نماینده - نرگس حجتی؛ واژه های بسیاری هستند که تعریف آنها جز با رجوع به چارچوب عقاید امکان پذیر نیست، واژه تروریست در زمره این واژگان قرار دارد و به نظر نمی رسد بشر هرگز بتواند به مفهوم مشترکی درباره آن دست یابد.
اینکه پشتوانه عقیدتی ما قرآن باشد، اصول غربی باشد و یا اصول القاعده از خالد اسلامبولی ها شخصیت های متفاوتی خواهد ساخت! یک شهید یا یک تروریست!
برای اینکه تکلیف خود را با این تضاد مشخص کنیم ابتدا باید به دنبال نشانه هایی از زندگی خالد بگردیم تا متوجه شویم به کدام مکتب فکری نزدیک تر است، و این مکتب فکری چقدر به آنچه ما بدان اعتقاد داریم شباهت دارد؛ آنوقت است که با یک نگاه درونی و یا درون گروهی میتوانیم او را یک شهید یا تروریست بنامیم!
بدون در نظر گرفتن کلیات زندگی خالد برای دست یافتن به آنچه دنبالش هستیم، به سرعت زوایایی از زندگی او را مرور می کنیم که روشنگرچارچوب فکری و عقیدتی اوست؛
در مدرسه فرانسوی «نوتردام قاهره» تحصیل کرده بود، مدرسه ای که توسط مبلغان مسیحی و با هدف ایجاد انحراف عقیدتی در میان مسمانان تشکیل شده بود؛ اما آینده نشان داد که مدرسه با تمام قدرتی که داشت نتوانست تاثیری برخالد و عقاید مذهبی اخذ شده از خانواده و جامعه او بگذارد!
پس از آن به ارتش مصر پیوست، زمانی که تصمیم گرفت ازدواج کند، برای حل مشکل مسکن خود به «عبدالسلام فرج» مراجعه نمود و به این ترتیب با فرقه سیاسی- نظامی «الجهاد الإسلامي المصري» آشنا و جذب آن شد. فرقه ای که از دل نظریات سید جمال ها و سید قطب ها بیرون آمده و ثمراتی چون طالبان داشت! اما اینکه آیا اهداف و مسیری که خالد در جهاد اسلامی دنبال و جان خود را فدای آن نمود، همان است که امروز طالبان را به دنبال خود می کشد، نیاز به بررسی اسنادی و تحلیل جداگانه ای دارد.
آشنایی خالد با عبدالسلام فرج چنان تاثیری بر وی نهاد که فراموش کرد برای چه کاری به او مراجعه کرده بود؛ از طرفی عبدالسلام فرج هم با توجه به نظامی بودن وی گویا قطعه گم شده پازل خود را یافته است که به سرعت خالد را جذب جماعت اسلامی نمود؛ به این ترتیب فاصله آشنایی خالد با عبدالسلام فرج و عقایدش و نهایتا عملی شدن تئوری گروه جماعت جهاد اسلامی چند ماه بیشتر طول نکشید.
اما چرا عده ای خالد را شهید می نامند؛ مسلما نه برای اینکه خالد عضو جهاد اسلامی و یا هر گروه دیگری بود، که بعد دسته ای بخواهند با دست آویز کردن این مسئله نتایجی بگیرند مثل اینکه: طالبان از دل جهاد اسلامی بیرون آمده است، و اکنون طالبان در فهرست گروه های تروریستی است پس خالد هم یک تروریست است! بدون شک این خبطی بزرگ است! برهانی غلط که بسیاری امروز بدان متوسل می شوند.
گروه فرج از طریق شخصی به نام «شیخ محمد سلیمان کرم زهدی» به جماعت اسلامی وصل شد؛ این شخص از جمله مخالفان حضور شاه ایران در مصر بود، و به خاطر همین از طرف ماموران امنیتی تحت تعقیب بود. علی رغم رضایت بسیاری، دوباره واقعیت تاثیر انقلاب ایران را در اینجا ذکر می کنم، تاثیری که عده ای از روی سهو و عده ای از روی غرض آن را افسانه می خوانند!
تاثیرو الگوپذیری که در جلسات دادگاه خالد و همرزمانش از زبان آنها شنیده شد؛ دادگاهی که انا قاتل الفرعون و انا قاتل الطاغوتش را مردم مصر و آزادی خواهان دنیا از یاد نخواهند برد. دادگاهی که اگرچه ظاهرا حکم اعدام خالد و همرزمانش در آن صادر شد اما در واقع جلسه ای بود تاریخی تا همه آنانی که آرمان فلسطین را فروختند ، توسط خالد محکوم شوند.
دادگاهی که وکیل مدافع آن متمسک میشود به قیام کربلا و اینکه متهمان به تاسی از حسین (ع) برای دفاع از شرافت اسلام قیام کردند.
آنقدر مجال خالد کوتاه بود که فقط اهداف اصلی و روشن گروه جماعت اسلامی را گرفت و تا انتها بدانها پایبند بود، اهداف و اصولی که هر جا فرصتی داشت آنها را فریاد کرد؛ ایمان و عقیده راسخش به اسلام و دلواپسی از فسادی که کشورش را فراگرفته است، و مجرم دانستن سادات به خاطر پشت کردنش به فلسطین به عنوان یک بلاد اسلامی!
نه تنها در هیچ کجای زندگی اش نشانی از افراطی گری های القاعده را نمی بینیم، بلکه بالعکس با مرور آرمان ها و آرزوهایش ناخودآگاه به یاد اصول انقلاب اسلامی ایران می افتیم.
اگر کمی با تعقل به ماجرای خالد بنگریم در دام سفسطه دشمنانمان نخواهیم افتاد که با حساب و کتابی بی بنیان اورا تروریست می نامند؛ چرا که او عضو جهاد اسلامی بوده است! اگر این مسیر برخواسته از سفسطه را ادامه دهیم باید سید قطب، سید جمال و تمام مبارزان تاریخ اسلام را در فهرست تروریست ها به شمار آوریم!