«نماینده»/علیرضا رحمانی: ترور شهید سیدحسن نصر الله و همراهان ایشان در حمله رژیم تروریستی صهیونیستی به ضاحیه بیروت را میتوان بهعنوان نقطه عطفی در درون جبهه مقاومت در نظر گرفت. این حادثه اگرچه از حیث امنیت جبهه مقاومت و ضربات امنیتی پیاپی در سه ماه گذشته قابل بررسی است، اما از منظر شرایط سیاست داخلی و امنیتی داخل ایران نیز دارای اهمیت دوچندان است.
آمدن دولت جدید و تلاش همهجانبه رادیکالها، اپوزیسیون و رژیم صهیونیستی برای تخریب دولت، افزایش اقدامات ضد امنیتی در قالب نفوذ در سیستمهای حفاظتی و اطلاعاتی برای شناسایی افراد مؤثر جبهه مقاومت در داخل و خارج کشور، شکلگیری دور تازهای از تروریسم نوین و هوشمند در شرایط پیچیدگی فضاهای اطلاعاتی و امنیتی از جمله مواردی بودهاند که بهشدت وضعیت فعلی کشور و جبهه مقاومت را با گذشته متفاوت کرده است.
از سوی دیگر راهاندازی جنگ شناختی گسترده از سوی اپوزیسیون حامی رژیم صهیونیستی برای پیشبرد سیاست ضعیفنمایی و بیفایده نشان دادن عملکرد نهادهای امنیتی و اطلاعاتی نوع جدیدی از مواجهه را ایجاد کرده که اگر مورد توجه قرار نگیرد بیش از گذشته آسیبهای امنیتی برای کشور ایجاد خواهد کرد. درواقع تلاش برای ناتوان نشان دادن نظام در تحقق شعارهای انتقامی خودش، یک جنگ گسترده اطلاعاتی را ایجاد کرده و این ادراکسازی از طریق به تصویر کشیدن و نمایش از بین رفتن تمام ساختار فرماندهی حزبالله در حال تکمیل است.
تلاش برای پیشبرد استراتژی ضربات همزمان شناختی و نظامی را میتوان در پروپاگاندای اپوزیسیون و همچنین افزایش دامنه ترورهای کور در شرق کشور مشاهده کرد که ضرورت دارد بهصورت استراتژیک و راهبردی در دکترینهای امنیتی و دفاعی کشور به آن دقت شود و فضا برای تصمیمگیری بر اساس دادههای ادراکی مختلف به سرعت در دستور کار نهادها قرار بگیرد.
با توجه به مجموع این نکات میتوان گفت در عرصه سیاست داخلی نحوه واکنش جریانهای سیاسی، حوزۀ مهمی است که باید پایش و تحلیل شود تا بخشهای تصمیمگیر در سطوح عالی با اطلاع از واکنشهایی که به ترورها نشان داده شده اقدام به اخذ تصمیم نمایند. بهرحال شکلگیری وحدت یا اختلاف در میان گروههای داخل کشور یکی از عوامل مؤثر در نحوه تصمیمگیریهای امنیتی خواهد بود.
با توجه به شکلگیری شرایط حساس امنیتی در حوزه جبهه مقاومت هم از حیث تغییر ماهیت ترور و نبرد رژیم صهیونیستی با جبهه مقاومت و هم ادراکسازی علیه جمهوری اسلامی ایران میتوان گفت ترور شهید نصرالله به یک نقطه عطف تبدیل شده است. شهادت شهید نصرالله با توجه به کانونی بودن نقش وی در میان جریانهای سیاسی داخل کشور نوعی وحدت جریانی در مقابل خصم تروریستی رژیم صهیونیستی ایجاد کرد. اگرچه تحلیلها و پیشنهادات راهبردی گروههای سیاسی در مورد پاسخ متفاوت بود، اما واکنش دستهجمعی و محکومیت قاطع داخلی، نوعی وحدت و وفاق ملی را ایجاد کرد تا بهنحوی شرایط مناسب و منطقی و مبتنی بر اجماع برای پاسخ به رژیم ایجاد شود.
در درون جریان اصولگرایی میتوان دو نوع واکنش تحلیلی را برشمرد: واکنش طیف میانهرو اصولگرایی و واکنش طیفهای پایداری. درحالیکه اصولگرایان میانهرو با تصمیم منطقی به محکوم کردن ترور شهید نصرالله و ابراز امیدواری برای پاسخ و انتقام در مسیر هدایت رهبری معظم انقلاب تأکید داشتهاند، برخی افراد موسوم به پایداری هستند که با حمله به دولت پزشکیان و ظریف و عراقچی مسئله ترور شهید نصرالله را به اختلافات جناحی تقلیل دادهاند. امیرحسین ثابتی یکی از این افراد است که با توئیت علیه ظریف و عراقچی این روند را به بهانه اینکه «این دو در پیام تسلیت خود نامی از آمریکا نبردهاند» تقویت کرده است. از سوی دیگر تیم مصاف و رائفیپور مطالبی همچون «اگر ایران به موقع پاسخ ندهد، عملیات تشویق به جنگ را فعال کردهاند.» را مطرح کرده است؛ که به دور از منطق کنونی در سیاستهای راهبردی کشور است.
در حالی که رادیکالهای اصلاحطلب منتقد سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی ایران شدهاند و ضمن محکومیت عملکرد رژیم، به کنش دیپلماتیک برای ارتقای توان امنیتی صحبت میکنند طیف رادیکال پایداری با تهاجم بیش از اندازه به دولت چهاردهم، نوعی رویکرد تسویهحساب سیاسی علیه دولت را راه انداختهاند و بدون ارزیابی دقیق و منطقی از شرایط کنونی کشور میکوشند جریان سیاسی اصلاحطلبی با محوریت ظریف-پزشکیان و عراقچی را به عنوان متهم پیشامد وضع کنونی معرفی کنند و این در حالی است که بنا به گفته فرماندهان عالی کشور از جمله مقام معظم رهبری و همچنین سرلشکر باقری، بدون نگاه بلندمدت و منطقی و استراتژیک و فنی نمیتوان کشور را درگیر جنگ کرد.
آنچه در شرایط کنونی قابلتوجه به نظر میرسد، شکلگیری نوعی رویکرد واحد بین اصلاحطلبان و اصولگرایان میانهرو برای مبنا قرار دادن تصمیم عالیترین مقام رسمی کشور یعنی رهبر معظم انقلاب و پرهیز از اقدامات پراکنده است.
با توجه به رخ دادن ترورهای مکرر از سوی رژیم صهیونیستی به خصوص در سه ماهه گذشته و پس از شدت گرفتن حملات وحشیانه در غزه و امتداد آن به سمت لبنان، ترور شهید سیدحسن نصرالله را میتوان قلۀ عملیات اطلاعاتی و تروریستی رژیم معرفی کرد. در واقع استفاده از توان ادراکسازی و شناختی برای جهت دادن به افکار عمومی غربی-عربی برای ترور شخصیتهای مقاومت با ترور شهید هنیه بهشدت فعال شده و با ترور شهید نصرالله به اوج خود رسیده است.
تلاش برای ایجاد تله امنیتی برای ایران بهخصوص در مرزهای کشور، همچنین ادراکسازی رسانهای برای پررنگ کردن تصویر سفید از رژیم و تصویر سیاه از جمهوری اسلامی ایران به عنوان حامی گروههای نیابتی، با ضعف ادراکسازی ما رو به رو شده است.
با توجه به اینکه عدم توان برای اقناع افکار عمومی در پاسخ به رژیم در ماجرای خونخواهی از شهید هنیه از یکسو و همچنین جدی شدن بحث نفوذ و تکرار ترورها و عدم پاسخ به آنها، وجود نوعی ضعف حفاظتی/شناختی را القا میکند؛ در چنین شرایطی واکنش وحدتگونه جریانهای سیاسی نسبت به شهادت سیدحسن نصرالله توانست فضای مناسب برای پاسخ درخور و بازدارنده را شکل دهد. همچنین مدیریت فضای رسانه و پرهیز از دوقطبیسازیهای کاذب که مسئله را به تلافیجوییهای حزبی و جناحی تقلیل میدهد ضرورت دارد.