هفته نامه «نماینده» / ناصر نوبری سفیر سابق ایران در اتحاد شوروی است. زمانی که او سفیر ایران بود، وقایع قرارداد سفید امضا بین ایران و شوروی و نامه امام خمینی (ره) به میخائیل گورباچف رخ داد. در کافه گپ این هفته میزبان او شدیم تا کمی از ناگفتههای زندگیاش پرده بردارد.
* بهعنوان اولین سؤال بفرمایید متولد چه سالی و اهل کجا هستید؟
متولد سال ۱۳۳۴ در تبریز هستم. ۲ ساله بودم که خانوادهام به تهران مهاجرت کردند.
* چه سالی وارد دانشگاه شدید؟
دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف در رشته مهندسی سازه و ورودی سال ۵۲ این دانشگاه هستم دانشجو ممتاز دانشگاه صنعتی شریف شدم در دانشگاه تهران هم در روابط بینالملل تحصیل کردم.
* کمی از سوابق کاری و اجرایی خود برای ما بگویید.
در دوران دانشجویی دبیر دبیرستانهای تهران با گرایش انقلابی مذهبی بودم و در رژیم سابق مسئول سازماندهی تظاهرات انقلاب در غرب تهران بودم و وقتی شهید رجایی از زندان آزاد شد با ایشان آشنا شدم و با کمک ایشان و چند نفر دیگر انجمن اسلامی معلمان ایران را تأسیس کردیم و بنده، شهید رجایی، شهید شرافت، خانم دستغیب و چند نفر دیگر عضو اولین کمیته مرکزی هفت نفره انجمن اسلامی ایران بودیم که یک انجمن تقریباً مخفی بود وقتی حضرت امام میخواستند به ایران بازگردند، پایگاه ما را برای میزبانی انتخاب کردند به همین دلیل مدرسه رفاه و مدرسه علوی که مرکز انجمن اسلامی معلمان ایران بود پایگاه استقبال از حضرت امام شدند و به محض ورود امام بنده مسئول روابط عمومی ستاد استقبال از امام خمینی بودم. این در واقع اولین پست من در انقلاب بود که از همان ابتدای دهه فجر شروع شد و در نهایت هم بعد از ۱۰ روز که منجر به پیروزی انقلاب شد این مسئولیت پایان یافت.
* بعد از انقلاب چه شد؟
قبل از انقلاب با شهید بهشتی در جلسات تربیت دبیر فلسفه دین آشنا شدم و بعد که ایشان شورای انقلاب را تأسیس کردند بنده مسئول بخش فرهنگی دبیرخانه شورای انقلاب شدم پسازآن به دلیل دوستیهایی که با شهید بهشتی داشتم با ایشان صحبت کردم تا شهید رجایی را به پست وزارت آموزشوپرورش منصوب کنند. بعدازاینکه شهید رجایی وزیر آموزشوپرورش شدند اولین حکم را من از ایشان گرفتم و مشاور وزیر آموزشوپرورش و نماینده تامالاختیار ایشان برای امور سالمسازی و ایجاد تحول در آموزشوپرورش شدم.
* چه زمانی وارد وزارت امور خارجه شدید؟
بنا به توصیههای شهید بهشتی به همراه آقای دعایی به موسسه اطلاعات رفتیم و مدیرمسئول و سردبیر مجله اطلاعات هفتگی و همزمان با آن مدیرمسئول نشریه امید انقلاب سپاه پاسداران شدم. پسازآن سال ۶۱ وارد وزارت امور خارجه شدم. در آنجا کار را با کارشناسی سیاسی شروع کردم. در وزارت امور خارجه ابتدا کارشناس در اداره دوم سیاسی بودم و بعد از چند سال معاون اداره دوم سیاسی و بعد از چند سال هم رئیس اداره دوم سیاسی شدم و بعد از ۵ سال سفیر ایران در شوروی شدم.
* آن زمان روابط ایران و شوروی چگونه بود؟
در دوره سفارت بنده اتفاقات مهمی در روابط ایران و شوروی افتاد. از جمله تشکیل اجلاس سران گورباچف-رفسنجانی که بین دو کشور قرارداد چند هزار میلیاردی امضا شد. پیامی هم که حضرت امام به گورباچف فرستادند در همان سالها بود.
* بعد از بازگشت از مسکو چه کردید؟
بعد از بازگشت از مسکو وزارت خارجه سخنگو نداشت و بخش سخنگویی وزارت خارجه را طراحی کردم و تأسیس کردم و اولین سخنگوی وزارت امور خارجه ایران و مشاور وزیر شدم. حدود ۵ سال این مسئولیت را داشتم تا اینکه دولت اصلاحات بر سر کار آمد و آن زمان مشاور استراتژیک وزارت امور خارجه شدم که همان موقع بین بنده و آقای ظریف اختلاف پیش آمد. ایشان همین استراتژی اعتمادسازی را در وزارت خارجه مطرح کردند و بنده آن را رد کردم و چون آن زمان دستگاه به نفع ایشان حرکت کرد من بهعنوان انتقاد و اعتراض از کل آن مجموعه کنارهگیری کردم. پسازآن مشاور بینالملل وزیر بازرگانی و همزمان معاون ارتباطات دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام تا پایان دوران اصلاحات شدم. با شروع دولت نهم و در تمام دوره آقای احمدینژاد از همه پستها کناره گرفتم تا دولت یازدهم. در این دولت هم چون از ابتدا دیپلماسی هستهای مطرح شد ۲ نامه سرگشاده به آقای روحانی نوشتم و بهعنوان کارشناس نقاط ضعفشان را گفتم و به دلیل موضع انتقادی در این دولت هم عملاً امکان مشارکت نداشتم. در این ۱۲ سال در دانشگاه تدریس میکردم و قبل از آن هم " رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه آزاد " بودم و مدتی هم قائممقام مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن بودم.
* چه سالی ازدواج کردید؟
سال ۶۰
* خاطرهای از زمان ازدواج دارید؟
هماهنگ کرده بودم که حضرت امام (ره) خطبه عقد ما را بخوانند. در آستانه عقد ما انفجار ۷ تیر سال ۶۰ اتفاق افتاد و قبل از آنهم مقام معظم رهبری حین سخنرانی به علت انفجار دچار حادثه و در بیمارستان قلب بستری شدند این اتفاقات امام را بهشدت تحت تأثیر قرار داد و کارهایی از این قبیل را تا مدتی لغو کردند. به همین دلیل من و همسرم به دیدار مقام معظم رهبری در بیمارستان قلب رفتیم و عقد ما توسط ایشان در حالتی که هنوز شرایط جسمانی مناسب نداشتند خوانده شد. آن زمان شهید محلاتی هم در بیمارستان حضور داشتند ایشان وکیل بنده شدند و مقام معظم رهبری هم وکیل همسرم.
* مهریه همسرتان چقدر بود؟
پنجاه سکه.
* مراسم ازدواجتان به چه نحوی برگزار شد؟
مراسم ما خیلی خیلی ساده برگزار شد. خیلی معتقد نبودم که باید لباس خاصی داشته باشیم. در جشن عروسی همان لباس معمولی و کاری همیشگی را به تن داشتم حتی هیچ عکاسی نبود که از مراسم ما عکس بگیرد، حتی از مراسم عقد ما در بیمارستان قلب توسط مقام معظم رهبری هم هیچ عکسی گرفته نشد.
* چند فرزند دارید؟
دو دختر و دو پسر
* مجرد هستند یا متأهل؟ چه روش تربیتی در پیش گرفتید؟
دختر بزرگ و پسر بزرگم ازدواج کردند. من برای سلامت محیط تربیت فرزندانم از مسکو به تهران بازگشتم و علیرغم اصرار آقای رفسنجانی برای تمدید مأموریتم تا شش سال اما بنده برای اینکه فرزندانم در محیط ایران پرورش و تحصیل کنند نپذیرفتم و سر چهار سال به ایران بازگشتم و دیگر هم به خاطر پرورش فرزندانم مأموریت نرفتم، بنابراین از نظر بنده محیط پرورش فرزندان مهم است، از طرف دیگر آزادمنش بار آوردن آنها نیز بسیار مهم است، در منزل ما امکان بحث در هر موضوعی و انتخاب آزادانه هر موضعی برای هر کس فراهم بوده و همه نوع امکانات دنیای مدرن امروز زودتر و قبل از همه دسترسشان بوده، برای همین فرزندان بنده آزادمنش و درعینحال بسیار مستحکم هستند و در هر شرایطی و در هر نقطهای از جهان باشند، قدرتمندانه پایدار میمانند.
* اوایل زندگی به لحاظ مالی و درآمد اوضاع به چه شکل بود؟
اوایل زندگی اوضاع مالی خوبی نداشتیم. آن زمان عضو سپاه پاسداران بودم و دوران سربازی را میگذراندم و پستهایی که داشتم برای من درآمد قابلتوجهی نداشت. از طرفی مقارن با ازدواجم، پدر و مادرم فوت کردند به همین دلیل دو برادر کوچکتر از خودم با من در یک خانه یکخوابه و استیجاری در خیابان نواب زندگی میکردیم. حدود سال ۶۱ عضو وزارت خارجه شدم که حدود ۶ هزار تومان دریافتی حقوقم بود ولی نزدیک ۵ هزار تومان کرایه خانه میدادم. بااینحال زندگی خیلی خوب و بابرکتی داشتیم. چند سال بعد از مستأجری، سال ۶۵ عازم مسکو شدیم و در آنجا در رزیدانس سفارت که کاخ یک تزار فراری روسی بود زندگی میکردیم.
* اگر با همسرتان دچار اختلافنظر یا اختلاف سلیقه شوید این اختلافات را چطور را حل میکنید؟
حضرت امام وقتی برای دختر و پسرها خطبه عقد میخواندند یک جمله معروف داشتند که میگفتند: «با هم بسازید». این جمله رمز بقای زندگی است. چون هر دو نفر که زیر یک سقف میروند قطعاً با هم تفاوت و اختلاف دارند تنها چیزی که میتواند این دو را به هم ربط دهد سازگاری است. اگر ابتدای زندگی دو نفر بخواهند بر آرزوها و خواستههای خود پافشاری کنند زندگی شکست خواهد خورد. دختر و پسر وقتی ازدواج کردند باید از خیلی رؤیاها و خواستههای خود بگذرند. ما این فرمولی که حضرت امام فرمودند را در زندگی اجرا کردیم. من در سیاست بسیار جدی هستم و مثل کوه میایستم ولی به لحاظ درونی بسیار عاطفی و رؤیایی هستم. به همین دلیل در محیط منزل خیلی آرام و ملایم و خیلی سازگارم.
* بهعنوان آخرین سؤال مطلبی هست که من نپرسیده باشم و بخواهید درباره آن صحبت کنید؟
توصیه من به همه جوانان این است که سازگاری را اصل زندگی خود قرار دهند و دنبال حق و باطل نباشند چون حق و باطل در زندگی مشترک معنا ندارد و مبنا نیست. سازگاری یعنی اینکه از حق خود بگذرید. به این معنی است که در بسیاری از موارد حق با شماست ولی باید کوتاه بیایید. در زندگی مشترک منطق هم مبنا قرار ندهید سازگاری را مبنا قرار دهید، برای تداوم زندگی باید از یک سری احساسات، رؤیاها و آرزوها گذشت. یک توصیه هم برای خانمها دارم اینکه در هر مشکل و اختلافی که همسرتان با افراد دیگر دارد علیرغم اینکه میدانید حق با او نیست بههیچوجه در حضور دیگران موضعگیری حق و باطل نکنید و صبر کنید بعد از گذشت زمان با نرمخویی و در نهان درباره مشکل پیش آمده با او صحبت کنید. چرا که موضعگیری علنی علیه مرد و به نفع دیگران ساختمان وجودی او را از بین میبرد و عشق و علاقه مرد فرو میریزد.