرتضي اعظمي لرستاني، غفور صادقي گيوي،كاظم سامي، عزت لله سحابي، محمدصادق گيوي خلخالي، محمد محمدي، محمد جواد رجائيان،
كساني كه رأي ممتنع دادند آقايان: اسدالله عالي پور، محمد فرض پور ماچياني، سيد رضا پاك نژاد، محمد حسين چهرگاني انزاوي، عماد الدين كريمي حسيني، سيد محمد خاتمي، حسن ابراهيم حبيبي، غلامعلي شهركي، اسدالله كيان ارثي، لطيف صفري، عبدالحميد آقا رحيمي، محمد رضا امين ناصري، عبدالله امامي، محمد نصراللهي، علي فهيمي، ميراكبرغفاري قره باغ، عطاءالله مهاجراني، فخرالدين حجازي، قهرمان رحماني، مولوي نظر محمد ديدگاه، محمد خزاعي ترشيزي، مهدي نصيري لاري، سيد ابوالفضل رضوي اردكاني.
منبع : رمز عبور 2