«نماینده» / تمام شور، هیجان و ایدههای جوانی را با خود به دورترین نقطهٔ کشور برده است تا با بچههای مناطق دور افتاده و محروم شریک شود. سعید تنها ۲۳ سال دارد و عاشقانه در روستای کلاته سهراب به دانشآموزان درس میدهد. این روستا در خراسان شمالی قرار دارد.
سعید ایزانلو، اهل روستای کلاته سهراب نیست اما اجدادش در این روستا زندگی میکردند و اصالتش به این روستا بازمیگردد. نام خانواگی اکثر مردم روستا ایزانلو است. شغل معلمی بهانهای شده است تا سعید بعد از ۲۲ سال به روستای محل تولد پدر و مادرش برگردد.
او از بجنورد میآید، از جایی که تا روستا تقریباً ۶۰ کیلومتر فاصله دارد. ۵۰ کیلومتر را که جاده آسفالت است با ماشین میرود و ۱۰ کیلومتر انتهایی را به دلیل بد مسیر بودن و خاکی بودن جاده مجبور است با موتور برود. همین ۱۰ کیلومتر آعاز محرومیت است. وقتی جاده نباشد مشخص است که امکانات آموزشی هم همانند جادهاش به خاکی خورده است.
سعید ۲۳ سال دارد اما اندوختههایی که در این یکسال معلمی با خود جمع کرده است دیگر قابل مقایسه با همسن و سالهایش نیست. حتی حضورش هم در شبکههای اجتماعی متفاوت است.
روزهای برفی بدترین روزهای سعید است. رفت و آمد سخت میشود به طوری که او باید هفتهها در روستا به دور از خانواده بماند. روزهای عادی هم در روستا بیتوته دارد. اول هفته به روستا میآید، آخر هفته میرود.
این معلم جوان دربارهٔ مشکلاتی که در روستا دارد به خبرنگار مهر میگوید: روستا گاز ندارد. برای گرمایش مجبوریم از نفت استفاده کنیم. نبود آنتن تلفن همراه و اینترنت و دریافت فقط سه شبکه تلویزیونی هم از دیگر مشکلات این روستاست. تمام این شرایط سخت را تنها یک معلم عاشق، معلمی که عاشقانه دانش آموزانش را دوست دارد میتواند تحمل و سپری کند.
او برای وصف علاقهاش به شغلش از جمله شهید مطهری استفاده میکند و میگوید: «معلمی شغل نیست، معلمی عشق است. اگر به عنوان شغل انتخابش کردهای رهایش کن و اگر عشق توست مبارکت باد». هیچ چیز جز علاقه نمیتواند مشوق یک فرد به سمت معلمی باشد.
سعید اینستاگرام متفاوتی دارد. او از این شبکه اجتماعی برای معرفی کردن دانش آموزان و روستای کلاته سهراب استفاده میکند. در پرفایلش نوشته است «ما اینجا فکرهای بزرگی داریم».
او دربارهٔ این جملهاش نیز میگوید: ۲۷ دانش آموز دختر و پسر در مقطع سوم، چهارم و ششم دارم. زمانی که برای تدریس به این روستا آمدم، متوجه استعداد شگفتانگیز دانش آموزان در زمینههای مختلف هنری و ادبی و … شدم. یکی از تلاشهایم از ابتدای سال توجه مضاعف برای تقویت این استعدادها بوده و هست. به همین دلیل فکرهای بزرگی برای شکوفایی این استعدادها داریم.
سعید ادامه میدهد: از ابتدای سال متوجه شدم بعضی دانشآموزان در نقاشی و هنرهای دستی استعداد خیلی خوبی دارند، به همین دلیل همیشه توجه ویژهای به این موضوع داشتیم.
وی با صراحت میگوید: به دلیل محدودیت امکاناتی که داشتیم سعی ما همیشه بر استفاده از وسایل دمدستی بوده و از ابزارهایی که کارایی روزمره داشتن استفاده کردیم. به طور مثال در زنگ کاردستی از جعبههای شیر مدارس دستگاه تلفن همراه و ساعت رومیزی را شبیهسازی کردیم. یکی دیگه از مواردی که خیلی برایمان اهمیت دارد، افزایش اعتماد به نفس و روحیهٔ کار گروهی در دانش آموزان است. طرحهای ایستگاه مطالعه، قصه گویی، حافظه وو صندلی صمیت رو اجرا کردیم.
وی با بیان اینکه دانش آموزها عموماً وضعیت مالی متوسط رو به پایین دارند میگوید: نبود امکانات مثل آزمایشگاه، کتابخانه و رایانه از جمله مواردی است که باعث شده به آنگونه که باید و شاید نتوانیم به اهدافمان برسیم ولی با یاری دوستان توانستیم اکثر این مشکلات رو حل کنیم. آموزش و پرورش نیز در حد توان رسیدگیهای خاصی رو انجام داده و کمک کرده است.
او با این جملات مصاحبه خود را به پایان میرساند: من یک #معلم_صفر_کیلومتر هستم ولی همیشه سعی ام بر این بوده با دانش علمی به روز پا به کلاس درس بگذارم و رابطهٔ عاطفی با دانش آموزانم برقرار کنم و به تفاوتهای فردی بین دانش آموزانم توجهٔ ویژهای داشته باشم. در انتها برای دانشجو معلمان عزیزی که قرار است در آیندهای نزدیک معلم شوند آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.
او یک #معلم_صفر_کیلومتر است. این هشتگی است که سعید در پستهای اینستاگرامش استفاده میکند. او یک معلم صفر کیلومتری است که با فکرهای بزرگی در روستای کوچک پا گذاشته است و به فکر تحول است. او یک معلم صفر کیلومتری است که کیلومترها راه را میآید تا دانش آموزان از تحصیل بازنمانند. او یک معلم صفر کیلومتر است و هفتهها از خانه و خانواده اش دور میماند تا آینده دانش آموزان مناطق محروم را بسازد.