خوزستان باشد و حاصلخیزی و نفتخیزی و آبخیزی، آنوقت، مردمان نجیبش را با بیکفایتی، ناراضی کنیم و به اعتراض واداریم؟! بهاری را خزان کنیم که چرا آب خواستید؟
امام مستضعفان انذار داده بودند که «نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد»، همانها که مردمان نجیب روستا و شهر، این ولینعمتان محروم و کمتوقع را فراموش میکنند و ماحصل کارشان، زندگی را بر مردم سخت و عرصه را برایشان تنگ میکند.
حالا مسئولی قول داده، طی دو تا سه هفته، مسئله آب را حل کند؛ اگر دو تا سههفتهای، حل میشده تا الآن کجا بودند و چرا گذاشتند کار به اینجا برسد و اگر حل نمیشود چرا وعده بیجا دادهاند؟ دردهای غیزانیه برای دیروز و امروز نیست؛ سابقه محرومیت غیزانیه حتی در موتورهای جستوجو دارای قدمت طولانی است؛ سرفصل و عناوین خبرها شبیه به هم است؛ رسانهها محرومیت منطقهای نفتخیز را با یک علامت تعجب همراه کردهاند و از صف مردم برای تهیه آب در تیغ آفتاب سوزان خوزستان نوشتهاند.
بازهم کارد را به استخوان مردم خطهای از خوزستان رساندیم و دادشان را از درد درآوردیم. خواسته آنان، آموزش باکیفیت فرزندان، شهربازی مدرن یا قطار فوقسریع نبود؛ آب بود! آب خوردن! در باورم نمیگنجد مثل آب خوردن مردم را از حاکمیت، فاصله میدهیم؛ لابد نباید میگفتم؛ باید مینوشتم مردم تحت هیچ شرایطی از حاکمیت فاصله نمیگیرند و این اتفاق را صرفا به یک دستگاه دولتی که البته بیشترین تقصیر متوجه اوست، منتسب میکردم و به سوژه بعدی میرسیدم. اما نه؛ این تفکیکی که ما قائل هستیم و در بسیاری موارد هم درست است در ذهن مردم وجود ندارد.
اگر بخواهیم حرکت کنیم و گام دوم را قوی برداریم، رسانهها و افراد انقلابی، نباید تقصیر و قصورهای حاکمیت در حق مردم را، فارغ از اینکه مربوط به کدام بخش آن باشد، مالهکشی و توجیه کنند.
ناراحتی بجای اهالی غیزانیه از بیآبی در حالی است که دهها چاه نفت در این منطقه وجود دارد و صدهاهزار بشکه نفت از این منطقه استخراجشده است.
چند ماه پیش، در جریان یکی از پروندههای خصوصیسازی که آنهم جفای بزرگی در حق مردم خوزستان بود، بازداشت کارگران هفتتپه را با تیتر «کارگران مشغول حبسند» در صفحه اول روزنامه نشاندیم. از نهادهای مختلف، تماس گرفتند که شما دیگر چرا و این خط برای رسانههای ضدانقلاب است؛ گفتم مگس روی زخم مینشیند؛ زخم را درمان کنید، دستگیره واقعی به ضدانقلاب ندهید؛ بگذارید بر امور توهمی و کذب، فعالیت کنند؛ وقتی مطلق روی باطل، متمرکز شوند و دستاویز صحیحی نداشته باشند، اگر هم فتنهانگیزی کنند چیزی عایدشان نخواهد شد؛ فتنه شرایط «یؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمزجان» میطلبد، وضعیتی که قسمتی از حق را با قسمتی از باطل ممزوج کنند تا بتوانند مردم را به اشتباه و شبهه بیندازند.
اعلام و تبیین ظلم به کارگر یا محرومیت مردم از آب آشامیدنی، سخن حقی است که بیبیسی و امثالش از طرح آن، مراد باطلی میجویند، اما این از اصل ماجرا چیزی کم نمیکند. مسئولیت در این کشور، زحمت و خدمت است، هر کس چنین توان و انگیزهای در خود نمیبیند کنار بایستد. مشکلات فراوان است. مسئولان باید شبانهروزی و بیوقفه در تلاش باشند تا مردم، آسودهخاطر باشند.