ماهنامه «نماینده»، مهدی جمشیدی*/ بازخوانی تجربۀ تاریخی قدرتگیری تکنوکراتها:
۱- استقرارِ هاشمیرفسنجانی در دولتی که پس از دفاع مقدس تشکیل شد، تنها یک «جابهجایی سیاسی» نبود؛ یعنی اتفاقهای رخ داده در این دورۀ تاریخی، آنچنان عمده و برجسته است که نمیتوان آنها را در پیوند با گذشته، معنا کرد و امتداد همان مسیری انگاشت که تا پیش از آن، تعیین شده بود. در دولت سازندگی، جهتگیری متفاوتی انتخاب شد که از بسیاری جهات، در نقطۀ مقابل سیاستهای گذشته قرار داشت، بلکه حتی سیاستهای یاد شده را نمیتوان در چارچوب «ارزشهای اسلامی و انقلابی»، تفسیر کرد. بخشی از این دگرگونی تمامعیار، ناشی از گستردگی اختیارات و مقدورات دولت بود که بهطور طبیعی، امکانات فراوانی را در دست دارد و میتواند با تکیه بر آنها، فضای کشور را تغییر دهد. فارغ از این، شخص «هاشمیرفسنجانی» دارای دو خصوصیت تمایزبخش بود که زیربنای تحوّلات پیشگفته را پدید میآورد؛ او از یک سو، از ابتدا به «عملگرایی» مایل بود و اجازه نمیداد ملاحظات ایدئولوژیک و قواعد و مبانی فکری و اعتقادی، محدودیتی را بر وی تحمیل کنند و تحرکات و چرخشها و تصمیمهایش را به زنجیر بکشند؛ و از سوی دیگر، او «اقتصاداندیش» بود و بیشتر به شئون مادی و اینجهانی زندگی اهتمام داشت و مقولات فکری، فرهنگی و معنوی را حاشیهای و فرعی میانگاشت. این دو خصوصیت موجب گردید که هاشمیرفسنجانی، به نیروهای تکنوکرات نزدیک شود و دغدغهها و رویکردهای آنان را روا و بهجا بشمارد. ازاینرو، پس از اینکه دولت را در اختیار گرفت، آنها را در میدان وسیع و بیضابطهای رها کرد تا هدفها و مقاصدی را که وعده داده بودند، محقق سازند. به این ترتیب، در یک روند عملی و عینی، شکاف هاشمیرفسنجانی با ارزشهای انقلابی، بیشتر و بیشتر شد؛ تا آنجا که نهتنها نیروهای انقلابی و ارزشی، بلکه جریان چپ سیاسی نیز در برابر او موضعگیری انتقادی و اعتراضی کرد و هر یک از این دو، با تعبیری که از انقلاب اسلامی داشتند، به مخالفت با او پرداختند. با این حال، نیروهای تکنوکرات که مدیریتهای کلیدی و محوری را تصرف کرده بودند، بیاعتنا به حجم انبوه ناخشنودیها و نارضایتیها، سیاستهای تجددی خود را ادامه دادند و منتقدان را سرکوب و محدود کردند. از جمله مدیرانی که چنین رویهای را در پیش گرفت، «غلامحسین کرباسچی» بود.
۲- تهران در سالهای پایانی دهۀ ۶۰، از دو زخم رنج میبرد؛ یکی زخم ناشی از سیاستهای غلط سلطنت پهلوی که بنیانهای زندگی مؤمنانه و ایمانی را در این شهر، تخریب و آن را از اصالتهای بومیاش، دور کرده بود؛ و دیگری زخم ناشی از جنگ تحمیلی و بمبارانهای شهری که وضع تهران را وخیمتر کرده بود. غلامحسین کرباسچی که بهعنوان شهردار تهران انتخاب شده بود، همان مسیری را اختیار کرد که دولت سازندگی، برگزیده بود؛ او نیز همانند هاشمیرفسنجانی میاندیشید و عمل میکرد و بههمین واسطه نیز چنین مسئولیتی به او واگذار شد و حتی به جلسات هیئت دولت دعوت گردید. ازاینرو، نهتنها تفاوتی میان سیاستهای دولت و شهرداری تهران وجود نداشت، بلکه باید شهرداری تهران را دنبالۀ قوی و گستردۀ دولت سازندگی شمرد. کرباسچی که تمام تواناییهای مالی، ساختاری و انسانی را بهکار گرفته بود تا از تهران، فضای تازه و متفاوتی بسازد، چندین اقدام اساسی را به انجام رسانید:
[الف]. تأسیس «روزنامۀ همشهری» با صفحات تمام رنگی و در چارچوبی تکنیکی که بهصورت خزنده، «سیاست سکولار» و «عبور از انقلاب» را در دستور کار داشت و میکوشید برخلاف تحلیلهای سیاسی رسمی، از منظری غیرایدئولوژیک و خنثی به مسئلهها و رویدادهای سیاسی بنگرد. این روزنامه در بخشهای دیگر نیز در همین مسیر قرار داشت و رهیافت سکولاریستی را برگزیده بود، اما بیش از همه، نگاه سیاسی آن چشمگیر بود.
[ب]. ایجاد «فرهنگسرا» در محلههای مختلف شهر که هم از طریق برنامههای فرهنگی گُسسته از ارزشهای اسلامی و انقلابی، «سبک زندگی سکولار» را در میان مردم، رواج میدادند و هم با جذب جوانان، در تلاش بودند مساجد و پایگاههای مقاومت بسیج را کمرونق و خلوت کنند. البته در فرهنگسراها، برنامههای اسلامی و انقلابی نیز به اجرا درمیآمد، اما نه تنها تعداد برنامههایی از این دست، اندک بود، بلکه مضمون و محتوای آنها نیز با فکر دینی و سیاسی امامخمینی(ره)، همخوانی نداشت.
[ج]. «بازسازی ساختار شهر براساس منطق سرمایهسالاری» که در آن، هیچ اعتنایی به «عدالت» و «برابری» نشد و وجود «تبعیض» و «شکاف طبقاتی»، طبیعی و لازمۀ قهری دستیابی به توسعۀ اقتصادی انگاشته شد. ازاینرو، بر فاصلۀ طبقاتی میان شمال شهر و جنوب شهر، افزوده شد و این فاصله، هم در سبک زندگی و هم در معماری ساختمانها، نمایان گشت. به بیان دیگر، روح «اَشرافیگری» و «غرق شدن در مادّیات» و «تجمّلپرستی» بر تهران سایه افکند و «محاسبات و معادلات دنیایی و پولی» بر جامعه، حاکم شد. تهران، بسیار تغییر کرده بود، بهطوریکه دیگر شباهتی به یک شهر جنگزده و پریشانحال نداشت، اما معماریها و ساختوسازها و هندسهپردازیهای شهری به گونهای بودند که تهران را با «سنت دینی»، بیگانه کرده و «ارزشهای انقلابی» را از آن رانده بودند. نیروهای تکنوکرات، بیماری جنگزدگی و نابسامانی ظاهری را از آن زدودند، اما بلای «تجدُّدزدگی» را به جان آن افکندند؛ بلایی که همچون دردی بیدرمان، روزبهروز گسترش یافت و زندگی ظلمانی و مادهمحور را بر مردمان تهران، تحمیل کرد.
[د]. برپایی «فروشگاههای بزرگ زنجیرهای» در تهران، اقدام دیگری بود که نیروهای تکنوکرات براساس تجویزها و دلالتهای الگوی توسعه، به انجام رساندند. افزونبر اینکه چنین فروشگاههایی، پیوند میان نیروهای تکنوکرات دولتی را با سرمایهداران تقویت میکرد، میل به «مصرف» را نیز در مردم شدت میبخشید و مصرف بیشتر را در جایگاه ارزش مینشاند. کلانفروشگاهها میتوانند مردم را از خود بیخود کنند و در تصور آنها، مصرف را به یک هیجان لذّتبخش یا فضیلت اجتماعی تبدیل کنند. باید تهران بهگونهای طراحی میشد که تمامی اجزا و عناصر آن، توسعه را در آغوش بگیرند و مردم را در شرایطی قرار دهند که احساس کنند گریزی از آن ندارند، بلکه باید از این شرایط، خشنود باشند و آن را بستایند.
[هـ]. رواج «تابلوهای تبلیغاتی کالاهای غربی» در سطح شهر را باید به این فهرست، اضافه کرد. هنگامی که انقلاب، از «ارزشها» تهی شد و «انقلابیگری»، به تاریخ پیوست، به «توسعۀ اقتصادی» به مثابه غایت نگریسته شد، بدیهی است که باید تمام توجهات مردم به «مادیات» جلب شود و دغدغههای «کالا» یی، فکرشان را تصرف کند و ذکرشان شود. باید به هر سو که مینگرند نشانی از تجدد و تمنیات مادی ببینند و هر آن، ترغیب شوند که این کالا و آن کالا را بخرند و رفاه و لذت بیشتر را تجربه کنند. هر صحنه و پردهای از شهر، باید حامل چنین دعوتهایی باشد؛ باید تصاویر تبلیغاتی آنچنان خیرهکننده و جذاب باشند که در ذهن مردم رسوب کنند و بهجای آنها تصمیم بگیرند. «منِ» ما باید دگرگون میشد؛ دوران «من» های انقلابی به سر رسیده بود، باید «منِ» مکتبی، «منِ» مسلمان، «منِ» رزمنده، «منِ» مستضعف، «منِ» متعهّد و... کنار نهاده میشدند تا با شتاب هرچه بیشتر، «منِ» تجدی شکل بگیرد و فراگیر شود. این تصاویر تبلیغاتی انبوه که ما را به مصرف کالاهای غربی فرامیخواندند، میخواستند هویت و شخصیت ما را تغییر دهند و تاریخ قدسی انقلاب را به نفع تاریخ شیطانی تجدد، مصادره کنند.
*عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی