نماینده - ابراهیم اصغرزاده در گفتگویی با عصر ایران در خصوص این ادعا که :"اصلاحطلبان در انتخابات سال ۹۲ اشتباه سال ۸۴ را تکرار نکردند و در نهایت بر روی روحانی اجماع کردند و بنابراین بازی سیاسی هوشمندانهای در پیش گرفتند" می گوید"« چنین برداشتی، تفسیر دقیقی از رفتار و موقعیت سیاسی اصلاحطلبان نیست. اصلاحطلبان در روزهای آخر تبلیغات انتخاباتی، به ناچار بر روی ریاست جمهوری روحانی اجماع کردند. قبل از آن چند روز آخر، برخی از اصلاحطلبان انتخابات را تحریم کرده بودند؛ چرا که به نقش شورای نگهبان بدبین بودند. اما نکته مهم تر این است که انتخابات سال ۹۲ برای اصلاحطلبان، نوعی عقب گرد بود. ما در این انتخابات، کمپین خود را در آن سوی دوم خرداد ۷۶ تشکیل دادیم. در حقیقت تمام دستاوردهای انتخابات سالهای ۸۸، ۸۴، ۸۰ و ۷۶ را پشت سر گذاشتیم و به قبل از این چهار دوره، عقب گرد کردیم». وی علت این عقب گرد را در این نکته می داند که روحانی سیاست مداری بر آمده از جناح راست است و تاکید می کند:« چون که ما نتوانستیم کاندیداهای قویتری به صحنه انتخابات بیاوریم. خاتمی را کنار گذاشتیم، هاشمی را هم کنار گذاشتند و ما همین طور عقبنشینی کردیم».
اصغر زاده علت این عقب نشینی را اینگونه تشریح می کند:«این عقبنشینی تا حدی ناشی از پیشروی راست گرایان رادیکال بود ولی فقدان یک استراتژی روشن در جبهه اصلاحات هم در این عقبنشینی موثر بود. به هر حال، ما عقبنشینی کردیم و سرانجام به جایی رسیدیم که باید بین روحانی و عارف یکی را انتخاب میکردیم. اما واقعیت این است که تا قبل از این انتخاب هوش مندانه، رفتار انتخاباتی اصلاحطلبان رفتار صحیحی نبود؛ چرا که بخشی از اصلاحطلبان و معترضان سال ۸۸ انتخابات را تحریم کرده بودند، بخشی از هواداران اصلاحطلبان هم، باری به هر جهت، قصد داشتند به یکی از دو کاندیدای نزدیک به جناح اصلاحطلب رای بدهند. بین عارف و روحانی هم، تا آخرین لحظه وحدتی ایجاد نشده بود».
وی می گوید:«اصلاحطلبان اگر سازمان اجتماعی خودشان را در دوران احمدینژاد با استراتژی و هدف روشنی بازسازی میکردند و در سال ۹۲ با کاندیدای خاص خودشان بازی انتخابات را میبردند، پیروز انتخابات بودند؛ نه اینکه با رحم اجارهای وارد انتخابات شوند و کاندیدایی را مورد حمایت قرار دهند که متعلق به جناح خودشان نیست. هر چند که حمایت آنها از حسن روحانی، کار درستی بود اما این حمایت صحیح و سنجیده، دال بر این نیست که ما بگوییم اصلاحطلبان پیروز بازی انتخابات بودند».
وی در خصوص آینده دولت روحانی نیز می گوید:«اگر دولت روحانی نتواند نتایج ملموسی را به جامعه نشان دهد، پایگاه اجتماعی خودش را از دست میدهد. پایگاه اجتماعی جناح اصولگرا، سر جای خودش است. آنها بالاخره از طریق برخی از نهادهای دینی و غیر دینی، نیروهای اجتماعی خودشان را بسیج میکنند تا در انتخابات بعدی شرکت کنند. در این چهار سال هم دائماً سیاستهای دولت روحانی را زیر سوال میبرند و سعی میکنند نیروهای خودشان را تقویت کرده و در جناح خودشان استحکام گفتمانی ایجاد کنند. همه این کارها را خواهند کرد تا در پایان این چهار سال بگویند انتخاب حسن روحانی به ضرر ملت ایران تمام شد و حق با ما بود که میگفتیم نباید به روحانی رای داد. آنها حرفهای خودشان را میزنند و کوتاه هم نمیآیند. میخواهند ثابت کنند چیزی تغییر نکرده و این دولت هم، دولت ضعیف و ناتوانی است».
وی ادامه می دهد:«آقای روحانی هم دچار یک مشکل جدی است و آن اینکه، "اعتدال" یک گفتمان نیست، یک روش است. روحانی قادر نیست یک گفتمان عرضه کند و به همین دلیل، بخشی از محتوای گفتمان خودش را از نقد دوران احمدینژاد بیرون میکشد. اما این نوع تامین محتوا برای گفتمان دولت، تا جایی کاربرد دارد. از جایی به بعد، مردم دیگر با نقد دولت احمدینژاد توسط روحانی و یارانش، راضی نمیشوند بلکه میخواهند ببینند خود این منتقدان دولت احمدینژاد چه کرده و چه میکنند. اگر روحانی نتواند در کنار برقراری روابط مثبت در خارج از ایران، روابطی مثبت در داخل کشور ایجاد کند، یعنی نتواند آن جنبش اجتماعی ایجادشده در انتخابات را حفظ کند، نمیتواند موفق شود. در این صورت، حتی اگر روحانی پیروزی و توفیقی هم بدست آورد، اصولگرایان محصول تلاش او را به سود خودشان مصادره میکنند. مثلاً میگویند موفقیت هستهای روحانی، محصول همان مقاومت احمدینژاد است. میگویند اگر ما در دوران احمدینژاد چندین هزار سانتریفیوژ تولید نکرده بودیم و غنیسازی را به بیست درصد نرسانده بودیم، الان ۱+۵ به غنیسازی پنج درصدی ما رضایت نداده بود. بنابراین، آقای روحانی با یک تناقض روبرو است. او وقتی تندروی احمدینژاد را نقد کند، اصولگرایان به او میگویند پیروزی تو، محصول مقاومت احمدینژاد است».