ماهنامه «نماینده»؛ مصطفی نجفی/* بنیانگذار جمهوری اسلامی و رهبری معظم انقلاب، قطعاً منابع اصلی برای ارائه تعریف درست از وظایف، رسالتها و نقش دانشگاه در انقلاب هستند، سیاستگذاری کلان برای نظام آموزش عالی کشور داشته و این سیاستها را در قالب خطمشیهای مختلف، ارائه کردهاند. در کنار این دو نظر، ایده و سخنان متفاوتی هم از جانب بسیاری از صاحبنظران و فعالان علمی، دانشگاهی و حتی سیاسی در خصوص نقش و هدف دانشگاه در کشور بیان شده است، با این تفاوت که نظر امامخمینی(ره) و مقام معظم رهبری دربارۀ دانشگاه همواره مترادف یک سرمایۀ بزرگ اجتماعی برای انقلاب اسلامی بوده است. اینکه بیان میشود «دانشگاه کارخانۀ انسانسازی است» یا اینکه رسالت برخی دانشجویان در شرایطی «رسالت انبیاست»، مصادیق مهمی از همین ادعاست.
از جهتی پافشاری ویژه بر تولید علم بهعنوان کارویژۀ دانشگاه یا همان عبارت «العلمُ سلطان» و در نظر گرفتن وجود آن بهعنوان عامل سرافرازی و خلأ آن موجب سرافکندگی کشور، مؤید دیگری بر این مسئله است.
حال با این اوصاف باید پرسید و بررسی کرد که دولتهای مختلف در ۴۰ سال انقلاب با این دانشگاهی که وصف شد، چه کردهاند و چه خط مشی را در خصوص آن، دنبال کردهاند؟
صادقانه باید گفت که دولتها در دورههای مختلف همواره به چشم طمع به دانشگاه نگاه کردهاند و همیشه دانشگاه را بهعنوان پلکانی برای رسیدن به اهداف خود در نظر گرفته و خواستهاند که از بستر دانشگاه، پایگاه اجتماعی فعالی برای خود بسازند. این نگاه پادگانی و ایجاد پیاده نظام برای دولتها هیچ سنخیتی با نگاه رهبران انقلاب اسلامی، نداشته و ندارد.
این مدل نگاه به دانشگاه سبب شده که وزرا و معاونین آنها در دورههای مختلف، هدف اصلی خود را همراه کردن دانشگاه با دولت معرفی کنند و خواسته باشند که موازنۀ قدرت در دانشگاه به سمت دولت وقت و مواضع آن، سنگینی کند.
*دانشگاه، پادگان سیاسی
این وضعیت دقیقاً در زمان دولت اصلاحات بر کشور حاکم بود، مسئولین امر مشغول فعالیت تند سیاسی بودند و دانشگاه فاقد هرگونه پیشرفت در مسیر تولید علم. در این ایام دانشگاه درگیر گفتمان آزادی در ظرف تئوریهای لیبرالمسلکانه بود، همه چیز از عدالت تا پیشرفت را در این چارچوب میدید و لذا بهصورت جدّی فعالیت علمی برای ارتقای رشد علمی کشور، تعطیل شده بود. خبری از مقاله، ارتباط صنعت با دانشگاه، توسعۀ آموزش عالی، ارتقای فرهنگی و حتی رفاه برای دانشجویان و اساتید نبود که البته این خود در شرایطی رقم خورد که دولت اصلاحات به اسم حمایت بدنۀ مردمی بهویژه دانشگاهیان بر سر کار آمد اما بهجای حمایت از آن، دست به سوء استفاده از این فضای نخبگانی مهم کشور زد.
وضعیت تأسفبار تولید علم در زمان اصلاحات همزمان با شرایط بغرنج و نامناسب رفاهی دانشجویان و اساتید شرایط را بسیار سخت کرد که نهایتاً کمترین نتیجۀ آن درخواست استمداد اساتید دانشگاه از مقام معظم رهبری در ایام پایانی دولت اصلاحات بود که با دستور رهبری پیگیری شد و شرایط سخت معیشتی اساتید دانشگاه که از اقشار مهم و تأثیرگذار جامعه هستند، بهبود یافت.
*افزایش رشد علمی با کنترل فضای فرهنگی- سیاسی
اما در اواخر دوران اصلاحات یعنی سالهای ۸۳ و ۸۴، تلاشهایی در خصوص تغییر رویکرد دولتیها به دانشگاه صورت گرفت، از بدنۀ دانشگاه بهصورت مستقیم کمک گرفته شد تا شاید تولید علم محوریت فعالیت دانشگاهیان قرار بگیرد. در این ایام و دوران بعد از آن یعنی در اواسط دهۀ ۸۰ نگاه مرکز محوری به دانشگاه تعدیل و تصمیم گرفته شد که توسعۀ آموزش عالی با ایجاد دانشگاههای قدرتمند در اقصی نقاط کشور پیگیری شود که هم متضمن تولید علم باشد و هم عدالت آموزشی را برای کشف و پرورش استعدادهای نوجوانان و جوانان در نقاط دور فراهم آورد.
در آن سالها توسعۀ فیزیکی دانشگاهها بهتر از قبل حاصل شد و در کنار آن وضعیت رفاهی و معیشتی کارمندان، اساتید و دانشجویان هم بهبود محسوسی یافت. در این شرایط البته حرکت جهش گونۀ علمی کشور مطابق با اسناد بالادستی صورت گرفت و تولید علم در کشور متفاوت از دوران گذشته، آغاز شد. در این زمان البته ضعف بزرگ دانشگاهها مدیریت فرهنگی و نوع نگاه به دانشجو بود که این هم مضرات بزرگی داشت.
در توصیف این موضوع باید گفت که در مقابل نوع نگاه دولت اصلاحات به جریان دانشجویی و دانشگاه در کشور، نوع نگاه مدرسهای و دبیرستانی هم گاهی در میان برخی مدیران آموزش عالی کشور رواج داشت که میگفتند دانشجو مانند یک دانشآموز صرفاً به مباحث علمی در گوشهای از دانشگاه بپردازد و هیچ فعالیت دیگری به غیر از تحصیل، انجام ندهد.
این نگاه مغایر نگاه رهبران انقلاب به دانشگاه بود و اجازۀ ورود دانشجویان به مباحث فرهنگی، سیاسی و فکری را نمیداد. همین اتفاق بعدها و در دولت یازدهم بهانه را به دست مدیرانی داد که میخواستند در دانشگاه مجدداً شعار آزادی لیبرال سر داده و مدیریت دانشگاه را به سمت و سوهای جدیدی سوق دهند.
*دوران آزادی مدیریت شده
در دولت یازدهم اما قدری فضا متفاوت بود. شعارها از یک سو نزدیک به آن چیزی بود که در دولتهای هفتم و هشتم بر دانشگاه گذشت و از یک سو کپی برابر اصل دستور کار دولت سازندگی در دانشگاهها بهچشم میخورد، بدین معنا که سردادن شعارهای رنگارنگ در کنار ایجاد آزادی مدیریت شده و کانالیزه، مشی اصلی مسئولان ارشد آموزش عالی قرار گرفت.
ایجاد آزادی مهندسی شده مصداق بارز مدیریت امنیتی است و تلاش میکند نگاههای مختلف درون دانشگاه را طوری طراحی، پرورش یا سرکوب کند که طرفین به سرعت یکدیگر را خنثی کنند، کسی بهدنبال عدالتخواهی و آزاداندیشی نرود و صد البته احدی نقد دولت هم نکند و اولین نتیجۀ ایجاد این فضا هم پدید آمدن سکون و رکود در میان دانشجویان و دانشگاهیان است.
بخشی از تشکلهای ایجاد شده در دولت یازدهم که عمدتاً اصلاحطلب هم هستند، دقیقاً در چنین فضایی به صورت مدیریت شده ساخته شدهاند و متأثر از فضای سیاسی منتقل شده به آنها، «از جلو نظام، خبردار» رئیس دولت کنونی هستند. اینها در تمامی شئونات با دولت هماهنگ بوده و کار را تا جایی هم پیش بردهاند که برای مثال در جریان انتخابات به ناگاه مسئول یا عضو ارشد یک تشکل دانشجویی مسئول بخشی از ستاد تبلیغاتی آقای روحانی در تهران یا شهرستان میشود و در جریان تبلیغات انتخاباتی از هویت دانشگاهی خود برای یک امر سیاسی خرج میکند و البته کسب درآمد هم میکنند.
این اتفاق دقیقاً نمونۀ همان اتفاقی است که در دوران اصلاحات افتاد و «علی افشاری» از فعالین وقت تشکلهای دانشجویی در ستاد «سیدمحمد خاتمی» مسئولیت گرفت و پیوند محکمی بین تشکل دانشجویی و حزب سیاسی، ایجاد کرد که البته نتیجۀ آن هم بعدها مشخص شد.
در زمان اصلاحات با طراحی وزارت کشور و وزارت علوم، میل به قدرت در جریان دانشجویی ایجاد شد، با برنامهریزی دقیقی جریان دانشجویی به شدت به قدرت نزدیک شد و هم در دولت و هم در مجلس سهم گرفت و همین امر به جد موجب انحراف جریان دانشجویی شد.
*چه کسی پاسخ میدهد؟
امروز اما جامعه بهویژه جامعۀ دانشگاهی کشور با معضل دیگری به نام مدیران فرصتطلب هم مواجه است، مدیرانی که از هر وسیله و مسیری برای طی طریق قدرت استفاده میکنند. این دست افراد متأسفانه چهرۀ حق به جانب و مقدسگرایی هم دارند و در این کاراکتر تلاش میکنند ارتقا یابند. این خود مشکل بزرگی است که به نظر میرسد میبایست هرچه زودتر مرتفع گردد.
در این فضا برنامهای برای تولید علم وجود ندارد و به نظر میرسد قرار نیست هیچ طراحی جدیدی برای شتاب گرفتن رشد علمی کشور، ارتباط با صنعت و ایجاد فرصتهایی برای اقتصاد دانش بنیان صورت پذیرد. طی ۴ سال گذشته بهعلاوه همین یکی دو ماهی که از دولت دوازدهم گذشته، هیچ طرحی برای مدیریت عالمانۀ فرهنگی در دانشگاه ارائه نشده است و به نظر میرسد در این زمینه نیز قرار برتغییر و بهبود وضع موجود نیست. در مورد این مسائل سرپرستی کنونی وزارت علوم که گفته میشود گزینۀ اصلی وزارت هم هست باید گزارش دقیقی به مردم ارائه کند که طی ۴ سال گذشته و همزمان با مسئولیت ایشان در وزارت علوم، چه اتفاقی در دانشگاهها افتاده است.
طی ۳ سال اخیر رهبر انقلاب در تمامی دیدارهایی که با اعضای هیئت دولت داشتهاند، تذکر ویژه در خصوص وضعیت فرهنگی دانشگاه جزو سخنانشان بوده و تأکید کردهاند که در این زمینه میبایست تحول جدّی صورت بگیرد لذا باید از دولت و گزینۀ پیشنهادی وزارت علوم به عنوان سؤالی کلیدی پرسید که برنامۀ شما برای ۴ سال آینده چیست؟ برای بازگشت به شتاب چندی پیش در رشد علمی و برای اصلاح مدیریت فرهنگی و سیاسی چه در سر دارید؟ آیا قرار است دانشجویان قربانی به قدرت رسیدن احزاب سیاسی شوند یا روندها تغییر کرده و خبرهای خوب هم در راه خواهد بود؟
عضو سابق دفتر تحکیم و وحدت