احمدمازنی متولد ۱۳۴۰ در نوکَنده یکی از شهرهای شهرستان بندر گز استان گلستان، نماینده اصلاح طلب مجلس دهم که در اجلاسیه سوم ریاست کمیسیون فرهنگی مجلس را عهده دار شد، پیش از حضور در مجلس در ردههای بالای مدیریتی بنیاد شهید مسئولیت داشت و از 15 سالگی فعالیت مبارزاتی خود علیه رژیم شاه را آغاز کرد و تنها ۱۷ سال سن داشت که به سبب مبارزات سیاسیاش در رژیم پهلوی توسط ساواک دستگیر و مدتی درزندان بود. در این مصاحبه از ماجرای زندانی شدنش در رژیم پهلوی تا نمایندگی مجلس را میخوانید و اظهار نظر او درباره فراموشی خطر پوپولیسم، کارآمد بودن لیست امید و پیش بینی انتخابات سال آینده مجلس و انتخابات 1400 ریاست جمهوری مطلع خواهید شد.
- به عنوان نخستین سوال در خانواده شما چه فضایی وجود داشت که شما در سن 15سالگی فعالیت مبارزاتی خود را شروع کردید و حتی دو برادر حضرتعالی به درجه رفیع شهادت رسیدند؟
پدر و مادر بنده صاحب5 فرزند پسر و یک دختر بودند که من فرزند دوم و پسر ارشد خانواده هستم. پدر و مادرم که مادر در قید حیات است هر دو کشاورز زاده و علاقهمند به مسجد و مراسمهای مذهبی بودند و در عین اینکه سواد حوزوی بالایی نداشتند اما اطلاعات دینی و مذهبی زیادی داشته و از این مهمتر باور دینی خیلی عمیقی داشتند.
به جهت اقتصادی هم خانواده ما وضع خوبی نداشت و از خانوادههایی بودیم که در بین کشاورزان به "کم زمین" معروف بودیم؛ یعنی مقدار زمینی که صاحب آن بودیم، خیلی کوچک بود ولی در عین حال خیلی با عزت و آبرومند زندگی را میگذراندیم.
- ماجرای شهادت دو برادرتان را بیان کنید، دو برادر دیگر مشغول چه کاری هستند؟
برادر پس از من "محمدمهدی" که دو سال از من کوچکتر بود، طلبه شد و بعد از اینکه محمدمهدی در جبهه در دفاع مقدس شهید شد برادر بعد از او "علی اکبر" هم در مدرسه شهید محراب آیت الله صدوقی مشهد مشغول به تحصیل شد و او هم در آن مدرسه به طلبگی پرداخت. "علی اکبر" هم بعد از مدتی به جبهه رفت و مفقودالاثر شد که بعد از 13 سال پیکرش به وطن بازگشت. پسر بعدی خانواده "محمدباقر" است که او هم فرهنگی بوده و مشغول تدریس است و البته معمم نیست ولی خب مشی طلبگی دارد. برادر آخر ما که ته تقاری خانواده است "محمد صالح" او هم طلبه شد و در حال حاضر در مرکز مدیریت حوزه علمیه قم در معاونت پژوهش مشغول خدمت است. در واقع از ما 5 برادر 4 تا طلبه و یکی فرهنگی شد که از این 4 طلبه دو برادر شهید شدند.
- جنابعالی در سن 15 سالگی فعالیت مبارزاتی و سیاسی خودتان را آغاز کردید، تحت تأثیر چه شخصیتهایی در این مسیر قرار داشتید.
اولاً در خانواده نگاه مذهبی حاکم بود و این نگاه مذهبی به هیچ عنوان نظام سیاسی حاکم را به لحاظ باورهای دینی در حوزههای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی قبول نداشت. در دوره نوجوانی افرادی بودند که اهل منبر و خطابه بودند، مثل مرحوم آقای محقق گرگانی که از روحانیون خطیب مبرزی بود که بعدها به تهران آمدند و او یکی از افرادی بود که به شدت جوانان را تحت تأثیر قرار میداد. افزون بر این سال 54 در 14 سالگی به مشهد رفتم در آن زمان دوستان طلبه ما نوعاً مخالف رژیم بودند. اساتیدی که با آنها سر و کار داشتیم نیز نگاه مخالفت با رژیم حاکم را در ما تقویت می کردند ضمن اینکه خود به خود به عنوان یک طلبه و یک انسان مسلمان نمی توانستیم به بسیاری از بیعدالتیهای آن زمان بی تفاوت باشیم و همین نگاه موجب حرکتهای انقلابی میشد.
- علت و ماجرای بازداشت شما چه بود؟
در اوایل سال 57 که هنوز تظاهرات و راهپیماییها گسترده نشده بود و حدود 17 سال سن داشتم در مشهد بازداشت و مجموعاً به 3 ماه زندان محکوم شدم. تظاهراتی دور سقاخانه صحن اسماعیل طلایی برپا شد، خاطرم هست که باران گرفته بود و مأموران رژیم نیز به سمت تظاهرکنندگان حمله ور شدند به تبع آن ما به سمت داخل حرم فرار کردیم و بعد کفشهایمان را زیر بغل زدیم و دور ضریح در حالی که مثلا حس و حال زیارتنامه خواندن به خودمان گرفتیم شروع به زیارت کردیم اما مأموران امنیتی از لباس و وضعیت کفشی که زیر بغل داشتیم افراد را شناسایی کردند و به بازداشتگاه و کلانتری و بعد هم زندان منتقل کردند. البته پس از بازداشت متوجه سابقه بازداشت بنده شدند و پرونده نیز سنگینتر هم شد و بنده به سه ماه حبس محکوم شدم.
- روز پیروزی انقلاب هم مشهد بودید؟
روز 22 بهمن در زادگاهم نوکنده بودم ولی در تردد در مسیر مشهد و شمال بودیم. راهپیمایی، تظاهرات و سخنرانیهایی در آنجا صورت می گرفت که با توجه به اینکه ماه محرم بود در حسینیهها و تکیهها برنامههایی بود که تا پیروزی انقلاب شرایط کشور را روز به روز انقلابی تر میکرد.
- شما در مصوبات کمیسیون فرهنگی همواره جوانان را تشویق به ازدواج به موقع و زود میکنید و حتی مصوباتی در این زمینه نیز داشتهاید، بفرمایید خودتان چه زمانی اقدام به ازدواج کردید؟
زیر 18 سالگی؛ زمانی که در زندان بودم، نامزد داشتم و وقتی هم که از زندان آزاد شدم در سن 18 سالگی ازدواج کردم و تشکیل خانواده دادم. حاصل این ازدواج 5 فرزند است که یک عروس و دو داماد و سه نوه هم دارم.
- نظرتان راجع به طرح جلوگیری از ازدواج کودکان با توجه به حواشی عدیدهاش، چیست؟
نمایندگان، دولت و بسیاری از حقوقدانان و شخصیتهایی که در حوزه اجتماعی کار و تحقیق می کنند پیگیر تصویب این طرح هستند، البته موضوعی که باعث شده این مسئله مطرح شود این است که بعضی از خانوادهها به علت فقر، فرزندانشان را پیش از موعد و سن ازدواج، بدون میل فرزند، در حقیقت فرزند خود را می فروشند و ازدواجی در این میان صورت نمی گیرد .جلوگیری از تکرار وقایعی اینچنین که از فقر و آسیب اجتماعی نشأت می گیرد، باعث تدوین چنین طرحی شد.
البته در مناطق مختلف به لحاظ آب و هوایی هم این شرایط متفاوت است، در مناطق گرمسیری، سن ازدواج و بلوغ زودتر شکل می گیرد و در مناطق سردسیری، دیرتر؛ بنابراین باید گفت این مسائل از موضوعاتی است که خیلی چارچوب بردار نیست.
- در دوران دفاع مقدس چه سمت و مسئولیتی داشتید؟
بخشی از دوران دفاع مقدس را در منطقه کامیاران استان کردستان در خدمت سپاه و بسیجیان اعزامی به جبهههای جنگ بودم و فعالیت ما عموما فعالیتهای فرهنگی، عقیدتی و آموزشی بود که با توجه به اینکه آن منطقه درگیر مسائل قومی و مذهبی بود، ایجاد وحدت بین نیروهایی که با مبانی مشترک مثل اسلام و ایران، در جنگ حضور داشتند را دنبال میکردیم. مدتی هم در جبهه جنوب در منطقهای بین اهواز و خرمشهر ایستگاه حسینیه و کوشک بودم.
در زمان تصویب قطعنامه چه حال و هوا و احساسی داشتید؟
رزمندگان ما تصویری که از جنگ در اذهانشان بود به این شکل بود که تا نابودی صدام به مبارزه شان ادامه دهند اما در عین حال یک حس اتصال و اطاعت از امام در همه وجود داشت؛ وقتی قطعنامه پذیرفته شد خیلی از رزمنده ها و خانواده شهدا با این تصور که شاید امام(ره) اطلاع ندارند و یا به امام(ره) تحمیل شده باشد، ابتدا معترض بودند تا اینکه امام راحل پیامی را صادر کردند که در این پیام صادقانه و همدلانه با رزمندگان و مردم سخن گفتند و فرمودند که من مسئولیت را می پذیرم و جام زهرآلود قطعنامه را سر می کشم.
این پیام وقتی از رسانه ها پخش می شد همه ما اشک می ریختیم و این اشک هم از دو جهت بود نخست اینکه همگان برای آن فضا دل تنگ می شدیم و دیگری هم اینکه احساس میکردیم که چقدر امام(ره) با صداقت رفتار میکنند و با اینکه مسئولیتهای جنگ را به عنوان فرمانده کل قوا به شخصیت های دیگر تفویض کرده بودند اما مسئولیت پایان جنگ را خودشان پذیرفتند که همه اینها مجموعاً مایه غرور و افزایش عشق و علاقه مردم به حضرت امام(ره) شد.
- برخی عنوان میکنند که شما در سال 93 و پس از دوران بازنشستگی در بنیاد شهید وارد فضای سیاسی شدید. بفرمایید که از چه زمانی فعالیت های حزبی و جناحی را آغاز کردید و وارد فعالیتهای سیاسی به ویژه حزب اعتماد ملی شدید؟
اینکه بنده از سال 93 به بعد سیاسی شدم را نمیپذیرم چرا که من از 14 سالگی منبر می رفتم و در همان سن شهربانی احضارم کرد و از من تعهد گرفت که راجع به رژیم پهلوی حرفی نزنم؛ در واقع ما از دوران نوجوانی در این فضا بزرگ شدیم و قبل از پیروزی انقلاب نیز سابقه زندان رژیم پهلوی را داشتم و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز هیچوقت یادم نمی آید که از سیاست دور شده باشم.
البته رویکرد سیاسی من همواره فرهنگی بوده و هیچگاه به مفهوم این بازی های سیاسی نبوده؛ واقعا آنچه که می فهمیدم درست است در صحنه سیاسی حاضر میشدم و بروز می دادم.
در بنیاد شهید هم بنده با آقایان کروبی، رحیمیان، دهقان، زریبافان و شهیدی کار کردم و از مواضع سیاسی بنده نیز مطلع بودند. در واقع جزء نیروهایی بودم که شفافترین مواضع سیاسی را داشتم و در عین حال، بیشترین کار را براساس قوانین و مقررات سازمان و نگاه مدیریت سازمان انجام می دادم و به همین جهت با همه این مدیران رفیق هستم.
زمانی که وارد فضای انتخاباتی شدم، بیشتر مرا به عنوان یک چهره فرهنگی میشناختند ولی همه می دانستند که مواضع سیاسی بنده چیست مثلا بنده سال 76 در ستاد آقای خاتمی بودم و پس از آن نیز در ستاد آقای کروبی بودم. البته جریان فکری ما خط امامی بود و بر اساس همین مواضع سیاسی و آن رویکرد فرهنگی با لیست جناح چپ انقلاب اسلامی موسوم به اصلاح طلبان وارد مجلس شدم.
- صحبت از لیست شد، رئیس شورای شهر تهران آقای محسن هاشمی اخیرا در اظهارنظری گفتند که مردم از رأی لیستی که به شورای شهر تهران دادند، راضی نیستند. ارزیابی شما از عملکرد فراکسیون امید در مجلس چیست؟
عملکرد لیست امید را باید با مقتضیات زمان بررسی کرد؛ اصلاح طلبان در سال 84 اشتباهی مرتکب شدند و این تفرقه اصلاح طلبان باعث شد قطار مدیریت کشور از ریل خارج و آقای احمدینژاد رئیس جمهور شود. اگر رأی آقایان کروبی، معین، مهرعلیزاده و احتمالاً تعداد قابل توجهی از رأی مرحوم هاشمی رفسنجانی در یک کاندیدا متمرکز میشد، بیش از رأی احمدینژاد میشد.
روش کار آقای احمدینژاد به گونهای بود که به طور کلی با روش جاری در کشور مغایر و مخالف بود و فکر میکرد ابتکار عمل، خلاقیت و نوآوری در این است که هر کاری که از گذشته انجام شده را باید به هم بریزد و از نو بسازد. مانند تفکری که در اول انقلاب وجود داشت که اگر اسم شهری شاهرود است چون "شاه" دارد، باید تغییر کند و مثلا امامشهر شود.
ما 8 سال جنگ را پشت سر گذاشتیم، دوره سازندگی را با یک روش علمی برای بازسازی زیرساختها و خرابیهای کشور گذراندیم؛ سپس آقای خاتمی با شعار توسعه سیاسی روی کار آمد اما در بخشهای اقتصادی و مدیریت حوزههای دیگر نیز عملکرد قابل دفاعی داشتیم که نبایستی به این تجارب مفید بی اعتنایی میشد اما آقای احمدینژاد مناسبات قدرت را هم در درون وخارج کشور به هم ریخت و بعد از اتفاقات سال 88 که من از آن به عنوان بازی "باخت-باخت" نیروهای درون نظام تعبیر میکنم، یک عده عناصر افراطی از دو طرف فضا را به سمتی هُل دادند که ما به یک جهنم افتادیم که باید ازاین جهنم فاصله می گرفتیم.
لیست امید، لیست دوره برزخ بود
با توجه به این پیشینه، سال 92 سال ائتلاف با اصولگرایان معتدل برای عبور از جهنم و ورود به برزخ بود که انتخابات ریاست جمهوری را پشت سر گذاشتیم و در ادامه سال 94 نیز همچنان این فضا حاکم بود و در حقیقت ما نیروهای دوره برزخ هستیم و لیست ما نیز لیست دوره برزخ است.
در واقع لیست امید محصول تصمیم شرایطی بود که باید از جهنم به برزخ وارد میشدیم البته اگر امروز هم بپرسید که در چه وضعیتی قرار داریم، فکر می کنم ما هنوزعواملی را میشناسیم که تلاش دارند دوباره ما را به جهنم برگرداند.
متأسفانه عناصر افراطی دقیقا همان بازی تکراری را انجام میدهند و به دنبال تجربههای جدید نیستند یعنی دقیقا همان کاری که پیش از انتخابات سال 76 کردند که بخشی از مردم از لج آنها به آقای خاتمی رأی دادند را دوباره تکرار میکنند و انگار متوجه نمیشوند برای اینکه بخواهند در قدرت بمانند، باید یک تغییر و نوآوری در کارشان انجام دهند.
- چه اقداماتی؟
برای مثال به انحای مختلف در جهت حذف رقیب تلاش میکنند در حالیکه رقیب باید باشد که آنها بتوانند زندگی کنند، خوشبختانه بخش قابل توجهی از اصولگرایان معتدل و اصلاحطلبان به این جمعبندی رسیدند که حذف رقیب امکانپذیر نیست و باید در کنار یکدیگر رقابت کرد.
فکر می کنید سرمایه اجتماعی طیف شما هنوز به قوت خودش باقی است یا به عبارتی هنوز پایگاه اجتماعی گذشته را دارید؟
دو گروه تلاش کردند که پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان را از بین ببرند، گروه نخست براندازها که می خواهند اصلاح پذیری نظام را زیر سوال ببرند و اصرار دارند بگویند که جمهوری اسلامی اصلاحپذیر نیست و اصلاحطلبان فقط باعث میشوند که نظام طول عمرش بیشتر شود و گروه دیگر که فکر میکنند اگر قدرت از دست اصلاحطلبان خارج شود، حتما کشور در دست آنها قرار میگیرد که البته من به آنها اصولگرا نمی گویم بلکه عناصر اقلیت افراطی هستند که فکر می کنند هر چه بیشتر به اصلاح طلبان فحش بدهند به نفعشان است.
تلاش براندازها و افراطیون برای کاهش سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان تا حدی موفق بود
البته تلاشهای هر دو گروه در کاهش سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان تا حدی موفق است و اوج این موفقیت در دی ماه سال 96 خود را نشان داد که چند نقطه از کشور تحرکاتی ایجاد شد که نتیجه آن حتی در بخشی از شعارهایی که مهندسی شده بود نیز عیان شد به طوریکه برخی شعار دادند "اصلاحطلب، اصولگرا؛ دیگه تمومه ماجرا". در حالی که عناصر افراطی که شاید شروع کننده این اعتراضات بودند، تصور میکردند چنانچه مردم جمع شوند، علیه اصلاح طلبان و دولت شعار میدهند ولی در نهایت شعارها و تحرکات به سمتی رفت که کل نظام هدف قرار گرفت.
دوران پس از سال 92 متعلق به اصلاح طلبان نیست
با استناد به نظرسنجیهایی که صورت گرفته، اصلاح طلبان همچنان سرمایه اجتماعیشان را دارند و آقای خاتمی همچنان میتواند با تکرار خودش تأثیرگذار باشد. البته عملکرد اصلاح طلبان مساوی با عملکرد دولت و مجلس نیست؛ اصلاحطلبان برای اینکه کشور را از یک شرایط خاصی نجات دهند، به یک برزخ تن دادند و باید گفت دورانی که از سال 92 به بعد شروع شد، متعلق به اصلاحطلبان نیست، دورانی است که اصلاح طلبان با اصولگرایان معتدل و عاقل مانند آقایان لاریجانی و روحانی ائتلاف کردند تا کشور را از لبه پرتگاه نجات دهند که البته هنوز هم افراطیها از داخل و خارج تلاش دارند که به طرف پرتگاه برگردانند.
اگر شرایط کشور در زمان انتخابات 1400 نیز به همین صورت باشد به دلیل وجود خطر پوپولیسم و لمپنیسم از داخل و خارج کشور تنها راهحل برون رفت از این وضعیت را ائتلاف میدانم. در عین حال اگر شرایط تا زمان انتخابات بهبود یابد و اوضاع تغییر کند که البته هر چیز در عالم سیاست ممکن است، آن وقت احتمال دارد که اصلاح طلبان کاندیدای مستقل در انتخابات ریاست جمهوری داشته باشند.
- قرار بود یک میز گفت وگوی ملی در پارلمان احداث شود. برای اینکه این مهم محقق شود، چه کردید؟
اولا گفتوگوی ملی با آشتی ملی متفاوت است و در بحث گفت وگوی ملی من با حدود 50 نفر از شخصیتهای تأثیرگذار جناحهای مختلف از جمله آقایان خاتمی، لاریجانی، عارف، باهنر، توکلی، حداد عادل صحبت کردم و در مجلس نیز مجمع گفت وگوی ملی با ترکیب 25 نفری از جناحهای مختلف تشکیل دادیم.
قرار شده موضوعات شورای گفت و گوی ملی رسانهای نشود
در حال حاضر در درون مجلس یک مجمع گفت وگوی ملی و خارج از پارلمان یک شورای گفت وگوی ملی تشکیل شده که البته فعلا بنا نداریم کار رسانهای در این رابطه صورت گیرد، اخیرا یکی از جلسات شورای گفت وگوی ملی که خارج از پارلمان است، برگزار شد و پیشبینی ما این است که به سمتی برویم که جناحهای مختلف به یک مانیفستی برسند تا یکسری خطوط قرمزی که مربوط به منافع ملی است در مسائل مختلف از جمله انتخابات، مسائل اقتصادی، اجتماعی، داخلی و بینالمللی تعیین شود و با در نظر گرفتن منافع ملی در این حوزهها تصمیم گیری شود.
قطعا آقای خاتمی در این عرصه یکی از شخصیتهای تأثیرگذار بوده و من فکر میکنم ما امروز به یک انسجام درونی بین تمام نیروهای دلسوز و نیروهایی که ذیل قانون اساسی و پرچم جمهوری اسلامی ایران قرار دارند، نیاز داریم تا با هدایتها و راهبریهای مقام معظم رهبری مسائل کشور را حل کنیم.
در حال حاضر نیز شخصیتهای دو جناح به طور منظم با هم جلسه دارند ولی بنا بر این است که مسائل رسانهای نشود؛ به دلیل اینکه ممکن است رسانهای شدن مباحث از پخته شدن آن جلوگیری کند.
- میز گفت و گوی ملی در پارلمان راه اندازی شده است و آیا تا به حال نشستی داشتید؟
میز گفتو گو خیر؛ اما مجمع گفت و گوی ملی در پارلمان 25 عضو از طیفهای مختلف و از سه فراکسیون مجلس دارد که البته نه بر اساس تصمیم فراکسیونی بلکه چهرههایی که تشخصشان ملاک بوده و اهل گفتوگو بودند و تأثیرگذار هم هستند در این مجمع حضور دارند.
- چه نوع موضوعاتی قرار است در جلسات گفت و گوی ملی مطرح شود؟
در جلسات گفت و گوی ملی به هیچ وجه مباحث اختلافی از این دست را در دستور کار نداریم چون قرار بر این شده که از بحثهایی که در این جلسات منجر به تنش میشود، خودداری کنیم؛ اگر از این مباحث اختلافی تند شروع کنیم چه بسا اصلا گفت وگو شکل نگیرد و در همان مراحل اول با شکست مواجه شویم ولی برای موضوعات محل مناقشه از جمله موضوع حصر،کمیته ویژه رفع حصر در فراکسیون امید برای این مسئله وجود دارد و حتی از نمایندگان فراکسیونهای دیگر هم برای حل این موضوع حاضر هستند و آن کمیته کارش را دنبال میکند.
مسئله حصر از اولویت اصلی مردم خارج شده است
در طی این سالها مسائل جدیدی رخ افتاد که شاید برای مردم این اتفاقات در اولویت قرار گرفت. پس از برجام زندگی مردم در یک مسیر طبیعی سیر میکرد، شرکتهای خارجی به ایران آمدند، روابط بینالملل توازن پیدا کرد و تورم کنترل شده بود و در عین حال ناراحتی مردم این بود که چرا این بزرگواران در حصرند.
امروز اما به یک باره آقای ترامپ از پای میز مذاکره خارج شده و بحران جدیدی را بر ما تحمیل میکند و شرایط جدیدی به وجود آورده که روی زندگی مردم تأثیر گذاشت. دولت به هر دلیلی نتوانست انتظارات را برآورده کند و در این شرایط، نه اینکه مسئله حصر فراموش شده باشد بلکه به طور طبیعی از اولویت های اصلی به اولویتهای بعدی مردم منتقل شده است.
دولت پیش از خروج ترامپ از برجام در حال افزایش بودجه عمرانی کشور بود و کشور در مسیر توسعه قرار داشت ولی در حال حاضر مسئله اصلی کشور به تأمین مایحتاج اولیه زندگی مردم مانند گوشت و مرغ تبدیل شده است. به وجود آمدن این مسائل موضوع حصر را تحت تأثیر قرار داده ولی هرگز در گوشههای پنهان و ناخودآگاه ذهن و حافظه مردم این موضوع فراموش نشده است؛ همه باید بپذیریم آنچه در سال 88 اتفاق افتاده میتوانست به این شکل نباشد و از دو طرف برخورد بهتری صورت گیرد.
در خصوص موضوع حصر تأکید میکنم که شورای عالی امنیت ملی در مورد آن تصمیم گرفت و الان هم خود شورای عالی امنیت ملی می تواند این مسئله را در دستور کار قرار داده و به نتیجه برساند.
- این گفتوگو نوروز منتشر میشود. پیشبینی شما از سال 98 چیست؟ اکثر نمایندگان سال 98 را از نظر اقتصادی سال سختی پیشبینی میکنند؟
ایران از زمانی که نفت کشف شد، وابستگی عجیبی به این کالا پیدا کرد و نفت به جای اینکه در جهت توسعه کشور استفاده شود، همواره در جهت حفظ محبوبیت دولتها استفاده شده، از زمان رضاخان تا به امروز همیشه این طور بوده است.
امروز در شرایطی قرار داریم که نفت از ما نمیخرند و یا خوب نمیخرند در چنین شرایطی نباید فقط به دنبال راهی باشیم که چطور نفت را بفروشیم بلکه باید فرض کنیم که کشوری مانند کشورهای همسایه یا کشورهای غیرهمسایه هستیم که نفت ندارند، حال باید سبک زندگی و مدیریت کشورمان چگونه باشد.
ما 80 میلیون ایرانی باید همه با هم اراده کنیم و تصمیم بگیریم که بخش گردشگری، کشاورزی و صنایع داخلی را تقویت کنیم و یا در شیوه مصرف تجدید نظر کنیم. ما جزو ملتهایی هستیم که در عین گرانی جزو ارزانترین کشورها از نظر داروها، موادغذایی، البسه، حمل و نقل قرار داریم. کشور ما جنگ 8 ساله را پشت سر گذاشت و اصلا از مصرفگرایی مردم کم نشد، پس از جنگ هر روز تحریم شدیم و مشکلات پشت سر هم به وجود آمد ولی مجددا مصرفمان اضافه شد و این مسئله به طبقاتی تر شدن جامعه نیز دامن زد که امیدوارم در حوزه اقتصادی با توجه ویژه به تولید داخلی و اصلاح سبک زندگی و مدیریت کشور از این پیچ تاریخی عبور کنیم.
نباید اجازه داد لمپنیسم مجددا کشور را به سمت جهنم پیش ببرد
برای سال 98 در عرصه سیاسی نیز امیدوارم در سایه فضای گفت وگوی ملی در اوایل سال 98 بتوانیم بر سر منافع ملی به یک مانیفست مشترک برسیم. در این شرایط اقتصادی، کافی است یک نفر در سال پیش رو که سختیهای بیشتری بر ما تحمیل میشود با شعارهای لمپنیستی و پوپولیستی بخواهد افکار عمومی را به سمت خودش جلب کند و بخشی از مردم تحت تأثیر شعارهای غیر واقعی وی قرار گیرند به همین جهت باید کاری کنیم که این افراد نتوانند با این قبیل شعارهای دروغین کشور را دوباره از ریل طبیعی مدیریت به ریل جهنم ببرند و کشور را دچار مشکلات جدید کنند.