به گزارش «نماینده»، جریان اصلاحات در دو دهه اخیر فراز و فرود های بسیاری را به خود دیده است که بی تردید وقایع سال 88 در شکل گیری بخشی از این نوسانات بی تاثیر نبوده، در این میان برخی منتقدان بر این باورند که اصلاحات همان جریان لیبرالی است که از نخستین سالهای پیروزی انقلاب اسلامی در بدنه انقلاب حضور داشت و از نیمه دوم دهه هفتاد، حیات سیاسی اش را در نهاد قدرت آغاز کرد، اما بزرگان اصلاحات که خود را ادامه جریان خط امام میدانند. از سویی مواضع برخی از اصلاح طلبان در سال 88 شایبه زاویه گرفتن آنها با ارکان نظام را قوت بخشید و متعاقباً برای مدتی ادامه فعالیت در سطوح بالای مدیریت کشور را برای آنها سخت تر از همیشه ساخت، اتفاقی که به درازا نینجامید، بطوری این روزها اکثریت ساکنان سه ساختمان پاستور، بهارستان و بهشت را منتخبان این جریان تشکیل می دهند.
هرچند اختلاف نظر های سیاسی میان آنها و رقبای اصولگرایشان به قوت خود باقی است اما بنظر می رسد برخی از بزرگان این جریان با ریش سفیدی و برگزاری جلساتی محرمانه با رهبری و برخی از بزرگان جریان اصولگرا به دنبال همگرایی بیشتر جناحین و از میان برداشتن شایبه های موجود هستند. از همین رو گفتوگویی را داشتیم با دکتر محسن رهامی استاد دانشگاه تهران و یکی از اعضای شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان که در ادامه مشروح این گفتگو را از نظر می گذرانید.
-پس از وقایع سال 88 و غبار آلود شدن فضا برخی بر این باور بودند که جریان اصلاحات با مواضع رهبری زاویه پیدا کرده و همین موضوع به سرمایه های اجتماعی جریان اصلاحات هم صدمه وارد آورد اما بنظر می رسد در این سالها و در دو انتخابات گذشته اصلاح طلبان با عملکردشان این موضوعات را کمرنگ کرده اند، رابطه اصلاح طلبان با رهبری در حال حاضر چگونه هست؟
اگر کمی به عقب بازگردیم خواهید دید که جریان اصلاحات همان جریانی است که در زمان حضرت اما(ره) به عنوان جریان چپ و خط امام شناخته می شد، ما خودمان را بیشتر به عنوان نیروهای خط امام می دانیم تا اسامی دیگر درواقع تاکید بر جریان خط امام موقعیت ایدئولوژیک این جریان را بیشتر روشن می کند از همین رو تاکید می کنم که جریان اصلاح طلبی فعلی که در واقع ادامه همان جریان است که کاملا پایبند به موازین اسلام و مواضع سیاسی و قرائتی است که حضرت امام از اسلام داشتند و این پایبندی را هم در زمان امام ثابت کردند، زمانی که ایشان در خصوص دولت وقت یعنی مهندس موسوی موضع گیری داشتند و حمایت می کردند، آن جریائی که پی دولت رفت و حمایت و تلاش کرد که دیدگاه های امام را عملی بکند همین جریان بود که حالا جریان اصلاحات نام گرفته است.
در قضایای سال 88 اختلافاتی بر سر انتخابات پیش آمد که جنبه ایدئولوژیک نداشت و یک موضع کاملا سیاسی و انتخاباتی بود، عده ای اعتراضاتی داشتند و تقاضای رسیدگی می کردند، حال اینکه چقدر آن اعتراضات درست بوده مورد بحث نیست ولی بر اثر مسائلی که پس از آن بوجود آمد و چه بسا دیگران هم دامن زدند یک شکل و چهره ای از برخی از جریان های تندرو در اصلاحات ارائه شد که نسبت به رهبری زاویه دارند و شاید مواضعی دارند که با رهبری وجریان ایدئولوژیک انقلاب سازگار نیست ولی در بلند مدت ما نشان دادیم که اصلاحات مسئله اش نسبت به رهبری و نظام کاملا همان جریان وفاداری هست که در زمان امام بوده است.
نیروهای معتدل و وفادار به امام و انقلاب تلاش کردند که فاصله ای که در اثر عدم ارتباط، بعد از وقایع سال 88 پیش آمد را پر کنند و در واقع در این فاصله، بنده و بسیاری از دوستان و همفکرانمان با افرادی که به نوعی به رهبری مربوط می شوند و نزدیکتر هستند مثل آقای حجه الاسلام ناطق نوری، قمی و ابوترابی و در یک فاصله سیاسی با آقای باهنر یا آقای رفیق دوست ودر قم هم با آیت الله یزدی و بسیاری از اعضای شورای نگهبان برای کاهش فاصله ای که پس از سال 88 ایجاد شده بود جلساتی داشتیم که در نهایت منجربه جلسه چند ماه پیش بنده و آقای منتجب نیا با رهبری شد که بسیاری از مسائل و دیدگاهها در آنجا مورد بحث واقع شد.
-چه مسائلی در آن جلسه با رهبری مطرح شد؟
البته مشروح این جلسه هر موقع دفتر رهبری صلاح بدانند منتشر میشودولی ما اجمالاًدر آن جلسه گفتیم که می خواهیم مسائل مربوط به اصلاحات و دیدگاه آنها نسبت به جنابعالی(رهبری) از طریق خود ما به شما منتقل بشود. نقدهایی به بعضی از عملکردها داشتیم و داریم، نقد هایی به مدیریت بعضی حوزه ها و مدیرانی که در سطوح بالا در کشور فعالیت دارند، از جمله مدیریت انتخابات سال 88 که این به هیچ عنوان به معنی زاویه داشتن نسبت به اساس نظام و رهبری و مواضع حضرت امام نبوده است.
گاهی نقدهای ما در مدیریت کشور به معنی مخالفت با رهبری یا اساس نظام تلقی می شود در حالی که این به معنی زاویه داشتن با رهبری نیست چه بسا ممکن است نسبت به مواضع مقام معظم رهبری در برخی مسائل مطالبی داشته باشیم و آن را بیان کنیم ولی در عمل مخالفتی با ایشان نداریم چراکه معتقدیم، ستون خیمه باید حفظ شود.
به هرحال بنده و برخی از دوستان به عنوان کارشناس مسائل سیاسی و اجتماعی از اول انقلاب تا کنون، اطلاعات زیادی در امور کشور داریم ممکن است احساس کنیم حمایتی که نسبت به یک شخص در سطح کشور می شود چه در سطح رئیس جمهور و چه سطوح دیگر صحیح نباشد اما علیه آن موضع نمیگیرم و سعی میکنیم مواضع رهبری در داخل تضعیف نشود، خصوصا با اوضاعی که در منطقه وجود دارد و مسائل عراق و سوریه و افغانستان و موضع گیری هایی که مخالفین نظام و منطقه نسبت به اساس نظام و تمامیت ارضی کشورهای اسلامی ازجمله ایران دارند، ما خیلی حساس هستیم که این دیدگاه ها و نقد ها هیچوقت به صورت زاویه داشتن با رهبری و نظام تلقی نشود و دیگران نتوانند از آن سو استفاده و ارکان و اساس نظام را تضعیف کنند.
-این نقد ها در قالب جلسات خصوصی با رهبری بیان خواهد شد؟
از قبل هم به همین صورت بود، در زمان حضرت امام در خصوص مواضعی که ایشان در بعضی از مسائل دولت داشتند توفیق حاصل می شد تا بنده و بعضی از دوستان خدمت ایشان برسیم اما هیچگاه در این خصوص در بیرون مصاحبه ای نمی کردیم، پس از آن نیز بنده با تعدادی از همفکرانم از جمله بعضی اعضای شورای مرکزی انجمن مدرسین دانشگاه ها خدمت مقام معظم رهبری در گذشته می رسیدیم، چندین بارهم در خصوص بعضی نقدها برایشان نامه می نوشتیم، ایشان فرمودند که نه تنها در مسائل کشور می توانید نقد داشته باشید بلکه در مصداق ولایت فقیه هم اگر نقد دارید بیان کنید ولی از اساس نظام حمایت کنید، اما از سال 88 که شرایط کمی حساس تر شد در ملاقات هایی که چند موردش را خدمتتان عرض کردم دیدگاهایمان را منتقل کردیم چه به افرادی که به عنوان مشاور رهبری هستند و چه مواردی که خدمت خودشان گفته شد و بعد ایشان گفتند مسائلی هم هست، ما بیشتر درخواست ملاقات دوره ای داشتیم که گفتند تلاش میکنیم که صورت بگیرد و هر زمان که مسائلی دارید، مکتوب کنید وبه دفتر ایشان بدهیم تا ملاحظه نمایند.
-این دیدار به در خواست شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان بوده یا یک تصمیم فردی؟
اصل و اساس ارتباط تصمیم جمعی است، همه اصلاح طلبان تاکید دارند که این ارتباط قطع نشود، این موضع کلی مجمع اصلاحات است و بنده هم که در شورای عالی سیاستگذاری اصلاحات در انتخابات 94 و تهیه لیستهای انتخاباتی را به همراه دوستان مشارکت داشتم، مسول کمیته رایزنی، ائتلاف و تعامل بودم، طبیعی است که مسولیت بیشتر داشته، بنابراین بسیاری از پیگیری های من در آن راستا بود اما در خصوص اینکه ملاقات با رهبری در چه زمانی صورت بگیرد و چه مسائلی مطرح بشود، طبیعی است که نمی شود آن را در یک شورای عمومی به بحث گذاشت از همین رو با بزرگان اصلاحات و کسانی که تصمیم گیرندگان اصلی جریان اصلاحات هستند، رایزنی کلی صورت می گیرد و خروجی آن می شود ملاقات با رهبری یا جلسات با بسیاری از مراجع قم و اعضای محترم شورای نگهبان.
بنابراین از نوع کارهای اداری که در یک جلسه به رای گذاشته شود نبود، به درخواست بنده و همفکران بنده بوده و ملاقات اخیر با رهبری در تکمیل و ادامه مباحث قبلی بوده که ما با مراجع عظام در قم، فقهای شورای نگهبان یا بعضی از مشاورین عالی رهبری داشتیم و شاید بتوان گفت که این ملاقات نقطه اوج این ارتباطات بود.
-این ملاقات ها ادامه هم خواهد داشت؟
بله ما خودمان هم خیلی علاقمندیم، دوستانمان در هر دو جریان اصلاحات و اصولگرا و دوستانی که در بیت با خود مقام معظم رهبری ارتباط دارند، مشاورین ایشان هر دوطرف تاکید دارند که این ارتباط ادامه داشته باشد.
-به عقیده شما آیا اتحاد حول محور رهبری توانسته فصل مشترکی بین دو جریان اصلاح طلب و اصولگرا ایجاد کند؟
بله جایگاه ایشان به لحاظ رهبری مثل پدر خانواده است، ایشان داخل جریانات سیاسی تعریف نمی شود، شاید جریانی بخواهد رهبری را به خودش وابسته و مواضع ایشان را مصادره به مطلوب بکند، اما ما چنین دیدگاهی نداریم،
جایگاه رهبری در داخل احزاب و ارکان نظام و حتی در داخل یکی از قوای سه گانه هم قرار نمیگیرد. جایگاه رهبری بالاتر از قوای سه گانه و جریان های سیاسی داخل نظام است و طبیعی است در حرکاتشان هم اینطوری بوده اند و انتظار هم این است که ایشان در مسائل جناحی و احزاب و موضع گیری های سیاسی اوج بگیرند و در اوج باشند همانطوری که حضرت امام بودند، به شکل چتری باشند برای همه گفتمان های داخل نظام اعم از اصلاح طلب، اصولگرا و اعتدال اعم از شیعه و سنی و سایر ادیان و مذاهب هر کسی این مجموعه را قبول دارد در واقع همچون پدری که فرزندانش را به یک چشم نگاه کند نه اینکه فرزندی پسر باشد و فرزند دیگر، پسر خوانده. چون این انتظار بوده ما نیز با همین دیدگاه به ایشان نزدیک می شویم.
-آیا تلاش کرده اید با سران جریان اصولگرایی نیز دیدارهایی برای همگرایی بیشتر داشته باشید؟
بخشی از افرادی که بنده در ابتدای گفتو گو نام بردم از چهره های مطرح جریان اصولگرا محسوب می شوند، در زمان مرحوم هاشمی خود ایشان عامل بسیار بزرگی برای این پیوند و نزدیکی بودند ایشان در داخل مجموعه اصلاحات از سویی در داخل جریان اصولگرا هم به آن معنی نبود و در یک تقسیم بندی کلی فراجناحی بود گرچه در بعضی موارد به اصولگرایی نزدیک تر بود تا اصلاح طلب ها، بنابراین به تدریج اصلاحات به ایشان نزدیکتر شد.
ما نیز جلسات مستمری با ایشان یا جناب آقای ناطق نوری داشتیم که از شیوخ معتدل جریان سیاسی کشور محسوب می شوند، یا در قم خدمت آیت الله یزدی و سایرین، و از آن طرف هم با آیت الله موسوی تبریزی که در مجمع محققین مدرسین هستند ملاقات داشتیم و تلاش کردیم با این دو عزیز ارتباط فکری و همدلی داشته باشیم. اخیرا بعضی از دوستان اصولگرا پیشنهاد دادند که این جلسات بصورت دوره ای برگذار بشود مثلا ماهی یک نشست مشترک داشته باشیم، در هفته گذشته جلسه ای هم برگذار شد و قرار است که فعلا محتوای آن منتشر نشود. بنابراین تلاش شده که با دوستان دیگر دیدگاهای مان را نزدیک کنیم، ما مواضع مشترک زیادی داریم که باید بر آنها تاکید کنیم، در مواردی هم به هر حال اختلاف نظر وجود دارد که در مسائل سیاسی امر طبیعی هم هست که نباید آنهارا خیلی برجسته کرد.
-قبلاً از شما نقل شده که برخی در داخل اصلاحات به دنبال عبور از خاتمی یا عبور از روحانی هستند ویا کاسب حصر میباشند، ناظر بر کدام قشر از اصلاح طلبان است؟ اینها از ابتدای این جریان بوده اند و تازه پوست انداختند یا از همان ابتدا همین مشی را داشتند؟
شاید در انعکاس مطالب گاهی آنچیزی که منظور گوینده است منعکس نشود، من بیشتر نظرم آن بود که اصلاحات فقط در مورد چند نفر کاندیدا و کرسی شورای شهر و مجلس نیست و دوستان باید بر توسعه گفتمان اصلاحات و مشکلات کلان مملکت همت کنند از جمله حل مسئله حصر که از سال 89 مثل استخوان در زخم مانده و این زخم می تواند آسیب هایی در جامعه بگذارد.
من نقدم نسبت به کسانی بود که اینطور مسائل را گاهی کم اهمیت جلوه می دهند و دعوا سر چند کرسی مجلس یا شورای شهر را آنقدر بزرگ میکنند که انگار تمام اصلاحات همین چند کرسی است که اگر آنهارا تصاحب کردیم موفق شدیم و در غیر این صورت نا موفقیم، این مسائل همیشه بوده، در هر دو جناح به هر حال افرادی هستند که در این حواشی قرار میگیرند و وقتی جریان موردنظرشان به موفقیت میرسد مسیر اصلی آنها گرفتن مناصب و مسولیت های سیاسی و اقتصادی می شود و اگر فشاری بر جریان اصلاحات یا اصولگرا وارد بشود که باید به وسط میدان بیایند و هزینه کنند خبری از آنها نخواهد شد.
نقدم به این قبیل افراد بود، قبلا هم در مسئله کوی دانشگاه مسائلی داشتیم که وقتی به هر دلیلی فشاری بر یک جریان زیاد می شد خبری از بسیاری از این افراد نمی شد، من بویژه در قضیه کوی دانشگاه در سال 78 به عینه دیدم و لمس کردم که چه فشاری بر ما وارد شد اما از بسیاری از دوستان ماه ها خبری نبود و در سال 79 به محض اینکه بحث لیست بستن برای مجلس ششم مطرح شد، این افراد آمدند وسط و تلاش میکردند که بگویند مالک کل اصلاحات هستند و لیست را باید آنها ببندند و به دیگران میدان نمی دادند.
-یعنی برخی از اصلاحات به شکل نردبانی برای رسیدن به قدرت نگاه می کنند؟
بله برخی نگاهشان به اصلاحات به عنوان جریانی برای توسعه سیاسی که باعث تعمیم و تعمیق عدالت، تامین حقوق شهروندی می شود نیست بلکه مسئله اصلی آنها بیشتر رسیدن به بعضی مناصب است، اگر اصلاح طلبان در میدان باشند با آنها هم صدا می شوند و اگر جریانی با اسم دیگر باشد با آنها همراه می شوند بقولی :
در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد/ طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد
در این فضا چنین افرادی، کسانی که خیلی بیشتر از آنها تلاش کردند و هزینه داده اند را طرد می کنند و سعی دارند کل جریان را به نام خودشان ثبت و ضبط کنند. بنابراین باید دقت داشت که اصلاحات از سوی برخی جریان ها مصادره به مطلوب نشود این نقد هارا باید به موازات توسعه سیاسی بیان کرد که گفتمان اصلی دچار فراموشی نشود.
-چگونه میتوان بین جریان اصیل اصلاحات که وفادار به آرمانهای امام و انقلاب اند با حاملان مدعی پرچم اصلاحات در داخل و خارج مرز بندی ایجاد کرد؟
حرکت اصلاحات و کشور حزبی نیست و این اشکال بزرگی در کشور ما هست. جریانات حزبی در ایران حتی در حد کشورهای اطراف مثل پاکستان و هندوستان هم پیشرفت نکرده اند.
اصولا اداره کشور و نظامی که بر اساس جمهوری اداره می شود بدون احزاب قوی و توانایی که مواضعشان را اعلام و در آن نامزدها و برنامه هایشان را ارائه کنند بسیار مشکل است به همین دلیل امکان یک مرزبندی دقیق وجود ندارد. مثلا در آلمان کاملا مشخص است حزب سوسیال دموکرات یا حزب دموکرات مسیحی خانم مرکل چه مواضعی دارند، در انتخابات مردم بر اساس مواضع احزاب آنها را انتخاب می کنند اما در کشور ما اینگونه نیست و حرکت بصورت جبهه ای و در واقع بدون مرزبندی دقیق صورت میگیرد.
بنابراین افراد فرصت طلب از اعتبار بعضی اشخاص آبرودار اصلاحات یا اصولگرا نبردبانی می سازند و بقول معروف تلاش می کنند که از این نمد برای خودشان کلاهی بسازند. در غیاب فعالیت جدی احزاب در فضای سیاسی کشور امکان مرزبندی دقیق وجود ندارد و از طرفی هم گاهی فضا امنیتی می شود و امکان اطلاع رسانی نداریم.
اما از زمان حضرت امام تا امروز تلاش ما این بوده که همیشه مرزبندی را داشته باشیم. بارها پیش آمده بنده به کشورهای خارجی سفر کردم و دانشگاه های مطرح دنیا در قاره اروپا و امریکا از بنده دعوت کردند به عنوان متخصص حوزه کار خودم سخنرانی داشته باشم، در آنجا بیش از ده ها خبرنگار در خواست مصاحبه داشتند و دوست داشتند که از زبان من حرفهای مورد نظر آنها مطرح شود اما تا امروز حتی یک مورد هم نمی شود پیدا کرد که نسبت به خطوط اصلی نظام و منافع کلان جامعه از طرف ما چیزی مطرح شده باشد.
در قضایای کوی دانشگاه در سال 78 که نماینده حقوق بشر سازمان ملل به ایران آمده بودند و به دنبال آن بودند که بنده را به عنوان نامزد صلح معرفی کنند، قرار بود که این جایزه بصورت مشترک بین من و خانم عبادی باشد که نهایتا بنده نرفتم و به همین دلیل این جایزه به خانم عبادی تعلق گرفت.
در آن قضایا ما فکر میکردیم که آنها در خصوص وقایع کوی دانشگاه و داداگاه ها دنبال دریافت اطلاعاتی هستند اما من که دوره ای نماینده مجلس و معاون وزیر و حاکم شرع بودم و نمایندگی بسیاری از مراجع را دارم بر این باور هستم که برای رسیدن به جایزه صلح بین المللی نمی توان روی مسائل کلان کشور معامله کرد، ممکن است در نظر بسیاری که در فضای سیاسی عمومی جهان زندگی می کنند و مسائل را سیاسی میبینند تا ایدئولوژیک، این کار صحیح نباشد و می گویند شما باید بروید و از فرصت های بین المللی جهانی استفاده کنید اما ما در داخل خانواده جمهوری اسلامی منافع ایران و نظام را بر هر مسئله دیگر ترجیح دادیم و همین روش را خواهیم داشت.
همین مسائل در موضع گیری ها بعضی افراد را از ما جدا میکند که به بعضی از رسانه ها متوسل می شوند به همین خاطر در بلند مدت این برای مجموعه سران نظام اعتماد ایجاد می کند، این همان اعتماد هست که مقام معظم رهبری برای ما وقت می گذارد و در خصوص مسائل کلان نظام صحبت می کند. من فکر میکنم ارزش اینکه در داخل خانواده نظام بتوانیم مسائل کشور را حل کنیم خیلی بیشتر از این است که مواضعی برای خوشایند دیگران داشته باشیم. همین مواضع اصولی در خیلی موضع گیری های سیاسی و اجتماعی خود به خود مرزبندی ها را ایجاد کرده است.
-از سال 92 شاهد ائتلاف میان اصلاح طلبان و یک طیفی از اصولگرایان موسوم به اعتدالیون هستیم، این ائتلاف آیا یک انتخاب از روی اجبار بوده و آیا بازهم در آینده بویژه در انتخابات 1400 شاهد تکرار آن خواهیم بود؟
ائتلاف یک یا دو حزب با هم یا چند جریان یک امر طبیعی سیاسی است و یک مسئله ایدئولوژیک نیست. در همه جای دنیا مرسوم است که اگر یک حزب یا جریان سیاسی نتواند به کرسی های لازم دست پیدا کند و دولت تشکیل بدهد با حزب دیگر ائتلاف می کند، ما با توجه به شرایط سال 91 و 92 و بعد از وقایع سال 88 و فضایی که تا حدی باز شده بود میتوانستیم وارد صحنه سیاسی بشویم، در جلسات متعدد با اعضا و گروه های سیاسی که در شورای هماهنگی جبهه اصلاحات فعال بودند و سایر کسانی که خارج از این شورا بودند اما جایگاه تاثیر گذاری داشتند به این جمع بندی رسیدیم که در انتخابات ریاست جمهوری و پس از آن در انتخابات مجلس اگر فضا بگونه ای نبود که ریاست جمهوری و مجلس را جریان اصلاحات در اختیار خودش بگیرد، بیاییم و با جریان اعتدالی که امکان رشد و بالا آمدن آن وجود دارد ائتلاف کنیم.
شما میدانید که در سال 91-92 زمینه برای کاندیداتوری و بالا آمدن آقای خاتمی فراهم نشد و ما همه از آیت الله هاشمی حمایت می کردیم وقتی ایشان هم از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شدند نمیتوانستیم برویم و در خانه بنشینیم از همین رو در میان کاندیدا های موجود میان آقای روحانی و عارف مطالعه کردیم هرچند سایر کاندیداهارا هم مورد مطالعه قرار دادیم اما در نهایت بنده و چند نفر دیگر از دوستان در مجمع اصلاح طلبان به عنوان شورای حکمیت انتخاب شدیم جلساتی را با آقای هاشمی، روحانی و دکتر عارف و خیلی از بزرگان کشور برگزار کردیم که جمع بندی اینگونه شد که روی این دو نفر یعنی آقای عارف و آقای روحانی یک ارزیابی میدانی هم بکنیم، هیات هایی تعیین شد که به استان ها و شهرستان ها رفتند تا امکان موفقیت و امکان تعامل با رهبری و دیگر ارکان نظام میان کاندیداهای مورد نظر را ارزیابی کنیم و در نهایت به این نتیجه رسیدیم که باید از آقای روحانی حمایت کرد.
الان هم که به گذشته نگاه میکنیم میبینیم استراتژی درستی را انتخاب کردیم، همین مسئله را در سال 94 برای انتخابات مجلس عملکردیم، در آن مقطع هم بنده مسول کمیته ائتلاف و رایزنی بودم که جلسات متعددی را برای کاهش رد صلاحیت ها و فشار ها و تعامل، با اعضای شورای نگهبان و جریانات سیاسی بر قرار کردیم، شخصا حدود 21 استان را سفر کردم در این فاصله با افراد تاثیر گذار در شهرستان ها جلسه داشتیم که در نتیجه نظر اکثریت با ائتلاف بین جریان اصلاحات و برخی نیروها که در داخل بدنه اصلاحات تعریف نمی شدند اما زمینه هایی داشتند شد، عقل سیاسی ایجاب میکرد که از اصولگرایان معتدل حمایت کنیم. بنابر این چون نقاط مشترک بیشتری میان جریان اصلاحات و آقای روحانی وجود داشت از ایشان به عنوان کاندیدای نهایی حمایت شد طبیعی هست که آقای روحانی نه آقای هاشمی هست برای ما و نه آقای خاتمی، ما هم این انتظار را نداریم که آقای روحانی، آقای خاتمی یا هاشمی باشند، ما از آقای دکتر روحانی به اندازه خودش انتظار داریم.
بعضی از نقد ها به آقای روحانی به این علت است که ایشان را با آقای خاتمی مقایسه می کنند، نباید این انتظار را داشت که آقای روحانی مثل آقای خاتمی عمل بکند. من نمیخواهم همه گلایه ها نسبت به دولت را رد کنم شاید بیشترین نقد ها به خود من شده باشد و بگویند شما که در کمیته ائتلاف و رایزنی و شورای حکمیت بودی کاری میکردی که مجلس صد در صد اصلاح طلب بشود یا چرا برخی نمایندگان موضع گیری های ضعیف داشتند؟ البته اگر رد صلاحیت ها در این حد وسیع نبود، ممکن بود که لیست ما فرق بکند،
من در جلساتی که با آقای ناطق نوری داشتم این فکر را داشتم که نباید اصرار داشت لیست تهران به طور کامل از افراد اصلاح طلب تشکیل شود و در مقابل بعضی افراد موثر اصولگرا مثل آقای توکلی یا ابوترابی در لیست قرار بگیرند، بودن فرد متخصصی مثل آقای توکلی در مجلس ممکن است به نفع ما می شد و موثر تر هم می شد. البته این نظر در جمع رای نیاورد.
اگر فرض شود در انتخابات آقای روحانی و عارف هم انتخاب نمی شدند باید چه کار میکردیم؟ بعضی می گفتند ما کنار میکشیم و نباید اینقد در تعامل را بازکرد در جلسات اولیه که اصلاح طلبها داشتند و اواخر سال 91، فضا اینگونه بود که یا خاتمی یا هیچکس.
در جلسه ای که بسیاری از بزرگان اصلاح طلبان حضور داشتند من این موضوع را طرح کردم که اگر آقای خاتمی نشد چه باید کرد؟ نباید رفت سراغ آقای هاشمی؟ گفتند اگر هاشمی هم نشد چه؟ گفتم می رویم سمت آقای ناطق چون در آن زمان هنوز آقای روحانی مطرح نشده بود، برخی دوستان میگفتند پس مرز بین اصلاح طلبی و سازشکاری کجاست؟ و این نقد را به من وارد می دانستند چرا که ما در مجلس اول و دوم جز جریان های تند خط امام بودیم اما تجربه سه دهه سیاست ورزی نشان داد که روش ما درست نبوده که کشور را به این شدت خط کشی کنیم.
آقای ناطق نوری خودشان نپذیرفتند؟
در عمل آقای ناطق نوری نپذیرفتند و نظر خود ایشان و آقای هاشمی اینگونه بود که نظر شما بین آقای روحانی و عارف هرکدام که بود ما حمایت میکنیم.
این فضا یک استراتژی سیاسی بود و نه یک تاکتیک از سر ناچاری. حتی مسائل شرعی هم که گاهی دوستان مطرح می کنند در خیلی از موارد تابع شرایط زمان و مکان است مسائل سیاسی هم صد در صد اینگونه است.
-آیادر دو انتخابات آتی شاهد تکرار این ائتلاف خواهیم بود یا اصلاحات بصورت مستقل وارد خواهد شد؟
گرچه الان برای اعلام موضع خیلی زود هست و با توجه به اقتضائی بودن مسائل سیاسی باید دیدکه چقدر فضا برای ما فراهم است و اگر بتوانیم افرادی که به اصلاح طلبها نزدیکترند حمایت کنیم و اگر در جایی کاندیدا نداشته باشیم و یا باشد و زمینه برایش فراهم نباشد آیا باید در مقابل کاندیدای مورد حمایت خالی بگذاریم؟ من فکر میکنم ائتلاف با جریان های همفکر یک کار اصولی است.
- اینکه آقای عارف گفتند سال 98 ائتلاف نمیکنیم نظر شخصی ایشان بوده یا جریان اصلاحات؟
ایشان جایگاه خیلی خوبی بین اصلاح طلبان مجلس دارند همیشه از ایشان حمایت کردیم و خواهیم کرد اما بخشی از صحبت آقای عارف ناظر بر نقد عملکرد بعضی از نمایندگان فعلی بود و هشداری برای آنها که ممکن است عقبه حمایتی خود را از دست بدهند که هشدار درستی هم بود، بنده هم بعدا عرض کردم که ما اینهارا رصد میکنیم و ممکن است این نوع افراد در لیست بعدی ما قرار نگیرند. اما اینکه در فضای سال 98 آرایش سیاسی کشور، اوضاع منطقه به کدام سمت خواهد رفت اطلاعی نداریم، بنظر من برای اعلام موضع خیلی زود است و این پیشنهاد خیلی جایی پخته نشده که به عنوان خروجی نهایی مجمع اصلاح طلبان باشد
- مبنای شورای عالی سیاستگذاری برای تهیه لیست انتخاباتی در شورا و مجلس سال 94 چه بود و افراد بر چه اساسی در این لیستها قرار می گرفتند؟
در خصوص لیست مجلس و شورای شهر باید گفت که کار بشر قابل نقد است، در آن مقطع بر اساس امتیازاتی که خود اعضای شورا خصوصا کمیته ای که قرار بود امتیازدهی کند لیست بسته شد. بعضی دوستان اعتقادشان بر این بود حالا که انتقادات در این حد است بیاییم و لیست های موازی بدهیم، بنده هم به عنوان عضو شورای عالی سیاستگذاری و شورای مرکزی انجمن مدرسین که در آن شرایط از لحاظ حقوقی به عنوان نایب رئیس شورا حساب می شد، نظرم بر این بود که باید به هر حال از مجموعه تصمیم شورا حمایت کنیم البته این به معنی نداشتن نقد نیست.
اما در شورای چهارم که مسولیت بستن لیست به عهده بنده و برخی دوستان شورای سیاست گذاری شورای شهر بود خیلی سعی شد که سابقه افراد بیشتر لحاظ شود، افرادی که سابقه نمایندگی مجلس داشتند یا شهردار و وزیر بودند، من خیلی رعایت میکردم و در حد مسولیت خودم نسبت به شورای چهارم پاسخ گو هستم، خوب در آن مقطع فضای تحریم بود و رد صلاحیت های گسترده اما شروع خوبی بود، در واقع خیز جدیدی که نسبت به حضور در انتخابات و بستن لیست ائتلافی و عبور از مسئله 88 بوجود آمد با شورای چهارم آغاز شد. برخی دوستان معتقد بودند که تا مسائل 88 حل نشود ما نباید سمت شورای شهر و صندوق ها برویم، من فکر میکردم تنها راه عبور از این بحران ها رفتن به سمت صندوق های رای است ولو نقدهایی نسبت به لیست باشد اما کاری که با خرد جمعی صورت گرفته باشد از حرکت های فردی معدل بالاتری خواهد داشت.
- پس از انتشار عکسی از همنشینی آقای لاریجانی و خاتمی گمانه زنی هایی در خصوص کاندیداتوری آقای لاریجانی در سال 1400 و حمایت اصلاح طلبان از وی مطرح شد، شما چقدر این مسائل را نزدیک به واقعیت می دانید؟
ممکن است برخی در مجلس عزای سید الشهدا یا یک مراسم ختم کنار هم نشسته باشند اما نمی تواند ملاک ارزیابی باشد ولی آنقدر فضای جامعه ما بسته است و امکان تعامل علنی کمتر وجود دارد گاهی چنین اتفاقاتی ده ها تحلیل را با خود به همراه دارد.
اما قضاوت در مورد انتخابات 1400 قدری زود است و تازه انتخابات را پشت سر گذاشتیم فعلا هیچ توافقی میان ما و اصولگرایان صورت نگرفته و هیچ حرفی در خصوص اینکه ما از کسی حمایت کنیم یا خیر اصلا وجود ندارد. اینکه بگوییم اصلاحات عقیم است و امکان تولد یک خاتمی یا هاشمی دیگر در جریان اعتدال وجود ندارد درست نیست، اصلاحات هم نیروهای خوبی دارد و میتواند مطرح کند، شاید فضا برای مطرح شدن آنها فراهم نشده اما تلاش این است که مطرح کنیم. در هر حال برخی مسائل را باید در وقت خودش مطرح کرد، نباید از حالا برای 1400 خط کشی کنیم و خود این آسیب پذیری ائتلاف های ما را هم بالا می برد.