«نماینده»/ عبدالله گنجی: مقام معظم رهبری در اولین دیدار اعضای دولت سیزدهم از جمله نیازمندیهای کشور در حال حاضر را بازسازی عرصه مدیریت کشور دانستند که حیطه آن ابعاد گستردهای را دربر میگیرد. قبل از اینکه به موضوع بپردازیم ذکر این نکته مهم است که رهبری متناسب با چشماندازی که از حرکت هر دولت دارند، در بدو کار نکاتی را به آنان میفرمایند که ممکن است بازخوانی آن ۱۰ سال دیگر، راز و فلسفه آن را آشکار سازد. هنوز دو هفته از دولت احمدینژاد نگذشته بود که در شهریور ۱۳۸۴ به آنان تأکید کردند عدالت منهای معنویت به انحراف منجر خواهد شد. ده، دوازده سال بعد چقدر این جمله مجدداً دیده شد. در بدو دولت رئیسی «عقلانیت انقلابی» مطرح شد که اگر عقلانیت، پیوست روحیه انقلابی نباشد، به انتزاع، تخیل، روحیه فضایی و سخنان بیحساب و کتاب و نهایتاً منجر به بیاعتمادی به دولت خواهد شد. اما مأموریت بازسازی دولت رئیسی چیست؟ قطعاً ابعاد موضوعی و ساختاری این مهم در این وجیزه نمیگنجد، اما آنچه را که مهم و اولویت به نظر میرسد میتوان ذیلاً خلاصه کرد.
۱- مهمترین خط بازسازی، اصلاح رابطه ماهیت حقیقی و حقوقی نظام جمهوری اسلامی است. هم امام و هم رهبر معظم انقلاب بر رد «جمهوری اسلامی لفظی و اسمی» تأکید کردهاند. در هشت سال گذشته این رابطه آسیب دید. ماهیت حقیقی انقلاب که باید در ظرف ماهیت حقوقی ریخته شود، بعضاً به سخره گرفته شد و مورد بیمهری قرار گرفت. انسانِ تحت حکومت صرفاً نیازمند مادیات معرفی شد و بهشت او ربطی به حکومت نداشت، اما همین نیاز هم به بیاعتمادی و فروکاستن از سرمایه اجتماعی منجر شد. دولت رئیسی باید وجوه تمایز انقلاب اسلامی که جمهوری اسلامی را از نظامهای سیاسی مرسوم جهان متمایز میکند به خاستگاه اولیه بازگرداند، بازگشتی که نخبگان بپسندند و عوام بفهمند و سیرت و صورت جمهوری اسلامی بتوانند مجدداً با هم آشتی کنند، نهادهای فرهنگی به سخره گرفته نشوند، مدیران تنآسا جلوه نکنند و برادری و برابری قابل لمس باشد.
۲- دومین سطح بازسازی، رابطه مردم و حاکمیت است. حضور مسئولان پاکدست در بین مردم حتی اگر کاری مشخص هم صورت نگیرد واجد ستودن است. با مردم حرف زدن و شنیدن، از وظایف حاکمان است و نتیجه فرع آن است. مردمی و سادهزیست بودن مسئولان در جمهوری اسلامی بخشی از ماهیت حقیقی جمهوری اسلامی است که باید بازسازی شود. رئیس دولت باید مطلعترین فرد کشور باشد و در اوج ناراحتی مردم لبخند نزند، صادقانه نتوانستنها را بگوید و ناتوانیها را به مرجعی موهوم ارجاع ندهد.
۳- بازسازی دیوانسالاری و بروکراسی کشور نقطه عطفی است که در نامگذاری سال ۱۴۰۰ مشهود است. ر هاشدگی در بخشی از مدیریت کشور و بروکراسی هولناک در بخشهای دیگر کارآمدی و انضباط حکومت را به چالش کشیده است. نه بروکراسی قابل حذف مطلق است و نه رهاشدگی شایسته کشورداری است. عقلانیت انقلابی در اینجا بسیار نقشآفرین و کمککننده است.
۴- بازسازی روابط خارجی به صورتی که همزمان شرق جغرافیایی و غرب سلطهطلب را به توازن بکشاند. نمیشود در مقابل زیادخواهی غرب ایستاد و در عین حال به شرق بیمهری کرد. در جهان موزاییکی امروزی چنین امری محال است. عقلانیت انقلابی در اینجا تعادلی را بین حکمت، عزت و مصلحت ایجاد میکند که نه دروازههای کشور بسته شود و نه رها شده باشد. قدرتهای شرقی و غربی باید میزان و حد تساهل ما را محدود بدانند تا زیادهخواهی آنان تنظیم شود. اگر احساس کنند باج دادن، بزرگراهی یک طرفه است منافع ملی ما هرگز تأمین نخواهد شد.
۵- بازسازی مسیرهای ضدفساد و بازخوانی قوانین فسادآفرین از اولویتهای اعتمادساز نظام است. بازسازی ضوابط در گلوگاههای فسادزا همچون گمرک، بانک، سیستم اخذ مالیات و شرکتهای دولتی باید با اتاق شیشهای و مدیران خدا ترس و بدون نقطه ضعف اصلاح شود و داستان عوامانه «بخور، بخور» پایان یابد. مردم دیگر دادگاههای فساد را نبینند و باور کنند که تمام شده است، در این صورت طعم مدیر پاکدست را خواهند چشید.
۶- بازسازی روابط دولت با ظرفیتهای فراقوهای و نیروهای مسلح ضروری است، همافزایی خرده امکانات میتواند به کاری بزرگ و اثرگذار برای مردم منجر شود. به شرط اینکه روابط برادرانه حاکم باشد؛ و بوکس بازی سیاسی با ظرفیتهای دیگر را نقطه عزیمت عوامفریبی برای انتخابات دوره بعد نکنیم. دوگانه دیپلماسی و میدان هر دو خود را فرزند پدری واحد به نام شورای امنیت ملی بدانند و احساس «من» و «تو» و شکاف و نقار نکنند.
۷- بازسازی روابط دولت – دولت برای چشیدن طعم کارآمدی بسیار مهم است. نمیتوان در وزارت جهاد کشاورزی تصمیمی گرفت که وزارت صمت قبول ندارد یا بانک مرکزی هر دو یا یکی را رد کند. نمیشود بخشی از تیم دولت بخش دیگری را قبول نداشته باشد یا کوچک شمارد و بازگویی علت مشکلات در فضای عمومی و رسانهای کشور به صورت پینگپنگی چشم مردم را خسته کند.
۸- عدالت توزیعی باید بازخوانی و مجدداً اجرا شود، استان محروم و استان برخوردار باید یکی شود و مردم احساس کنند مسئولان کشور رنگ، نژاد و مذهب در تصمیماتشان نقشی ندارد (البته اکنون هم ندارد، اما بعضاً به باور عمومی تبدیل نشده است).
۹- بازسازی رابطه دولت و رسانههای جمعی کشور ضروری است. در دولت روحانی رسانههای مکتوب کشور بعضاً با غرضورزی و بعضاً با بیمهری به نابودی کشیده شدند، احیای فضای رسانهای کشور لازم و ضروری است. رسانهها باید احساس کنند وزارت ارشادی وجود دارد که مأمن و پناهگاه آنان است.
۱۰- اولویتهای بهکارگیری مدیران باید به ملاکهای دهه ۶۰ امام برگردد. تقوا و کارآمدی باید محور عضویابی دولت شود. هرآنکس که دنبال قدرت و مسئولیت است کنار زده شود و عمارهًْبنشهابها به میدان خدمت فراخوانده شوند. قدرتخواهان بعضاً به تعبیر امیرالمؤمنین مانند شتران گرسنهای هستند که به جان گیاه بهاری میافتند و مسئولیت به مثابه طعمهای چهارساله برایشان جلوه میکند و مانور تجمل ناشی از آن مقابل چشم ملت رخ خواهد داد و سرمایهسوزی را مضاعف خواهد نمود.
۱۱- باید زبان سخن گفتن دولت با منتقدان عوض شود (اکنون شده است) و روابط جریانات سیاسی بازسازی و خطکشیهای استخوانی در بین معتقدان به اصول انقلاب اسلامی کم شود.
سرجمع همه این روندها باید منجر به بازسازی رابطه مردم و حاکمیت شود و سرمایه اجتماعی رشد یابد و افقهای امید در چشم مردم نمایان گردد، آهنگ مهاجرت نخبگان کند شود و بازسازی کشور برای ایرانیان داخل و خارج تبدیل به مسئلهای مشترک شود و رشد همهجانبه فضائل انسانی در کشور هدف غایی نظم سیاسی موجود باشد.