به گزارش «نماینده»، چند سالی است که مدل «پوتین-مدودوف» در عالم سیاست جای خود را باز کرده است، شیوه ای که در آن یکی رئیس جمهور می شود و دیگری را نخست وزیر می کند و با پایان دوره اش و منع قانونی برای نامزدی مجدد، حالا نوبت نخست وزیر است که نامزد ریاست جمهوری شود و پس از رسیدن به قدرت رئیس سابق دولت را بعنوان نخست وزیر خود برگزیند.
۴ سال پیش در چنین ایامی، محمود احمدی نژاد هم این رویای را در سر می پروراند! اما همین که خواست شکل مدیریتی این دو را با اسفندیارش محقق کند، نهاد نظارتی مانع شد.
امروز و پس از گذشت ۴ سال از آن ایام، اما اصلاح طلبان طرحی نو در انداخته اند؛ نامزدی همزمان رئیس جمهور و معاون اول. آنها اگر چه برای معاون رئیس دولت نقشی بیشتر از «کاور» کردن آقای رئیس قائل نبودند یا حداقل چنین ادعایی داشتند اما با برگزاری مناظره جمعه شب گذشته و عملکرد ضعیف روحانی در آن، حالا در گوشی های غیررسمی میان چپ ها رد و بدل می شود؛ «روحانی» پوششی «جهانگیری» شود!
پیش از پرداختن به این موضوع، بهتر است درباره چرایی حضور جهانگیری در کنار روحانی و احتمالات پیرامونی آن سخن بگوییم.
آمدنی برای رفتن!
روحانی، مخالف حضور گزینه پوششی بود؛ این را همه می دانند. رئیس جمهور تصور می کرد می تواند به تنهایی از عملکرد ۴ ساله اش دفاع کند. گذشت و گذشت تا اینکه جبهه اصولگرایی با دست پُر وارد گود رقابت شد.
اصلاح طلبان با دیدن توپ پُر اصولگرایان، جلسات شان را با روحانی فشرده تر کردند اما حرف مَرد یکی بود! روحانی نمی خواست به زیر یوغ تصمیم سازی چپ ها برود.
چرخِ سیبِ سیاست اما نظر روحانی را نیز دچار چرخش کرد. روحانی با علم به دستان خالیش فهمید بدون وردست، قادر نیست در برابر هجمه انتقادات جبهه رقیب دوام بیاورد. اصلاحطلبان جهانگیری را به آقای رئیس پیشنهاد دادند؛ تصویب شد!
چه کسی بهتر از جهانگیری؛ با سابقه، مشرف بر آمارهای اقتصادی و مورد تایید حاکمیت. جهانگیری آمد تا در مناظره ها، سپر بلای روحانی شود و در نهایت با هماهنگی رئیس اش، میدان انتخابات را ترک کند.
آمدنی برای ماندن!
در فرض نخست بررسی کردیم که جهانگیری به قصد رفتن، آمد! در گزاره دوم اما وضعیت جور دیگری ترسیم می شود. جهانگیری آمد که بماند!
سبقه مدیریتی اسحاق جهانگیری تفاوت زیادی با حسن روحانی دارد. یکی اجراییِ اجرایی و دیگری امنیتیِ امنیتی! آن زمان که اسحاق دولت یازدهم، در استانداری اصفهان یا بعدها در وزارت صنایع مشغول کار بود، شیخ دیپلمات در امنیتی ترین نهاد کشور یعنی شورای عالی امنیت ملی، گذران عمر می کرد.
قطعا رزومه کاری جهانگیری پُر و پیمان تر از روحانی است. این دست پُر بودن، شاید این ترجیع بند را در ذهن مرد ۶۰ ساله سیرجانی ایجاد کند که «گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد.» بنابراین در گزاره دوم، هدف اصلاح طلبان از طرح گزینه پوششی برای روحانی، ایجاد رقابت میان دو عضو از اعضای یک کابینه بود.
بر اساس این حربه، جهانگیری دو روز مانده به مناظره نخست انتخاباتی، سخنانی را به زبان آورد که شائبه ماندنش در کنار روحانی و رقابت با وی را بدل به حقیقت نمود. معاون اول کابینه اعتدال در پاسخ به سوالی مبنی بر احتمال کنار کشیدنش به نفع روحانی گفت که تاکنون در زندگی اش انصراف نداده و خودش می خواهد رئیس جمهور شود.
رسانه های اصلاح طلب، اظهارات جهانگیری را به «مطایبه گری» و «دست انداختن رسانه ها» تعبیر کردند. اما یک سوال؟ آیا سیاست مدار رِند و گرم و سرد چشیده ای مانند جهانگیری نمی داند در ایام انتخابات که اساسا ایام «یک کلاغ چل کلاغ» شدن است، نباید چنین صحبتی را ولو به شوخی مطرح کند؟
چه می کنه جهانگیری!
حسن روحانی جمعه دلگیری را پشت سر گذاشت. او «سنگین» بود؛ درست مثل فوتبالیستی که آهنگ آویختن کفش هایش را کرده. «درمانده» بود؛ درست مثل بوکسوری که گوشه رینگ افتاده و از خوردن ضربات بعدی رقیب، ابایی ندارد. روحانی در عین حال «عصبی» بود؛ درست مثل حاشاکننده ای که قوه چشایی اش با طعم حقیقت غریبگی دارد. اسحاق جهانگیری اما دقیقا قطب مقابل روحانی بود. «سرعتی»، «چابک» و «دقیق».
جهانگیری توانست در سنگر دولت و در شبی که فرمانده اش چندان حال و روز خوشی نداشت، تیرهای هر چند پراکنده ای را به سمت جبهه رقیب پرتاب کند.
فعالین اصلاح طلب دقایقی پس از مناظره، جهانگیری را مرد شماره یک و ستاره درخشان مناظره توصیف کردند. روحانی انگار گُم شده بود؛ دیگر کسی سراغ او را نمی گرفت! همه توجهات، معطوف جهانگیری بود. جریده های اصلاح طلب نیز امروز بدون توجه به نقش روحانی با نگاشتن تیترهایی همچون «طوفان جهانگیری» یا «زلزله جهانگیری»، عملکرد نفر دوم دولت در مناظره را ستودند.
بوی عبور می آید!
ابراز احساسات غلوآمیز و مداهنه گونه اصلاح طلبان نسبت به جهانگیری، اصلا عادی نیست. همین چند ماه پیش بود که هیاهوی خفیفی مبنی بر احتمال عبور جریان اصلاحات از روحانی با طرح گزینه پوششی ایجاد شد. هیاهویی که البته متبوعین جریان چپ را به حفظ ظاهر و زدن مهر تکذیب بر پیشانی شایعات مجبور کرد.
به نظر می رسد جهانگیری، امروز مهره مناسبی برای عملیاتی کردن پروژه عبور از رئیس جمهور باشد. وقتی آقای معاون اول در اثنای مناظره جمعه شب، خود را نماینده جریان اصلاح طلب نامید و حسین مرعشی سخنگوی حزب کارگزاران نیز او را نماینده خاتمی دانست، چرا نشود، آنچه قرار بود بشود!
تجربه انتخابات گذشته نشان می دهد که مناظره ها نقش بی بدیلی در اقبال مردمی و حتی جریانات سیاسی به نامزدها دارند. بر این اساس اگر روحانی بخواهد مسیر پُر اعوجاع دو مناظره بعدی را همانند مناظره نخست، ضعیف و پُر انتقاد پشت سر بگذارد، بعید نیست که نوک پیکان «تکرار می کنم ثانی» از رئیس جمهور به سمت معاون اول وی کمانه کند. روحانی باید بداند که اصلاح طلبان، یک اصلاح طلب اصیل را قطعا به فردی با رگ و پی اصولگرایی که روزی قبای اعتدال به تن می کند و فردایش از اصلاح طلبی دم می زند، ترجیح می دهند. باید نشست و دید آیا اصلاح طلبان نقشه نخستین ریاست جمهوری تک دوره ای را در سر می پرورانند یا نه؟